فیفتیفیفتی سالاری
هفتادویکامین مجمع عمومی سازمان ملل
برای باراک اوباما فرصتی طلائی فراهم آورد تا در راستای سیاست عادیسازی خشونت بالای
منبر برود و پوپولیسم و عربدهجوئی و اعتقاد را با «دمکراسی» در ترادف قرار دهد، و برای
جهانیان فتوی بصدورد:
«[...] ما که به دموکراسی اعتقاد داریم
باید با قدرت صحبت کنیم[...] باید به برداشتها و اعتقادات مردم احترام بگذاریم [...]
میتوانیم به سنتهای خودمان احترام بگذاریم اما همزمان به زنان هم اجازه دهیم در
فعالیتهای اجتماعی و سیاسی مشارکت کنند[...]»
منبع: بیبیسی،
مورخ 20 سپتامبر2016
پیام اظهارات ضدونقیض و مردمپسند
اوباما این است که «با قدرت صحبت کردن و احترام به اعتقادات جمع» با دمکراسی
ترادف دارد! حال آنکه وعظ و خطابة آخوندی
جهادی اوباما، در واقع پوپولیسم را به
ارزش میگذارد.
پس از حاجی شدن شاریکوف، پادشاهی
اردن تشکل تروریست «اخوانالمسلمین» را به رسمیت شناخت؛ پادشاهی اسپانیا مجوز فعالیت مدارس مذهبی اخوانالمسلمین
را صادر نمود؛ جناح اشرف غنی با گلبدین حکمتیار، تروریست تحتالحمایة غرب به توافق رسید؛ رجب
اردوغان در نیویورک خواهان باز پس گرفتن «کریمه» از روسیه شد؛ و ... و وزیر امورخارجة آلمان در حالی که دمش را
برای جان کری تکان تکان میداد، بر ایجاد
«منطقة پرواز ممنوع در سوریه» تأکید نمود و حزب دمکرات آمریکا باز هم مدعی شد که مورد
تهاجم هکرهای روس قرار گرفته!
در تاریخ 17 سپتامبر سالجاری، 8 روز
پس از توافق 5 مادهای وزرای امورخارجة مسکو وواشنگتن در ژنو پیرامون سوریه، جنگندههای آمریکا نظامیان سوریه را در
«دیرالزور» قتلعام کردند، باشد
تا موقعیت داعش تضعیف نشود و برگ برندة هیلاری کلینتون از دست نرود! و از
آنجا که کدخدای دهکدة جهانی «تروریسم» شهامت ندارد انگیزة واقعی خود را از این
کشتار ناجوانمردانه ابراز دارد، مدعی شد که «اشتباه» کرده! سپس
چند سر از رعایای جان برکف و آنگلوساکسون کدخدا ـ بریتانیا، دانمارک و استرالیا ـ جهت انحراف افکار عمومی و حفظ پرستیژ یانکیها
به میان معرکه دویدند و تأکید کردند که شریک جنایت کدخدا بودهاند! خلاصه
موهبتی است زیستن در چارچوب خشونت و وقاحت «بدون مرز»، و روابط محفلی و بیبیگوزکی ادیان ابراهیمی، آنجا که «روابط» بر «قوانین» اولویت پیدا میکند.
و هر چه به میعاد انتخابات ریاستجمهوری ایالاتمتحد نزدیکتر میشویم،
دامنة این روابط مبهم و ضدحقوقی علاوه بر ایالاتمتحد،
در انگلستان، و در کلیة مناطق نفوذ امپراتوری بریتانیا گستردهتر
میشود. از انگلستان آغاز کنیم که با اعلام پیروزی
«برکسیت» و انتصاب «مادر ترزا» در جایگاه نخست وزیر، به استقبال
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آیندة آمریکا
شتافته. «مادر ترزا» چند ویژگی دارد؛ حاضر نیست «برکسیت» را به رأی مجلس عوام
بگذارد؛ هیچ موضع مشخصی در مورد سوریه و اوکراین اتخاذ
نکرده؛ در نشست گروه 20 ، خواهان همکاری امنیتی با مسکو میشود و همزمان با
فروش سلاح و تجهیزات به عربستان، از
جنایات این دولت در یمن و سوریه حمایت به عمل آورده، و سفیرشان در عربستان نیز میشود «حاج شاریکوف!»
به
عبارت دیگر، «مادر ترزا» همزمان در چند جبهة متخالف میجنگند! و جالب
اینجاست که دربار انگلستان نیز خود را در همین شرایط مبهم قرار داده.
علیرغم دادوفریادهای روسای پیشین دولت
بریتانیا ـ تونیبلر و دیویدکامرون ـ بر
علیه روسیه، دختر منحصربهفرد الیزابت
دوم، پرنسس «اَن»، برای شرکت در مراسم گرامیداشت 75مین سالگرد رسیدن محمولة دریائی کمکهای لندن و واشنگتن به
ارتش سرخ ـ 31 اوت 1941 ـ راهی سنپترزبورگ میشود و پیمان اتحاد با مسکو
بر علیه فاشیسم را مورد تأئید مجدد قرار میدهد!
ولی دو روز پس از کشتار سربازان
سوری در «دیرالزرو»، شاخة دیگر همین دربار، با رسانهای کردن گرایش جنسی نامتعارف پسرخالة
الیزابت دوم، گوشه چشمی به جهان اسلام
نشان میدهد!
به گزارش «دیلی میل»، این
نخستین بار است که یک عضو خانوادة سلطنتی بریتانیا گرایش نامتعارف جنسی خود را
آشکار کرده. گویا ایشان مانند بسیاری از
افراد به قول انگلیسیها «فیفتی، فیفتی»
هستند؛ هر چند به ناچار ازدواج کردهاند و
همسرشان هم گویا شرایط ایشان را «درک» میکند.
رسانهای شدن پائینتنة پسرخالة
الیزابت دوم را دستکم نگیریم؛ این امر همانقدر اهمیت دارد که حاجی شدن
شاریکوف، سفیر بریتانیا در عربستان! حاج شاریکوف نماد اتحاد وزارت امورخارجة
بریتانیا با توحش اسلام است، حال آنکه کشاندن پائینتنة پسرخالة الیزابت دوم
به رسانهها، پیام بخش غیررسمی دربار انگلستان است به جناح «عادل الجبیر» در
دربار عربستان!
بله،
سه روز پس از گزارش «دیلی میل» در مورد گرایش جنسی «فیفتی فیفتی» پسرخالة
ملکه الیزابت دوم، روزنامة کویتی «القبس»
نیز پائین تنة عادل الجبیر، وزیر امورخارجه عربستان را رسانهای کرد و معلوم
شد جناب وزیر مانند پسر خالة ملکه انگلستان «هم این، و هم آن» هستند، با این
تفاوت که همسر عادلالجبیر این بساط را «درک» نکرده؛ به دادگاه شکایت برده و خواهان طلاق شده. بله، به این
ترتیب کارفرمایان «دیلی میل» و «القبس» به یکدیگر «پیام» میفرستند و سنگرشان را
مشخص میکنند. پیام این است که بجای تمرکز بر همجنسگرایان و
هویتسازی با پائین تنة آنان که سنت رایج دوران اوباما بود، در دوران جدید میباید بر مردان «دوجنسگرا» متمرکز
شد، چرا که اوباما به آخر خط نزدیک میشود و با در نظر
گرفتن عقبنشینی مشوقان همجنسگرایان در پاریس و لندن، منطقاً جانشین اوباما نیز میباید دکان همجنسنوازی
را برچیند، و گویا قرار است سوپرمارکتی به وسعت «لندن تا
ریاض» جهت تبلیغ «دوجنسگرایان» یکتاپرست افتتاح کنند. به این
ترتیب، حکومت زالممد نیز که جنسیات را از پایه و اساس
نفی میکند، و همه را مانند آخوند «ابتر» میخواهد، میتواند در این سوپرمارکت توحیدی عضو شده، «اسلام
علوی»، یعنی تقدیس جوجه خروسنوازی «حضرت
خدیجه» ـ ایشان در 40 سالگی با یک شتربان
20 ساله ازدواج فرمودند و او را به پیامبری رساندند ـ و ستایش پدوفیلی محمدی و علوی ـ ازدواج با دختربچههای7 ساله و 9 ساله ـ را بر
جهان یکدست اسلام حاکم نماید!
البته جای نگرانی نیست؛ رادیوفردا
برنامهای به نام «تابو» به راه انداخته تا محققان و دانشمندان برجستة هوادار
«دهکدة جهانی»، پس از عبور از تونل زمان به صحرای حجاز در قرن
ششم و هفتم میلادی بروند و پس از اکتشافات «علمی ـ شکمی»، چند پیام
ابلهپسند نیز از همان تونل زمان برایمان بیاورند. نخست
اینکه پرسوناژ موهوم خدیجه، موجودیات
تاریخی داشته، و هنگام ازدواج با پرسوناژ موهوم محمد، 40 ساله
نبوده، بلکه 21 سال داشته! دیگر
آنکه عایشه هم 7 ساله نبوده و ... و از همه مهمتر اینکه، برای درک آزادی زن، میباید فرهنگ ایران و زمان و مکان را فراموش کرده،
آزادی را در رسم و رسوم قبائل عرب پیش از
ظهور اسلام بجوئیم! به این ترتیب، میتوانیم
به صورت سازمان یافته روابط حقوقی و حریم خصوصی فردی و اجتماعی را مورد تهاجم قرار
دهیم و در کنار محفل کربلائی «کارتر ـ برژینسکی» بنشینیم، و به
ویژه در میعاد 31 اوت، برای سربازان ارتش آلمان نازی مراسم تدفین حسینی
برگزار کنیم!
این تدفین حسینی همزمان با سفر پرنسس «اَن»
به سن پترزبورگ، با شرکت وزیر دفاع آلمان
در مراسم تدفین «کمتر از 72 تن» از قربانیان آلمان نازی در جنگ با «کفار» شوروی، در مسیر تقابل با لندن برگزار شد، و تأکیدی
بود بر تداوم راه «مقدس» هیتلر سلامالله ـ اتحاد جرمانی با طویلة مشروعه بر علیه
مسکو. و امروز نیز وزیر امور خارجة جرمانی، همصدا با جان کری، خواهان ایجاد «منطقة پرواز ممنوع» در سوریه شده
است.
جالب اینجاست که طرفداران ایجاد منطقة
پرواز ممنوع در سوریه، ادعا میکنند، که «برای حفظ جان غیرنظامیان»
چنین درخواستی دارند. حال آنکه انگیزة
آتلانتیستها فروپاشاندن ساختار تنها دولت لائیک منطقه، و
استقرار حکومت تروریستهائی است که رسانههای غرب از آنان به عنوان «مبارزان راه
آزادی» یاد میکنند. منتهی وزیر امورخارجة آمریکا و پامنبریهای
اروپائیاش شهامت ندارند مواضع خود را صریحاً بر زبان آورند، درست مثل مقامات حکومت زالممد! اینان نیز دروغ میگویند، تا
انگیزة واقعیشان پنهان بماند.
جمکرانیها به شخص بشار اسد چسبیدهاند، تا
تداوم بحران به قلع و قمع طرفداران دمکراسی منجر شود، و به این ترتیب تنها آلترناتیو دولت اسد، همان تروریسم اسلامی باشد. یانکیها
نیز در راه جایگزینی دولت لائیک سوریه با یک تشکیلات تروریست اسلامگرا از هیچ
تلاشی فروگذار نمیکنند. البته این سیاست جدید نیست؛ قضیه
به دوران پهلوی دوم باز میگردد.
46 سال پیش، ارتش
اردن به بهانة واهی به سوریه حمله کرد، و آمریکا
و اسرائیل شدیداً سوریه را مورد نکوهش قرار دادند و به دولت این کشور اخطار کردند. روزینامة
مسعودیها هم با آب و تاب ترکتازی پادشاه اردن و وقوق آمریکا و اسرائیل را بازتاب
داد:
«[...] ناصر از ملکحسین خواست فوراً
آتش بس داده شود [...] مارشال مجالی گفت: ارتش اردن تا آخرین نفر و آخرین قطره خون میجنگد
[...] آمریکا و اسرائیل شدیداً به سوریه اخطار کردند[...]»
منبع: اطلاعات، مورخ 30 شهریورماه 1349 شمسی.
بله تهاجم محفل تروریسم «اسلامی ـ
اسرائیلی» به کشور سوریه سابقة تاریخی دارد!
همچنانکه پیشتر هم به کرات گفتهایم، محفل
«اسلامی ـ اسرائیلی» که از حمایت
بیقید و شرط آتلانتیسم برخوردار است، وجود دولتهای لائیک را در منطقة خاورمیانه تحمل
نمیکند، و پیشتر دیدیم این محفل متجاوز با
چه بهانههائی عراق را مورد تهاجم قرار داد.
دلیل هم روشن است. دولت لائیک،
با انواع آرمانشهرهای قومی، نژادی
و دینی در تضاد آشکار قرار میگیرد. و به همین دلیل بود که ساواک جمکران در عراق دست
به عملیات خرابکارانه میزد، و روحالله خمینی ماهها پیش از آغاز جنگ عراق
به دولت بعث در بغداد پارس میکرد:
«[...] دولت عراق از اول دولتی نبود. اینها
مجلس هم ندارند. حالا خیال میکنند اینها دولت هستند [...]»
منبع: کیهان، مورخ 30 فروردینماه 1359.
در ذهن علیل خمینی، عراق
«دولت و مجلس» نداشت، چرا؟ چون در عراق
حزب لائیک بعث حاکم بود؛ زنان عراقی بر اساس «قوانین شریعت» نماد
بردگی بر سر نداشتند و از همه مهمتر
اینکه عراق نیز مانند ایران، پیشینة
باستانی دارد. پیشینهای که از منظر علمی و فرهنگی به مراتب
غنیتر و کهنتر از پیشینة ایرانیان است. چنین کشوری هرگز بر الگوی صحرانشینی عربستان منطبق
نمیشد! به عبارت دیگر، استقرار حکومت «مسجد ـ روسپیخانه» در عراق به
این سادگیها امکانپذیر نبود. و شاهدیم که هنوز هم علیرغم تمام وحشیگریهای
ارتش آمریکا و نوکران شیعیمسلکاش، عراق به جامعة «زنانه ـ مردانه» تبدیل نشده و
باد شکم آخوند که «فتوا» نام دارد، بجای
مقررات و قوانین ننشسته. این مختصر را گفتیم تا روشن شود به چه دلیل بیبیسی
و رادیوفردا به بهانة ارائه «تحلیل تاریخی»،
از دورانی که شاپور بختیار در
«قدرت» بود و جایگاه رسمی داشت، فاکتور میگیرند و به دورانی میپردازند که
بختیار به عنوان پناهنده در پاریس زندگی میکرد!
منطقاً عملکرد دولتمردان را در
دوران قدرتشان بررسی میکنند. ولی محفل
احترام به ادیان از آنجا که مادیات انسان را نفی میکند، با بررسی «علمی» تاریخ در تضاد قرار میگیرد و
به اصطلاح تحلیلهایاش از صحبتهای خالهزنکی و آخوندی و گسترش ابهام فراتر نمیرود.
به عنوان نمونه، اگر به
مطلب اخیر رادیوفردا در مورد شاپور بختیار نیمنگاهی بیاندازیم خواهیم دید که
بخوبی برالگوی بیبیگوزکهای آخوندی منطبق شده.
در این مطلب که تحت عنوان «نقش
شاپور بختیار در حمله عراق به ایران» انتشار یافته، ادعا
میشود:
«[...] بعد از انقلاب سال 57 [...]گروهی از نظامیان با [شاپور بختیار] تماس گرفتند تا
در جریان یک کودتا همکاری کند. بختیار کمک مالی این کودتا را از صدام حسین، رئیسجمهوری
عراق، گروهی از ایرانیان متمول و برخی
کشورهای دیگر دریافت کرد. اما این کودتا [در
18 تیرماه سال 1359] شکست خورد [...] صدام
حسین[...] هم [...] برای سرنگون کردن نخستین نظام حکومتی شیعیان در تاریخ معاصر [...]
راه دیگری در پی گرفت: یک حمله نظامی همه جانبه و اشغال ایران[...]»
منبع: رادیوفردا، مورخ 29 شهریورماه 1395
تمامی تکیة بوقهای خبرسازی آتلانتیسم بر آنچه «انقلاب
سال 57» میخوانند به این دلیل به راه افتاده تا ایرانیان به قول معروف «بدانند و
آگاه باشند» که طویلة مشروعة شیعی که امروز بر جامعة ایران حاکم شده، پایههایاش
بر کودتای انگلستان بر علیه جنبش مشروطه متکی نیست؛ در دوران ریاست جمهوری جیمیکارتر و با خواست
«مردم» شکل گرفته! در ضمن دستگاه «خبرسازی» سازمان سیا چنین القاء
میکند که نظامیان و ایرانیان متمول برای کودتا به بختیار کمک کردند! ولی اینان نه تعدادشان مشخص شده، نه نام و نشان دارند! از این
گذشته، این سئوال پیش میآید که چرا آن
زمان که خمینی را در مهرآباد تخلیه کردند، و شاپور بختیار هم نخست وزیر بود، و به ادعای رادیوفردا، از کودتا ابائی نداشت، دست به کودتا نزد؟! حتماً یادش رفته بودکه پیش
از زدوبند سران خودفروختة ارتش با آخوندها، و پیش از ترور فرماندهان مخالف آخوندیسم میبایست
کودتا کند؟! ولی نهایت امر هدف «خبرسازی رادیوفردا»
این استکه خواست محفل جنگفروش «کارتر ـ برژینسکی»، یعنی جنگ فرسایشی میان ایران و عراق را به
بختیار نسبت دهد! بله، این برنامههای «مستند» خیلی خیلی مستند است، چرا که ثابت میکند بوق تبلیغاتی سازمان سیا
مخاطب را ابله انگاشته. ما هم بررسی گزارش
«مستند» را با طرح یک پرسش با تکیه بر بریده روزنامة کیهان در مورد فراخوان روحالله خمینی برای سرنگونی دولت صدام
حسین، آنهم پیش از لو رفتن کودتای نوژه به پایان میبریم.
همین بریده روزنامه نشان میدهد که حکومت ملایان در
مسیر سناریوی محفل «کارتر ـ برژینسکی» حرکت میکرد، و زمینه را جهت تشویق عراق به حمله آماده مینمود، باشد تا اسرائیل هم بتواند در سایة این جنگ استعماری، لبنان را تجزیه کند. در مسیر پیشبرد این سیاست بود که، سازمان دادن به کودتای نوژه، با هدف لو دادن آن، جهت نابودی نیروی هوائی ایران، نهایت امر تبدیل شد به یک نیاز استراتژیک.
<< بازگشت