کایی و کنوانسیون!
ژانویه 2016 را سه بار جشن گرفتیم! به
مناسبت سالروز تولد فروغ فرخزاد؛ به دلیل
انتشار پیش از موعد کاریکاتور روی جلد نخستین شمارة «شارلی ابدو» در شبکة مجازی؛ و به مناسبت صدور بیانیة شورای امنیت سازمان
ملل در محکومیت حکومت جمکران. بله، در
پی شکایت دولت عربستان به شورای امنیت سازمان ملل، این
شورا با صدور بیانیة شدیدالحنی تهاجم به سفارت عربستان را محکوم کرد و از حکومت
ملایان خواست مفاد «کنوانسیون وین» را رعایت کند:
«[در بیانیه شورای امنیت
سازمان ملل آمده است] براساس اصل مصونیت اماکن
دیپلماتیک و طبق کنوانسیون ۱۹۶۱ وین درباره روابط دیپلماتیک و کنوانسیون ۱۹۶۳ وین،
دولتهای میزبان متعهدند تا تمام اقدامات مقتضی
برای حفاظت از اماکن دیپلماتیک و کنسولی را انجام دهند و مانع هرگونه تهاجم به این
اماکن یا اختلال در مأموریت دیپلماتها شوند[...] اعضای شورای امنیت از مقامهای ایران
میخواهند که از اماکن دیپلماتیک و کنسولی و دیپلماتها محافظت کرده و به تعهدات بینالمللی
در این زمینه به طور کامل پایبند بوده و آنها را رعایت کنند[...]»
منبع: رادیوفردا، مورخ 5 ژانویه 2016
به عبارت دیگر، شورای امنیت سازمان ملل به حکومت ملایان تفهیم
کردکه بازگشت به دوران نورانی روابط «ضدحقوقی»،
یعنی آنزمان که «شیخ برحق با شاه
ظالم» و خصوصاً با سایة سفارت آمریکا در نبرد بود دیگر به سر رسیده. ولی هنوز این مهم به بعضیها تفهیم نشده! چرا که اینان از مقلدان «کایی» هستند!
چه نشستهاید که آزمایش بمب هیدروژنی کره شمالی؛ شهرکهای زیرزمینی موشکی جمکرانیان؛ تهاجم نظامی به پایگاه نیروی هوائی هند در
مرز این کشور با پاکستان؛ تهاجم به
کنسولگری هند در افغانستان، و به ویژه
تهاجم به اماکن دیپلماتیک عربستان در تهران،
همه و همه تحت رهبری داهیانة «کایی»، سگ بنیامین نتانیاهو صورت گرفته! بله، سگ ده
سالة نخستوزیر اسرائیل همچون اعضای محفل «شیخوشاه»، رفتار ضداجتماعی دارد:
«[...] از دندانهای
نیش کایی [...] شوهر معاون رئیس وزارت امور خارجه اسرائیل و نمایندة مجلس آسیب دیدند. دامپزشکان گفتند حملة کایی به مهمانان نباید باعث نگرانی شود
[...]»
منبع: سپوتنیک، مورخ 4 ژانویه 2016
«کایی» را دستکم نگیریم؛ این سگ نازنازی به قول معروف به صاحباش رفته و
در بحرانسازی و ایجاد انسداد تخصص دارد. البته امکانات «کایی» محدود است، هر چند
صاحبش مانند دیگر نخستوزیران اسرائیل جهت «ایجاد انسداد» و بحران سازی، به ویژه در کشور ایران اهرمهای متعددی در
اختیار دارد. اهرمهائی که بدون استثناء بر یکجانبهگرائی ـ نقض
قوانین و مقررات حقوقی ـ و گلهپروری تکیه
کردهاند. خلاصه بیدلیل نیست که در
آستانة تشکیل دو یوتوپیای اسرائیل و پاکستان، لطف و
عنایت پاترنوس شامل حال «محمد مصدق» شده بود! ایشان
با حمایت ارباب موفق شدند تفکیک جنسیتی را از دبستانهای ایران آغاز کنند، و با یکجانبهگرائی، تحریمهای اقتصادی را نیز بر ملت ایران تحمیل نمایند.
اینحضرت زمینة کودتا را هم فراهم آوردند و پس از این عملیات قهرمانانه، حقشان بود که توسط عوامل کودتا در جایگاه
«قهرمان ملی و مظلوم» لنگر بیاندازند، که
انداختند. پس از مصدق ایفای همین نقش، یعنی مخالفت سازمان یافته با «روند حقوقی»، در سال
1341 با دستهای مهربان آتلانتیسم به روحالله خمینی واگذار شد.
آتلانتیستها دکان خمینی را پس از
پیوستن ایران به کنوانسیون وین ـ 29
فروردینماه 1340 ـ افتتاح کردند. و
دقیقاً زمانی که مفاد این کنوانسیون در مهرماه 1343 به تصویب مجلس شورای ملی رسید
و دولت موظف به اجرای آن شد، عربدهجوئی خمینی نیز شدت گرفت. و از
قضای روزگار در میعاد 4 نوامبر 1964، ساواک
آریامهر این جانور وحشی را به «زندانی سیاسی» و قهرمان شیعیمسلکان تبدیل نمود؛ تا بعضیها بتوانند از او «رهبر اوپوزیسیون»
بسازند. دیدیم که در دوران ریاست جمهوری جیمیکارتر، جنجال
تبلیغاتی بیبیسی و شرکاء چگونه از این آخوند وحشی تصویر «آزادیخواه و مخالف
استبداد» ارائه داد. این تصویر آنچنان مردم پسند از آب درآمد که امثال
«هما ناطق» نیز علیرغم «تخصصشان» در تاریخ مشروطه، پشت سر آخوند ایستاده، با چادرسیا
در تظاهرات ضدشاه شرکت میکردند و در کنار «چماقدار» میایستادند!
بله، آن روزها بعضیها میخواستند از خود تصویر
«چپگرا» ارائه دهند، چپگرائی مانند مینیژوپ و ماکسیژوپ مدروز شده بود، و همینها هستند که آنان را «چپنما» میخوانیم.
باری، جریان ضد اجتماعی «اسلام سیاسی» را
از طریق اتحاد «چپ نما و چماقدار» بر ملت ایران حاکم کردند، چرا که در این میعاد محفل «احترام به ادیان»
برای تاراج و سرکوب ایرانیان به تروریسم ـ
اسلام سیاسی ـ نیاز فراوان پیدا کرده بود. و چرا راه دور برویم؛ در
ماجرای تهاجم به سفارت عربستان نیز، اردوگاه غرب علیرغم تمامی ادعاهای دهان پرکن پیرامون احترام به موازین حقوقی و غیره، در
کنار حکومت ملایان ایستاده! و این «موضع بسیار
مترقی» را به صورت غیرمستقیم، «ولی نصر»،
از نوچههای یانکیها و عضو محفل «نصرهای آمریکائی» با زبان سلیس برایمان
بیان میکند:
«در اختلاف تهران و
ریاض، نظر غرب به تهران نزدیک است»
منبع: رادیوفردا، مورخ 6ژانویه 2016 ا
اگر چه «ولی نصر» به صراحت میگوید که حداقل «امروز» نظر
غرب به تهران آخوندزده «نزدیک» است! ولی به
استنباط ما، ایشان کملطفی میکنند، چرا که نظر غرب همواره به همین اندازه به تهران
آخوندزده نزدیک بوده. فقط «مستر نصر
جونیور» آن روزها اجازه نداشتند مواضع
«الهی» واشنگتن را رسماً تأئید فرمایند. میدانیم که در عربستان اسلام سنتی حاکم است، حال آنکه یک پدیدة استعماری به نام «اسلام سیاسی»، که مستقیماً از کارگاههای سازمان سیا بیرون آمده بر
جامعه ایران تحمیل شده. البته اسلام سنتی
هم از توحش و تحجر خالی نیست، ولی نهایت
امر وحشیگریهایاش حد و حدودی دارد. به
عنوان نمونه، دولت عربستان تاکنون به نقض مقررات بینالمللی
افتخار نکرده! ولی «اسلام سیاسی» وحشیگریهایاش
را نه از سنتها یا به قول آخوندجماعت «فرهنگ»،
که از نیازهای روزمرة یک حاکمیت دستنشانده و جنایتکار «استخراج» میکند. هر گاه هیئت حاکمه نیازمند وحشیگری است، «اسلام سیاسی» وسیلة مناسب جهت توجیه «دینی ـ
عقیدتی» این وحشیگری را فراهم میآورد.
خلاصه بگوئیم «فرهنگ تشیع» مانند دستگاه گوبلز در سرکوب اجتماعی، چپاول و دریدگی حدومرزی نمیشناسد.
«فرهنگ تشیع» واکنش منطقی قربانیان
خشونتهایاش را نه در مقام عکسالعمل به خشونتی که متحمل شدهاند که به عنوان «اعمال
خشونت» تحلیل میکند. خلاصه، این اسلام تولید سازمان سیاست که به وزیر امور
خارجه جمکران امکان میدهد، تهاجم حکومت
اوباش به سفارت و کنسولگری عربستان سعودی را نادیده گرفته، ادعا کند «ما خواهان تنش نیستیم!» همچنین اسلام کذا برای حسن روحانی این زمینه را فراهم میآورد که طی دیدار با
وزیر امورخارجه عراق، «مسئولیت» تهاجم به
سفارت عربستان را متوجه دیگران بداند:
«ایران به دنبال تشدید تنش درمنطقه
نبوده، و خواهان تحکیم روابط میان کشورهای
منطقه است.»
منبع: توئیتر حسن روحانی، مورخ 6 ژانویه سالجاری
برای آنان که با ریشههای
استعماری «اسلام سیاسی» آشنا هستند، این اظهارات بیشرمانه هیچ تعجبی ندارد. این اظهارات وحشیانه و بیمسئولیتیهای منتج
از آن، از آغاز کودتای 22 بهمن 57، در ارتباط با مخالفان آخوندیسم خودفروخته، همه روزه در وقوق کودتاچیان از جمله در وعظ و خطابة امثال بنیصدر و قطبزاده
و بهشتی از رادیو و تلویزیون شنیده میشد.
از منظر فلسفی و نظریهشناسی، فاشیسم به عنوان یک روند «ضدحقوقی» فقط بر
احساسات و هیجانات و «باورهای جمع» تکیه دارد و هیچ ارتباطی با واقعیات اجتماعی، اقتصادی و حتی نظامی و امنیتی برقرار نمیکند. در نتیجه،
فاشیستها در هیچ مقطعی با مسئولیتپذیری هماهنگی نشان نخواهند داد. گوبلزالله هم از این روند مستنثی نیست؛ این جماعت در تضاد آشکار با نظم و مسئولیت
سازمانی قرار دارد. بله، حکومت اسلامی همانقدر «مسئولیتپذیر» است که
سگ نتانیاهو! با این تفاوت که
«کایی»، علیرغم گرفتن پاچة این و
آن، برای جهانیان تعیین تکلیف نمیکند؛ به کسی درس اخلاق نمیدهد؛ برخلاف خمینی خواهان «اصلاح» روزنامهها و
روزنامهنگاران نمیشود؛ و ... خلاصه بگوئیم، «کایی» هرگز از سگهای تربیت شده ـ سگهائی که قادر به کنترل رفتار غریزیشان
هستند ـ انتقاد نخواهد کرد؛ آنان را به سخره هم نمیگیرد! واقعیت این است که، سگ بنیامین نتانیاهو، هر چند وحشیگریهائی دارد، هم به مراتب از حکومت اسلامی «متمدنتر»
است، و هم رفتارش با اطرافیان، از برخورد دولت رجب اردوغان با مسائل منطقهای انسجام
بیشتری نشان میدهد!
یک روز پس از صدور بیانیة شورای
امنیت، «سلطان» رجب اردوغان که تاکنون از
اعدام «شیخ نمر» زیرسبیلی انتقاد میکرد، بدون اینکه تروریسم ـ تهاجم به سفارت عربستان ـ را محکوم کند،
تغییر موضع داد، و شروع
کرد به حمایت از اعدامها:
«[...] 46 نفر اعدام شدند، که فقط 3نفرشان شیعه
بودند[...]»
منبع: فیگارو، مورخ 6ژانویه 2016
«کایی» هرگز جنایت و خشونت را «توجیه»
نمیکند؛ جنسیتاش را نفی نمیکند؛ برخلاف اردوغان، همان است که مینماید!
عکس وبلاگ از توئیتر الکساندر فدوتوو!
<< بازگشت