از جرمانی تا جمکران!
طی هفتهای که گذشت، همراهی و همیاری حکومت اوباش به دولت عربستان
اجازه داد تا حداقل در عرصة سیاست خارجی از خود تصویر «متمدن و حقوقمدار» ارائه
کند و علاوه بر وحشیگریهایاش در یمن، خشونت و توحش سنتی در داخل مرزها را نیز تا
حدودی تحتالشعاع این سیاست خارجی قرار دهد.
همانطور که در وبلاگ «بوستان و بزدل»
هم گفتیم حکومت ملایان با هدف تحریک احساسات عوام، در
واقع به صورت واژگون به صیقل زدن ماتحت شیخهای عرب مشغول شده. و نهایت امر همان لقمهای را که 37 سال پیش برای
اربابان آمریکائیاش گرفته بود، تا ضمن پاسداری
از جایگاه برتر اسرائیل ـ زمینهسازی
برای تجزیة لبنان و تحمیل تحریم اقتصادی، و نهایت امر جنگ بر ملت ایران ـ اینبار نیز دم در سفارت عربستان به دهان یانکیها
بگذارد!
در تداوم این سیاست مزورانه، و به موازات اوجگیری روند لاتبازی و «سلب مسئولیت»
در حکومت جمکران که با همکاری تمامی جناحهای حکومتی از اصولگرا و اصلاحطلب و
طرفداران میرحسین موسوی گرفته تا داسالله و شرکاء، شاهدیم که پیروزیهای چشمگیر دیپلماتیک نیز نصیب
دولت عربستان در زمینة سیاست خارجی میشود. کمتر از یک هفته پس از صدور بیانیة شورای امنیت
در محکومیت حکومت اوباش، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز با صدور بیانیهای
حمایت تام خود را از عربستان اعلام داشتند:
«شورای همکاری خلیجفارس [در بیانیه
امروز خود] آنچه را دخالت در امور داخلی عربستان سعودی و منطقه، توسط ایران نامید، محکوم کرد [...] در این بیانیه
آمده که ایران، مسئوولیت اقداماتی را که نویسندگان این بیانیه «تروریستی» خواندهاند،
بر عهده دارد[...]»
منبع: رادیوفردا، مورخ 19 دیماه سالجاری
بله،
محکومیت جمکران در پی موضعگیری منطقی عربستان به دست آمد، چرا که،
در پی تهاجم اوباش حکومتی به سفارتخانه و کنسولگری اینکشور در تهران و
مشهد، ریاض بجای «انتقامجوئی و مقابله به
مثل»، روند حقوقی در پیش گرفت. به شورای
امنیت شکایت برد و تمام دیپلماتهایاش را نیز از ایران فراخواند. در
مورد فراخوان دیپلماتها، وزیر امور خارجه عربستان توضیح داد که، «این
عمل با هدف ممانعت از تخریب روابط با حکومت تهران صورت گرفته. چرا که اگر دیپلماتهای عربستان مورد تهاجم
قرار گیرند، روابط دو کشور به مراتب تیرهتر
از اینها خواهد شد.» البته وزیر امورخارجه
عربستان درست میگوید؛ تخریب بنای سفارتخانه را میتوان جبران کرد، دستگیری و احیاناً قتل دیپلماتها غیر قابل
جبران خواهد بود. خلاصه طی هفتهای که گذشت، همراهی و همیاری حکومت اوباش به دولت عربستان
اجازه داد که تا حد امکان خشونت و توحش سنتی در داخل مرزها و در یمن را تحتالشعاع
برخورد متمدنانه در عرصة سیاست خارجی قرار دهد. و به صورت نمادین «تاریخ» تکرار شد؛ همچون قرن هفتم میلادی، «اعراب» یکبار دیگر حکومت ایران را شکست دادند!
محافل نژادپرست غرب، از رخدادهای صدراسلام، بیبیگوزک برایمان کم نساختهاند. قصة اینان به این صورت آغاز میشود که، «سلمان پارسی از ظلم و کفر شاهان ساسانی به
صحرای عربستان گریخت و به دین اسلام گروید! سپس ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند و ...
و پس از مدتی پرسوناژ موهوم حسین، فرزند
علی پیدا شد که بر علیه ظلم و کفر بنیامیه قیام کرد، و در
صحرای کربلا شهید شد، و ملایان شیعه هم میراثداران
همین حسین عین هستند.»
این قصهها و اسطورهها نهایت امر در
ذهنیت واپسماندة بسیاری هموطنان، نه
تنها به «واقعیت تاریخی» تبدیل شد که با همت نوقلمانی از قماش آلاحمد و شریعتی از
آن شاهراه «ایدئولوژیک» هم ساختند! و
اجنبی که از دورة صفویه و قاجار به فواید اسلام در لبیکگوئی به نیازهای استعماری
بخوبی پی برده بود، و پیشتر با تکیه بر
ترفند «اسلام»، جنبش مشروطه را از درون
پوک کرده بود، همین عملیات را از طریق افزودن
چند لایه «مارکسیسم سرگذر» به جفنگیات شیعیمسلکان انجام داد، و پدیدهای به نام حرکت «انقلابی حسین عین» به
وجود آورد! حرکتی که میبایست «شکوه و عظمت»
فرضی بساط صحرای کربلا را در کاروان خردجال لات و اوباش به منصة ظهور برساند، و راه ارتزاق قشرهای گستردهای از اینان را
هموار کند! اینچنین بود که از طریق تزریق دلارهای نفتی در
قشرهای مشخصی، اوباش تحت نظارت آخوند، پای به
عرصة نبرد با تحولات اجتماعی به سوی مدرنیته ـ انسان محوری و برابری ـ گذاردند، و هر گونه تحول اجتماعی را به همان شیوة دوران
مشروطه به بیراهه کشاندند. همانطور که شعارهای
«جدائی دین از سیاست، و عدالت بجای شریعت» را از مشروطه حذف کردند، و آخوند شیعی مستقیماً در «جایگاه برتر» ناظر بر
تدوین و اجرای قوانین نشست و به قول معروف نهال «انسانمحوری» را از ریشه کند! اینچنین
بود که زمینة مناسب جهت سرکوب همة مطالبات انسانی ایرانیان فراهم آمد و ... و
رسیدیم به دولت خیابانی شیخ مهدی بازرگان!
به محض استقرار حکومت روضهخوانها در
ایران، پروسة براندازی دولت عربستان در
داخل و خارج مرزهای اینکشور با بست نشستن مخالفان در خانة کعبه، و اعزام «حاجیهای انقلابی» جمکرانی به عربستان
آغاز شد. بله، خوشرقصی
حکومت جمکران برای غرب در کشور عربستان، 37 سال سابقه دارد! از دیرباز سیاست غرب تجزیة کشورهای منطقه به
لجنزارهای «شیعی، سنی و قومی» بود و هنوز هم دست از این سیاست برنداشته و به همین
دلیل است که حکومت ملایان راه «پدر معنوی» و آنگلوساکسوناش را همچنان ادامه میدهد. از
اینرو درگیرودار بحرانسازیهای حکومت ملایان،
و تتهپته کردن ممجواد ظریف و فسفس
حسن روحانی، که به کشف چندین «مسئول» تهاجم
به سفارت عربستان، از جمله یک آخوند ساکن عراق ـ رادیوفردا،
مورخ 9 ژانویه سالجاری ـ منجر شده، شاهد موضعگیریهای مترقی عربستان در سیاست
خارجی هستیم!
خلاصه اگر در قرن هفتم میلادی، «تازیان»
امپراتوری آخوندهای زرتشتی را از طریق تهاجم شکست دادند و از خود تصویر وحشی و
غارتگر برجای گذاشتند، اینبار بدون لشکرکشی، بر حکومت آخوندهای شیعی و
دستنشاندة غرب پیروز شده، «متمدن» هم به
شمار میروند! بله در تاریخ ایران هر بار دین و سیاست در هم آمیخته، «انسداد»
ایجاد کرده، و این انسداد به پیروزی
عربستان انجامیده! آخوندهای زرتشتی دربار ساسانی تمام جنبشهای آن
زمان را سرکوب کردند؛ رهبرانشان را به
قتل رساندند، و ... و گلة ایرانی را در
برابر انیرانی ـ غیرایرانی ـ قرار دادند، وقتی هم که عرب حمله کرد، پا به فرار گذشتند! آخوندهای شیعی نیز طی 37 سال اخیر همین سیاست
را با حمایت آنگلوساکسونها اعمال کردهاند،
و گلة مسلمانان را در برابر ایرانیان و دیگر ملتهای منطقه قرار دادند و
هنوز هم دستبردار نیستند:
«[...] جنایاتی که رخ داد صفوف مسلمانان را مشخص کرد[...]
برنامهریزی این جنایات[...] به دست رژیم صهیونیستی غاصب انجام میشود، قدرتی
هم که از این جنایات حمایت میکند، آمریکاست و سرمایههائی هم که برای تمام این
جنایات هزینه میشود، با پولهای عربستان
است[...]»
منبع: فارس، مورخ 8 ژانویه 2016، کدخبر: 13941018000228
بله در وقوقیه 8 ژانویه، یک
محور «آمریکا ـ اسرائیل ـ عربستان» مسئول «جنایات» شناخته شده، تا هم
بخش اروپائی، یعنی بزرگترین شریک
اقتصادی اسرائیل از هر اتهامی «مبری» شود،
هم حکومت ملایان مستقل و خوشنیت
معرفی شود. حکومتی که اوباش برای کودتا به
عربستان میفرستد و واکنش منطقی دولت عربستان به کودتا را «جنایات» میخواند. البته
زمانی که این وقوقیه ابلهپسند ایراد میشد،
هنوز «شورای همکاری خلیج فارس» ـ این شورا کشور عمان را نیز شامل میشود ـ جمکران را محکوم نکرده بود! اینک
که بیانیة شورا صادر شده، نایب رئیس
کمیسیون امنیت ملی «مچلیس»، ادعا کرده آخوند صادق شیرازی ساکن عراق، پشت
این بساط آتشبازی در سفارت بوده و اوباش طرفدار میرحسین موسوی نیز انگشت اتهام
را به سوی اصولگرایان گرفتهاند:
«[...] نایب رئیس
کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس [...] "طرفداران" آیتالله
صادق شیرازی، از مراجع تقلید منتقد جمهوری اسلامی در نجف را
به حمله به سفارت عربستان سعودی متهم کرده،
اما وبسایت کلمه این اتهام را "واهی" خواند
و نوشت که این اقدام از سوی افراد موسوم به "ولایتمدار" انجام
شده[...]»
منبع: رادیوفردا، مورخ
9 ژانویه 2016
وقتی تازیان به امپراتوری ساسانی حمله
کردند، سپاهیان رستم فرخزاد در توفان شن
گرفتار آمد و عرب بر ایرانی پیروز شد. ولی
مقاومت بابکها و مازیارها در برابر مهاجمین 300 سال ادامه یافت. اینبار
«عرب» از توفان شن هم بینیاز بود؛ خودفروختگی و مرگپرستی حکومت «حسینی ـ هیتلری» زالممد برای تکرار تاریخ، آنهم به صورت «فکاهی» کفایت کرد.
حال که به هیتلر رسیدیم بد نیست نگاهی
به میراثداراناش در آلمان بیاندازیم که با هدف «ایجاد نفرت» از پناهجویان، و به ویژه از «پناهجویان ایرانی» تحرکات سازمانیافتهای
را آغاز کردهاند. امروز، سرانجام دادستان آلمان دریافت که تجاوز و تهاجم
به زنان طی جشنهای سال نو، یک حرکت
سازمان یافته بوده ـ سپوتنیک،
مورخ 10 ژانویه 2016. البته دادستان «جرمانی» نمیگوید که این تحرکات
از سوی حاکمیت و تحت نظارت پلیس آلمان با هدف گسترش دامنة نفرت از «اقلیتها»
سازمان یافته! و اینکه تداوم همین سیاست
مزورانه را در ریاض و تهران و مشهد شاهدیم!
به عبارت دیگر، دستهائی
که تجاوز و خشونت را در آلمان سازمان دادند،
در عربستان و ایران نیز فعالاند. و هدفشان
نیز همان هدفی است که دستگاه آلمان نازی
دنبال میکرد؛ قرار دادن گروههای مختلف قومی و نژادی و بومی
در برابر یکدیگر، جهت تأمین «برتری» آنگلوساکسونها
در برابر مسکو! همین سیاست را «تهران و ریاض»، در همسوئی
«پنهان» با یکدیگر دنبال میکنند، باشد تا
سیاست همکاریهای منطقهای روسیه را به شکست بکشانند. ولی به
استنباط ما این برنامه علیرغم پیروزیهای ریاض در عرصة سیاست خارجی، ناکام خواهد ماند و یکبار دیگر تاریخ به صورت
«فکاهی»، اینبار در مورد مرده ریگ فاشیسم
ـ آتلانتیسم ـ تکرار خواهد شد!
و اما به مناسبت سالگرد ترور «شارلی»، بد نیست به «کمدی تکرار تاریخ» در فرانسه نیز
نگاهی بیاندازیم! به شرایطی که فرانسوا اولاند،
رئیس جمهور سوسیالیست فرانسه را به قول
«نیکولا کانتلو» به «پدرفرانسوا» تبدیل کرده! «پدرفرانسوا»،
مانند دیگر آخوندها دستاندرکار برگزاری
مراسم «یادبود» است. ایشان برنامه «مراسم یادبود» را پس از محکومیت
حکومت اوباش توسط شورای امنیت و همزمان با انتشار کاریکاتور روی جلد شمارة ویژه
سالگرد ترور شارلی در شبکة مجازی آغاز کردند.
چرا که، این کاریکاتور به توهمات محفل «احترام به ادیان»
پایان داد.
محفل کذا میپنداشت در پی عملیات 7
ژانویه، و 13 نوامبر سال گذشته در پاریس، زیر پایاش
را محکم کرده و تکلیف «همه» را تعیین فرموده!
پیام محفل کذا تلویحاً این بود که
«همه در خانه بمانند و اگر کار مهمی ندارند، خارج نشوند؛ همه به مقدسات از جمله به پیامبر مسلمانان
احترام بگذارند، تا به سرنوشت "شارلی" دچار نشوند؛ و...» ولی زهی خیال باطل! انتشار شماره ویژة ترور شارلی آب پاکی روی دست
محفل احترام به ادیان ریخت. اینبار
کاریکاتوریست گریبان پیامبر مسلمانان را نگرفته،
همة آخوندهای ادیان ابراهیمی و خداوندشان به باد سخره گرفته شدهاند، به ویژه اولیگارشی حاکم بر فرانسه!
روی جلد شارلی، کاریکاتوریست
با تلفیق 3 نماد قدرت غیرحقوقی ـ خدا، تروریست، فراماسون ـ این مجموعه را «قاتل شارلی» معرفی میکند. قاتلی
که «پس از یکسال همچنان آزادانه میچرخد.»
انتشار شمارة ویژه سالگرد ترور «شارلی ابدو»، حضرات را سخت غافلگیر کرد. ابتدا
جیغوویغ واتیکان به آسمان برخاست؛ سپس نوبت به امت اسلام ساکن فرانسه رسید و نهایت
امر تراژدی 7 ژانویه 2015 درقالب کمدی تکرار شد،
و پس از اینکه رسانهها یکصدا فریاد
زدند:
«یکنفر که با کمربند انتحاری در برابر
کمیسریای پلیس بخش 18 پاریس،
الله اکبر میگفت توسط پلیس به قتل
رسید.»
نه تنها کاشف به عمل آمد که کمربند
انتحاری طرف «قلابی» بوده، که خیلی مسائل
دیگر هم معلوم شد، و کار به انتشار
کاریکاتور «تروریسم ارزانقیمت» کشید! حال
نگاهی داشته باشیم به یک مورد دیگر از «تکرار» فکاهی تاریخ در مرز پرگهر در میعاد
7 ژانویه.
امسال میعاد 70 سالگی «کشف حجاب» با
مرگ اشرف پهلوی تقارن زمانی یافت، و این خبر در هر رسانه به نوعی منتشر شد. از بوقهای
جمکران فاکتور میگیریم چرا که اطلاعرسانی را با «تبلیغات ملائی» اشتباه گرفتهاند. اینان
«خبر» را به توحش و حماقت آخوند و زبان ابتذال «لات شیعی» میآلایند تا در مسیر
الزامات محافل «برتریطلب» غرب انجام وظیفه نمایند. البته
شیپورهای آتلانتیسم هم دستکمی از بوقهای جمکران ندارند، ولی
برای گسترش ابتذال و خشونت به دیگران تریبون میدهند تا با حرفهای «خاله زنکی» از
«زن غیرسنتی» تصویر مخدوش ارائه دهند:
«[...]اشرف پهلوی همیشه میخواست به
شکل بیپروا در عرصه سیاسی، در صحنه باشد،
اما خانم فرح پهلوی که از منظر مردم
احترام خاصی داشته و هنوز هم دارد...»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 8 ژانویه سالجاری
نیازی نیست که بگوئیم منشاء درافشانی خالهزنکی
فوق «مهرانگیز کار» است که مانند دیگر کنیزالاسلامهای جمکران در زمینة «صیقل زدن
ماتحت آخوند» تخصص گرفته و در مسیر «باورعام» کم وراجی نکرده و نمیکند، درست
مثل بیبیسی و رادیوفردا. هر دو شیپور نژادپرستان غرب، با حذف عنوان «شاهدخت» از برابر نام اشرف پهلوی، او را
تحت قیمومت پدر و برادرش گذاشتند و کپل آخوند را حسابی نورانی کردند:
«اشرف پهلوی، خواهر
دوقلوی آخرین پادشاه ایران؛ اشرف پهلوی،
دختر پرگفتگوی رضاشاه؛ اشرف پهلوی، خواهر دوقلوی محمدرضا شاه؛ و...»
منبع: بیبیسی و رادیوفردا، مورخ 8
ژانویه سالجاری
قدیمیترها میگفتند «ننة حسن»؛ بیبیسی و رادیوفردا خیلی «مدرن» شدهاند. بله، چه
کاری آسانتر از تخریب یک «زن تحت قیمومت!»
زنی که جایگاه واقعی اجتماعی از آن
خود ندارد؛ با پدر، برادر و احیاناً همسرش شناسائی میشود. دختر
این و خواهر آن است! اخراج اشرف پهلوی از
جایگاه واقعی اجتماعیاش به بوقهای نژادپرستان امکان میدهد تا بجای انتشار «خبر» درگذشت وی، بساط
شایعهپراکنی و بیبیگوزکبافی و بدگوئی پهن کنند و شیوة آخوند یعنی «تهاجم به
حریم خصوصی افراد»؛ تحریف رخدادهای تاریخی
و زنستیزی را نه تنها «عادی» بنمایانند که در ذهنیت بینوایانی که چشمشان به چاهک
تبلیغاتی غرب خیره مانده، زنستیزی و آخوندپرستی و خلاصه انسانستیزی را
با حرفة مدرن «خبرنگاری و اطلاعرسانی» در ترادف قرار دهند.
عکس وبلاگ برگرفته از شمارة ویژة
سالگرد ترور شارلی!
<< بازگشت