زارته!
...
با نیم نگاهی به حدیث و روایات کتب «مقدس» انگاشته شدة ادیان ابراهیمی و به ویژه با توجه به تحرکات کلیسای کاتولیک طی سدة اخیر به سادگی میتوان دریافت که «دین» در جامعة بشر، همواره جز «ناهنجاری» نبوده. ناهنجاریای که جهت تحکیم پایههایاش به ایجاد دوقطبیهای کاذب پیرامون «ناهنجاریهای» افراد و گروهها پرداخته؛ ناهنجاریهای «اخلاقی»، «مادی» و از همه مهمتر، ناهنجاری «معنوی!» در عالم «سیاست»، یعنی در عرصة توحش «خدا» و «مردم» و باورهای عوام، برای ایجاد دوقطبیهای کاذب پیرامون این ناهنجاریها، «شایعهپراکنی» کفایت خواهد کرد. شگرد محفل سناتور «جوزف مککارتی» را که فراموش نکردهایم!
حضرت سناتور مخالفان محفلشان را به «همجنسگرائی» و «مارکسیسم» متهم میفرمودند و نانشان را در روغن فراوان شناور کرده بودند تا زمانیکه که پتة «انحطاط اخلاقی» خود و همپالکیهایشان بر آب افتاد. پیش از ادامة مطلب یادآور شویم در مورد افتضاحات جوزف مککارتی پیشتر توضیح دادهایم و تکرار مکررات نخواهیم کرد، ولی لازم است یکبار دیگر هم بگوئیم که سناتور شهید «همجنسگرا» نبودند؛ گرفتاری ایشان «ناهنجاری اخلاقی» در زمینة روابط جنسی بود. یعنی دقیقاً مرضی که بسیاری از کشیشهای واتیکان به آن مبتلا هستند، و «درمان» آن را در پناه «تقدس» کلیسا، یعنی در ارتباط با «مؤمنان» و «کودکان» میجویند.
به زبان سادهتر، این جنایتکاران، برای پنهان داشتن ناهنجاریهای روانیشان به «مقدسات» و کلیسا پناه بردهاند. و همچنانکه شاهدیم در غرب، و شاید هم در شرق، بهترین سنگر اینان «تقدس مذهبی» بوده و هست. پیش از «وود ستاک»که در قالب جنبشهای آزادیخواهانه به اروپای غربی، و حتی به پراگ هم رسید، کلیسا به روال سنتی، همجنسگرائی، سقط جنین، و ... و همچنین ناهنجاریهای اخلاقی را نکوهش میکرد. اما پس از «وودستاک» این نکوهش، به صورت غیرمستقیم به «ستایش» تبدیل شد!
در این برهه است که خشونت و ابتذال، یعنی تهاجم به حریم خصوصی با امثال «رومن پولانسکی» به شکوفائی میرسد، و تظاهر به همجنسگرائی تبدیل میشود به «افتخار!» و نهایت امر میشل فوکو دستها را بالا زده، از موضع «فیلسوف» خواهان قانونی شدن روابط جنسی با افراد نابالغ میشود. سابقة درخشان «رومن پولانسکی» در تجاوز به یک دختربچه 13 ساله و سپس پناه بردن وی به اروپا، جهت گریز از مجازات، و همچنین «تومار» برنار هانری لوی در جشنوارة کن، برای دفاع از جناب پولانسکی به اطلاع جهانیان رسیده. به یاد داریم که حتی «مایکل داگلاس»، علیرغم تعلق به محفل یهودیان هولیوود حاضر نشد تومار کذا را امضاء کند. این مختصر را برای آشنائی بیشتر با مهرههای محفل «ابتذال و خشونت» در فرانسه آوردیم.
روژه گارودی در «تاریخ یک ارتداد»، با ارائة اسناد و مدارک، ارتباط محفل «هانری لوی» را با «ویشیسم» برملا کرده. اگر توضیحات ما را در مورد سوابق مشعشع «فرانسوا میتران» به یاد نمیآورید، با هم به سایت فرانسه زبان «ویکیپدیا» سری میزنیم. برای حفظ «ظاهر»، سایت ویکیپدیا رئیس جمهور سوسیالیست فرانسه را «فاشیست» نمینامد، او را «ویشیست ـ سوسیالیست» معرفی میکند!
همین پرسوناژ «فرهیخته» بود که دروازههای «ترقی» را به روی «دومینیک شتروس ـ کان» گشود. اگر رسوائی هتل «سوفیتل» در نیویورک پیش نمیآمد، ایشان، علیرغم سوابق شناخته شدهشان راهی کاخ ریاست جمهوری فرانسه میشدند، و نان محفلشان را در روغن فراوانتری شناور میکردند. در اینصورت مسلماً برنامههای محفل کذا روزی پنج نوبت از تلویزیون دولتی فرانسه پخش میشد. محض اطلاع بگوئیم، «فحاشی»، تحت عنوان «آزادی بیان» محور اصلی برنامة کذا را تشکیل میدهد. در این برنامة خیلی خیلی «فرهنگی»، حضرات از زبان میهمانان برنامه، به غیرخودیها، یعنی به غیرمحفلیها هر آنچه دل تنگشان بخواهد میگویند.
به عنوان نمونه، این روزها یکی از زنان خبرنگار در نظام رسانهای «پتیاره»، «احمق» و «ابله» خوانده میشود، بدون اینکه «دلیلی» برای «حماقت» وی ارائه شده باشد. منطقاً اگر «دلیلی» هم وجود میداشت، نیازی نبود که در تلویزیون دولتی فرانسه به یک خبرنگار هتاکی کنند! اشتباه نکنیم، هدف از هتاکی، «توهین» به خبرنگار مذکور نیست، رواج ابتذال به عنوان «شیوة بیان» رسانهای است. نیازی نیست که بگوئیم این شیوه، در واقع تهاجم با هدف «تخریب انسان» است و شیوة شناخته شدة فاشیست به شمار میرود. این مختصر را برای آشنائی بیشتر با تحرکات محفل اسلامنوازان غرب آوردیم. محفلی که رسانهها را به ابزار ترویج توحش و حماقت ارتش آدمخوار ناتو تبدیل کرده و از همة لشکرکشیها و کودتاهای این ارتش جنایتکار در «یوگسلاوی»، «عراق» و کشورهای «بهارزده» پشتیبانی رسانهای به عمل میآورد.
روند کار این محفل، ایجاد تقابل رسانهای است بین دو «توهم»، یعنی «دین خوب» و «دین بد!» همین روند بود که اسلام انقلابی «امام» خمینی را در برابر اسلام «شاه» به پیروزی رساند، و چندی بعد همین بساط را با «داوینچی کد» برای «مسیحیت» به راه انداختند. همانطور که در رمان «داوینچی کد»، مسیحیت «خوب» در برابر مسیحیت «بد» قرار گرفت و به ارادة الهی «پیروز» نیز شد، در کشور تونس هم «اسلام خوب» متعلق به گروه «النهضت» در برابر «اسلام بد» یعنی اسلام سلفیها به «پیروزی» دست یافت، و اینچنین بود که مژده دادند، «شریعت» در قانون اساسی اینکشور گنجانده نخواهد شد! افسوس! چه روزگار تلخی! قرار بود در انگلستان، اسقف روان ویلیامز دادگاههای شریعت ویژة مسلمانان به راه اندازند! اما با استعفای ایشان دکان کذا آنقدر کساد شد که «النهضت» هم در تونس «شریعت فروشی» را تعطیل کرد! دقیقاً به همین دلیل است که در کشور فرانسه، «دومینیک شتروس ـ کان» به اتهام سوءاستفاده از «اموال عمومی» جهت «اشاعة فحشاء» تحتپیگرد قانونی قرار گرفته:
«دومینیک استروس کان [...] به اتهام معاونت در اشاعه فحشا از طریق باند سازمان یافته در پرونده هتل کارلتون شهر لیل فرانسه مورد پیگرد قانونی قرار گرفت[...]»
منبع: رادیو بینالمللی فرانسه، مورخ 27 مارس سالجاری
البته خوش خیال نباشیم! این «کمبودها» را حضرات در ایران، ترکیه و آلمان جبران خواهند کرد. در تاریخ 27 مارس 2012، شبکة تلویزیونی «آرته»، که شبکهای است «فرهنگی» و مشترک بین «آلمان ـ فرانسه»، در بخش خبری خود ما را در جریان پیشرفتهای گستردة «نازیسم» قرار داد. این شبکه، از مفتخر شدن «کوبا» به تشریففرمائی ژوزف راتزینگر، از اشتیاق «دولت» و «ملت ایران» به بمب اتم و ... و از همه مهمتر، از تعمیم ستارة زرد به افراد «متفاوت» در کشور آلمان «خبر» میدهد!
بله، کار «آرته» خیلی زار شده، بهتر است آن را «زارته» بخوانیم! به گزارش «زارته»، دادگاه آلمان به پلیس «حق» داده که در اماکن عمومی به بازرسی بدنی «افراد متفاوت» بپردازد. در نتیجه پلیس موظف نیست «حقوق انسانی» فرد را در سطح جامعه رعایت کند! در خیابانهای آلمان، پلیس بلاد «ژرمانی» میتواند هر که را از نظر نژادی، قومی و مذهبی و به ویژه فرهنگی «نمیپسندد»، مورد تفتیش بدنی قرار دهد! نیازی نیست بگوئیم که نخستین «قربانی» حقوق ویژة پلیس آلمان رنگینپوستها خواهند بود. وارد جزئیات «تمدن» آلمان نمیشویم فقط اشاره کنیم که در گذشتهای نه چندان دور، «تعلقات قومی و مذهبی» یهودیان در آلمان «ناهنجار» و «پست» به شمار میرفت، ولی با قانون «مترقی» جدید، از این پس «تعلقات نژادی» و ظاهر متفاوت برای «سرکوب» کفایت خواهد کرد. باری، دولت آلمان دیگر یهودستیز نیست؛ «تفاوتستیز» شده، و «عدالت صحرائی» را به یکسان در حق افراد «متفاوت» در سطح خیابان به مورد اجراء میگذارد.
همه بدانند و آگاه باشند که اگر در دوران هیتلر روشنضمیر فقط «یهودیان» موظف بودند در حریم عمومی با یک «ستارة زرد»، خود را از جامعة «مسیحی»، به اصطلاح «آریائینژاد» و مسلماً «برتر» و آلمانی متفاوت نشان دهند، اینک کلیة افرادی که «متفاوت» به شمار میروند، در موضع «مظنون»، مشمول «الطاف ویژة» پلیس آلمان خواهند شد! ما هم مسافرتمان را به آلمان لغو کردیم؛ قرار بود یک هفته در دوسلدورف باشیم، که پس از شنیدن اخبار دلپذیر «زارته»منصرف شدیم! البته همه خبرهای «زارته» هم بد نبود!
به عنوان نمونه، زمانیکه این شبکه از زبان مستر «آوی پریمور»، دیپلمات اسرائیلی به ما میگوید، «هیچکس نمیتواند از دستیابی حکومت اسلامی به سلاح هستهای ممانعت به عمل آورد، چون دولت و به ویژه ملت ایران شیفتة سلاح هستهای هستند»، ما خیلی «خوشحال» میشویم! چرا که حضرت «پریمور» در ادامة درافشانیهایشان میافزایند، «اگر در ایران دمکراسی برقرار شود، جامعة جهانی هیچ مخالفتی با تجهیز این کشور به سلاح اتمی نخواهد داشت!» بله، یکوقت فکر نکنید که رسانة مشترک «آلمان ـ فرانسه»، به صورت غیرمستقیم، یعنی از زبان مستر «پریمور» خواهان خروج ایران از «پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای» شده، و یا اینکه زبانشان لال برقراری دمکراسی سیاسی در ایران را با اتمی کردن اجباری کشور و فروپاشی روابط منطقهای ایران و همسایگاناش در ترادف قرار داده، به هیچ عنوان! اینان، همواره با «یکجانبهگرائی» و نقض قوانین و مقررات بینالمللی ارواح شکمشان مخالفت میکنند؛ هر چند مخالفت کذا فقط ظاهری باشد!
واقعیت این است که آمریکا و متحدان اروپائیاش همواره مشوق یکجانبهگرائی بودهاند. شگرد کار هم این بوده که مطالباتشان را از زبان رهبران «مستقل» و «مردمی» نظیر رضاخان، مصدق، خمینی، و ... و غیره تحت عنوان، دفاع از «منافع ملی»، ارزشهای «اسلام» و «استقلال» و مبهمات و ترهات مشابه مطرح کردهاند. این روال مقدس پس از فروپاشی اتحاد شوروی، همچنان دوام داشت تا اینکه کودتای هیزاکسلنسی در ایران با شکست روبرو شد. از اینرو دکان «بهارعرب» افتتاح کردند و این کودتاهای «مردمی» آسان نمود اول، ولی در «سوریه» افتاد مشکلها!
سرانجام شورای امنیت به اتفاق آراء «خشونت» را محکوم کرد. اما سه روز پس از تصویب قطعنامة مذکور، شورای حقوقبشر سازمان ملل با صدور قطعنامه بر علیه دولت سوریه، ثابت کرد که همچون جیمیکارتر، «حقوق بشر» را به ابزار پشتیبانی از توحش «بشراسلامی» تبدیل کرده. به عبارت دیگر حضرات در واقع از «ناهنجاری»، قانونشکنی و انسانستیزی در کشورهای مسلماننشین حمایت به عمل میآورند تا بتوانند «راه» را برای یکجانبهگرائی دولت اسرائیل و سوداگران مرگ در دو سوی آتلانتیک هموار کنند.
این است دلیل شیرین زبانی «پریمور» در باب «موافقت» جامعة جهانی با تجهیز «دولت دمکراتیک» ایران به سلاح اتمی! ایشان در واقع با هدف ممانعت از استقرار دمکراسی در ایران، بجای جامعة جهانی نشسته و فتوی صادر کردهاند، چرا؟ چون به این ترتیب روسیه به عنوان «مخالف تجهیز ایران به بمب اتمی» در جایگاه «مخالف دمکراسی» خواهد نشست! بله وقتی «سلاح هستهای» به پیششرط استقرار دمکراسی در ایران تبدیل شود، مسکو با این دمکراسی مخالفت میکند، در نتیجه، باز هم نان فاشیستها در روغن فراوان شناور باقی خواهد ماند. حداقل آنها که در آلمان به کاردینال راتزینگر «افتخار» میکنند، یا همچون مستر «رامنی» برای بازگشت به دوران نورانی مک کارتیسم له له میزنند در این لجنزار توهم غوطه میخورند.
باری، «آرته» در ادامه از افتخاری که به مناسبت مسافرت کاردینال راتزینگر به کوبا، نصیب این کشور شده خبر میدهد! یادآور شویم طبق آماری که حتی در سایت فارسی «صدای آمریکا» هم انتشار یافت، حدوداً 10 درصد از کل جمعیت کوبا کاتولیکاند، و البته مشخص هم نیست که چند درصدشان به مزخرفات ادیان اعتقاد داشته باشند! ولی فاشیستها با واقعیت، انسان و به طور کلی با هنجارهای جامعة انسانی بیگانهاند؛ اینان برای گسترش دامنة حماقت و توحش خود به «ناهنجاریها» نیاز دارند، چرا که بدون «ناهنجاری» امکان ایجاد سنگر نیک و بد وجود ندارد.
به عنوان نمونه و پیش از ادامة مطلب بد نیست نگاهی شتابزده داشته باشیم به «ناهنجاریهای» دستساز حکومت جمکران طی چند روز اخیر. این ناهنجاریها بدون استثناء «انسانیات» ایرانی را نفی میکند و همزمان پروپاگاندی است در راستای تبلیغات نازیها، یعنی تبدیل ملت ایران به ابزار اعمال فشار بر مسکو. اینهمه با هدف تأمین منافع آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک. به عنوان نمونه در تاریخ 7 فروردینماه 1391، سایت پاسدار محسن رضائی کشف کرده که، در سال 1822 میلادی به دلیل آگاهی از معاهدة «ترکمانچای»، «مردم» در نوروز غمگین بودند! میبینیم که «مردم» کذا در آن دوران که سگ راه به صاحبش نمیبرد، یکماه تمام وقت گذاشتند و درست سر تحویل سال، بیکفایتی قجرها و مزدوری آخوند جماعت را نادیده انگاشته، کینة روسیه را به دل گرفتند!
خوشبختانه طی 33 سال اخیر، تل موهوم «مردم» در «نوروز» غمگین نبودهاند، چرا که «انقلاب» حضرت «امام» خمینی برای «مردم»، سرکوب، جنگ، گرانی و دربهدری و نفرت در حد وفور به ارمغان آورده، و از قدیم گفتهاند برگزاری «نوروز» زیر باران خمپاره و بمب و موشک «مفرح ذات» است. میبینیم که «اینها» بستگی به مفهوم «نوروز» دارد! اگر همچون پاسداران توحش، با گسترش شبکة قاچاق کالاهای مجاز و غیرمجاز نوروزتان «پیروز» باشد، مسلماً طی 33 سال اخیر همچون پاسدار محسن رضائی، علیرغم همة رسوائیها، دلتان در نوروز شاد خواهد بود و کامتان همه روزه شیرین! به همین دلیل نیز یاد غم «مردم» در نوروز 1822 میافتید! بله، همزمان با شایعهپراکنی مضحک «فارینپالیسی» در مورد روابط نظامی آذربایجان و اسرائیل، پاسدار رضائی هم برای باز پس گرفتن سرزمینهای از دست رفته، نقشة «جنگ» را گذاشته پای منقل! باشد که با «فتح» این سرزمینها بر وسعت باغ وحش عموسام هر چه بیشتر بیفزایند و خدمت در بارگاه ارباب را به بهترین وجه عملی نمایند. پس بهتر است کاندیدای خوشتیپ «انتخابات» جمکران را رها کرده، برویم به سراغ ناهنجاریهای احمی!
احمدینژاد، نوروز را به دبیر کل سازمان ملل تبریک گفته، بعد هم فردوسی را به عنوان «ناجی اسلام» معرفی نموده! تعجبی ندارد! وقتی در «بیبیسی»، ملاممد خاتمی به «نوروز» جان میبخشد، فردوسی هم میباید «ناجی اسلام» بشود! و جای تعجب نیست که مستر «حسین قویمی»، یکبار دیگر با کمک «هخه» چماق محکمی بر فرق ما ملت فرود آورند. مستر«ح. قاف» که ابزار «شعرسخیف» و «الفاظ رکیک » را از دستشان گرفتهایم، اینبار به صورت غیرمستقیم به ما میگویند مهمترین حادثة سال گذشته، تصویر برهنة گلشیفته فراهانی بوده!
یک هنرپیشه عکس گرفته، گروهی با این عکس سنگر حق و باطل بر پا کردهاند و سنگرسازی اینان نیز «مهمترین» حادثة سال است، بگذریم! خارج از پروپاگاند توحش پیرامون «ایرانی» و «فرهنگ ایران» بد نیست بپردازیم به «انتشار دروغ» در رسانههای رسمی حکومت اسلامی و سکوت رادیوفردا و بیبیسی پیرامون استقبال رحیمی، معاون اول احمدینژاد از رجب اردوغان!
در تاریخ 8 فروردینماه 1391، رجب اردوغان به همراه اهل و عیال و یک هیئت اقتصادی برای زدن جیب ما ملت، و آویختن به دم سوریه به تهران آمد. یادآور شویم یک روز پیش از ورود نخستوزیر ترکیه، «فیصل مقداد»، فرستادة ویژة بشار اسد در تهران با علیاکبر صالحی ملاقات کرده بود. و اما رسانههای جمکران در مورد «مستقبلین» اردوغان دو خبر متفاوت پخش کردند. «فارسنیوز» نوشت «صالحی» در فرودگاه از نخستوزیر ترکیه استقبال کرد، حال آنکه «مهرنیوز»، حنازرچوبه و ایسنا به حضور «رحیمی»، معاون اول «احمی» در فرودگاه اشاره داشتند! سایت رادیوفردا بدون اینکه تناقض «اخبار» رسانههای جمکران را مطرح کند، تصویری از صالحی در کنار اردوغان انتشار داد. ولی «بیبیسی» به دلیل «استقلال» و «آزادی»، و خصوصاً حرامزادگی خاص انگلیسی جماعت نه از صالحی سخنی به میان آورد نه از رحیمی! جالب اینکه همزمان با ورود اردوغان به تهران، وزیر امورخارجه کفنفروشها به خبرنگاران گفت برای همکاری در سوریه آمادهایم و هفتة آینده کوفی عنان به تهران میآید! اینجا بود که با تکذیب ادعای صالحی توسط سخنگوی کوفی عنان، در واقع یک لیوان آب زرشک «مخصوص» به محور دیپلماسی «ترکیه ـ جمکران» تقدیم شد! دروغچرا؟! میگویند تصمیم تقدیم «آب زرشک» به دیپلماسی «اسلام» در نشست سئول گرفته شده بود، خدا داناست! ولی ما حدس میزنیم که «خبر» توقیف یک تن حشیش، آنهم در شهر پاریس ـ این خبر توسط فرانس پرس، مورخ 29 مارس منتشر شده ـ از «نتایج» همان آب زرشکی باشد که به زوج خوشبخت «اردوغان ـ صالحی» تقدیم کردهاند! باشد که «صبح دولتشان بدمد!»
...
<< بازگشت