کانون رمالان!
...
در آخرین روزهای ماه فوریه 2012، ولادیمیر پوتین، نخستوزیر روسیه مخالفت خود را اسلامگرایان و مبهماتی که در غرب به «بهارعرب» معروف شده، رسماً اعلام داشت. به این ترتیب، هم حکومت اسلامی، و هم به اصطلاح اوپوزیسیوناش از پناهگاهی که رسانههای غرب برایشان تأمین کرده بودند، یعنی دامان روسیه محروم شده، به جایگاه واقعی خود که همان آغوش گرم عموسام باشد پرتاب شدند. و اینچنین بود که باراک اوباما بجای دفاع از «حقوق قانونی» اسرائیل، به دمیدن در شیپور برتری «مقدس» اینکشور مشغول شد، و بوقهای طویلة مککارتی نیز به عدم استقبال از «انتخابات» جمکران پی بردند!
بله، همه بدانند و آگاه باشند که در حکومت «خدامحور» انتخابات هم برگزار میشود. خصوصاً آنروزهای «خوب» که علی خامنهای را با 99 درصد آراء از صندوقهای مارگیری بیرون میکشیدند، و «انتخابات» از «تأئیدات الهی» لندن و واشنگتن برخوردار بود، «مردم» خیلی از «انتخابات» استقبال به عمل میآوردند! و دقیقاً به همین دلیل نیز اعضای اتحادیة اروپا، حزب توده، چپنمایان و به طور کلی «اوپوزیسیون پستمدرن» به محشر خری که حکومت اسلامی به راه میانداخت هیچ اعتراضی نداشتند.
پیش از ادامة مطلب بهتر است در مورد «اوپوزیسیون پستمدرن» توضیحاتی بیاوریم. اینقماش اوپوزیسیون، بجای تشکیل حزب و ارائة برنامة سیاسی، «مزاحمت» را برگزیده. مزاحمت خیابانی با شعارهای ابلهانه بر علیه افراد، و صرفاً با هدف تحمیل اقلیتی محفلنشین بر اکثریت! بهترین نمونة این اوپوزیسیون در روسیه ایجاد شده. این حضرات که میتوانند حزب تشکیل دهند و فعالیت سیاسی داشته باشند، «مخالفت با ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین» را به مطالبات سیاسیشان تبدیل کردهاند! اینان که، به گواهی تصاویر ماهوارهای از تظاهرات «پرشکوهشان» در مسکو و سنتپترزبورگ، تعدادشان از 50 هزار تن فراتر نمیرود، میخواهند بجای دهها میلیوننفر از ملت روسیه نشسته و «پروخوروف» را به کرملین بفرستند، چرا؟ چون اینحضرت وعده داده که میکائیل کودورکووسکی، را به عنوان نخستوزیر برخواهد گزید!
به عبارت دیگر، «اوپوزیسیون» روسیه قصد بازگشت به دوران نورانی «یلتسین» را دارد و به همین دلیل است که الطاف ویژة اتحادیة اروپا شامل حالش میشود. بله، آشوب و تاراج در دوران یلتسین، اگر برای ملت روسیه منفعتی نداشت، منافع لندن و واشنگتن را بخوبی تأمین میکرد. منافعی که در دوران ریاست جمهوری پوتین خدشهدار شد. پس هیچ دلیلی ندارد که رسانههای غرب به بررسی «منطقی» مسائل روسیه تمایلی نشان دهند. اینان به شایعهپراکنی و مزخرفبافی بر علیه شخص پوتین اکتفا میکنند.
به عنوان نمونه، چند شب پیش یکی از کانالهای «فرهنگی» فرانسه زبان، یک فیلم «خاله سوسکه» از شرایط روسیة معاصر برایمان پخش کرد تا در واقع یک دروغ عظیم شاخدار را به مخاطب حقنه کند. و آن اینکه ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین در سال 2012، در واقع «بازتولید» شرایط گذشته خواهد بود! حال آنکه شرایط گذشته، چه در داخل و چه در خارج روسیه متحول شده و در هر حال، هیچ قدرتی نمیتواند «شرایط گذشته» را در زمان حال ایجاد کند. و به استنثاء اعضای پوچپرداز طویلة تقدسفروش مککارتی، کسی در عرصة حماقت به خود این جسارت را نخواهد داد که از «بازگشت به گذشته» سخن به میان آورد.
خلاصة کلام، بازگشت به گذشته، یعنی مخدوش کردن مرز واقعیت و نفی پویائی انسان در زمان و مکان مشخص، و این قماش بنجل فقط در ذهن علیل فاشیستها میتواند تولید شود. در ذهن همانهائی که پدرپرستی و باورهای مقدس را بجای حرکت «منطقی» انسان به سوی زندگی و آینده نشاندهاند. به همین دلیل است که فاشیستجماعت «زندگی انسان» را به محدودة حقیر «سیاست» تقلیل میدهد، و ... و به عنوان نمونه چنین «نتیجه» میگیرد که فلسفة نیچه «سیاسی» بوده؛ میکائیل باکتین «کمونیست» بوده؛ و ... و یا اینکه همچون ویلیام هیگ، وزیر امورخارجة بریتانیا چنین نتیجه خواهد گرفت که «انتخابات ایران آزاد و عادلانه نبوده!» سخنان گهربار مستر هیگ با معنائی که میتواند به ذهن مخاطب متبادر کند به هیچ عنوان ارتباط منطقی ندارد. مفهوم اظهارات ایشان این است که، در حکومت مقدس انگاشته شدة جمکران میتوان «انتخابات» برگزار کرد! بله، اگر نیک بنگریم چنین ادعائی برخلاف تصور شوتوپرتها در واقع «تأئید» حکومت اسلامی است! همه بدانند و آگاه باشند که در این نظام قانونستیز و خدامحور برگزاری «انتخابات» امکانپذیراست، چرا؟ چون لندن و واشنگتن چنین میفرمایند.
حضور وزیر امور خارجة «شوخ طبع» بریتانیا بگوئیم، «انتخابات» فقط در یک نظام انسانمحور میتواند از معنا و مفهوم برخوردار باشد! و اما مسخرگی و لودگی پیرامون «انتخابات» به نمایشات مهوع جمکران محدود نمیماند؛ فعلة فاشیسم نتیجة انتخابات روسیه را نیز پیش از برگزاری پیشبینی کردهاند؛ علامت تعجب هم نمیگذاریم! بر پایة نظرات کشکی و ابلهپسند حضرات، پیروزی ولادیمیر پوتین در انتخابات ریاست جمهوری روسیه مخدوش است! بله، این است یکی از فواید اوپوزیسیون «پستمدرن» که اهداف والای سیاسیاش، از جنجال و هیاهو، تظاهرات خیابانی و مطالبات مضحک فراتر نخواهد رفت. تظاهرات برای انتخابات «عادلانه!»
گویا اینان از پیش میدانند که انتخابات روسیه «غیرعادلانه» است و در آن تقلب میشود. حال آنکه در هر انتخاباتی امکان تقلب وجود دارد. مهم این است که گسترة این تقلب آنچنان محدود باشد که «کل انتخابات» را مخدوش نکند. شاید اوپوزیسیون «پست مدرن» روسیه از این نکتة پیش پا افتاده بیخبر مانده! دلیل هم اینکه «مخالفان پوتین»، خود را در جایگاه «اوپوزیسیون» قرار داده و جز لشکرکشی خیابانی و ردیف کردن شعار پوچ هیچ نمیشناسند. حال آنکه اینان هم میتوانند حزب تشکیل دهند، و هم حق تجمع دارند؛ هر چند قادر نیستند از این حقوق دمکراتیک، در چارچوب یک سازماندهی سیاسی استفادة منطقی صورت دهند، چرا؟ چون نه اکثریت و نه مخالفان سیاسی با اینان همراهی نمیکنند و خودشان هم میدانند که علیرغم عربدهجوئیهای خیابانی، ریاست جمهور در روسیه نیز با «رأی اکثریت» انتخاب میشود!
به همین دلیل، رهبر یک تشکل «چپ رادیکال» در روسیه از دیمیتری مدودف خواسته ضمن تمدید دوران ریاست جمهوریاش، قانون اساسی را چنان اصلاح کند که پوتین دیگر نتواند به کرملین وارد شود! به این میگویند «چپ!» پس از 8 دهه استالینیسم، با چپی برخورد میکنیم که حتی از چپ جمکران هم مضحکتر است. اگر در کشور ایران خلقالله با «چپ» بیگانهاند، در شوروی سابق نمیتوان چنین افلاس فرهنگیای را «توجیه» کرد. شاهدیم که «راه توده»، پس از 33 سال بوسیدن نعلین آخوند، انتخابات جمکران را تحریم میکند. دلیل هم «روشن» است، «آیات عظام» با این انتخابات «موافق» نیستند! بله یاد بگیریم! به این میگویند حزب چپگرا! پس بگذریم و بپردازیم به سوریه و فروپاشی سنگر فریب جمکران.
در نخستین روز ماه مارس 2012، روسیه «سنگر فریب» حکومت اسلامی و مخالف نمایاناش را فروپاشاند و اینچنین بود که باراک اوباما، در جایگاه پاسدار برتری «مقدس» اسرائیل نشست، و اتحادیة اروپا نیز دست در دست «بانکی مون» و حکومت اسلامی در کنار تروریستها در سوریه قرار گرفت! بله، حکومت جمکران، در شعار از «ثبات»، و در واقعیت از شورشیان اسلامگرای سوریه حمایت میکند. اوباش سبز و چپنمایان جمکران نیز دقیقاً در همین مسیر نیرنگ و حماقت گام برمیدارند. اینان با توسل به شعارهای عوامفریب نظیر «انتخابات آزاد»، و «نه به دیکتاتور»، و اصولاً «نه» به زندگی» و ترهاتی از این قماش میکوشند خود را در سنگر مخالفان حکومت قرار دهند. حال آنکه پیروان خط توحش امام، همچون دیگر اوباش «انقلابی» و «مردمپرست»، هرگز با خشونت و انسانستیزی مخالفتی نداشته و ندارند.
به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ اول مارس 2012، روسیه، چین و کوبا به قطعنامة پیشنهادی شورای حقوق بشر سازمان ملل رأی مخالف دادند و سه کشور هند، فیلیپین و اکوادور و هیئت سوریه از رأی دادن به این قطعنامة جانبدارانه خودداری ورزیدند. نووستی در ادامه میافزاید، نمایندة سوریه اعلام داشت، هیئت سوری این جلسه، و این قطعنامة یکسویه را فاقد مشروعیت میداند. با اینهمه 37 کشور به این قطعنامة مشوق خشونت رأی مثبت دادند. حال با توجه به اینکه در میان مخالفان و ممتنعین نامی از حکومت جمکران برده نشده به صراحت میتوان گفت، جمکرانیها یا در جلسه حضور نیافتهاند، یا به قطعنامة ضد سوری شورای حقوقبشر سازمان ملل رأی مثبت داده و تقیه میکنند!
البته در مرام اوباش «تقیه» از جایگاه والائی برخوردار است. همانطور که شاهدیم اراذل پیرو خط امام، ضمن تحریم مراسم مارگیری، در انتخابات جمکران شرکت فعال داشتند و اینک هو و جنجال به راه انداختهاند که این «انتصابات» بوده! به عبارت دیگر، در دوران نورانی امام دجالشان «انتخاباتی» که برگزار میشد، «انتصابات» نبوده! بهر تقدیر، حکومت جمکران و مخالفنمایاناش تکیهگاه رسانهای خود یعنی روسیه را از دست دادند. ولادیمیر پوتین، با انتقاد از «بهار عرب» و شعارهای اسرائیلستیز حکومت اسلامی، پناهگاه رسانهای این حکومت و مخالفنمایان و به ویژه اربابان غربیاش را در هم شکسته. به همین دلیل نیز سفیر جمکران در مسکو، به جایگاه «قربانی» پرید و ادعا کرد، حسابهای بانکی کارکنان سفارت در مسکو مسدود شده.
رادیوفردا، مورخ 3 مارس سالجاری هم بدون در نظر گرفتن خبر تکذیب بانک مذکور، شایعة سفیر ملایان را در بوقهایاش انداخت. پیشتر نیز شایعة ملاقات پسر خامنهای با میرحسین موسوی و سخنان مضحک «رهبرجنبش سبز» به «خبر مؤثق» بوقهای استعمار تبدیل شد، و شاهدیم که این شایعة مضحک و «مردمی» را هم هیچکس تکذیب نکرد تا رسانههای غرب بتوانند از آن «خبر موثق» تولید کنند. باری، در تاریخ 8 اسفندماه سالجاری، سایت فارسی نووستی مطلبی به قلم ولادیمیر پوتین منتشر کرد. در این مطلب، نخست وزیر روسیه پیرامون «بهار عرب» مینویسد، بجای برقراری دمکراسی و دفاع از حقوق اقلیت، گروههای خشونتطلب به دلیل دخالت خارجی، حاکمیت را به دست گرفتهاند:
«[...] ابتدا بهار عربی امید به تحولات مثبت را به وجود آورد اما [...] بجای برقراری دموکراسی و دفاع از حقوق اقلیت، کنار زدن مخالف و کودتا [...] نیروی ستیزه جوتری بجای نیروی قبلی مسلط میشود [...] دخالت خارجی برای حمایت از یکی از طرفهای درگیری [...] و ماهیت چنین دخالتی، به [...] اوضاع رنگ منفی بخشیده [...] رویدادهای فعلی در جهان عرب نشان میدهند که [...] نیروهائی از جمله تندروهای دینی از زیر زمین بیرون میآیند که تلاش میورزند سمتگیری رشد کشورها و ماهیت عرفی و سکولار مدیریت آنها را تغییر دهند[...]»
این مختصر برای دریافت مواضع سکولار ولادیمیر پوتین کفایت میکند. در ادامه، پوتین حمایت از گروههای مسلح، به بهانة دفاع از حقوق بشر را محکوم کرده و آن را عوامفریبی مینامد:
«[...] درگیریهای مسلحانه که گویا با اهداف انساندوستانه به پا میشوند، به اصل دیرینه استقلال کشور لطمه وارد میکنند. حقوق بشر در مقایسه با استقلال کشور از تقدم برخوردار است اما وقتی از [...]حقوق بشر از خارج و به صورت انتخابی دفاع میشود، سخن بر سر یک کار نجیبانه نیست، بلکه این عوامفریبی معمولی است[...] »
نخست وزیر روسیه ضمن انتقاد از یکجانبهگرائی و قانونشکنی ناتو در عرصة بینالمللی به صراحت میگوید که نظم شکنی در شیفتگی آمریکا به توهم «امنیت مطلق» ریشه دارد:
«[...] مهم اینست که سازمان ملل متحد و شورای امنیت این سازمان بتوانند [...] با [...] خودسری در صحنة بینالمللی مبارزه کنند. هیچکس حق ندارد اختیارات و حقوق ویژة سازمان ملل متحد مخصوصاً در زمینههای مربوط به توسل به زور علیه کشورهای مستقل را به خود [اختصاص] دهد. منظور مقدم بر همه ناتو است که تلاش میکند اجرای چنان وظایفی را بر عهده [...] بگیرد. آمریکائیها شیفته و گرفتار ایدة تأمین آسیب ناپذیری مطلق برای خود هستند [...] ریشه مساله همین است. آسیب ناپذیری مطلق برای یک کشور به معنای آسیب پذیری مطلق برای تمام بقیه کشورها است و با چنین دورنمائی نمیتوان موافقت کرد.»
میبینیم که ارائة تصویر مخدوش از پوتین، در رسانههای غرب دلیل موجه دارد! جناحی که پوتین نمایندة آن است، «برتری» غرب را نمیپذیرد و اشکال از همینجا سرچشمه میگیرد. غرب با شخص پوتین مخالف نیست، با اهداف جناحی مخالفت دارد که از پوتین حمایت میکند. جناحی که با تهاجم نظامی به ایران مخالفت میورزد و خواهان به رسمیت شناخته شدن حقوق قانونی ایران، به عنوان عضو رسمی «ان. پی. تی» است:
«[...] پیشنهاد میکنیم [در مقابل قرارگرفتن تمام فعالیت هستهای ایران تحت کنترل مطمئن و همه جانبه آژانس بینالمللی انرژی اتمی] حق تهران برای پیشبرد برنامه هستهای صلحآمیز قبول شود [...] اگر در این کار توفیق حاصل شود، باید تمام تحریمهای موجود علیه ایران لغو شود[...]»
بله اگر بحران دستساز هستهای پایان یابد منافعی که آمریکا از طریق دولت اسرائیل در منطقه کسب میکند خدشهدار خواهد شد؛ برتری نظامی اسرائیل یعنی «مقدسات» باراک اوباما بر باد میرود و دولت اسرائیل ناچار خواهد شد به مذاکرات صلح تن در دهد! استقرار صلح در منطقه نیز معنائی جز تهدید مستقیم منافع غرب ندارد! به همین دلیل بود که پس از برگزاری رفراندوم قانون اساسی در سوریه، احمدینژاد سریعاً برای مبارزه با «صهیونیسم» اعلام آمادگی کرد! همانطور که گفتیم، بشار اسد برای مذاکره با اسرائیل جهت پایان دادن به اشغال بلندیهای جولان اعلام آمادگی کرده بود و خودشیرینی احمدینژاد در واقع واکنشی است به مواضع منطقی دولت سوریه. اما درگیرودار جنجال پیرامون مراسم مارگیری، شاهد انتقاد ولادیمیر پوتین از اسرائیلستیزی جمکرانیها نیز بودیم. به گزارش سایت فارسی زبان نووستی، مورخ 12 اسفندماه سالجاری، نخستوزیر روسیه طی دیدار با سردبیران روزنامههای غربی اظهار داشت:
«[...] ما تمام کارها را انجام خواهیم داد تا درگیری نظامی نه در خود ایران و نه در اطراف ایران رخ ندهد [...] روسیه همواره نسبت به اظهارات ضداسراییلی مقامات ایران منفی برخورد کرده و این نکته را به تهران فهمانده است[...]»
با بیصبری تمام منتظریم که پس از این اظهارات صریح، و پس از «رأی 37 کشور به قطعنامة حماقت»، باز هم بوقهای عموسام «روسیه» را «مدافع حکومت جمکران» بخوانند و ادعا کنند، «ایران برای سرکوب مخالفان سوریه به این کشور سلاح میفرستد!» اگر اینان چنین نکنند، مطمئن باشیم «کانون دعانویسان» جمکران در القاء این «اهداف» به بهترین وجه ممکن انجام وظیفه خواهد کرد. کانون به اصطلاح «نویسندگان ایران» با صدور یک بیانیة شیوا، به جایزة اسکار آویخته، و همچون خمینی دجال به سینهزنی برای «پابرهنهها» مشغول شده! در چارچوب همین پابرهنهپرستیهاست که ایسنا، جایزة ادبی «آقابزرگ» را به فروش میرساند، و فارسنیوز هم «ننه علی» را در جایگاه «شخصیت حماسی» نشانده. قرار است تندیسی از «ننه علی» برایمان بسازند!
ویژگی «ننه علی» و «آقابزرگ» این است که مانند تمامی به اصطلاح «پابرهنهها»، فاقد نام و نشان و جایگاه واقعی اجتماعیاند! و سایههای فاقد «بعد انسانی» و بیگانه با واقعیات اجتماعی همواره بهترین ابزار پروپاگاند فاشیستها بوده، هست و خواهد بود. همین سایهها را بیانیة کانون «به اصطلاح نویسندگان» در سایت «عصر نو»، با اطلاعیهاش به ارزش میگذارد.
در تاریخ 9 اسفندماه سالجاری، کانون دعانویسان جایزة اسکار اصغر فرهادی را بهانه قرار داده و ضمن گلایه از بهرهبرداری سیاسی از این جایزه، به تبلیغ حماقت و توحش آخوند مشغول شده. بله، دعانویسان خواهان سینمای «الهی» شدهاند. «سینمای نه شرقی، نه غربی» یا بهتر بگوئیم سینمای «نیست در جهان!» یعنی سینمائی «به دور از کانونهای قدرت و ثروت»! بله، سینمای حاج روحالله، هم «ارزشهای نهفته» دارد و هم تصویری «واقعیتر» از جامعة ایران ارائه میدهد:
«گذشته از بهرهبرداريهاي مرسوم جناحهاي غالب و مغلوب حاكميت كنوني [...] و فارغ از ماهيت جوايز بينالمللي، به دليل ارزشهاي نهفته در اين فيلم [...] پيروزي آقاي اصغر فرهادي [...] را به [...] مردم ايران تبريك ميگوييم و اميدواريم سينماي ايران در جهت پيشرفت و استقلال هر چه بيشتر از قطبهاي قدرت و ثروت حركت كند.»
اگر بهرهبرداری جناحی از جایزة اسکار سخت نکوهیده است، عبارت «استقلال سینما از کانونهای قدرت و ثروت» فقط گسترة حماقت «دعانویسان» را بازتاب میدهد. کارگران، به عنوان «انسان» کانون «قدرت فیزیکی» است، و به عنوان کارگردان، جهت ساختن فیلم به منابع مادی نیاز دارد. در جامعة انسانی، استقلال از کانون قدرت و ثروت، یعنی «خروج» از واقعیات اجتماعی و نظم حاکم بر جوامع بشری. بجز اراذل و اوباش، آخوند سیاستزده و روانپریش و عوامفریب، هیچکس چنین ادعای ابلهانهای نداشته، و نمیتواند داشته باشد.
...
<< بازگشت