شنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۹۵

داش و دمکراسی!




در آخرین جمعة‌ ماه مه،   همزمان با نشست سران گروه 7 در ژاپن،   به داش احمد خاتمی،‌ وزیر دست راست آخوند جنتی در چاهک «خبرگان» تریبون دادند تا پروپاگاند ابله‌پسند سازمان «ناتو» را بازنشخوار کند و «مؤمنان» را از شکست قطعی «دمکراسی» آگاه سازد:

«[...] برخی‌ها برای رابطه با امریکا فضاسازی می‌کنند،  اما به فضل خدا ملتی که شاه را سرنگون کرد،   سوسیال دموکراسی شرق متلاشی شد،  در آیندة نه‌چندان دور لیبرال دموکراسی غرب نیز شکست خواهد خورد[...]»
منبع:  فارس،‌  مورخ 27 مه 2016

بله «ملت»،   و نه کودتای ارتش و ساواک آمریکائی بود که شاه را سرنگون کرد؛  دمکراسی، به ویژه «سوسیال ـ دمکراسی شرق» شکست خورده،‌  و فقط «لیبرال ـ دمکراسی» آمریکا مانده که آن هم بزودی شکست خواهد خورد!   با توجه به اظهارات داش احمد خاتمی باید بپذیریم که سازمان سیا،  «ملت» نام دارد،   و «جهادی» باراک اوباما که از استقرار حکومت‌های اسلامی و ضددمکراتیک در سراسر جهان دفاع کرده،  می‌باید همان نماد «لیبرال ـ  دمکراسی» باشد!  در اینصورت اکبر رفسنجانی هم که افتخار پادوئی برای یانکی‌ها را دارد،  ‌تبدیل خواهد شد به آخوند طرفدار دمکراسی!   در هر حال،‌  متن وقوقیه‌ها تحت نظارت سازمان سیا تنظیم می‌شود و از آنجا که سازمان کذا اینروزها سخت به افلاس افتاده،   ناچار شده با افزایش دامنة حماقت و توحش در محور «جرمانی ـ جمکران» آلام خود را تسکین بخشد.   از اینرو،   همزمان با ورود ولادیمیر پوتین به یونان،‌   و در آستانة برگزاری مراسم وقوقیه جمعی جمکران،  پیش‌وقوقیه را نیز آنجلا مرکل و علی خامنه‌ای از طریق بازنشخوار شعار انسان‌ستیز «نه شرقی،  نه غربی» نازی‌ها ایراد کردند،   و کپل «پاترنوس» را حسابی صیقل زدند.

آنجلا مرکل که این روزها در خط «برلن ـ آنکارا» کار می‌کند،   و به مقام شامخ آفتابه‌داری سلطان رجب اردوغان نائل آمده،   در نشست سران گروه 7 در ژاپن،   بالای منبر رفت و ضمن نفی «حق تعیین سرنوشت» ساکنان کریمه،  «الحاق آن به روسیه» را شدیداً مورد انتقاد قرار داد ـ  منبع:  ‌سایت فیگارو،  ‌مورخ 26 مه 2016 !   علی خامنه‌ای هم برای چندهزارمین بار دکان «نفوذ دشمن» و «مخالفت غرب با تشیع» را پهن کرد تا با تکرار تبلیغات پوسیدة سازمان سیا،   طبق معمول نعل وارونه بزند،   و از ارباب غربی‌اش تصویر دلپذیر ارائه دهد. خلاصه 71 سال پس از تسلیم بی‌قید و شرط ارتش آلمان نازی،  جمکران و جرمانی با دلالی لندن،  همچون دوران نورانی پهلوی اول درکنار یکدیگر قرار گرفته‌اند.

مقامات جمکران،  با شعار «مبارزه با غرب»،‌  کارگران اعتصابی و شرکت‌کنندگان در میهمانی مختلط را شلاق می‌زنند ـ   رادیو فردا،   مورخ 26 مه 2016،‌  و در جرمانی هم،  آنجلا مرکل به روسیه پارس می‌کند.   جالب اینجاست که صدراعظم کشور اشغال‌شدة آلمان که با پیوستن کریمه به روسیه از طریق رفراندوم ‌ ـ  روند حقوقی ـ‌  مخالف است،‌  نه با اشغال کشور خودش توسط ارتش‌ متفقین مخالفتی دارد،  و نه با اشغال نظامی قبرس توسط ترکیه!  ورای این مسائل،  مرکل هفته‌ای یک‌بار هم راهی آنکارا می‌شود تا پیزی سلطان رجب،‌  نوچة علیاحضرت الیزابت دوم را جا بیاندازد.  چرا که،   علیاحضرت نمی‌توانند انجام اینکارها را شخصاً برعهده گیرند؛  سرشان شلوغ است و گرفتار رفع و رجوع پرستیژ مخدوش‌شدة بریتانیا هستند!   

از یک‌سو دولت دیوید کامرون ناچار شده بساط «احترام به ادیان» را برچیند و در مورد قربانیان خشونت احکام اسلام در بریتانیا تحقیق کند ـ  راشاتودی،  مورخ 28 مه 2016 ـ   و از سوی دیگر در تونس هم عقب‌نشینی فرموده،  درپوش چاهک اسلام سیاسی را گذاشته‌اند:

«[...] مسجد نمی‌تواند محل فعالیت سیاسی باشد [...]‌ ما می‌خواهیم مذهب عاملی برای اجماع و بهم پیوستن مردم تونس باشد،   نه عاملی که بین آنان شکاف ایجاد کند[...]»
منبع: ‌ سایت لوموند،  مورخ 19 مه 2016    

بله راشدالغنوشی که مانند بسیاری از همپالکی‌های تروریست‌اش ساکن انگلستان بود،  و مأموریت داشت با «ظلم و ستم دولت لائیک» مبارزه کند،   یعنی سرکوب زنان و تاراج تونس را گسترش دهد،   ناگهان «مخالف اسلام سیاسی» از آب درآمده،   و در روزنامة «لوموند»،‌ یکی از بوق‌های ضدلائیسیتة ارتش ناتو،‌   تبدیل شده به «دمکرات ـ مسلمان!»

برای اینکه بدانیم عبارت مضحک «دمکرات ـ مسلمان» چه مفهومی دارد،  کافی است نیم‌نگاهی به احزاب «دمکرات ـ  مسیحی» در بلاد غرب بیاندازیم.   این احزاب در هر حال با لائیسیته و روابط حقوقی معاصر در تضاد قرار می‌گیرند.   و تفاوت دکان «دمکرات ـ مسلمان» با نوع مسیحی‌اش این است که نوع مسلمان‌ آن وظیفه دارد از منافع «دمکرات ـ  مسیحی» حمایت کند.    اظهارات الغنوشی نشان می‌دهد که این وظیفة‌ الهی را بخوبی می‌شناسد.  هدف این است که از الغنوشی،  پیشخدمت «بروکینگز» تصویر دلپذیر ارائه دهند،   باشد که منافع ملی و مطالبات مادی مردم تونس را با «معنویات دین» جایگزین نماید.  همان تصویر ابله‌فریبی که از آخوند محمدخاتمی،  سردمدار کودتاچیان 22 بهمن و پادوی محفل جرج سوروس ارائه دادند و به قول خودشان «حماسه» ساختند!   و این بساط حماسه‌سازی آنقدر ادامه یافت تا صبیة اکبر رفسنجانی هم حسودی‌اش شد و خواست خود را به آزادیخواه و مدافع حقوق بشر تبدیل کند!

سناریوی ارائة تصویر دلپذیر از کنیزالاسلام با میعاد رسمیت یافتن تسلیم بی‌قید و شرط ارتش آلمان نازی به صحنه آمد.   اینچنین بود که از قضای روزگار،   در تاریخ 8 مه 2016،  ناگهان به فریباکمال‌آبادی،   یکی از رهبران بهائی مرخصی دادند،  تا هم نانی برای قبیلة رفسنجانی به تنور بچسبانند،   هم دامنة ارعاب بهائیان را گسترش دهند.   بلافاصله کشتزار حمید لاهوتی به دیدار فریبا کمال‌آبادی شتافت و از آنجا که تهاجم به حریم خصوصی از وظایف الهی لات و آخوند به شمار می‌رود،   تصاویر این دیدار خصوصی روی شبکه اینترنت در دسترس عموم قرار گرفت تا فضای جامعه با بهائی‌ستیزی و بهائی‌پرستی «دوقطبی» شود!  

سپس بی‌بی‌سی و رادیوفردا و یورونیوز برای صبیة سردار اکبر معرکه گرفتند و پس از انتصاب آخوند جنتی به ریاست مجلس خبرگان ـ  چاهک سازمان سیا در ایران ـ  الله‌کرم،  از چاقوکش‌های مومن و متعهد آتلانتیسم،   دکان دوقطبی کردن حوزه‌های علمیه پیرامون «فائزه پرستی و فائزه‌ستیزی» را افتتاح نمود.   ناگفته نماند که در این گیرودار گزارش شلاق زدن کارگران اعتصابی و شرکت‌کنندگان در میهمانی مختلط هم انتشار یافت،   ولی اراذل و اوباش جمکران که همه چیز را «سیاسی» می‌خواهند،   به «رقابت» رسانه‌ای و کشکی آخوند جنتی با نعلبندش،   اکبر رفسنجانی و «مسئلة» فیلم اصغر فرهادی در فستیوال کن متمرکز شده بودند!   یک گله «بَه،  بَه» می‌گفتند،  و یک گله هم «اَه،  اَه!»   خلاصه هر دو گله با تمام قوا «بَع بَع» می‌کردند تا افلاس ارباب را پنهان دارند!

بله ماه مة 2016،‌   برای آنگلوساکسون‌های اینسوی آتلانتیک که صد سال است نان تروریسم «اسلام سیاسی» و پوپولیسم اروپائی سق می‌زنند،  با سختی فراوان توأم شده.  تکرار سناریوی دوران هیتلر ـ  درگیرکردن مسکو در چند جبهة جنگ ـ  شکست خورده،   و برخلاف دوران استالین،   لندن دیگر نمی‌تواند خود را مخالف آلمان نازی جلوه دهد!  نخست وزیر بریتانیا،   رسماً در برابر مسکو قرار گرفته و هم‌صدا با اوباما،  رئیس‌جمهور «جهادی» ایالات متحد،   رئیس فدراسیون روسیه را با «ابوبکر ال‌بغدادی» در ترادف قرار می‌دهد!   و این است دلیل عربده‌جوئی خامنه‌ای برای «جهادکبیر» و شاخ‌‌وشانه کشیدن آنجلا مرکل برای مسکو!  

در واقع جمکران و جرمانی به دوران نورانی هیتلر و یکجانبه‌گرائی بازگشته‌اند!  جمکرانی‌ها  اقلیت‌ها،  جوامع مختلط و کارگران را مورد تهاجم قرار داده‌اند،   جرمانی هم به «حق تعیین سرنوشت» ساکنان کریمه ـ  روند حقوقی ـ  اعتراض می‌کند!   حال اگر نیم‌نگاهی به بخش «فرهنگی» صدای آلمان بیاندازیم،   بازتاب ضدیت با روند حقوقی و حمایت از یکجانبه‌گرائی و مرزشکنی را به صراحت خواهیم دید!

سایت صدای آلمان،   هم «رمان» را با «حماسه» در ترادف قرار داده،   و هم زیگموند فروید، بنیانگزار نظریة روانکاوی را «جایگزین» کرده!   و جای تعجب هم نیست؛   زیگموند فروید یکی از متفکران «مدرنیته» است که هالة تقدس«پدر»،   نماد زمینی پدرآسمانی را شکسته، ‌ و «رمان» نیز در تقابل با «حماسه» عرصة فروپاشی تقدس‌هاست!   در مورد مدرنیته و نظریة فروید در وبلاگ‌های پیشین به کرات توضیح داده‌ایم؛  وارد جزئیات نمی‌شویم.   فقط بگوئیم شیپور آلمانی برتری‌طلبان در مطلبی با عنوان «بیماری که روانکاوی را بنا کرد»، ‌ چنین آورده:     

«[...] برتا پاپنهایم [...] نخستین بیمار [فروید] روانکاو بلندآوازه در زمینه هیستری است و فروید او را بنیان‌گذار روانکاوی نامیده است.[...]»
منبع:  صدای آلمان،  مورخ 28 مه 2016   
        
بدانید که زیگموند فروید نخستین بیمارش را «بنیانگزار روانکاوی نامیده!»   به عبارت دیگر، همانطور که شیپور گوبلز می‌گوید،‌   بنیانگزار روانکاوی یک بیمار روانی بوده!  پیش از ایجاد ترادف میان روانکاو و بیمار روانی،  سایت صدای آلمان موفق شده بود رمان «پارسی» اثر الکساندر ایلی‌شوسکی را نیز به «حماسه» تبدیل کند:    

«[...] داوران جایزه ادبیات آلمان [رمان ‌ایلیچفسکی را ] یک حماسة بزرگ قفقازی خوانده‌اند[...]»
منبع:  ‌صدای آلمان،  مورخ 21 مه 2016

به نظر می‌رسد رمان «الکساندر ایلی‌شوسکی»،  به مذاق حضرات هیچ خوش نیامده!   اینان از یک‌سو عنوان رمان را تحریف کرده،   و بجای «پارسی» آن را «ایرانی» نامیده‌اند،  حال آنکه روی جلد رمان به زبان آلمانی نوشته شده:  «در پرسر!»   از سوی دیگر،   پرسوناژهای رمان نیز چندان مورد پسند جرمانی قرار نگرفته‌اند!   دلیل هم روشن است؛  ترادف یافتن «رمان» با «حماسه» به معنای «نفی» موجودیت پرسوناژ «آزاد از ارزش‌های حماسی» است!   حال آنکه در رمان «پارسی»،   همة پرسوناژ‌ها زمینی و آزادند،   همه جز پرسوناژ «ال‌اکرم عبدل»،  که مدافع روابط «یک‌سویه» است و نگرش آخوندی دارد:

«[...] ‌سلطه و تحمیل قدرت،  جوهر مذهب است [...] تنها راه مقبول زندگی ریاست بر جمع و خدمت است به خدا.   باید به درجه‌ای از قدرت رسید که بتوان خواست خود را بر همة مردم تحمیل کرد[...]»
منبع: ایلی‌شوسکی،  «پارسی»،  انتشارات گالیمار،  2010،  ص. 554

بد نیست بدانیم نام «ال‌اکرم عبدل»،  مستعار است و در ادامة رمان با نام واقعی وی آشنا می‌شویم و می‌بینیم که این پرسوناژ محصول سیاست اسلام‌پروری حکومت ملایان جمکران در منطقة مرزی «لنکران ـ نخجوان» است.   همین سیاستی که در داخل و خارج مرزهای ایران نیز بودجة دولت را به مصرف پروار کردن طلبه می‌رساند:

«[...]‌ جامعة ال‌مصطفی که مرکز آن در قم قرار دارد بیش از ۱۷۰ واحد آموزشی،  تربیتی و پژوهشی در داخل و خارج ایران دارد.   نمایندگی گرگان در سال ۱۳۷۵ گشایش یافت که طلاب افزون بر کمک‌هزینه تحصیلی،   از تسهیلات خوابگاه رایگان،  خوراک نیم‌بها و افراد متاهل نیز کمک‌هزینه ماهانه مسکن و مهد کودک برای فرزندان خود دریافت می‌کنند. اکنون ۲۵۰ طلبه از ۲۰ ملیت گوناگون در آن مشغول تحصیل حوزوی هستند[...]»
منبع:  صدای آلمان،  مورخ 28 مه 2016 

«ال‌اکرم عبدل»،   پرسوناژ رمان «پارسی» نیز باید از فضولات همین نوع «جامعه» باشد که «به نام ارزش‌های والا»،  پرسوناژ آمریکائی را تهدید می‌کند،   تا دختر «محمد‌آقا» را به او بفروشد!   دختری که از قوانین شریعت گریزان است و با «کری نورتروپ » زندگی می‌کند و می‌خواهد با او به آمریکا برود!   بهای این دختر نیز پیوسته در حال افزایش است!  از سوی دیگر،  شاهد حمایت تلویحی سفارت آمریکا از ارزش‌های اسلامی نیز هستیم.

علیرغم آگاهی از خطری که جان «کری نورتروپ»،   تبعة‌ آمریکا را تهدید می‌کند،   سفارت حاضر نمی‌شود برای دختر «محمدآقا» به عنوان همراه وی،  ویزای ورود صادرکند!  سرانجام «مردم» با شعار «لااله‌الی‌الله» نورتروپ را به قتل می‌رسانند،   پلیس و قوة قضائیه واکنشی نشان نمی‌دهند،  و ... و «محمدآقا» دخترش را به خانه بازمی‌گرداند تا حجاب‌اش را رعایت کند.  به همین دلیل رمان «پارسی» اصلاً به مذاق منتقد ادبی روزنامة «دی‌ولت» آلمانی خوش نیامده و بعید به نظر می‌رسد که این رمان بدون سانسور بخش مربوط به «خشونت اسلام،  و جبونی اسلام‌گرایان» به زبان فارسی ترجمه شود!