امت و اشتباه!
...
هر گاه آخوند جماعت در ایران تضعیف میشود، در افغانستان بر علیه «توهین به مقدسات» تظاهرات به راه میافتد، و آمریکا و اسرائیل هم برای گرم کردن تنور حکومت توحش اسلامی آمادة نبرد میشوند! این است دلیل «شکست» مأموریت بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ایران و «اتمی» شدن علی خامنهای در «یورو نیوز!» و همین است دلیل غیبگوئی شیخک عربستان در باب مذاکره با دولت سوریه. شیخ عربستان کشف کرده که مذاکره با سوریه بینتیجه است، چرا؟ چون قرار شده هیلاری کلینتن برای شرکت در نشست «دوستان سوریه» در تونس یا بهتر بگوئیم، «نشست براندازی» دولت سوریه قدم رنجه فرمایند!
«یورو ویژن» امسال را از دست ندهیم! دولت آذربایجان در حال جمع کردن بساط اراذل و اوباش آمریکا در جمهوری آذربایجان است، و به همین دلیل دکان حقوق بشر ترکیه به نقض حقوق بشر در جمهوری آذربایجان اعتراض کرده! بله، حقوق بشر فقط در مناطقی نقض میشود که منافع یانکیها به خطر افتد. به عنوان نمونه دولت سوریه حقوق بشر را نقض میکند، ولی در لیبی و تونس و ... و دیگر طویلههای مککارتی این حقوق رعایت میشود. به ویژه در یمن اوضاع خیلی بر وفق مراد «بشر» است؛ هیلاری کلینتن برای برگزاری به اصطلاح «انتخابات» در یمن به نوچههایاش تبریک هم گفته!
روز اول اسفندماه سالجاری شاهد یک «ویراژ بینالمللی» بودیم. این ویراژ بر تغییر موضع روسیه و حمایت «فرضی» مسکو از طرح مداخله جویانة «آمریکا ـ اروپا» در سوریه تکیه داشت. خبر این تغییر موهوم در ورق پارة «الشرق الاوسط» انتشار یافت و سایت فارسی نووستی، مورخ اول اسفندماه سالجاری نیز آن را بازتاب داد. پیشتر «شایع شد» که نیکولا سرکوزی قصد کودتای مالی دارد و با هدف پرتاب یکی از دوستاناش به جایگاه ریاست شرکت عظیم «وئولیا»، با شیوخ «قطر» در «گفتگو» بوده. در تاریخ اول اسفندماه، سرکوزی ناچار شد «شایعه» کذا را تکذیب کند. و اینچنین بود که نه تنها پتة مخالفنمایان حکومت جمکران بر آب افتاد و معلوم شد حضرات «دین درد» گرفته و همگی میخواهند به دوران نورانی براندازی 22 بهمن بازگردند، که دست حکومت ملایان هم رو شد و دریافتیم که حضرات برای برقراری روابط با مصر بس بیتاب شدهاند! شاید به این دلیل که دولت مصر با سوریه قطع رابطه کرده! در همین گیرودار بود که دینفروشان دو سوی آتلانتیک چندین دکان «احترام به مقدسات» افتتاح کردند.
دولت «انقلابی» و خیلی «مردمی» مصر رسماً با سوریه قطع رابطه کرده، ولی وزارت امورخارجة حکومت جمکران، یعنی همان حکومتی که ادعای دفاع از سوریه را دارد، برای برقراری روابط با مصر اعلام آمادگی میکند! همچنین پس از انتشار خبر قطع صادرات نفت ایران به اروپا، وزیر امور خارجة جمکران خواهان بازگشت به روابط قدیم شد! البته این نخستین بار نیست که وزارت امور خارجة ملایان «خوشخدمتی» میکند؛ مسلماً آخرین بار هم نخواهد بود. باری تحولات منطقه، یعنی ارسال سفیر از سوی شیخنشین عربستان به عراق، و همچنین تظاهرات در ترکیه به حمایت از ثبات در سوریه، و شاید سقوط یک هواپیمای نظامی آمریکا در «جیبوتی»، پسروی جمکرانیها و اربابانشان را در مسیر پرنشیب و فراز «دوستت دارم، ولی چه کنم که نمیشه» تنظیم کرد. و این است دلیل قیام رادیوفردا و بیبیسی جهت سرکوب «آزادی بیان!»
روز اول اسفندماه 1390 روز شگفتی بود! در این روز خجسته محور استعماری «قطر ـ واشنگتن» ترک خورد و کار نیکولا سرکوزی خیلی خیلی زار شد! در نتیجه، بیبیسی و رادیوفردا با تمام قوا پروپاگاند سرکوب «آزادی بیان» را از سر گرفتند. اولی تظاهرات «مردم خشمگین» افغانستان از «اهانت به قرآن» را در بوق گذاشت، و دومی با انتشار یک مصاحبة اسفبار، از جایگاه وزیر ارشاد حکومت «قلعة حیوانات»، به انتقاد از «الفاظ رکیک» در «طنز» مشغول شد.
گویا یکنفر «جسارت» کرده و خطاب به «امام» شعری سروده که مورد پسند کارفرمایان رادیوفردا قرار نگرفته. در نتیجه مستر «قویمی» را گفتهاند که برای بیاعتبار کردن شعر مذکور، یقة یک طنزپرداز را بگیرد و دو نفری چند نکتة مهم را به مخاطب «تفهیم» کنند. نخست اینکه سرودة طنزی که سرایندة آن ناشناخته باشد، «سخیف» و «مبتذل» است! دیگر آنکه این قماش شعرها را «مخالفان جمهوری اسلامی» میسرایند و از آنجا که گویا «شهامت ندارند» خود را معرفی کنند، سرودة خود را به «ه. خرسندی» منتسب مینمایند، و ... و میدانیم که چنین «گناهی» نابخشودنی است. نظر به اهمیت «آزادی بیان»، به عنوان پایه و اساس دمکراسی، بخش پایانی این وبلاگ را به لاتبازی عموسام در جهت مخدوش کردن این آزادی پایهای اختصاص میدهیم. همان عموسامی که در سوریه، مثل خر در گل افتاده و میپندارد که اگر طبق معمول لجنپراکنی کرده و هیاهو به را اندازد، نجات خواهد یافت. حال آنکه سخت کور خوانده؛ اگر تاکنون چنین شده، اکنون به دلیل تحولات «کلان ـ استراتژیک» شرایط متفاوت است، و خلاصه «اینبار نخواهد شد!» و سقوط هواپیمای نظامی آمریکا در «جیبوتی» شاهدی است بر این مدعا!
در پی این حادثه، ناگهان «لحن» آلن ژوپه، وزیر امور خارجة فرانسه در مورد «تحریم نفت» تغییر کرد، و خیلی «تهاجمی» شد! به گزارش بیبیسی، مورخ اول اسفندماه سالجاری، طی یک کنفرانس مطبوعاتی در شهر رم، وزیر امور خارجة فرانسه میفرمایند، «ما تصمیم میگیریم، نه ایران»:
«آقای ژوپه [...] گفت [...] ایران برای برانگیختن (دیگران) خیلی خیالپردازانه عمل میکند. این ایران نیست که تصمیم میگیرد عرضه نفت خود را قطع کند، بلکه ما هستیم که تصمیم گرفتیم به سفارشهای خود پایان دهیم [...]»
البته وزیر امور خارجة فرانسه تا حدودی درست میگوید. از یکسو حکومت جمکران در جایگاهی نیست که بتواند از این «تصمیمات» بگیرد، و از سوی دیگر، منافع اتحادیة اروپا نیز چنین ایجاب میکند که به تاراج نفت رایگان ایران ادامه دهد. با توجه به وابستگی حکومت توحش جمکران به غرب، و انتشار ابراز تمایل «صالحی» به گسترش روابط با اروپا در رسانة رسمی این حکومت، این پرسش مطرح میشود که چه عاملی باعث شد اتحادیة اروپا به زیان خود «تصمیم» بگیرد، و حکومت «قدر قدرت» جمکران نیز برخلاف تمایل خود عمل کند؟
روز گذشته، پس از اینکه مشخص شد اروپا نمیتواند به تاراج نفت ایران ادامه دهد، وزیر امور خارجة حکومت روضه و زوزه اعلام داشت، «ما»، یعنی حکومت جمکران، مکمل اروپا هستیم و روابطمان را با اروپا گسترش خواهیم داد! ابراز عشق صالحی به اروپا نه تنها در رسانههای رسمی و نیمهرسمی جمکران که در بوقهای عموسام، و از جمله در بیبیسی، مورخ 20 فوریه 2012 نیز انتشار یافت:
«صالحی: روابط ایران و اروپا به نقطة سابق باز خواهد گشت.»
بله سرانجام معلوم شد این حکومت «رستم صولت»، در واقع «پیزی افندی» است و هیچ اختیاری ندارد. البته ما میدانستیم که حکومت ملایان دستنشاندة استعمار است؛ این گوسالههای ننه حسن بودند و هستند که اصرار دارند از این مجموعة ذلت و حقارت، و به ویژه از این «رهبر» پسافتاده تصویر «قدرقدرت» و «مستقل» ارائه دهند.
آری، گوسالههای مذکور میکوشند علی خامنهای و چند پاسدار و آخوند را «مسئول» جنایاتی معرفی کنند که با حمایت «مالی ـ نظامی» و امنیتی سرمایهداری غرب در کشور ایران صورت میپذیرد. جالب اینکه هماینان، پیش از کودتای 22 بهمن 1357، «شاه» و دربار پهلوی را مسئول سرکوب و تاراج و جنایت معرفی کردند و ... و همایناناند که در پی ناکامی کودتای هیزاکسلنسی، سایمون گاس، اینک میکوشند برای «شاه» کسب محبوبیت کنند! مصاحبههای «صد من یک غاز» ساواکیهای جمکران با رضا پهلوی، و انتشار ترهات «پرویز ثابتی» که با هدف ایجاد جنجال و انحراف افکار عمومی به راه افتاده، در کنار نامههای سرگشادة پیشخدمتهای رمزی کلارک، فقط در راستای تکرار دور باطل «شیخ و شاه» صورت میگیرد.
خوانندة گرامی! نهضت عاظادی همچون جبهة ملی، حزب توده و ... و دیگر تشکلهای «مردممحور» یا «دین محور» فقط یک وظیفه دارد، و آن هدایت افکار عمومی در مسیر ایرانستیز و ضدانسانی است. کافی است به عملکرد حزب توده و جبهة ملی نیم نگاهی بیفکنیم. اعضای فعال این دو جریان برای کودتای 28 مرداد زمینهسازی کردند، و هماینان بودند که با دولت شاپور بختیار به مخالفت برخاستند، تا اربابانشان با برخورداری از تأئید تاواریشهای مسکو بتوانند دولت خیابانی شیخ مهدی را به رهبری «امام» در ایران مستقر کنند. به محض تحقق برنامة ارباب، ابتدا کریم سنجابی وزارت امور خارجه را ترک گفت و تبدیل شد به مخالف، سپس دارودستة شیخ مهدی بازرگان با حفظ منافع و امتیازات ویژة «اقتصادی» در سنگر مخالفان نشستند! بعد هم رسیدیم به لاتبازی ملاممد خاتمی و اصلاحطلبی دینی. قرار بود این «جنبش» استعماری میرحسین موسوی را در جایگاه رئیس دولت «محبوب» و «مردمی» بنشاند که خوشبختانه ناکام ماند. بله، شکست «جنبش سبز» در واقع شکست یک کودتای «مردمی» بود.
کودتائی که بعضیها هنوز رویای بازتولید آن را در سر میپرورانند. پس حضورشان بگوئیم آنها که با عربدة «الله اکبر» و «یاحسین، میرحسین» به خیابان میآیند «فاشیست» هستند، و اگر به میرحسین و زهرا خانوم و شرکاء نوبل صلح هم بدهید، بوقهای شما دیگر نمیتواند فاشیستجماعت را در ایران به ارزش بگذارد. کسادی دکان شیرین عبادی دلیل دارد! پیش از ادامة مطلب یک پرانتز باز میکنیم تا ضمن سپاسگزاری از کتاب ارسالی توسط یکی از خوانندگان گرامی، بگوئیم در وبلاگهای بعدی بخشی از این کتاب را بررسی خواهیم کرد. حال بازگردیم به شگفتیهای روز اول اسفندماه سالجاری، برابر با 21 فوریه 2012!
روزنامة فیگارو، مورخ 21 فوریه مینویسد، کمیسیون اروپا اعلام داشت، بلژیک، هلند و جمهوری چک خرید نفت از ایران را متوقف کردند، در حالیکه یونان، اسپانیا و ایتالیا خرید نفت از این کشور را کاهش دادهاند. در ادامه چنین آمده که تصمیم اتحادیة اروپا برای تحریم نفت ایران ماه گذشته گرفته شده بود، و از ژوئیة سالجاری به اجرا در خواهد آمد. فیگارو میافزاید، «مارلن هولزنر»، سخنگوی کمیسیون اروپا از اطلاعیة وزارت نفت ایران در مورد تحریم اروپا ابراز بیاطلاعی کرده و میگوید، بریتانیا، اطریش و پرتقال و شرکت توتال نیز واردات نفت از ایران را متوقف کردهاند. جالب اینجاست که در تاریخ 23 ژانویه سالجاری، یعنی همزمان با تصویب تحریمها، حکومت جمکران زبان به گلایه از تحریمهای اروپا گشود، و در تاریخ 15 فوریه نیز قطع صادرات نفت به اروپا را تکذیب کرد! همین حکومت قدر قدرت ناچار شد در تاریخ 19 فوریه، از توقف صدور نفت به انگلستان و فرانسه خبر دهد! ولی از همه جالبتر تهدید اروپا توسط حکومت جمکران است. اینهم عنوان خبربیبیسی، مورخ اول اسفندماه سالجاری:
«ایران دوباره کشورهای اروپائی را به قطع صادرات نفت تهدید کرد»
اگر اتحادیة اروپا تحریم نفت ایران را تصویب کرده، دیگر انتشار «خبر» تهدید اروپا توسط حکومت جمکران چه معنائی دارد؟ در واقع حکومت جمکران در بنبست قرارگرفته و به همین دلیل در برابر ملت ایران دست به عقبنشینی زده. نخستین نشان این پسروی «تغییر» قانون توحش «مجازات اسلامی»، از جمله حذف موقت مجازات صحرائی «سنگسار» است. سایت ایسنا، مورخ اول اسفندماه سالجاری، در خبری با کد: 18560ـ 9011 اعلام داشت، تعیین جایگزین برای مجازات سنگسار به استفتاء از رهبري واگذار شد:
«[...] تغييرات [...] قانون مجازات اسلامي با مدت اجراي آزمايشي سه ساله، حذف مجازات سنگسار، حذف اعدام براي جرائم ارتداد و سحر و جادو و...»
افسوس و صد افسوس! شیرینی حکومت جمکران به «سنگسار» و «قصاص» و شلاق و دیگر علائم توحش صدر اسلام بود؛ اسلام بدون «سنگسار» که مزه ندارد! بله، زوزه و عربدة فعلة فاشیسم بر علیه شخص «خامنهای» دلیل موجه دارد! اینکه رهبر حکومت جمکران به «دین» اوباش سبز «تیر خلاص» شلیک کرده یک واقعیت است! دین اراذل و اوباش به همین وحشیگریها محدود میشود و هر اندازه دامنة توحش حکومت اسلامی کاهش یابد، «دین درد» هوچیهای محفل کودتا افزایش خواهد یافت و دامنة پوچپردازیهایشان گستردهتر میشود. خلاصة کلام، با بررسی تحولات در داخل ایران درمییابیم که نگرانی رادیوفردا برای «الفاظ رکیک» و همچنین تظاهرات «مردم خشمگین» افغانستان و اعتراضشان به «توهین» به قرآن چه دلائل «موجهی» دارد.
سایت فیگارو، مورخ 21 فوریه سالجاری تصویر یک گروه سه نفره را منتشر کرده؛ یک مرد جوان با تیر و کمان و دو یا سه نوجوان! اینها هستند «مردم خشمگین افغانستان!» بیبیسی هم یک گزارش مفصل از همین بیبیگوزک گذاشته در کاسة «امت مسلمان». گویا ژنرال «آلن» به مردم افغانستان قول «شرف» دادهاند که دیگر چنین «جنایاتی» تکرار نشود. بله ارتش ناتو میتواند هر چقدر دلش خواست غیرنظامیان افغان را قتلعام کند، خاک افغانستان را به توبره بکشد، و این کشور را به مرکز پخش مواد مخدر تبدیل نماید، اینها اصلاً اشکالی برای «مردم» افغانستان پیش نخواهد آورد. ولی وای به روزی که این «مردم» به قول بوق عموسام، «بیحرمتی» به قرآن را ببینند! بیاحترامی به چند ورق کاغذ قابل تحمل نیست! عموسام همچنین در اینترنت فارسیزبان نیز از «الفاظ رکیک» در آن «شعر» خیلی خشمگین شده، و مصاحبهای ترتیب داده تا بتواند «باورهای مردم» را به عنوان معیار و ملاک «آزادی بیان» به مخاطب حقنه کند.
در این مصاحبة اسفبار طنزپردازی شرکت کرده که تاکنون چندین بار گفته و بازگفته که در موضعگیری به طرفداری از خمینی مرتکب «اشتباه» شده! میبینیم که برخی اشتباهات، یعنی خروج از جایگاه واقعی اجتماعی، و قرار گرفتن «در مسیر باد» در زندگی ایشان «ریشة کهن» دارد. چرا که اینبار نیز با خروج از جایگاه طنزپرداز و نشستن در جایگاه آخوند دست به انتقاد از «شعر سخیف» زده، و نهایت امر مرتکب اشتباه بسیار بزرگتری شدهاند. هر چند این طنزپرداز هنوز به عواقب این اشتباه پی نبرده باشد، مسلم بدانیم که چنین فرصتی دست خواهد داد.
بله گویا «بدخواهان» شعری را به ایشان منتسب کردهاند، که سرودة دیگری است! به فرض که چنین باشد، هادی خرسندی به عنوان شاعر و طنزپرداز نمیتواند در مورد این شعر یا هر شعر دیگری به «قضاوت اخلاقی و ارزشی» بنشیند؛ چنین عملی فقط از وزارت ارشاد حکومت توحش برمیآید و بس. خلاصه شترسواری دولا دولا نمیشود؛ اگر کسی مدافع «آزادی بیان» است، به قضاوت «ارزشی» در مورد شیوة بیان دیگران هم نمینشیند! چه این شیوة بیان در قالب عکس سیاه و سفید و به اصطلاح «هنری» باشد، و چه به صورت شعر بروز کند. این شعر «سخیف» را شما نسرودهاید؟ کار مخالفان نظام توحش است؟ بسیار خوب! مخالفت با حکومت توحش وظیفة هر ایرانی با وجدان است، و سرودن شعر تا آنجا که ما میدانیم جنایت نیست! مهم این است که ما به عنوان طرفدار دمکراسی با این حکومت مخالف هستیم و این شعر هم وجود دارد؛ پس سرایندهای هم داشته و...و هیچکس نمیتواند وجود سرایندة آن را به عنوان مخالف حکومت زیر سوال ببرد. و اما «قضاوت ارزشی» در مورد این شعر و «واژگان» به کار رفته در آن آخوندپرستی «قضات» را به اثبات میرساند، و بس! در این میانه، حساب رادیوفردا، به عنوان بوق سرکوب استعماری روشن است. ولی در کمال تأسف مواضع هادی خرسندی از 33 سال پیش هنوز در ابهام قرار گرفته. نظرتان در مورد شعر «بسکه این ملت خر است»، آنهم پس از استقرار حکومت خیابانی در ایران چیست؟ هنوز هم ملت «خر» است، یا در واقع خری انقلابی «به اشتباه» خود را در جایگاه «ملت» رویت کرده بود؟
...
<< بازگشت