مرداب و مشترکات!
سفر وزیر امورخارجه
چاه جمکران به مراکز «روسستیزی»، از جمله به کشورهای سوئد و لهستان، نانی
برای کنیزالاسلام «محمدی»، زندانی رسانهای به تنور چسباند؛ سازمان
ملل را به ستایش عملیات یانکیها در سوریه واداشت، و به
ارادة «قادر متعال» جمکران و ترکیه را نیز به یکدیگر نزدیکتر کرد. و اینچنین بود که زالممد دریافت با ترکیه «اشتراکات
فرهنگی» دارد.
مولوی در بلخ
متولد شد، در سرودههایاش شیعیمسلکان و
«خر بنده» را به سخره گرفت؛ اکثر قریب به
اتفاق سرودههایاش به زبان فارسی است، با
اینهمه، جمکرانیها میخواهند وی را به عنوان میراث
مشترک فرهنگی «جمکران ـ ترکیه» در یونسکو به ثبت برسانند:
«[...] ایسنا
به نقل از [...] صالحی امیری[مشاور حسن فریدون] و رئیس سازمان اسناد ایران [مینویسد]
ما به دلیل اشتراکات فرهنگی اینکار را انجام دادیم. ایران و ترکیه اشتراکات فرهنگی زیادی دارند [...]»
منبع: بیبیسی،
مورخ 9 ژوئن 2016
بله حکومت زالممد
که با روضهخوانی کربلائی و بازنشخوار جفنگیات صحرانشینان قرن هفتم میلادی، خودش
را با «ملت ایران» طاق زده، با حکومت
ترکیه هم گویا «اشتراکات فرهنگی» پیدا کرده! چرا که 7 سدة پیش، مولوی که
درکودکی به همراه پدرش به امپراتوری عثمانی
پناه برده بود، در یکی از شهرهای این امپراتوری درگذشت و همانجا
به خاک سپرده شد! برای «اشتراکات فرهنگی»
زالممد با سلطان رجب اردوغان، دلیلی
مستدلتر از این نمیتوان یافت! البته اگر این بساط را گسترش دهیم، ایران با اکثر کشورهای جهان که هنرمندان، ادبا و مخالفان فاشیسم «شیخوشاه»، همچون بزرگ علوی و صادق هدایت به آنها پناه
بردند، مشترکات «فرهنگی» خواهد یافت! ولی اشتباه نکنیم، «مشترکات»
بین حکومت زالممد و حکومت ترکیه واقعاً وجود دارد؛ ولی این
مشترکات «عبادی ـ سیاسی» است! چرا که هر
دو این حکومتها، کودتائیاند و در طویلة پوپولیسم
و برتریطلبی «تولید» شدهاند؛ هر دو اعتقادات قلبی انسانها را به ابزار سرکوب
«آزادی بیان» تبدیل کردهاند، و ... و از
همه مهمتر، طی سدة اخیر، هر دو در مسیر سیاستهای خصمانة آتلانتیستها
بر علیه مسکو گام برداشتهاند. هر چند
جایگاه ترکیه به عنوان عضو پیمان استعماری سنتو،
و عضو رسمی ارتش ناتو، با حکومت ملایان تفاوت دارد، آنکارا در عرصة مزدوری و خوشخدمتی از جایگاه ویژه
و ممتاز برخوردار است! با این وجود، تا آنجا که به «فرهنگستیزی» و یکجانبهگرائی ـ
ضدیت
با روابط حقوقی معاصر ـ مربوط میشود مشترکات
ایندو حکومت «مو لای درزش» نمیرود! و طبیعی است که به موازات تحولات اسرائیل و
سوریه در مسیر لائیسیته، گسترش این
«اشتراکات» ضدفرهنگی بیش از پیش ضروری و الزامی هم بشود.
به عنوان
نمونه، سازمان ملل هم اینروزها با یانکیها
و پامنبریهایشان اشتراک فرهنگی پیدا کرده!
نیروی هوائی روسیه و ارتش سوریه با
تروریسم میجنگند، سازمان ملل، از
موفقیت نیروهای ائتلاف بینالمللی ستایش به عمل میآورد! خوانندگان گرامی برای اطلاع بیشتر میتوانند به
سایت سپوتنیک، مورخ 9 ژوئن 2016 مراجعه
کنند، چرا که، موضوع
وبلاگ ما «جانبداری» مسبوق به سابقة سازمان ملل از آمریکا و بروکسلستان نیست! موضوع
این وبلاگ بررسی پروپاگاند بیبیسی و رادیوفردا بر علیه شاپور بختیار، رزمآرا
و صادق هدایت است. یعنی تبلیغات بر علیه شخصیتهای سیاسی و فرهنگی
ایران که پشت سر آخوند نایستادند!
تخریب شاپور
بختیار، به عنوان مدافع لائیسیته و روابط حقوقی؛ «تطهیر» محفل تروریست «کارتر ـ برژینسکی»، و «تثبیت» شعارهای انسانستیز سازمان تبلیغات
اسلامی ـ به ارزش گذاشتن آخوند ـ محورهای پروپاگاندی بود که در آستانة حرکت ناو
اتمی آیزنهاور به مقصد خلیج فارس ـ سپوتنیک، مورخ 2
ژوئن 2016 ـ در سایت فارسیزبان بیبیسی آغاز
شد. این پروپاگاند که 8 روز ادامه یافت، علوفة
کافی جهت تغذیة مقامات رسمی و غیررسمی حکومت اوباش جمکران و شخص «گری سیک» فراهم
آورد؛ تلویزیون دولتی را به «منبر» تولة احمد خمینی
تبدیل نمود، و به مقام معظم رهبری نیز امکان داد تا با الصاق
برچسب «جعلی» به اسناد تاریخی، و به ویژه تهاجم به عرصة «فرهنگ»، حسابی برای ارباب دم بجنباند.
در این
راستا، یکروز پس از انتشار نخستین بخش
پروپاگاند بیبیسی، در مورد التماس دعای
خمینی به حضور جان. اف. کندی از طریق آخوند کمرهای، تلویزیون جمکران به حسن خمینی تریبون داد تا
سرسپردگی پدر بزرگاش را انکار کند. سپس نوبت به آورام یزدی و مهاجرانی و عبدالله
شهبازی و توله آخوند کمرهای رسید تا به نوبة خود مطالب بیبیسی را «تکذیب» کنند! در این گیرودار «گری سیک» هم جهت تطهیر محفل «کارتر
ـ برژینسکی» ادعا کرد، «سالیوان، بدون اطلاع دولت با آخوندها توافق کرده بود.» و فارسنیوز،
مراسم شستشوی کپل محفل تروریست برژینسکی
را با شکوه و جلال فراوان در سایت خود برگزار نمود. نهایت
امر علی خامنهای را بالای منبر فرستادند تا ادعا کند، این
اسناد «جعلی» است! و بیبیسی هم بادشکم مقام معظم را به عنوان
«خبر فوری» در بوق گذاشت.
جالب اینجاست
که گلة اوباش تکذیب کننده از جمله بز سرگله،
هرگز افشاگریهای بیبیسی در مورد
کودتای 28 مرداد را به زیر سئوال نبردهاند!
چرا که، در این افشاگریها به همسوئی آخوند با
کودتاچیان اشاره نشده! خلاصه، آنجا که مطالب بیبیسی و رادیوآمریکا منافع
آخوند را تأمین میکند، سخنی از «جعلی»
بودن درکار نمیآید! بله، وقتی شیپورهای آتلانتیسم به نفع آخوند افشاگری کنند،
اسناد و مدارکشان مانند صحرای کربلا «اصل» است!
ولی اگر این افشاگریها دست آخوند را روکند، «جعلی» و کار «دشمن» خواهد بود! در هر حال، واکنش
لات به «واقعیت» هرگز منطقی نبوده و نیست و متخصصان هدایت افکار عمومی بخوبی از
این امر آگاهاند. ولی در این میانه یک نکتة مهم از چشم تیزبین
نخبگان همهفن حریف مرزپرگهر دور مانده، و آن اینکه بیبیسی با این افشاگریها در واقع
چندین و چند دروغ شاخدار هم به مخاطبان حقنه میکند.
نخست اینکه
استقرار حکومت آخوند در ایران، هدف اصلی محفل «کارتر ـ برژینسکی» نبوده؛ دیگر آنکه آمریکا جهت پیشبرد اهداف استراتژیک
خود در مرزهای شوروی، ابر قدرت وقت، میبایست با گلة اوباش و لاتولوتهای حوزه و
بازار وارد «مذاکره» میشد:
«[...]
فرستاده دولت کارتر میخواهد که رهبر انقلاب در چهار مورد نظرش را روشن کند: آینده
سرمایهگذاریهای آمریکا در ایران، روابط "سیاسی ـ نظامی" حکومت اسلامی با آمریکا، روابطاش
با شوروی و مسئلة فروش نفت به غرب [...]»
منبع: بیبیسی،
مورخ 5 ژوئن 2016
در سطور فوق ردپای
تزویر و پدرسوختگی و سیاست و کیاست و درایت ویژة انگلیسی را میبینیم! بیبیسی که در توهمات «شوتوپرتها» گویا دست
به افشاگری بر علیه حکومت ملا زده، در
واقع در قفای این افشاگریها چندین نان خشخاشی دوآتشه برای ولیفقیه به تنور
چسبانده و یک دروغ «سوپرشاخدار» هم توی جیب خوشخیالها گذاشته! و آن اینکه،
پس از سقوط پهلوی دوم، دیگر
آمریکا در مورد نفت، مسائل نظامی و به ویژه روابط ایران با همسایة
شمالی، تصمیم نگرفته! ملاها و دانشجویان خط امام و لاتهای حوزه و
اسمالتیغزن و پاسدارها و «اینها» بودند که روابط کشور ایران را با ابرقدرت
شوروی در اوج جنگ سرد «رهبری» میفرمودند.
بله، برای زیر بغل آخوند فکسنی و
مفتخور، بیبیسی از این هندوانه بزرگتر نمیتوانست
بیابد.
حال که به «فراست
و درایت و سیاست و کیاست» بیبیسی در زمینة صیقل زدن ماتحت آخوند بیشتر پی بردیم،
ببینیم اصولاً به چه دلیل آمریکا یک حکومت
سرسپرده و نوکر را باید از قدرت ساقط کند،
تا به قول خودشان از یک حکومت «مستقل» در ایران حمایت به عمل آورد؟! مگر آمریکا مغز خر خورده که تیر به پای خودش
شلیک کند؟ پاسخ روشن است؛ حکومت جمکران به هیچ عنوان «مستقل» نیست! هیاهوی استقلال فرضی این حکومت که با سرکوب
عمومی توسط ملایان به راه افتاد، به
واشنگتن فرصت داد تا در قفای پروپاگاند «استقلال آخوند»، هم بار
مسئولیتهای استراتژیک و دیپلماتیک در مرزهای روسیه شوروی را از دوش بردارد، و هم تحت عنوان منافع «امت مسلمان»، انواع ملا و حجتالاسلام و لاتولوت را به جان
ملت ایران بیاندازد تا در سرکوب و هرجومرج و تخریب و کشتار از چنگیز و تیمور گوی
سبقت بربایند. و شاهدیم که حساب آمریکا کاملاً درست از آب در آمد.
به محض ورود
خمینی به تهران، سرکوب و روضه و زوزه و ... و عربدهجوئی آغاز شد. آخوند خودفروخته نخست گریبان زن ایرانی را
گرفت، سپس نوبت به روزنامهنگاران و روشنفکران
رسید، بعد رفتند سراغ چپگرایان و اقلیتهای
قومی و مذهبی و ... و اینک میبینیم که همچون سگهار به جان یکدیگر افتادهاند. و بر خلاف تصور آندسته از جوانانی که دوران
نکبتبار صدارت مهدی بازرگان را ندیدهاند،
از ابتدای استقرار حکومت
اسلامی، تهاجم به میهمانیهای مختلط و به
ویژه شلاق زدن افراد به «گناه» نوشیدن مشروبات الکلی رایج بود.
منتهی در آن
روزها مصلحت چنین ایجاب میکرد که بیبیسی و شرکاء به وحشیگری آخوند اشاره نکنند! و اگر
این روزها تهاجم به میهمانیهای مختلط و شلاق زدن کارگران و روزهخواران اینهمه در
بوق آتلانتیسم منعکس میشود، «دلیل»
دارد! حکومت آخوند همچون دیگر نمونههای
حکومتهای دستنشانده، در بنبست اوفتاده،
و در شرایطی که تغییرات کلان استراتژیک، برتریطلبان غرب را نیز به نوبة خود در منجلاب و
گرفتاری انداخته، مصیبت بنبست حکومت ملا برایشان
«بارگرانی است کشیدن به دوش!» و غرب برای رهائی از این «بارگران»، جز تکرار روند سنتی استعماری، پای در
مسیر دیگری نخواهد گذارد؛ لات است و تکرار دور باطل!
آتلانتیستها میپندارند
که با حمایت از پوپولیسمی «تازهپا» ـ نوع اطو کشیدة «شیخوشاه» ـ در ایران خواهند توانست خون تازه در رگهای
دریدة منافع استعماریشان تزریق کنند. از
سوی دیگر، در عرصة بینالمللی نیز مسیر
اینان روشن است. واشنگتن، بازوی نظامی آتلانتیسم میخواهد با تکرار دور باطل
ـ حمایت از پوپولیسم جهت اعمال فشار بر
مسکو ـ برای خود مفری بجوید. جای تعجب نیست که در این گیرودار «یورونیوز»، شاخک خبرسازی اروپائی آنگلوساکسونها از نامزد
حزب فاشیست اطریش «تصویردلپذیر» ارائه میدهد و نئونازیها را طرفداران «دمکراسی»
جا میزند:
«[...] نامزد
حزب آزادی اتریش [ نوربرت هوفر] در جریان یک نشست مطبوعاتی در پارلمان اتریش تأکید
کرد که احترام به نتیجة انتخابات و عقاید یکدیگر جوهرة دموکراسی محسوب میشود[...]»
منبع:
یورونیوز، مورخ 24 مه 2016
بله، به قول قدیمیها چه شکرخوریها! اگر
لگدی که مسکو بر پوزة آتلانتیسم در اطریش فرود آورد، بر
پوزة هیتلر در سالهای 1930 خورده بود،
مسلم بدانیم برتری نژاد ژرمانی را در جیباش میگذاشت و میشد پیرو نظریة
فروید! و میبینیم زمانیکه لندن و واشنگتن
نتوانند کارت فاشیسم روی میز بگذارند، نه
تنها نوربرت هوفر «نازی»، که ملاحسن
سمنانی هم با یک چرخش قلم طرفدار دمکراسی خواهد شد! خلاصه،
زمانیکه لندن گرفتار میشود، در آرایشگاه «یورونیوز»، پشک را عروس میکنند و میفرستند به حجله! و اینچنین است که به سادگی و با یک چرخش قلم از
یک نئوفاشیست، «طرفدار دمکراسی» میسازند! حال
آنکه نظم دمکراتیک هیچ ارتباطی با مزخرفات «هوفر» ندارد. به
عبارت دیگر، «احترام به عقاید دیگران» با
پذیرش روند حقوقی ـ نتیجة انتخابات ـ هیچ ارتباطی نمیتواند داشته باشد. به عنوان مثال اگر فردی معتقد به «ظهور مهدی»
از ته چاه باشد، عقیدهاش جنبة حقوقی
ندارد، هر چند میتوان برای آن «احترام»
هم قائل شد! بله، این ظرافتها را خبرسازان در حاشیه میگذارند، تا حماقت و توحش را به خلقالناس تزریق
کنند، و میبینیم که کارشان هم خیلی «خوب»
است. حال بد نیست بنگاه خبرسازی اروپا که
اینروزها به خشتک «هوفر» و «کودورکووسکی» دخیل بسته، دو نکته پیشپاافتاده را در مورد نظر قرار دهد.
نخست اینکه
ولادیمیر پوتین، روسیه را اداره نمیکند؛ نمایندة یک جناح ضدفاشیست است، و برخلاف ادعای کودورکووسکی، میتواند با فرد دیگری جایگزین شود. دیگر
آنکه حزبی که بر علیه «اقلیت» تبلیغ میکند،
«پوپولیست» است؛ نمیتواند طرفدار دمکراسی باشد! اگر «حزب آزادی» اطریش طرفدار دمکراسی میبود،
به چه دلیل پوپولیستهای فرانسه ـ جبهة ملی ـ از سیاستهای حزب کذا جانبداری میکنند؟! ولی اطریش و روسیه موضوع این وبلاگ نیست، پس چه بهتر
که بازگردیم به افشاگریهای بیبیسی و ارائة تصویر رستم صولت از حکومت پیزیافندی
جمکران.
با افشاگریهای
بیبیسی، حکومت دستنشاندة محفل تروریست
«کارتر ـ برژینسکی» که تمام دارائیهایاش در بانکهای آمریکاست؛ اسکناسهایاش را در پاکستان و تحت نظارت انگلستان
چاپ میکند، و ... و در واقع یک حکومت تحت
قیمومت به شمار میآید، «مستقل» شده! و به
ادعای پاسدار «علی لاپائیجانی»، هیچ
ارتباطی هم با آمریکا نداشته و ندارد. «علی کوچیکه»،
رئیس ابدمدت مچلیس دعاوثنا که
اخیراً تولة آخوند مطهری ـ داداش کشتزارش
ـ را نیز به عنوان نایبرئیس خودش «منصوب»
کرده، در واکنش به افشاگریهای بیبیسی
چنین میفرمایند:
«بیبیسی میخواهد
قبح ارتباط با آمریکا را بشکند»
منبع: بیبیسی،
مورخ 7 ژوئن سالجاری
بله اگر بوق
وزارت امور خارجة بریتانیا بساط افشاگری پهن نمیکرد، غلام خانهزاد لاتاری کلاب نمیتوانست «ارتباط
با آمریکا» را در ردة «منهیات» قرار دهد! اینجاست
که درمییابیم، بساطی که بیبیسی پهن
کرده جز «تطهیر» محفل تروریست «کارترـ برژینسکی»،
و میدان دادن به هذیانات آخوند، یعنی گسترش زبان ابتذال و خشونت هدف دیگری دنبال
نمیکند. زبان آخوند، همان زبان نفی و تهاجم است که سازمان سیا از آن
برای تنظیم شعارهای تروریسم «اسلام سیاسی» بهره میبرد. همین
زبان آخوند است که برای «تخریب» تئاتر در ایران،
همزمان لرتا، صادق هدایت و رزمآرا
را به زیر لگد رادیوفردا انداخته!
در مطلبی تحت
عنوان «لرتا؛ پنجاه سال
تئاتر ایران و مرگ در خلوتی خفته در وین»،
به کتابی اشاره شده که زاون
غوکاسیان در مورد «لرتا» نوشته. در ویکیپدیا، عنوان این کتاب «بردی از یادم» است که به ترانة
دوصدائی دلکش و ویگن نیز ارجاع میدهد. مسئول بخش فرهنگی رادیوفردا که معرفی کتاب مذکور
را بر عهده گرفته، پس از انکار نقش
آمریکا در سرکوب آزادی بیان در ایران، در مورد مشکلات غوکاسیان در راه انتشار این کتاب
توضیح داده و به بخشهای کوتاه شامل «گفتگو با لرتا» اشاره میکند و میگوید، «شاید
به دلیل کهولت سن لرتا، یا کمبود حافظه وی این بخشها جامع و کامل نباشد!» و
همینجا میتوان دریافت که به یک آخوند تریبون دادهاند! چرا که، بجای
«توضیح» در مورد یک موضوع، به قضاوت ارزشی در مورد آن نشسته و «مبهم» میبافد. جملة «بخش سوم کامل و جامع نیست، شاید به دلیل ...» جز مبهمبافی و ادعای فضل
چیست؟ مگر «گفتگو» با لرتا یا با هر فرد دیگری میتواند
«جامع و کامل» باشد؟! اصولاً «جامع و
کامل» چه تعریفی دارد؟! هیچ! ابراز سلیقة آخوند است!
باری این بخش سوم که به قولی «جامع و کامل» هم نیست، یعنی «معیوب و ناقص» است، اشارههای جالبی
دارد، از جمله در مورد «صادق هدایت!» و
همینجاست که در کمال حیرت میبینیم «زبان» صادق هدایت در این کتاب، همان زبان ابتذال لات و آخوند از آب در میآید:
«[...] اشارههای جذاب و خواندنیای دارند از جمله
درباره صادق هدایت: "آن موقع که نوشین
را گرفتند[بهمن ۱۳۲۷]، کاوه یگانه فرزند من، پنج ساله بود. هدایت
به منزل ما رفت و آمد میکرد. دوستی [...] به من گفت خانم لرتا! زن رزم
آرا، خواهر هدایت است و هدایت میتواند
برای نوشین کاری بکند. وقتی هدایت آمد قصه را برای او گفتم ... صادق
گفت آره خواهر من زن این مرتیکه بیشرف است و اصلاً من به خانه آنها نمیروم ولی
به خاطر شما می روم. رفته بود خانه رزمآرا و آنها را به فحش کشیده
بود[...]»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 9 ژوئن 2016
بله، رادیوفردا
تحت عنوان فعالیت فرهنگی، زبان صادق
هدایت، یکی از مهمترین نویسندگان
مدرنیتة ادبی ایران را به زبان لاتهای جمکران تبدیل میکند. ولی
صادق هدایت رادیوفردا کجا، و صادق هدایت، نویسندة
توپ مرواری و علویه خانم و ... و بوف کور کجا! آنکه در
گزارش رادیوفردا سخن میگوید، هدایت نیست؛
اسمالتیغزن است که از ناکجاآباد حومة تهران به حوزة «علمیه» رفته، و پس از «تلمذ» در «آنجاها» پای به صحنة «رادیوفردا»
گذارده. البته نمیگوئیم رادیوفردا دروغ میگوید، یا اینکه زاون غوکاسیان چنین زبانی را به صادق
هدایت نسبت داده. پرسوناژهای واقعی و اصلی این گزارش ـ زاون غوکاسیان، لرتا، نوشین،
صادق هدایت و رزمآرا ـ در قید حیات نیستند؛ در
نتیجه آنگلوساکسونها میتوانند، از طریق چاهک ارشاد، برای
تخریبشان انواع بیبیگوزک و حدیث و روایت را «منتشر» کنند. مگر
محمدعلی فروغی و سپس محمد خاتمی کلیات سعدی را سانسور نکردهاند؟ مگر
حکومت اسلامی در سرودههای فروغ فرخزاد و فریدون مشیری و سپهری و ... و دیگر شعرا دست
نبرده و نمیبرد؟ در واقع کتابی که از چاهک ارشاد حکومت ولایت
فقیه مجوز چاپ میگیرد، یا بر «اصول اسلام»، یعنی نفی فرهنگ و هنر و ادبیات منطبق است، یا در طویلة ارشاد آن را بر اصول قبائل
صحرانشین قرن هفتم منطبق کردهاند. در هر صورت،
این لجنپراکنیها به صادق هدایت و
دیگر مفاخر فرهنگ معاصر و کلاسیک ایران بیهدف صورت نمیگیرد. و چرا
راه دور برویم کافی است به یکی از ترجمههای رمان میکائیل بولگاکف به زبان فارسی
نیم نگاهی بیاندازیم.
چاهک ارشاد، واژة «شراب» را از متن این رمان حذف کرده و بجایش «نوشیدنی» گذاشته! از قضای
روزگار، در فیلمهائی که برخی از شبکههای
ترکزبان در فرانسه پخش میکنند نیز مشروب و سیگار «محو» شده، تا
ابتذال و خشونت دین از طریق تلویزیون نیز به ترکزبانهای مهاجر تزریق شود! میبینیم که ادعای «مشترکات فراوان» بین ایران
کودتازده و ترکیة آتاترکی آنقدرها هم بیپایه نیست، محو
سیگار و مشروب از فیلمهای هولیوود در شبکههای ترکزبان به همان اندازه اسلامی و
«انسانستیز» است که سانسور شراب از رمان بولگاکف. و به قول «رومی»، آفتاب
آمد دلیل آفتاب؛ اینهم دلیلی روشن بر «مشترکات
فراوان» گنداب «اخوان»، با چاهک جمکران؛ شاخکهای فاضلاب آتلانتیسم!
<< بازگشت