پنجشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۹۱




پشکل برتر!
...


در تاریخ 3 آوریل 2012،  سایت فرانسه زبان نووستی،  در مورد گفتگوی «نیکلای پاتروشف»،  دبیر شورای امنیت روسیه با مقامات آمریکا در واشنگتن،   و همچنین در بارة عدم حمایت هیلاری کلینتن از باراک اوباما در انتخابات آیندة ریاست جمهوری ایالات متحد خبرهائی منتشر کرد.   اینگونه بود که یانکی‌ها مصلحت دیدند صفوف جیره‌خواران‌شان را فشرده‌تر کنند.   از اینرو یک استخوان دندان‌گیر و خوب برای مقامات حکومت «آزاد» و «مستقل» جمکران پرتاب کردند،   باشد که اینان با سق زدن به استخوان «مقدس»،  همزمان اقتدار حکومت صحرائی و نقش سرنوشت‌ساز آن را در جهان به نمایش بگذارند.   

 برای تحقق چنین اهداف مقدسی همچون دفعات پیشین، کافی است مزخرفات رایج از زبان اکبر بهرمانی نقل شود،   تا پاسدار شریعتمداری و علی خامنه‌ای و دیگر ملایان «قلعة حیوانات» بتوانند با تغذیه از «فضولات» سردار سازندگی،   هم از «سازش ناپذیری» رهبر کبیر انقلاب‌شان داد سخن دهند،  و هم ضمن نشخوار «اسلام،  اسلام»،  تلویحاً مذاکره با آمریکا را محکوم کنند.   

تعجبی ندارد که در داخل و خارج مرزها،   «ته‌ماندة سفره» نیز نصیب دیگر آخوندپرستان آشکار و نهان شود،‌   تا اینان با توسل به واژة «آزادی»‌،  در مسابقة گسترش لجنزار توحش و حماقت رکورد بشکنند.  و اما در اروپا روند مسائل متفاوت است،   چه بهتر که پیش از پرداختن به «امورات» قلعة حیوانات،   به ترتیب حروف الفبا نگاهی به متحدان یانکی‌ها در اروپای غربی داشته باشیم.  

در آلمان،‌   قلادة «گونترگراس» را سرپیری باز کرده‌اند،   تا به ‌بهانة مخالفت با جنگ،  در واقع باد در بادبان پارة‌ دولت اسرائیل بیاندازد.   سابقة درخشان «گونترگراس» را پیشتر بررسی کرده‌ایم و نیازی به تکرار مکررات نیست.   «شعر» اخیر ایشان را هم بررسی نخواهیم کرد چرا که اتلاف وقت خواهد بود.   فقط یک پرسش مطرح می‌کنیم و آن اینکه «اگر» اسرائیل اینچنین قدرتمند است که می‌تواند ایران را به قول ایشان «نابود»کند،   چرا قدرت الهی تل‌آویو را طی جنگ 33 روزه مشاهده نکردیم؟!   

البته برای این پرسش هیچ پاسخی در دست نیست،   پس بهتر است برویم به سراغ ایتالیا چرا که دولت انتصابی گلدمن ساکس در این کشور به بن‌بست رسیده و حضرت ماریومونتی «قدیس» که فقط در شب‌نشینی‌های از ما بهتران،  به ویژه در شهر میلان لبخند می‌زنند،   ناچار شده‌اند جهت ائتلاف با دیگر شرکای عموسام در ایتالیا به مذاکره تن در دهند!   و اما در فرانسه،   شرایط بسیار متفاوت است.  چرا که اینکشور از یکسو در شورای امنیت سازمان ملل عضویت دائم دارد،‌  و از سوی دیگر،  نفوذ فرهنگی‌اش در اروپا بسیار چشمگیر است.  و به دلیل نفوذ تاریخی در قارة اروپاست که مطالبات جبهة چپ فرانسه،  فاشیسم بین‌الملل را چنان به هراس افکنده که از انتشار تصویر «ژان لوک ملانشون» نیز تا حد امکان در رسانه‌ها ممانعت می‌کند.   «چپ» مطلوب فاشیسم همان چپ‌نمایان پوچ و مزوری هستند که با شعار «مبارزه با کاپیتالیسم» در واقع زمینة‌ انباشت سرمایه را در غرب فراهم می‌آوردند،   یا بهتر بگوئیم،  خودشان اهرم اصلی تقویت کاپیتالیسم بودند.   حال آنکه «جبهة چپ» فرانسه خواهان «نظارت قانون» بر سرمایه شده،   و همین امر کام تفنگ‌فروش‌ها را چنان  تلخ‌کرده که در خود فرانسه نیز بساط ارعاب ملت را گسترده‌اند.

همچنانکه پیشتر گفتیم میتنیگ میدان «باستیی» برق از چشم حضرات پراند،   و در فردای این میتینگ بود که جنجال «مبارزه با تروریسم» به راه افتاد.   اما این «مبارزات» راه به‌ مسیر مطلوب نبرد و کار به جمع‌آوری «زباله» در فرانسه کشید!   بله،   وزارت کشور ناچار شد هم از ورود لات و لوت‌های «اسلام‌شناس» به فرانسه ممانعت به عمل آورد،   و هم اراذل اسلام‌فروش ساکن کشور را که جهت سرکوب مسلمان فرانسه «وارد» کرده بود اخراج کند!   به این ترتیب «رفاقت» با عوامل سرکوب مسلمانان فرانسه پایان یافت!  البته این «برنامه» هنوز شامل حال امثال «طارق رمضان»‌،   گل سرسبد محفل اسقف روان ویلیامز نشده! 

ولی با نیم نگاهی به تحولات پروندة «شتروس‌کان»،   رئیس مستعفی صندوق بین‌المللی پول، و با توجه به مرگ مشکوک «دکوئن»،   رئیس مدرسة علوم سیاسی پاریس در شهر نیویورک بزودی شاهد برچیده شدن دکان طارق رمضان‌ها و دیگر شارلاتان‌های اسلام‌فروش نیز خواهیم بود.   خلاصه بگوئیم،   علیرغم اعمال سانسور عموسام و جیره‌خواران‌اش بر جبهة چپ فرانسه،   بساط توحش اسلام‌گرائی،‌  توده‌پرستی و مردم‌ستائی با شعار نبرد با آمریکا به پایان راه خود نزدیک می‌شود.   به همین دلیل علیرغم حمایت‌ بریتانیا و جناح هیلاری کلینتن از اسلام‌گرایان ترکیه،   دولت اردوغان،  هم در عراق،   هم در سوریه و هم در کل منطقه به بن‌بست افتاد‌ه.   

به عبارت دیگر،   سیاست آتلانتیست‌ها متزلزل شده و روابط‌ گرم‌شان با اسلام‌گرایان به تدریج آشکار می‌شود.  و از آنجمله است «خبر» ملاقات یانکی‌ها با اخوان‌المسلمین مصر که در سایت نووستی،  ‌مورخ 5 آوریل 2012 انتشار یافته!   و اما جالب‌تر از همه اینکه،  تزلزل محفل «جنگ سرد» در «برمه» به مضحکه شدن «دوستان»‌ آتلانتیست‌ها در این کشور منجر شد و نهایتاً دولت نظامیان دست‌نشاندة پکن را در جایگاه «قابل احترام» قرار داد!   جریان از اینقرار بود که دو روز پیش از برگزاری انتخابات برمه،   «آنگ سان سوچی»،   رهبر اوپوزیسیون اینکشور و یکی از «جایزه‌بگیرهای» صاحب‌نام این خطه،   زمزمة تقلب سر داده و رسانه‌های غرب نیز برای جنجال «تقلب در انتخابات» خیز برداشته بودند که ناگهان خبر رسید از 44 نامزد اوپوزیسیون کذا برای انتخابات مجلس برمه،   43 نفر به مجلس راه یافته‌اند!   

به این ترتیب هم رسوائی «تقلب در انتخابات» نصیب اوپوزیسیون شد،  و هم رهبر مخالفان برمه تمامی اعتباری را که از طریق هیاهوی رسانه‌ای و «جایزة» نوبل صلح برای خودش دست‌وپا کرده بود از دست داد و ... و از همه مهم‌تر وزارت امور خارجة آمریکا نیز ناچار شد از نظامیان کودتاچی برمه برای برگزاری این «انتخابات» تشکر کند!   دکان «تحریم‌ها» هم به طبع‌اولی برچیده شد!  حال باید دید خانم «اوپوزیسیون» با اینهمه «نماینده» چه گلی به جمال ملت «میانمار» خواهند زد!   خلاصه آتلانتیست‌ها «سلاح» جنجال را از دست‌ داده‌اند،   هر چند عشق مفرط اینان به «نفت‌» رایگان،   هنوز تیغ‌های‌شان را در سرکوب ملت ایران تیز نگه داشته و عقب‌نشینی کذا شامل حال حکومت قلعة‌حیوانات نشده؛  ولی مسلم بدانیم که این نیز دیری نخواهد پائید.

روز گذشته سایت «پیک نت»،   با انتشار مطالبی پیرامون روابط اسرائیل با حکومت اسلامی و  جبهة چپ فرانسه «پیام» ارباب را بخوبی به مخاطب حقنه کرد.   بر اساس تبلیغات این سایت «مشخص» شد که در فرانسه،   برنامة «جبهة چپ» همان برنامة «میتران» است،   و در هر حال عملی  نیست!   در ایران نیز به استثنای خامنه‌ای،   آخوند جماعت هیچ ارتباطی با سیاست‌های دولت سرکوبگر اسرائیل نداشته و ندارد!   بله،  در چارچوب تبلیغاتی که «چپ‌نمایان» به راه انداخته‌اند خامنه‌ای،  سرداران سپاه و احمدی‌نژاد باید بروند،   بقیه هم خیلی خوب هستند و در سایة‌ میرحسین موسوی و آخوند می‌باید به «سلطنت» خود در ایران ادامه دهند!   

ولی با توجه به جدا شدن جناح هیلاری کلینتن از محفل باراک اوباما در ایالات متحد،  نفس‌کش‌طلبی‌های اسرائیل و ملایان به پایان خود نزدیک می‌شود.  و از سوی دیگر هر تغییری در فرانسه رخ دهد،   تمامی اروپا را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد.   و به طریق اولی حکومت اسلامی نیز متحمل پس‌لرزه‌های این تغییرات خواهد شد.   به همین دلیل است که «میانه‌روها» ـ  جناح لیبرال‌های طرفدار ژیسکاردستن ـ  برای حمایت از سرکوزی در دور دوم انتخابات اعلام آمادگی کرده‌اند!   با این وجود،  هیچ نیازی نیست که جبهة چپ برندة انتخابات باشد؛   اتحاد احزاب سنتی فرانسه در برابر این جبهه کفایت می‌کند.   البته هول و هراس اهالی پیک‌نت را خوب درک می‌کنیم!   اینان چنان هول کرده‌اند که از انتشار تصویر رهبر جبهة چپ در سایت‌شان پشیمان شدند!   امروز سراسر سایت کذا را لجنزار «آخوند» و«مردم» پوشانده بود.   و اما در گیرودار مذاکرات دبیر شورای امنیت روسیه با مقامات آمریکا پیرامون «سپر دفاعی»،   «بحران هسته‌ای» و جنگ در سوریه،   رادیوفردا ولی‌الله نصر را نیز برای سرگرمی بیشتر به میدان آورد.      

به گزارش رادیو فردا،  مورخ 4 آوریل 2012،   ولی‌الله نصر،  مدیرکل بهزیستی استان تهران اظهار داشت:

«این سازمان با مهدهايی که برنامه‌های غيراخلاقی از جمله رقص به کودکان آموزش ‌دهند برخورد می‌کند[...]‌ يکی از اصلی‌ترين برنامه‌های سازمان بهزيستی در سال جاری کنترل برنامه‌های آموزشی در مهدهای کودک است به طوری که بايد اين برنامه‌ها در راستای موازين اسلامی و شرعی باشد[...]»

بله،  موازین اسلامی و شرعی،  یعنی اختلاس سه هزار میلیارد کذا،   صدور فتوی اعدام برای متخلفین،  با هدف ممانعت از استرداد فراری‌ها توسط اینترپل،   و همچنین گشودن راه گریز «ازمابهتران» به فرنگ!   احتمالاً عده‌ای از غیرخودی‌ها نیز در این گیرودار اعدام خواهند شد!   همچنانکه پیشتر نیز در شاهکار قوة قضائیة آخوندها در زمینة پروندة «رفیق دوست» شاهد بودیم.   «موازین اسلامی و شرعی»،   یعنی تبدیل ایرانی به «جانوروحشی»،   بیگانه با اخلاق انسانی‌ و نظم قانونی،  به صورتی که هیچ مسئولیتی نشناسد و پاسخگوی اعمال‌اش در سطح جامعه نباشد.   فراموش نکنیم،  چنین «پدیده‌ای» همواره مهرة سیاست استعمار بوده،  هست و خواهد بود.   مقامات حکومت اسلامی و جانشین رهبر «انقلاب‌شان»،   علی‌خامنه‌ای خود تبلور همین توحش‌اند.    

چرا راه دوربرویم؟  علی خامنه‌ای که چندی ‌پیش از «کش دادن» ماجرای «خاوری» گلایه‌ها داشت،   اینک مدافع «تولید ملی» شده!   حال این پرسش مطرح می‌شود که چگونه می‌توان هم تاراج اموال عمومی را به شیوة «فقاهتی» ماستمالی کرد،   و هم شعار حمایت از تولید داخلی سر داد؟  ‌ پاسخ به این پرسش روشن است؛   با تکیه بر موازین اسلامی و شرعی می‌توان با تاراجگر همداستان شد و شعارهای پوچ و «خررنگ‌کن» نیز سر داد!    اظهارات خامنه‌ای در باب حمایت از تولید داخلی به این می‌ماند که فوج ملخی به مزارع گندم حمله‌ور شده و حین جویدن ساقه‌های گندم،   شعار حمایت از تولیدات کشاورزی سر دهد!   این‌ است وظیفة خامنه‌ای و دیگر مقامات حکومت توحش.   این جانوران وحشی با برخورداری از «آزادي» اهدائی استعمار به سرکوب آزادی‌های فردی و اجتماعی در کشور ما مشغول‌اند،‌   و اربابان،  پامنبری‌ها ومخالف‌نمایان‌شان نیز با شعار «آزادی» به همین «خط‌ امام» تداوم می‌بخشند.

ارزش واقعی شعار «آزادی» بستگی به شعار دهنده دارد!   اگر شعار از امواج «رادیوزمانه» ساطع شود،   آزادی در ابتذال غرقه خواهد شد،   و نهایتاً می‌رسیم به «آزادی» مطالعة‌ آثار شریعتی و شاملو!   و از همه مهم‌تر «آزادی» برداشتن زیرابرو!   بوق «بیلدربرگ»،   این قماش «آزادی‌های اساسی» را در مطلبی تحت عنوان،‌  «سیاست،  دین و آزادی»‌،  از زبان فردی به نام «یاسمن» به خورد مخاطب می‌دهد.  سایت زمانه،  ‌مورخ 15 فروردین‌ماه 1391،‌   همزمان با فروش این قماش «آزادی»،‌   چندین «پیام» دیگر نیز ارسال می‌کند.  

نخست‌ اینکه «دین» و«ایمان» ترادف دارد،   دیگر آنکه،‌  دیندار کسی است که  نگرش آزادیخواهانه از «دین» داشته باشد،  و نهایت امر،   مخالفت با تحمیل نگرش دینی،  یعنی کنار گذاشتن ایمان و این «روند» همچون روش علمی «تجربی» است:‌

«[...] دینداران می‌کوشند روایتی آزادی‌خواهانه از دین بیافرینند و روایت رسمی و تنگ‌نظرانه حکومت از دین را به چالش بگیرند.   از سویی دیگر [...] کسانی [...] آرام آرام از خود دین فاصله می‌گیرند و ایمان‌شان را کنار می‌گذارند [...]‌» ایمان آوردن و ایمان از دست دادن چگونه تجربه‌ای است؟»

لازم است به پادوهای «بیلدربرگ» بگوئیم،  از یک سو «ایمان»،  ‌«باورها» و «اعتقادات» با «آزادی» در مفهوم معاصر آن نه تنها هیچ ارتباطی ندارد که در تضاد نیز قرار می‌گیرد،   و از سوی دیگر «آزادی‌خواهی دیندار» همچنانکه طی دوران قجر و پهلوی نیز شاهد بودیم،   تنها می‌تواند به مفهوم تقاضای «آزادی» برای مرزشکنی و عربده‌جوئی بیشتر باشد.   خلاصه،  کاربرد واژة فریبندة «آزادی»،   زمانیکه چارچوب فلسفی و حقوقی آن مشخص نشده،   بسیار فراوان و گسترده است.   روشن‌تر بگوئیم،  «آزادی» مطلق و مبهم،  در واقع جز انسان‌ستیزی کاربردی نخواهد داشت.   این قماش آزادی،   همچون «سود سوزآور» آزادی‌های دمکراتیک را خواهد سوزاند.   به همین دلیل است که فعلة فاشیسم با ارائة تعریف نوین از «آزادی بیان»، ‌ آن را در گرو آزادی «بی‌بی‌گوزکانه» و مبهمی قرار می‌دهند که فاقد چارچوب حقوقی مشخص باشد!   همین آزادی مبهم است که به یک‌سان مورد استفادة رهبر و مقامات قلعة حیوانات و مخالف‌نمایان‌شان قرار می‌گیرد.   

خامنه‌ای «خرتوخر» حاکم بر جمکران را «آزاد‌ترین جمهوری» جهان معرفی می‌کند و کودتای ارتش ناتو را «انقلاب کبیر» اسلامی می‌خواند!   از همه مهم‌تر،  «دمکراسی» در کلام این جانور وحشی با توحش «مردم‌سالاری» و «توده‌باوری» در ترادف قرار گرفته.   خامنه‌ای می‌گوید،   «مردم» کشور مسلمان و معتقداند و اسلام را می‌خواهند و کسانی که خواهان «جامعة پاک»،   و بری از جرائم و رذائل اخلاقى هستند می‌توانند از تجربة «ما» استفاده کنند: 

«[...] در نظام اسلامى ـ یعنى مردم‏سالارى‏ دینى ـ  مردم انتخاب مى‏کنند [...] اما این خواست و انتخاب و اراده در سایه هدایت الهى،   هرگز به بیرون جاده صلاح و فلاح راه نمى‏برد و از صراط مستقیم خارج نمى‏شود. [...] مردم‏سالارى‏ دینى [...] تجربه [...] جوانى است،   اما [...] قابل تأمّل و پیگیرى [...] براى همه کسانى که دلشان براى فضیلت‌ها و جامعه پاک و پاکیزه انسانى مى‏تپد و از جرائم و رذائل اخلاقى و رواج زشتیهاى خُلقیّات بشرى رنج مى‏برند»

به موازات تضعیف آمریکا،  گام به گام به «عظمت» و «ابهت» قلعة حیوانات نیز افزوده می‌شود؛   کودتای ارتش ناتو و لات‌لوت‌های ساواک تبدیل به «انقلاب کبیر اسلامی» شده!   این به ‌اصطلاح «انقلاب» در سخنرانی مقامات جمکران،   یک سروگردن از دیگر «انقلاب‌های» جهان برتر است!   همانطور که در بی‌بی‌گوزک‌های شیعی‌مسلکان نیز پرسوناژ تخیلی «فاطمه» بر دیگر زنان جهان «برتری» پیدا کرده!  خلاصه،  راه گریزی نیست؛  اسلام یعنی «برتری!»  فراموش نکنیم که در «توپ مرواری» هم «زن برتر» در پیشگاه «شیخ ‌پشم‌الدین» اسلام آورد،   و نام خوشقدم باجی بر خود نهاد.     

«[...]خوشقدم باجی [...] به دستور غلام سفارت،   تریاک‌های زرین عالی و مواد مخدر را میان پیروان خود به رایگان پخش می‌کرد[...‌] خلاصه بازار دعانویس و جن‌گیر و شاخ حسینی و جیگرکی و محلل رونقی به سزا گرفت.   متخصصین روضه و گریه تمام لذات این دنیا را حواله به دنیای دیگر می‌کردند و مردم را وادار به زوزه و روزه و گریه و چسناله می‌نمودند [...] از آنجا که خزانة دولت صرف زیارت اماکن مقدسه و سهم امام و پرکردن بیت‌المال مسلمین شده بود [...]‌خوشقدم باجی [...] با ممالک اسلامی همجوار روابط اقتصادی مهمی برقرار کرد[...] هر سال صدها خروار چسفیل و پشکل ماچه‌الاغ به ملک یمن صادر می‌کرد و بجایش تربت اصل و پشکل شتر وارد می‌نمود.   خلاصه آنقدر عنعنات اسلامی کردند که خوشقدم آباد صحرای کربلا شد.   چنان گریه و شیون و شاخ حسینی و روضه خوانی و سینه زنی و قربانی و عزاداری و زوزه در گرفت که عرش و فرش به لرزه در آمد و گند و کثافت از سر و روی مردم بالا می‌رفت،   تمام هستی مردم دستخوش پائین تنه [...]  یک مشت آخوند گردن کلفت شده بود[...]»
منبع‌: توپ مرواری
















...












Share