ارزش و اسکار!
...
یک ایرانی جایزة اسکار دریافت کرد و همة فعلة فاشیسم «اناشریک» گویان به تغذیه از این جایزه مشغول شدند تا «سنگرحق» و «حماقت» را گسترش دهند. بله، این جایزه بهترین معیار سنجش انسانستیزی، توحش، حماقت و تزویر اسلامگرایان و اربابانشان در غرب، به ویژه در ایالات متحد است! فاشیستها و تودهپرستان با فعالیت «غیرایدئولوژیک» و «انسان آزاد» سرستیز دارند چرا که اینان یک «سنگرحق» بر پا کردهاند و هر کس در این سنگر حماقت و توحش ننشیند، از «عرش اعلای» آنها «سقوط» کرده، «باطل» شمرده خواهد شد.
در سال 1979، جبهة ملی، نهضت عاظادی و چپنمایان در همین سنگر توحش لنگر انداخته بودند و رهبرشان هم کسی نبود جز خمینی. هماینان، پس از گذشت 3 دهه همان «سنگر حق» را به رهبری خاتمی شیاد و موسوی جلاد به پا کردهاند و چنین میپندارند که اینبار هم میتوانند با تکیه بر ارباب، کودتای 22 بهمن 1357 را «بازتولید» کنند. برای تحقق این هدف مقدس است که «حنازرچوبه» از زبان الکن ملاممد خاتمی دریافت اسکار را به «فرهادی» تبریک میگوید؛ تلویزیون اسرائیل در کمال وقاحت سخنان فرهادی را تحریف میکند؛ و «دویچه وله» خود را به کوری میزند و نهایت امر، وزارت امور خارجة یانکیها در قالب «تبریکات صمیمانه» به فرهادی میگوید، فیلم «ارزشی»ساخته بودی! در این هیهات است که رادیوفردا «اسلام خوب» را جهت فروش ارائه میکند.
اکثریت قریب به اتفاق خبرگزاریهای غرب تصاویر «غیراسلامی» فرهادی را حذف کردهاند و ... و وزارت امور خارجة یانکیها هم در تأئید همین مسیر پای به معرکه گذاشته و به فرهادی تبریک میگوید! خلاصه کنیم، گر چه واکنشها به «اسکار» فرهادی، در داخل و خارج ایران ظاهراً «متفاوت» است، «انسانستیزی»، در قالب «تملق»، «توهین» و «تحریف» پایه و اساس همة این اظهارات را تشکیل داده.
برگزاری رفراندوم قانون اساسی در سوریه باعث شد که اینبار نامة جلیلی خیلی سریع به دفتر کاترین اشتون برسد، و سردار وحیدی جهت مبارزه با آمریکا اعلام آمادگی کنند تا ارتش آدمخوار ناتو بتواند در کمال حماقت اعلام دارد که، «نصب سپر دفاعی در خاک ترکیه برای مقابله با تهدید ایران است!» در همین گیرودار بود که در افغانستان زیر پای طالبان پاکستان و جمکران را کشیدند، و نهایت امر، برای تداوم توطئه در سوریه، صالحی منفور به کوفیعنان پیوست.
در پی تحولات روسیه، و همچنین به دلیل شکست یانکیها در سوریه، دولت اسلامگرای ترکیه تضعیف شده. از سوی دیگر، در پی «تظاهرات» بر علیه «توهین به قرآن» در افغانستان، حکومت اسلامی پاکستان و همچنین مردهشویان سخت به افلاس افتادهاند. به همین دلیل است که بوقهای جمکران میکوشند ترکیه و حکومت اسلامی پاکستان را «ضدآمریکائی» معرفی کنند! پاکستان که نیازی به معرفی ندارد، ولی همه بدانند و آگاه باشند که ترکیه، به عنوان عضو رسمی ناتو، دولت «مستقل» و ضدآمریکائی دارد، و حکومت کفنفروشها نیز برای اربابان غربیاش تهدید به شمار میرود! از همه مهمتر اینکه بر اساس این ترهات، روسیه و هند نیز خواهان حملة اسرائیل به ایران هستند! بله، شکست توطئة «بهارعربی» در کشور سوریه، خیلیها را به هذیانگوئی انداخته، «اسکار» فرهادی به کنار!
حنازرچوبه، رسانة رسمی جمکران با انعکاس «تبریکات» محمد خاتمی، سانسورچی اعظم حکومت اسلامی و مسئول تبلیغات جنگ 8 ساله، کار را به «توهین» و «چرندبافی» محدود کرده! کیهان جمکران در اینمورد خفقان گرفته، در حالیکه فارسنیوز، جایزة اسکار را به ابزاری برای بازتولید مطالبات اربابان اسرائیلپرستاش اختصاص داده. به ادعای «فارسنیوز»، فرهادی پس از دریافت اسکار، از حق هستهای حکومت مردهشویان دفاع مفصلی به عمل آورده! در امتداد همین مسیر مقدس ژاژخائی، گزافهگوئی و دروغپردازی، «شمقدری»، معاون سينمائی وزارت ارشاد هم در «ایسنا»، مورخ 8 اسفندماه سالجاری حسابی گردوخاک به راه انداخته. این فرد در کمال بلاهت و حماقت، «فرهنگ ایران» را در چارچوب یک فیلم رویت کرده، و رأی داوران به فیلم فرهادی را نشان پیروزی بر اسرائیل دانسته! بله، «فرهادی» یک فیلم غیرایدئولوژیک ساخته، هیئت داوران این فیلم را برای دریافت جایزه اسکار مناسب تشخیص داده، و ... و این مختصر شمقدری بینوا را در برابر آمریکا و اسرائیل به پیروزی رسانده:
«[...] فرود آمدن سر تعظيم قضاوت آمريکايی در مقابل فرهنگ ايرانی [...] واکنش [...] آکادمی اسکار به لابی صهيونيستی [...] آغاز فروپاشی استيلای لابی صهيونيستی بر جامعه و نهادهای آمريکايی [...]»
البته تعداد انگشتشماری از مقامات حکومت جمکران به اسکار فرهادی واکنشی کمابیش «منطقی» نشان داده و از سیاسی کردن موضوع خودداری کردهاند. در عوض پامنبریهای موسوی و مدافعان سرشناس چادرسیا، از جایزة «اسکار» ابزار امر به معروف و نهی از منکر ساختهاند. اینان با لحن عامیانه، ویژة اهالی «پیک نت»، فرهادی را خطاب قرار داده و «نصیحت» کردهاند تا مراقب باشد از «راه راست»، یعنی استقرار در سنگر سر سبز حماقت منحرف نشود و «سقوط» نکند! بله، بر اساس فتوی آخوندهای سبز، هر کس طرفدار موسوی و کروبی نباشد بالاخره به «منجلاب فساد» سقوط خواهد کرد و ... و از بهشت «الله» محروم میشود. دردسرتان ندهم، همة هوچیهای طویلة مککارتی به این اسکار دخیل بسته و مطالبات محفلیشان را به آن آویزان کردهاند. همانطور که در مورد تصاویر گلشیفته فراهانی نیز همین نمایش مهوع به روی صحنه آمد.
فعلة فاشیسم، فعالیت «انسان آزاد» را برنمیتابد. به همین دلیل میکوشد «انسان» و «هنر» را در خدمت «سیاست»، «ایدئولوژی» و «مقدسات» و «مردم» قرار دهد. به عنوان نمونه، میتوان از شکرخوریهای «سلحشور» یاد کرد که اهالی «رادیوفردا» را هم به خنده انداخته. «سلحشور» میگوید، فیلمی که «ارزشی» نباشد، هیچ ارزشی ندارد و جایزة «اسکار» هم اصلاً به درد نمیخورد، چرا که به رهبران اسرائیل هم اسکار دادهاند! یادآور شویم سلحشور «کارگردان» فیلم «اصحاب کهف» همچون اماماش خمینی، «غار پرست» و «فرهنگ ستیز» است و مسلم بدانیم که هرگز از «راه راست» منحرف نشده، «سقوط» نخواهد کرد؛ تعجبی هم ندارد! کسی که در اعماق لجنزار گذشتهپرستی مینشیند دیگر به کجا سقوط کند؟ باری «استدلال» سلحشور بر مزخرفات خمینی تکیه دارد. همان وحشی بیابانی که برای تأمین منافع ارباباناش در غرب به طرفداران دمکراسی برچسب «مخالف اسلام» میزد تا زمینة سرکوبشان را فراهم آورد. جالب اینکه، همین پروپاگاند استعمار است که در ذهن علیل سلحشور و شرکاء به «ارزش» تبدیل شده. برای اینان خمینی در سیاست و اندیشه صاحبنظر بوده و «دشمن» میخواهد او را از صحنة «تفکر» حذف کند:
«[...] میخواهند امام را از عرصه سیاست و فکر و اندیشه حذف کنند[...] امام خمینی میگفتند [...] وقتی خارجیها از شما تعریف میکنند به خودتان شک کنید. رهبری هم در ادامه راه امام تأکید کردند [...] جوایزی که جشنوارههای خارجی میدهند ارزشی ندارند [...] جشنوارههائی مانند اسکار که [...] به رهبران اسرائیل جایزه صلح میدهد، ارزشی ندارد [...]»
بله جشنوارة «اسکار» به رهبران اسرائیل «جایزة صلح» داده! هیچکس به این گوسالة ننهحسن نمیگوید که اگر برخورد خمینی را بپذیریم، از حق قضاوت آزاد محروم میشویم و میباید «قضاوتمان» را همچون خمینی در گرو مواضع «خارجیها» بگذاریم! به عبارت دیگر، این اظهارات «خارجی» بود که مسیر حاج روحالله را مشخص میکرد. و از قضای روزگار، به همین دلیل بود که آمریکا شعار «حقوق بشر» میداد تا خمینی بتواند این حقوق را نفی کرده، مدافعان آن را آمریکائی و «ضدانقلاب» بخواند! در صورتیکه تهاجم به عراق و همچنین «بهارعرب» به صراحت نشان داد، این آمریکاست که از استقرار حکومتهای اسلامی در کشورهای مسلماننشین حمایت میکند.
هر چند سلحشور و دیگر الاغهای طویلة مککارتی تلاشی پیگیر در واژگوننمائی این واقعیت داشته باشند، در واقعیت تغییری ایجاد نمیشود؛ واژگوننمائی شیوة شناخته شدة فاشیستهاست. اظهارات سرشار از حماقت سلحشور که در سایت رادیوفردا، مورخ 8 اسفندماه سالجاری منعکس شده نشان میدهد که در حکومت اسلامی اراذل و اوباش هر چه ابلهتر جایگاهشان برتر، بگذریم. تحریف سخنان فرهادی و لیچارگوئی به او، از مقامات جمکران و اوباش پیرو خط امام، و شعبة جمکرانی «فاکس نیوز» به مراتب فراتر میرود. سایت فارسی «دویچه وله»، مورخ 8 اسفندماه سالجاری، به بهانة بررسی «واکنش» مقامات حکومت اسلامی به جایزة فرهادی، تحریف تلویزیون اسرائیل را پنهان داشته. بله، رسانههای برونمرزی در این عرصه «مهارت» فراوان دارند.
از قضای روزگار در تلویزیون اسرائیل بود که اسکار فرهادی را به «پیروزی بر اسرائیل» پیوند زده بودند! به دلایلی که بر همگان روشن و واضح و مبرهن است، تلویزیون اسرائیل ترجیح داد، در ارتباط با اسکار، مزخرفات شمقدری را در بوق بگذارد. و البته رابطة کذا دوسویه است. حکومت مردهشویان نیز میکوشد از زبان بعضیها در آمریکا و اسرائیل پیشرفتهای هستهای اسلام و مسلمین را نقل کند. روشنتر بگوئیم، این «گفتگو» در واقع بین روسیه و مجموعة «آمریکا ـ اسرائیل» در جریان است. به عنوان نمونه، نخست وزیر روسیه میگوید، در مرزهای کشورش قدرت اتمی نمیپذیرد و اسرائیل هم پاسخ میدهد که، «هیچکس نمیتواند برنامة هستهای ایران را متوقف کند!» یا اینکه یک افسر پنتاگون میفرمایند، «ایران هر گاه تصمیم بگیرد، میتواند سلاح هستهای بسازد.» خلاصه دعوا بین روسیه و جنگفروشان آمریکاست؛ حکومت مفلوک جمکران در این میانه جز تأمین منافع اربابان هیچ نقش دیگری ندارد و اظهارات اخیر صالحی در ژنو شاهدی است براین مدعا.
وزیر امور خارجة جمکران که گویا برای شرکت در نشست «حقوق بشر» به ژنو رفته بود، فریاد برآورده که «آمریکا سلاحهای اتمیاش را باید نابود کند!» و مخاطب این سخنان هم روسیه است، نه آمریکا! سخنان نغز و پرمغز صالحی در مهرنیوز، مورخ 9 اسفندماه سالجاری در دسترس مشتاقان قرار گرفته. پس وزیرامور خارجة ملایان را رها کنیم و بپردازیم به اصل مطلب، یعنی لاپوشانی «دویچه وله.»
سایت فارسی صدای آلمان، مورخ 8 اسفندماه سالجاری، گزارشی تهیه کرده که در آن به تحریف سخنان فرهادی در «فارسنیوز» اشاره شده، ولی تیتر شگفتانگیز تلویزیون اسرائیل در باب اسکار فرهادی از دیدگاناش پنهان مانده! چه دلیلی دارد که تلویزیون اسرائیل بجای انعکاس مفهوم سخنان فرهادی، بازتاب چرندیات امثال سلحشور و شمقدری را برگزیند؟ و چه دلیلی دارد که صدای آلمان در برابر این حرکت مزورانه سکوت کند؟ مگر «تحریف» نیک و بد دارد؟ به هیچ عنوان! اما نادیده گرفتن «تحریف» رسانة جمعی اسرائیل از دلیل موجهی برخوردار است. در «دویچه وله»، طرفداری بیقید و شرط از اسرائیل، با «گرایش چپ» ترادف یافته! گویا چپهای آلمان یکی از اعضای قبیلة اسرائیلپرست «کلارسفلد» را برای ریاستجمهوری این کشور برگزیدهاند:
«حزب چپ آلمان خانم کلارسفلد را نامزد ریاست جمهوری کرد.»
البته تلویزیون اسرائیل پیش از «دویچه وله» این خبر را پخش کرده بود. در هر حال، گویا خانم کلارسفلد شهرتشان را مدیون «افشاگری» علیه نازیهای آلمان هستند و کاری با نقض حقوق انسانی و این مسائل ندارند. این فرد در واقع وکیل مدافع یهودیان «متعهد» و «مکتبی» است و به این ترتیب اگر در جایگاه ریاست جمهوری آلمان بنشیند «تقدس» هم خواهد یافت! این است دلیل ارادت به اصطلاح «چپهای» آلمان به ایشان:
«[...] تمامی احزاب سیاسی آلمان، به غیر از چپها [...] یواخیم گاوک را به عنوان نامزد خود برای تصدی مقام ریاست جمهوری معرفی کردند[...] گاوک [...] از فعالان مشهور حقوق شهروندی در آلمان شرقی سابق است[...]»
چه خوب شد که با چپهای آلمان آشنا شدیم! اینان نیز در مسیر توحش باورها گام برمیدارند و میخواهند برای مخالفان نازیسم «سنگرحق» بسازند. حال آنکه صرف مخالفت با نازیسم نمیتواند امتیاز محسوب شود؛ چرا که در اینصورت استالینیسم هم به دلیل تضاداش با نازیسم در جایگاه «ممتاز» خواهد نشست. بله، «حکمت» این مسائل مبهم را میباید در محفل نوبل جستجو کنیم که به امثال جیمیکارتر و اوباما نوبل صلح اهداء میکند و... و امسال هم از قرار معلوم نام هلموتکهل، کارگزار یانکیها در امر مقدس تجزیة یوگسلاوی در فهرست نامزدهای «نوبل صلح» قرار گرفته، از مطلب دور افتادیم! بازگردیم به بهره برداری وزارت امور خارجة یانکیها از «اسکار!»
به گزارش رادیوفردا، مورخ 9 اسفندماه سالجاری، ويکتوريا نولند، سخنگوی وزارت امورخارجه آمريکا دریافت اسکار را به اصغر فرهادی «تبريک» گفته! ایشان «عظمت تاریخی صنعت سینمای مستقل ایران» را ستوده و میفرمایند، فرهادی تصویری «ارزشمند» از زندگی در ایران ارائه میدهد! بله فرهادی هر چه از سیاست بگریزد بیفایده است؛ سلحشور و شمقدری و دیگر اوباش پیرو خط امام از یک سو، و وزارت امورخارجةآمریکا از سوی دیگر یقهاش را خواهند گرفت، چرا؟ چون جسارت کرده و یک فیلم غیرسیاسی و غیرارزشی ساخته:
«[...] این نخستین فیلم ایرانی است که برنده اسکار میشود و من از جانب همه به اصغر فرهادی تبريک میگويم [...] اين فيلمی است که واقعاً به جهان تصويری ارزشمند از زندگی در ايران ارائه میکند. ما [...] پويندگی و عظمت تاريخی صنعت سينمای مستقل ايران را تحسين میکنيم [...]»
در این رابطه حداقل 3 پرسش منطقی مطرح میشود. نخست اینکه سینمای «مستقل» ایران از کدام عظمت تاریخی برخوردار شده؟ دیگر آنکه فیلم اصغر فرهادی تصویری «ارزشمند» از زندگی در ایران ارائه میدهد، یا تصویری «غیرارزشی» از زندگی انسانها را بازمیتاباند؟ و نهایت امر اینکه، دلیل تبریک گفتن وزارت امور خارجة آمریکا به یک فیلمساز چیست؟ مگر هر کارگردان خارجی که برای نخستین بار برندة اسکار شود، از سوی وزارت امور خارجة آمریکا تبریکباران میشود؟ پاسخ به این پرسش منفی است! این تبریکات صمیمانه در واقع تحقیر کارگردانی است که پس از دریافت اسکار، به صراحت خشونت را نکوهش کرده و از آلایش فرهنگ و تمدن کشورش به سیاست گلایه دارد:
«[...] سلام به مردم خوب سرزمینام. در این لحظه بسیاری ایرانیان [...] ما را نگاه میکنند. فکر میکنم آنها بسیار خوشحالاند [...] چون در این زمان که صحبت جنگ و تهدید و حمله بین سیاستمداران رد و بدل میشود، اینجا صحبت از فرهنگ غنی کشورشان ایران است. یک فرهنگ غنی و قدیمی که زیر گرد و غبار سیاست پنهان مانده [...] من با افتخار این جایزه را تقدیم مردم سرزمینام میکنم. مردمی که برای همه فرهنگها و تمدنها احترام قائلاند و با نفرت و خشونت سر سازگاری ندارند.»
آنها که «دوست» دارند در این اظهارات «مبارزه با صهیونیسم» و تأکید بر «حق هستهای» ببینند، دیگران هم میتوانند در فیلم فرهادی «تصویر ارزشمند» و طرفداری از اصلاحاتچیها و بهارعرب و «دوستی با واشنگتن» و هر آنچه دلتنگشان میخواهد ببینند! رادیو فردا هم میتواند از زبان «فرهادی» به ما بگوید، «دولت ایران چندان یکدست نیست!» مسلم است که دولت ایران یکدست نیست؛ «سلایق» و «باورهای» افراد در همة دنیا متفاوت است! آنچه اهمیت دارد این است که حاکمیت در ایران براساس «باورهای مقدس» بنا شده تا هر گاه مصلحت تشخیص داده شد، بوقهای سازمان سیا «یک باور» خاص را به ارزش بگذارند یا به قول خانم ویکتوریا نولند، «تصویر ارزشمند» از آن ارائه دهند.
...
<< بازگشت