کلهپز در نیویورک!
...
محفل «کارترـ برژینسکی» به دلیل افلاس، مطالباتاش را همزمان از زبان مکارم شیرازی و شاهزاده «رضا پهلوی» بیان میکند. کلیدواژههای این مطالبات عبارت است از «حقوقبشر»، «مردم»، «عقلانی»، و از همه مهمتر، «جدائی دین از حکومت!»
عوامفریبی و عوامشیفتگی ویژگی حکومت کودتائی «شیخ و شاه» است. این نوع حکومت انسانستیز که با دستهای مقدس کلنلآیرونساید بر ملت ایران حاکم شده، «حریم خصوصی» نمیشناسد. اهداف و برنامههای مبهماش نیز از لجنزار «تقدیس» و «تکفیر» و «خدا» و «مردم» فراتر نخواهد رفت و ... و همین ابهام صورتکی میشود بر اهداف واقعی این حکومت. اهدافی که در سرکوب ملت ایران جهت تأمین و گسترش منافع استعمار خلاصه شده، میشود و خواهد شد. بله، فقط شاهزاده رضا پهلوی نیست که به خواست تل موهوم «مردم» احترام میگذارد؛ ملایان جمکران نیز 33 سال است بر طبل توخالی همان «مردم» میکوبند، و در راستای همین سیاست استعماری است که اکبر بهرمانی برای «تمام کردن کار»، خواهان حضور «مردم» در صحنه شده. «کار» کذا چیست و چگونه تمام میشود؟ همانطور که در 22 بهمن 1357، یا در 28 مرداد 1332 تمام شد، یعنی با قرار گرفتن «ارتش» در کنار «مردم». آنهم «مردم معترض» که خواهان براندازی «دیکتاتور» هستند. اتفاقاً «کنت راث»، مدیراجرائی دیده بان حقوقبشر در نیویورک هم از این قماش «مردم» خیلی خوشش آمده.
چه سال عجیبی است این سال «اژدها!» تحولاتاش مواج است، به حرکت اندام اژدهائی خشمگین میماند که در فیلمهای سینمائی نشان میدهند. البته پیش از آغاز سال نو «چینی»، شاهد تحولات «مواج» سیاسی بودیم. و از شگفتیهای «پیشاژدهائی» همان ملاقات کیسینجر بود با پوتین که برق از چشم جمکرانیها پراند! بیچارهها نمیدانند این نخستین ملاقات نیست! سه سال پیش هم در تاریخ 20 مارس 2009، کیسنجر به دیدار ولادیمیر پوتین شتافت؛ سری به سایت فرانسه زبان نووستی بزنید، پیامدهای این «ملاقات» را به یاد خواهید آورد؛ سال 2009 هیچ ربطی به اژدها نداشت!
اما در نخستین روز سال اژدها، راه «اوغلو»، وزیر امورخارجة ترکیه به بروکسل بسته شد. قرار بود ترکیه برای تحریم ایران در نشست اتحادیة اروپا شرکت کند، اما «داوات اوقلو» به بروکسل نرفت، و امروز او را دیدیم که در کنار سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجة روسیه نشسته و با تحریم ایران مخالفت میکند و ... و باقی قضایا هم در سایت فارسی نووستی، مورخ 25 ژانویه 2012 در دسترس مشتاقان قرار دارد. اما مهمتر از تغییر مسیر «اوغلو» از بروکسل به مسکو، تغییر مسیر دیمیتری مدودف است!
ایشان ضمن هشدار به «مکفال»، سفیر جدید آمریکا در روسیه تلویحاً به سفیر یانکیها فرمودهاند، « مایکل جان! چرا با ما سر یاری نداری؟ استوارنامهات را به ما تحویل ده تا تأئیداش کنیم!» سایت فارسی نووستی، مورخ 25 ژانویه سالجاری مینویسد، دیمیتری مدودف برای انتصاب «مکفال» به عنوان سفیر آمریکا در روسیه با اوباما مذاکره فرموده و سایت فرانسه زبان نووستی در همین مورد توضیح میدهد که مذاکرة «مکفال» با «اوپوزیسیون»، آنهم پشت درهای بسته چنین تفسیر شد که آمریکا قصد دارد در روسیه آشوب به راه اندازد! یادآور شویم، مکفال اواسط ماه ژانویه 2012 وارد روسیه شد و ... و چند روز بعد، کیسینجر، برای ملاقات با پوتین به مسکو آمد!
کجا بودند این یانکیها؟ کجا رفتند این «ناجیان؟» چرا برای نجات سرنشینان «اتوبوس دریائی» دست به کار نشدند؟ یک اتوبوس دریائی که روز اول بهمنماه 1390، گردشگران را به جزیرة «هرمز» برده بود، بعد از ظهر همان روز، هنگام بازگشت به بندرعباس غرق شد! جالب اینجاست که ناخدای شناور مذکور، 15 دقیقه پس از خروج از جزیرة هرمز به دلیل از کار افتادن موتور شناور تقاضای کمک کرده بود ولی هیچکس به کمکاش نیامد! گویا یانکیها فقط «ماهیگیرها» را نجات میدهند. بله بعضیها «مردم» را دوست دارند و بعضی ها ماهیگیر میپسندند؛ خلایق را سلایق متفاوت باشد!
و اما به گزارش حنازرچوبه، مورخ دوم بهمنماه 1390، «گفته میشود»، این «حادثه» به دلیل عدم توجه ناخدا و اصرار مسافران رخ داده! مطلب حنازرچوبه با کد: 30776707 انتشار یافته! و اما جالبتر اینکه در تاریخ 13 ژانویه سال 2012، یعنی چند روز پیش از این حادثه و چند هزار کیلومتر آنطرفتر، در سواحل ایتالیا یک شناور غول پیکر به طول 300 متر نیز به دلیل «خطای ناخدا» و «اصرار یکی از مسافران» واژگون میشود! عجیب است که شرایط غرق شناور در سواحل ایتالیا به شرایط غرق اتوبوس دریائی در حوالی جزیرة «هرمز» چنین شباهتی داشته باشد!
و عجیبتر اینکه علل دو حادثه نیز در رسانهها «متغیر» است. به عنوان نمونه، در مورد شناور ایران اول گفتند، هوا توفانی بوده، بعد ادعا کردند، شناور مذکور به دلیل «اتمام بنزین» از حرکت باز مانده و پس از مدتی، به دلیل آبگرفتگی واژگون و غرق شده! افسوس که از امور «دریائی» سر رشته نداریم! ولی با توجه به اظهار نظر کارشناسان در مورد حادثة ایتالیا، یک ندای درونی به ما میگوید که بعضیها با «توریسم»، به ویژه در سواحل ایران و ایتالیا مخالفت میکنند! همانطور که با تصاویر برهنة «گلشیفته» نیز خیلیها مخالفت فرمودهاند؛ حتی موافقان! به عنوان نمونه، اهالی «پیکنت» که سلیقة «مردمی» دارند و زنهای تپلمپل و گامبو میپسندند از زبان یکی از خوانندگانشان مینویسند، «کانون گرم خانواده» را متلاشی نکنید، و از ندیدن عکسهای گلشیفته تأسف نخورید! خلاصه اگر ندیدین، چیزی از دست ندادین، پوست بود و استخوون:
«[...]برای هر جدائی جایزه نمیدهند [...] کانون گرم خانواده را متلاشی نفرمائید [...] از ندیدن عکس [...] گلشیفته هم ضرر نکردهاید، طفلکی پوست و استخوان است.»
منبع: پیک نت: مورخ 29 دیماه 1390
همچنانکه میبینیم کمبود گوشت در کشور، حزب توده را تا حد «مرگ» به آخوند جماعت نزدیک کرده؛ به طوریکه هواداران حزب کذا وقتی به تصویر یک زن جوان نگاه میکنند، بجای زیبائیهای زنانه، به دنبال گوشت و دنبه و کلهپاچة «گوسفند» میگردند. و از آنجا که گوسفند مرغوب میباید «پروار» هم باشد، خیکی نبودن گلشیفته آنچنان باعث ناخرسندی اهالی پیکنت شده که بیا و ببین! البته از این دکان «مردمی» انتظاری بیش از حد نداشته باشیم؛ یکی از مقامات این تشکل «مردمی» کسی نیست جز «خدائی!»
جناب «خدائی» روز گذشته در بیبیسی مصاحبه فرموده، و یک «پرس» دیزی «مصدق»، دستپخت نهضت عاظادی را به خورد شنوندنگان «محترم» دادند. ایشان از «قانونگرائی» مصدق و از «شرافت» حزبتوده داستانهای بسیاری گفتند و ... خلاصه خودشان «مردمی» هستند، و بیدلیل نیست که اظهاراتشان، همچون سخنان گهربار رضا پهلوی «خدائی» شده. خلاصه، اگر تل موهوم «مردم» را از «شیخ و شاه» بگیریم، هر دو اینان ابتر خواهند شد، و میباید دکان معجزاتشان را تعطیل کنند.
مهمترین معجزات دیماه سال 1390، البته پس از انتشار «نامة» معروف «کیسنجرـ بیکر» در کیهان، اظهارات مکارم شیرازی است. ایشان طی دیدار با پروفسور«ماركو ساسولی»، مدیر بخش حقوق بینالملل دانشگاه ژنو، ضمن تمجید از جنبههای بشردوستانة قانون اساسی جمکران، از حقوقبشر نیز دفاع کرده و فرمودهاند: تا صدای ما به گوش مردم جهان نرسد، نه حقوق بشر اصلاح میشود و نه دمکراسی به وجود میآید! آنحضرت در ادامه فرمودهاند، قانون اساسی ما خیلی خوب است و «مردم» به آن رأی دادهاند، و ما هم تا زنده هستیم برای پیشرفت حقوق بشر تلاش میکنیم. بله «مردم» نه تنها به حکومت اسلامی که به قانون اساسی این حکومت توحش نیز «رأی» دادهاند، یادتان که نرفته! بیدلیل نیست که رضاپهلوی هم به ما ملت لطف کرده و «به خواست مردم» احترام میگذارد. این «مردم» همواره کارساز حکومت «شیخوشاه» بودهاند. و اظهارات مکارم شیرازی با کد: 30758513 در حنازرچوبه، مورخ 20 دیماه سالجاری انتشار یافته:
«[...] قانون اساسی [...] با مختصات بسیار خوبی نوشته شده [...] و مردم به آن رأی بالائی دادهاند [...] اگر قانون اساسی ایران را ملاحظه كنید، بسیار انسانی و بشردوستانه است [...] وی تصریح کرد، تا زنده هستیم، برای پیشرفت حقوق بشر تلاش میكنیم و از نگاه ما كسی كه تلاش نمیكند، جزو مردگان است.»
میبینیم که ایشان ثابت کردند که نمردهاند، چرا که خیلی خوب گ...زیدهاند! به قول نابغة بزرگ، نوریزاد، «میگو..م، پس هستم.» تعجب هم ندارد در قاموس فعلة فاشیسم «تفکر» با قضای حاجت و دیگر مسائل «طبیعی» ترادف دارد. بد نیست مکارم شیرازی برایمان توضیح دهد، سنگسار و قصاص و دیگر احکام توحش دین چه ارتباطی میتواند با اعلامیة جهانی حقوقبشر داشته باشد؟ مسلماً از منظر آخوندجماعت «حقوق بشر»، همان حقوق صحرائی بردگانی باید باشد که گوسفندوار پشت سر بز گله، یعنی ولی فقیه میدوند و در این چارچوب صحرائی، سگ گله نیز در جایگاه پاسدار اسلام قرار میگیرد، و شبان، در ردة خداوند، بگذریم.
در چنین شرایطی است که از زندگی یک لات چاقوکش به نام حاج بخشی «مستند فاخر میسازند!» چرا؟ چون نوچة خانوم سیحون «هنردوست» در سنگر مردمپرستان لنگر انداخته بود. به گزارش «جهان نیوز» مورخ 28 دیماه، این مأموریت پرافتخار به شبکة دوم صدا و سیمای «قلعة حیوانات» سپرده شده. و مهرنیوز، مورخ 17 دیماه 1390، آخرین مصاحبه با «پرسوناژ مستند فاخر» را به این شرح منتشر کرده:
«[...] موسوی که استعفا داد، آمد دفتر سیداحمد، من هم آنجا بودم. گفتم: خجالت نکشیدی آمدهای اینجا؟! الان باید بازوی امام باشید بیغیرتها! [خبرنگار میپرسد چیزی نداشت بگوید؟ نوچة معصومه خانوم پاسخ میدهد] چه داشت بگوید؟ همه چیزش را از مردم داشت. شغل به او دادیم [...] نیرو دادیم [...]»
بله، «مردم» را دستکم نگیریم، «توی دهن دولت میزنند»، خودشان هم دولت تعیین میکنند. جونم براتون بگه، از قدیم گفتهاند، «علف باید به دهن بزی شیرین بیاد.» علوفة تولید عموسام هم به دهان ملایان جمکران خیلی شیرین آمده؛ «علف نگو، عسل بگو!» از شما چه پنهان، این علف «عسلگون» به ویژه به دهان اکبر بهرمانی خیلی مزه کرده.
به گزارش ایسنا، مورخ 4 بهمن ماه سالجاری، اکبر هاشمی در مراسم سوگواری پیامبر«صاد»، و عین سوم و عین هشتم، اظهار داشت، پیامبر و ائمه وظیفه داشتند جامعه را از قید «نادانی» و «خرافات» رها سازند و موفقیتشان به دلیل استقبال «مردم» بود. و پیامبر از چنان محبوبیتی برخوردار بودند که بیا و ببین:
«[...] موفقيت [...] رسالت بزرگان دين در پرتو پذيرش و اقبالی بود که مردم به اين بزرگواران داشتند [...]»
میبینیم که «مردم» از قدیمالایام همهکاره بودهاند! بله، «مردم» با آغوش باز اسلام را پذیرفتند و پیامبر«صاد» با اتکا به همین «مردم» و بدون توسل به زور اسلامشان را به تمام دنیا فروختند. پایه و اساس این دروغهای شاخدار چیست؟ آیات قرآن و روایات معصومین! به عبارت دیگر، همان مبهمات و ترهاتی که قانون اساسی «قلعة حیوانات» بر آن تکیه کرده:
«هاشمی [...] با تأکيد بر آيات قرآن [...] و روايات معصومين، اتکاء به مردم را مبنای اسلام و گسترش آن خواند و تأکيد کرد [...] تبليغ اسلام مبتنی به زور نبود [...] پيامبر گرامی آنقدر نزد مردم محبوبيت داشتند [...] که مؤمنين نمیگذاشتند آب وضوی ايشان به زمين بريزد [...] واضح است در اين فضا برای پذيرش و گسترش اسلام و قرآن نيازی به توسل به زور نبود.»
مسلم است! امام علیشان هرگز گردن «کفار» را نزده، پیامبرشان هم به زور شمشیر اموال یهودیان را مصادره نکرده، و ... و خلاصه مهاجمان تازی در حالیکه دستهگلی از گلستانهای سرسبز صحرای حجاز به دست داشتند، لبخند بر لب به ایران حمله کردهاند. رستم فرخزاد بیدلیل به جنگ مسلمین رفت؛ بابک و مازیار اشتباه کردند و خلاصه «حق» با «افشین» خیانتکار بوده. یک میلیاردر روس به نام «پروخوروف» نیز نام حزباش را «امر حق» گذارده و مهمترین برنامة سیاسیاش این است که ازدواج کند! البته به شرط اینکه «مردم» او را همچون پیامبر «صاد» جمکرانی دوست داشته باشند و همه دست به کار شوند تا «آب وضوی» ایشان به زمین نریزد.
روزی از روزهای دیماه، حضرت «پروخوروف» در سایت فرانسه زبان نووستی فرمودهاند، اگر به ریاست جمهوری انتخاب شوم حتماً ازدواج میکنم؛ درست نیست رئیس جمهور «مجرد» باشد. یادآور شویم ایشان 47 سالهاند؛ خلاصه زنان دمبخت روس بکوشید تا پروخوروف انتخاب شود؛ شاید بخت شما نیز یاری کرده، بانوی اول شوید. برای اینکار اول باید «مردم» به پروخورف رأی دهند، تا شما بتوانید همسر آیندة رئیس جمهور آینده باشید و به «حق» خود برسید! اما امان از وقتی که «مردم» همراهی نکنند؛ افتضاح به بار میآید: مسافرت «اوغلو» به بروکسل لغو میشود؛ بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای نظارت بر فعالیتهای سرداران به ایران میآیند؛ و به فاصلة چند روز شاهد مرگ ناگهانی چهار سردار خواهیم بود!
سایت «اطلاعات. نت» مورخ 4 بهمن ماه سالجاری از مرگ ناگهانی «وفا غفاریان»، «عباس مهری»، «احمد سیافزاده» و «منصور ترکان»، فرماندهان سابق سپاه پاسداران خبر داده و مینویسد، سردار حسینعلائی، درگذشت چهار سردار سابق سپاه را تسلیت گفتهاند! یادآور شویم، سن سرداران متوفی بین 50 تا 55 سال بوده، و گویا همگی سکته کردهاند! البته توطئهای در کار نیست، شاید مصاحبة «شاهزاده و گدا» باعث مرگ اینان شده باشد، شاید هم بیانیة اوباما.
به استنباط ما سرداران راحل از مصاحبة «مفرح» اعلیحضرت خیلی شاد و شنگول شده بودند و با دمشان گردو میشکستند که ناگهان بیانیة اوباما گردوهایشان، ببخشید آرزوهایشان را بر باد داد! این بیانیه همچنین کیهان را نیز به عزای پدر نشاند! کیهان جمکران، مورخ 21 ژانویه 2012 گریهکنان در «خبر ویژه» نوشت، « پيام اوباما ميگويد جنبش سبز يعني كشك.» بله، اوباما مرگ جنبش سبز را تأئید کرد و این اوباما با این بیانیه رویاهای طلائی سرداران و کیهان را نقش بر آب نمود. مرگ جنبش سبز، مرگ حکومت جمکران است. حکومتی که از این بساط برای خود «اوپوزیسیون» ساخته و پرداخته بود و آب به آسیاب کیهانیها میریخت. کیهان نیز با چسباندن این اوپوزیسیون به آمریکا، واشنگتن را «مخالف» رهبر و حکومت معرفی میکرد و از رهبر پیزیافندی، تصویر «رستم صولت» ارائه میداد، تا ایرانیان بدانند و آگاه باشند که، «وقتی آمریکا در برابر رهبر به زانو درآمده، ملت ایران جای خود دارد!»
بله از آن وحشی بیابانی هم با همین «پف و نمها» قهرمان نبرد با شرق و غرب ساخته بودند. از مطلب دور نشویم، کیهان در همان صفحه که از «مرگ جنبش سبز» میگوید، بجای «گفت و شنود» همیشگی یک شعر بندتنبانی، تحت عنوان «پناهم ده» منتشر کرده که خیلی وصفالحال حکومت و «مردم» طرفدار این حکومت است. البته «بندتنبانی» کذا به بهانة سوگواری برای پیامبر «صاد» و «عیون» سوم و هشتم ـ عیون جمع عین است ـ بجای «گفت و شنود» همیشگی نشسته.
کیهان مینویسد، در آستانة سالروز رحلت پیامبر گرامی اسلام و شهادت امام حسن و امام رضا كه دلها داغدار است و چشمها اشکبار، ستون «گفت و شنود» را به سرودهای در وصف رسول خدا اختصاص ميدهيم. ما هم علامت تعجب نمیگذاریم! ولی سرودة کذا در واقع تکرار مزخرفات سردار اکبر است در باب مبارزة پیامبر با جهل و خرافات، و به صورت غیرمستقیم به صلح امام حسن نیز اشاره دارد.
سردار اکبر در ایسنا گفته، امام حسن به دلیل عدم همراهی «مردم» ناچار شد با معاویه صلح کند! در شعر بندتنبانی کیهان، سرایندة درمانده از دارندة «قول لااله» پناه میطلبد:
خدا كه غلغله قول لاالهات داد
يتيم آمدهام، ماندهام، پناهم ده
مسلماً مسائلی پیش آمده که هم به مرگ ناگهانی سرداران منجر شده؛ هم کیهان را در ماتم فرو برده؛ هم حنازرچوبه را حیرت زده کرده! به استنباط ما این مسائل پیامد چرخش سیاست آمریکاست که در قالب ملاقات «هنری کیسینجر» با نخستوزیر روسیه بروز کرده. یکروز پیش از انتشار کیهان، سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 20 ژانویه 2012 از ملاقات هنری کیسینجر با ولادیمیر پوتین خبر داد. یادآور شویم کیسینجر، وزیر اسبق امور خارجه به محافل جمهوریخواه نزدیک است، و از پیروان «ثبات» به شمار میرود؛ کودتای شیلی در دوران وزارت کیسنجر صورت گرفت. محفل نوبل هم پیش از کودتای شیلی به کیسینجر «نوبل صلح» اهدا کرد و به این ترتیب از عملیات آیندة ایشان حمایت به عمل آورد. شگفتا! محفل کذا با اهداء نوبل به برخی افراد، در واقع از عملکرد «آینده» اینان حمایت میکند نه از تلاش گذشتهشان. به همین دلیل پیش از اینکه پای اوباما به کاخ سفید برسد، یک نوبل صلح به ایشان تعلق گرفت، و نتیجه هم در برابر ماست: بهار خونبار عرب، کودتاهای مردمی، جنگ داخلی، و ... و خلاصه گسترش حکومتهای اسلامی در مناطق مسلماننشین جهت سرکوب ملتها با تکیه بر پدیدة موهومی به نام «معترض!»
ویژگی پرسوناژ «معترض» این است که همچون اوباش سبز و امام روشنضمیر میرحسین، هرگز نمیگوید چه میخواهد. «معترض» فقط میگوید چه نمیخواهد! به عبارت دیگر معترض جز نفی و تخریب هیچ برنامهای ندارد. به همین دلیل دیدهبان حقوقبشر در نیویورک برای «معترض» و اسلام سیاسی سینه چاک میدهد و رسانههای جمکران مواضع «مترقی» دیدهبان کذا را در بوق میگذارند.
حنازرچوبه، مورخ دوم بهمنماه سالجاری، در مطلبی با کد: 30777001 به نقل از دیدهبان حقوقبشر مینویسد، غرب به دلیل هراس از «اسلام سیاسی»، با دیکتاتورها کنار میآید! ولی دیدهبان کذا نمیگوید که این است همان دور باطل کودتای «شیخ و شاه!» هم شیخ کودتاچی و برانداز است، و هم شاه! حاکمیت هر دو نیز در گرو تل موهوم «مردم» قرار گرفته! تل موهومی که در هر قالب و صورتی که بروز کند، انسانستیز باقی مانده و با مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر در تضاد قرار خواهد گرفت. در نتیجه، حضور «شاهالله» که چماقها را از هم اکنون از غلاف بیرون کشیده و تیز میکنند، و میخواهند ما را به جرم «توهین به شخص اول مملکت» تنبیه فرمایند بگوئیم، نمیتوانید رفراندوم ابله فریب «جمهوری اسلامی آری، یا نه؟» را اینبار در قالب «شاه بهتر است یا شیخ؟» بر پا کنید. بله نمیتوانید چنین خیمه شب بازی مهوعی به راه اندازید و چنین استدلال فرمائید که چون خمینی بدتر از شاه بود، اینک پس از 33 سال میباید دست و پای اعلیحضرت را ببوسیم که میخواهند با توسل به همان «مردم»، ما ملت را یکبار دیگر از چاله به چاه رهنمون شوند!
ببین خودمان بماند این «شاهالله» به مراتب از «شیخالله» که فرسوده شده، خطرناکتر و درندهتر است، چرا که طی 33 سال آرمیده و حسابی نفس تازه کرده. در عوض، محفل «کارتر ـ برژینسکی» که فرسوده شده، برای گسترش توحش، «کنت راث»، مدیر اجرائی دیدهبان حقوقبشر در نیویورک را به «نکاح» آخوند مکارم در میآورد؛ پیوندشان مبارک! گزارش «حنازرچوبه» بخشی است از «ماهعسل» رویائی این زوج خوشبخت:
«[...] ترس از اسلام سیاسی؛ عامل دوستی غرب با دیكتاتورها است[...]كنت راث، مدیر اجرائی دیدهبان حقوق بشر گفت [...] نباید سكوت اجباری مردمی را كه تحت رژیمهای خودكامه هستند با رضایت و آسودگی خاطر آنها اشتباه گرفت [...] این سازمان [...] از دولتهای غربی خواست كه به صورت مداوم [...] از معترضان صلحجو حمایت كرده و رهبران خودكامه و همچنین دولتهای در حال ظهور جدید را برای اجتناب از خشونت تحت فشار قرار دهند.»
کنت راث چه میگوید؟ همان مزخرفاتی را تکرار میکند که از زبان خمینی دجال میشنیدیم؛ همان چرندیاتی که 33 سال است در رسانههای جمکران بازتولید میشود، و در واقع همان پروپاگاند تولید طویلة مککارتی است جهت تشویق دخالت دین در سیاست. سیاستی که استعمار غرب بیشرمانه برآن پای میفشارد و جیرهخواراناش آن را واژگون مینمایانند. امروز که حمایت غرب از اسلامگرایان و به طور کلی از خرابکاران و تروریستها آشکار شده، «کنت راث» در کمال وقاحت و حماقت ادعا میکند، «غرب از اسلام سیاسی میهراسد!» و شاهدیم که «اسلام سیاسی»، به ویژه در ایران، افغانستان، عراق، ترکیه و پاکستان به بهترین وجه منافع غرب را تاکنون تأمین کرده. حال باید از زوجة خوشبخت نیویورکی آخوند مکارم بپرسیم، چگونه میتوان پذیرفت که «ارباب» از سگ درگاه خود هراس داشته باشد؟! و اگر غرب از اسلام سیاسی میهراسد، چرا دکان حقوقبشر نیویورک و ملایان آدمخوار جمکران، در همسوئی با یکدیگر شعارهای جیمیکارتر منفور را نشخوار میکنند؟
توان و توشه به پايان رسيده بود، ولي
خدا رسيد به فرياد و زاد راهت داد
[...]
خدا كه دست تو را خواند و دستگاهت داد
همسوئی دیدهبان حقوقبشر در نیویورک با ملایان «قلعة حیوانات» را به فال نیک میگیریم. قدیمیها میگفتند، «کله پز برخاست، سگ جایاش نشست.» اینک به عیان میبینیم که سگ با «حفظ سمت» به آغوش کلهپز پناه برده!
...
<< بازگشت