پنجشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۹۶

تروریسم، توحید، توجیه!





هیچ حیوانی به حیوانی نمی‌دارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان می‌کنند
(فریدون مشیری)   
  
از قضای روزگار پس از انتشار خبر جانگداز فاصله گرفتن تشکل حماس از حکومت طویلة‌ مشروعه،  یک معدن ذغال سنگ  در استان گلستان منفجر شد و ...  کارگران و پیمان‌کاران زیرآوار ماندند!    

کارگران رفتنی‌اند؛  معدن ‌ماندنی!   انفجار این معدن،   بازتولید همان سناریوی انفجار ساختمان پلاسکوست!  پاشنه‌آهنی‌ها و برادران جرمانیائی‌‌شان،  «کارگران اعتصابی» را به رگبار گلوله می‌بستند؛  ‌ در کشورهای اشغال‌‌شدة عراق و افغانستان،  کارگرانی که برای دریافت دستمزد‌شان صف می‌بندند،   پیش از دریافت حقوق مورد «تهاجم تروریستی» قرار می‌گیرند،  و ...  و اما طویلة مشروعه به مراتب از یانکی‌ها و جرمانیائی‌ها «پیشرفته‌تر »است.   در این حکومت کارگران را «پیش از اعتراض» به عدم پرداخت دستمزدهای‌شان منفجر می‌کنند؛   مسئولیت انفجار را هم به حساب قربانیان می‌نویسد، ‌ و ضمن سرازیر کردن چند هزار لیتر اشک تمساح،   سه روز عزای عمومی اعلام می‌نمایند:

«[روز گذشته،  35 نفر ]‌در حادثه انفجار معدن زغال سنگ در استان گلستان [کشته شدند] تعداد زخمی‌ها مشخص نیست [...] برخی از این کارگران [شش‌ماه تا یک سال] حقوق معوقه دارند [...] منابع رسمی در مورد علت وقوع این حادثه اظهار نظری نکرده‌اند [...] در استان گلستان سه روز عزای عمومی اعلام شده[...]»
منابع:  بی‌بی‌سی و رادیوفردا،‌  مورخ 4 مه 2017 

به محض انتشار خبر این فاجعه،  هاشمی طبا، یکی از نامزدهای «شبه‌انتخابات» اعلام داشت، در دوران صدارت میرحسین موسوی،  پیشنهاد تهیة کلاه ایمنی برای کارگران معدن را داده بود ولی این پیشنهاد با مخالفت دولت روبرو شد:‌

«[...] هاشمی‌طبا [...]‌اظهار داشت [...] سال62  به دولت پیشنهاد کردکلاه ایمنی [...] برای معدن‌کاران تهیه شود که چون هزینه آن زیاد بود مورد قبول واقع نشد[...]»
همان منبع

 قابل توجه سبز‌الله و دیگر اوباش طویله مشروعه که از دوران نکبت‌بار میرحسین موسوی،‌  «عصر طلائی» ارائه می‌دهند!   البته طویلة مشروعه نه تنها در عرصة کشتار و سرکوب کارگران،  که در عرصة‌ وقاحت نیز گوی سبقت از اربابان‌اش ربوده؛  حداقل در ینگه دنیا و قارة اروپا،  برای هیتلر و گوبلز سمفونی نمی‌ساختند!

همزمان با سفر آنجلا مرکل به عربستان،‌   «تونی بلر»،  نخست‌وزیر سابق انگلستان و مسئول حملة نظامی به عراق،   طی مصاحبه با «سکای نیوز»، ‌ تهاجم نظامی به عراق بر مبنای دروغ‌ را «توجیه» کرد و بوق رسمی طویلة مشروعه هم به مناسبت «روز جهانی کارگر»،  بیانات ارباب‌اش را بی‌کم‌وکاست و در کمال «بی‌طرفی» بازتاباند:

«[...]‌ به ما اطلاعات اشتباه ارائه شد [...]‌ ولی اگر ما اجازه می‌دادیم صدام در قدرت باقی بماند مانند بشار اسد و یا رهبر کره شمالی به تهدیدی جدی علیه امنیت جهان تبدیل می‌شد[...]»
منبع: ایرنا،   مورخ اول مه 2017،  کد خبر: 82512669

می‌بینیم چگونه تروریست،   همچون پیامبران ادیان ابراهیمی برای خود مأموریت «جهانی» قائل می‌شود؛  همواره «برحق و برتر» است،   و به همین دلیل با عرصة «توجیه» ارتباطی ناگسستنی برقرار می‌کند.   تونی بلر هم به این «صفات نبوی» آراسته شده؛‌  جنایات دولت خود را نادیده می‌گیرد،   یا «موجه» می‌شمارد،   و در هر حال با مسائل پیش‌پاافتاده از قماش زندگی انسان‌ها،  وجدان‌بشری و محبت و انسانیت و نوعدوستی بیگانه است.   البته تونی بلر در این عرصة توحش تنها نمانده،  از «نعمت» همراهی و همدلی محفل «شیخ‌وشاه» برخوردار شده!         
           
چند روزی است که اعلیحضرت رضا شاه دوم،   از طریق مصاحبه و توئیتر و غیره،   مخالفت‌شان را با «دیکتاتوری» به جهانیان اعلام می‌دارند،   ولی هرگز از دیکتاتوری پهلوی انتقاد نمی‌کنند!  حکایت یک بام و دو هوا شده!   همه می‌باید بپذیرند که دیکتاتوری «نیک و بد» وجود دارد.   دیکتاتوری «بد»،   همان دیکتاتوری شیخ «هوچی» است؛  دیکتاتوری «خوب» هم دیکتاتوری شاه «کودتاچی!»   در حالی که دیکتاتوری ایندو در واقع دو روی سکة استعمار را نشان می‌دهد.

همچنانکه طی سدة اخیر شاهد بوده‌ایم،   برای گسترش منافع استعمار،   ملت ایران به طرق مختلف و با شعارهای عجیب‌وغریب،  از قماش ایران‌نوین و ایران اسلامی و ...  توسط غرب به سپر بلای آتلانتیسم در برابر مسکو تبدیل شده.   به همین دلیل نیز اعلیحضرت هرگز با زیربنای استبداد سیاسی که بر پایة «برتری» مرد بر زن استوار شده مخالفت نمی‌کنند،  و در این مسیر «تعدد زوجات» را به زیر سئوال نمی‌برند.   دلیل هم روشن است؛‌   محفل کودتاچی «شیخ‌وشاه» یک مجموعة خشونت‌طلب و «ضداجتماعی» است که روابط حقوقی معاصر را نفی می‌کند؛   با «وجدان و انسانیت» بیگانه است.   به همین دلیل رضاپهلوی از خشونت شیخ انتقاد می‌کند،  ولی خشونت پهلوی را نادیده می‌گیرد.   ایشان در اینمورد دقیقاً از شیخ‌ها پیروی می‌کنند،  و همانطور که حکومت شیخ برای تطهیر خود انگشت اتهام را به سوی «پهلوی‌ها» می‌گیرد،  ایشان هم کاسه‌وکوزه‌ها را سر «شیخ» می‌شکنند.  خلاصه بگوئیم،   این بساط دعوای زن‌وشوهرهاست که به رسانه‌ها کشیده.   پس اعلیحضرت را با همسر شرعی‌شان،  حکومت شیخک‌ها و شعارهای ‌خررنگ‌کن تنها می‌گذاریم و نگاهی می‌اندازیم به شاخ‌وشانه کشیدن وزیردفاع عربستان برای حکومت آخوند و در واقع برای ملت ایران.  از قضای روزگار این تهدیدات پس از سفر آنجلا مرکل به اینکشور صورت گرفته:

«[...] وزیر دفاع عربستان [...] تصریح کرد ریاض منتظر آمدن جنگ به درون عربستان نخواهد ماند و برای کشیده شدن نبرد به ایران تلاش می‌کند[...]»
منبع: رادیوفردا، مورخ 3 مه 2017

همانطورکه در وبلاگ «لولو،  عنتر،  انتخابات» هم گفتیم،  ‌ موجودیت‌ محفل «شیخ‌وشاه» و منافع اربابان‌ غربی‌اش در گرو بحران و جنگ است.  هر چه دامنة بحران کاهش یابد،‌  این محفل استعماری بیشتر تضعیف می‌شود و قدرت سرکوب ملت ایران،  و در نتیجه دفاع از منافع اربابان‌اش را از دست می‌دهد.   در تأئید این موضع کافی است نیم‌نگاهی به تضعیف شدید حکومت طویلة مشروعه به دلیل کاهش دامنة «بحران هسته‌ای» بیاندازیم.  این حکومت به دلیل تزلزل شدید،   برای مراسم «انتخابات‌اش» به سیستم «پنج لولوئی» روی آورده.

 پنج لولو وظیفه دارند با یک «هولو»  ـ  حسن روحانی ـ  رقابت کنند!  و می‌دانیم که در طویلة مشروعه همه وکیل تسخیری و سخنگوی «مردم» هستند؛   از «خواست مردم» آگاهند وآن را  بر زبان می‌رانند و از همه مهمتر برای خود ‌مأموریت جهانی قائل‌اند!    به عنوان نمونه،   «میرسلیم»،  یکی از لولوهای معرکة‌ «تف‌سربالا»،   در نخستین وعظ و خطابه‌اش که از قضای روزگار با نخستین دور انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه تقارن زمانی داشت،  ‌ «مردم دنیا» را به زبان فرانسه مورد خطاب قرار داد،  و ترجمة هذیانات‌اش نیز در گویانیوز انتشار یافت:    

«[...] ‌می‌خواهم در این فرصت و از همین آغاز کار،   با مردم دنیا به طور مستقیم سخن بگویم [...] من از دیار مردمی بزرگ،   سرزمینی کهن و تمدنی فاخر با شما صحبت می‌کنم که در همه تاریخ پرافتخار خود مهد راستی و درستی بوده است[...]»
منبع: گویانیوز،  مورخ 23 آوریل سالجاری

مسلماً از اظهارات نامزد ریاست «جمهوری» طویلة مشروعه در مورد «گذشتة پرافتخار ایران» ـ  هر چند این گذشته هیچ ارتباطی با آداب و رسوم قبائل سامی قرن هفتم و پیروان جمکرانی‌اش ندارد ـ   آنهم به زبان فرانسه باید نتیجه بگیریم که میرسلیم،   هم «برنامة‌ اقتصادی و اجتماعی» مناسبی برای ایرانیان دارد،   هم «فرهنگ ایران» را می‌شناسد،   و از همه مهم‌تر مانند دیگر نخبگان عرصة‌ فقر فرهنگی «شیفتة ارباب» نیست!   یا به طور مثال وراجی اسحاق جهانگیری در ستایش دوران نکبت‌بار خمینی و موسوی و افتخار به «تحصیلات دانشگاهی‌اش» نشان می‌دهد که معاون حسن روحانی،   برنامة اقتصادی و اجتماعی مناسب «مردم ایران» آماده کرده،  و به هیچ عنوان «مدرک‌پرست» و ابله و مفلوک نیست و از همه مهم‌تر،  برای صیقل زدن ماتحت روح‌الله خمینی،  در این معرکة خررنگ‌کن شرکت نکرده!   به همچنین بازنشخوار بیانیة‌ کودتای سوم اسفند توسط قالیباف و توسل وی به شعارهای ابله فریب باراک اوباما و دونالد ترامپ به صراحت نشان می‌دهد که قالیباف،   نه تنها  در هوش و ذکاوت و شعور و خلاقیت تبلیغاتی گوی سبقت از دیگران ربوده،‌   که «درستکار» است و اهل تقلب و کپی‌زدن و این‌حرف‌ها نیست!   و اما «رئیسی»،  ‌ تنها لولوی دستاربند این مضحکه از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است!   

کشتزارش به میدان آمده و به زبان ارباب مصاحبه کرده،  و جهانیان این کنیزک‌ «دانشمند» را تحسین کرده‌اند.  پاسدار اکبر در محشرخری که «رقابت‌های انتخاباتی» طویله مشروعه به راه انداخته،   ‌به عنوان «مخالف رئیسی» قلمفرسائی کرده و تبدیل شده به وکیل مدافع امام هشتم شیعیان و فروشندة‌ لاشة‌ آخوند منتظری حرمسرادار:

«[...] از امام زمان برای تحمیل احمدی‌نژاد استفاده ابزاری کردند،  اینک از امام رضا و دختر پیامبر برای فردی هزینه می‌کنند که آیت‌الله منتظری به او گفت:  این "قتل‌عام" شما آبروی اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی را برده و از شما به عنوان "جنایتکاران تاریخ" یاد خواهد شد[...]»
منبع:  گویانیوز،   مورخ 4 مه 2017

بله،  اهداف پاسدار اکبر را «درست» درک کنیم.   ایشان به زبان‌بی‌زبانی می‌گویند،  پیش از آخوند رئیسی «قتل‌عامی» در کار نبوده!   خلاصه، ‌ در حکومت کودتائی 22 بهمن 1357،  فقط داماد علم‌الهدی عامل «قتل‌عام» بوده؛   شیخ مهدی بازرگان،   اکبر هاشمی،‌  میرسلیم،   جلائی‌پور،  موسوی،   و دیگر تفاله‌های حکومت خیابانی «جنایتکار» نیستند!   و بر اساس پروپاگاند تولید چاهک سازمان سیا،  اسلام خوب است؛‌   بعضی مسلمانان از جمله رئیسی چهرة منور این ‌اسلام را مخدوش کرده‌اند!   پاسدار اکبر هم برای دفاع از این همین اسلام نیست درجهان علم مخالفت با آخوند رئیسی به دست گرفته!    و اما شخص رئیسی، که تولیت آستان‌قدس ـ  ارث پدری بریتانیا ـ  را برعهده دارد و مالیات به دولت نمی‌دهد،  ضمن کوفتن بر طبل «مردم»،   به شدت از عدم پرداخت مالیات‌ها انتقاد به عمل می‌آورد و ... و جالب اینجاست که همزمان با بساط «مردم‌پرستی» حضرات،   چند میهمانی مختلط هم مورد تهاجم شهربانی آیرون‌ساید قرار گرفته،  و هیچیک از این طرفداران «مردم» به وحشی‌گری‌های شهربانی اعتراض نکرده!

به عبارت دیگر،   همانطور که در ادبیات فاشیست‌ها دیکتاتوری «نسبیت» یافته و به نیک و بد تقسیم شده،‌   «مردم ایران» هم نسبیت دارند.  مردمی که جشن می‌گیرند و میهمانی مختلط برگزار می‌کنند و زندگی غیرآخوندی دارند،  مردم مطلوب «سگ‌های سخنگوی آتلانتیسم» نیستند.   روشن‌تر بگوئیم،   زمانیکه این انسان‌نمایان از «مردم» سخن به میان می‌آورند،  معلوم نیست کدام «مردم» مد نظرشان است!  برای اینان مردم به دو دسته تقسیم شده‌اند،   مردم خوب و «نیست‌درجهان»  که بر اساس باد شکم آخوند و پروپاگاند سازمان سیا،  در قرن هفتم میلادی،   و ‌در صحرای عربستان سکونت بی‌بی‌گوزکی دارند،   و «مردم بد!»   در این میانه ملت ایران که موجودیت مادی دارد و در هزارة سوم در کشور ایران زندگی می‌کند از انواع «مردم بد» به شمار می‌رود!   چرا که،    زندگی این مردم برای مقامات طویلة مشروعه دردسرساز است!   این مردم به ‌کار، ‌ شرایط مناسب کار،  مسکن،  آموزش،   بهداشت،  و ... و خصوصاً آزادی‌های فردی و اجتماعی نیاز دارد و این نیازهای انسانی با منافع اربابان حکومت زال‌ممد در تضاد قرار می‌گیرد.   و زمانیکه ملت ایران چنین درخواست‌هائی داشته باشد حضرات نگران «امنیت جهان» می‌شوند چرا که منافع استعماری‌شان به خطر می‌افتد.   به همین دلیل قلادة «سگ‌های وفادارشان» را می‌گشایند تا بازار «جهاد و انقلاب و جنبش‌های مردمی» رونق‌گیرد!   بوق‌های‌شان هم  ـ  همانطورکه در مورد روح‌الله خمینی شاهد بودیم ـ  از این «سگ‌های وفادار» تصویر «رهبر آزادی‌خواه و ضدامپریالیست» و غیره ارائه می‌دهد.  

این روند استعماری که با سانسور کلیات سعدی در دوران پهلوی اول آغاز شد،‌   طی سدة اخیر با ترور و سرکوب نویسندگان و شاعران و تهاجم به دفاتر روزنامه‌ها تلاش کرده تا «قلم و زبان» را در خدمت «خشونت» قرار دهد،   و «انسان» را به ضدانسان یا انسان نسبی ـ  مداح و هتاک  ـ  تبدیل کند.  در راستای همین روند استعماری  ـ  سیاست یک بام و دو هوا ـ  که شامل «دیکتاتوری» شده و از خشونت پهلوی «تصویر دلپذیر» ارائه می‌دهد،   روح الله خمینی هم به منبع الهام خلاقیت هنری تبدیل شده!  تعجبی هم ندارد؛‌ در واقع جهت تلطیف چهرة‌ کریه روح‌الله خمینی اوباش جمکران به شاهین فرهت روی آورده‌اند.

ایشان،   برای محمدصاد و امام هشتم،   پرسوناژهای بی‌بی‌گوزکی جمکرانی‌ها سمفونی ساخته‌اند،   و اینک نیز آن طور که فارس‌نیوز ادعا می‌کند،   با «محوریت شخصیت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خمینی» یک سمفونی نذر حاج روح‌الله کرده‌اند!  به عبارت دیگر «خلاقیت هنری» مستر فرهت از محدودة‌ توحش  ـ  عرصة تعصبات و تعلقات جمع ـ  فراتر نمی‌رود!   البته ساختن سمفونی برای پرسوناژ بی‌بی‌گوزکی جمکران با ساختن سمفونی برای خمینی جنایتکار تفاوت دارد!   خمینی مانند دیگر آخوندهای پروار شده توسط دربار پهلوی‌،   یک موجود وحشی،   بی‌فرهنگ و ضداجتماعی بود که در کارنامه‌اش جز تخریب ایران و سرکوب و کشتار ایرانیان هیچ نمی‌بینیم.  این جانور وحشی با موسیقی ارتباطی نمی‌تواند داشته باشد.  هر چند حکومت ملایان با توسل به فرهت،‌ می‌خواهد این «ارتباط» نیست‌درجهان را برقرار نماید،  و از طریق سمفونی چهرة کریه یک جنایتکار جیره‌خوار غرب را بزک کند!   ولی شاهین فرهت با این مسائل پیش‌پاافتاده کاری ندارد؛‌    ایشان «مکتبی» هستند و «به فرموده» سمفونی می‌سازند.   شاهین فرهت؛  هنرمندی است که خلاقیت هنری‌اش را در خدمت حکومت «تاراج و جنایت به نام خدا» قرار داده و با الهام از شخصیت برجستة‌ خمینی اثری آفریده که توسط ارکستر سمفونیک اوکراین ضبط شده و خلاصه با این سمفونی دو کودتای فاشیست‌های طرفدار هیتلر را به یکدیگر وصل کرده.   قرار است این اثر «وحدت آفرین» که پلی است میان کودتاهای سوم اسفند تهران و کی‌یف،   در تالار رودکی تهران ـ  به دلیل کفر آلود بودن نام رودکی،   این تالار را وحدت نام نهاده‌اند ـ  اجرا شود:

«[...] ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهرداد روحانی [...] سمفونی روح‌الله ساخته شاهین فرهت را در تالار وحدت تهران اجرا می‌کند [...] فرهت در این سمفونی بی‌کلام ابعاد و چهره بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را با زبان موسیقیائی بیان کرده است[...]»
منبع:  فارس،   مورخ 2 مه 2017

نمی‌دانستیم سمفونی با کلام هم وجود دارد!   در هر حال «سمفونی بی‌کلام»،  مسلماً برای بیان چهرة روح‌الله مناسب‌ است!   چرا که،   زبان از بیان «چهرة» ایشان قاصر می‌ماند!  روح‌الله هم زیبا بود،   هم خوش ادا،  هم خوش زبان،  و هم خوش نوا!    فقط معلوم نیست چرا تا این حد منفور ایرانیان شده؟!  ولی مشخص نشده که «چهرة بنیانگزار جمهوری اسلامی» که قرار است با این سمفونی به نمایش درآید،   همان چهره‌ای است که بی‌بی‌سی در ماه رویت کرده بود،  یا چهرة ایشان است پس از انصراف آمریکا از تداوم جنگ استعماری با عراق!   شاید هم چهرة «آب‌چکان و معطر» روح‌الله باشد پس از عقب‌نشینی حماس از سنگر «نابودی اسرائیل!»   بعضی‌ها می‌گویند سازمان کذا پس از به رسمیت شناختن مرزهای اسرائیل در سال 1967،  ‌ چهرة رهبر «جهان اسلام» را حسابی مخدوش کرده،  سیفون را هم نکشیده!