فنلاند و فاکستان!
همزمان با
دیدار دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین در هلسینکی، حکومت جمکران برای بازگشت به دوران نورانی 1955 ـ پیمان مودت میان آمریکا و ایران ـ به
دادگاه لاهه متوسل شد؛ سردار باقری به
آغوش پاکستان پناه برد؛ و اینچنین بود که با
ظهور عمرانخان، «پاکستان» هم تبدیل شد
به «فاکستان!»
سرانجام
نخستین دیدار سران روسیه و آمریکا در هلسینکی ـ پایتخت فنلاند ـ برگزار شد و در پایان این دیدار سران دو کشور
بیانیة مشترکی صادر کردند. مسائلی که پشت درهای بسته در این نشست مورد بحث
قرار گرفت به خارج درز نکرد، در نتیجه
هیچکس از موضوعات مطروحه در هلسینکی آگاه نیست. از اینرو همه به حدیث و روایت و قصهسازی روی
آورده و هر کس آن میگوید که دل تنگاش میخواهد. و جای تعجب نیست که نخستین دیدار دوجانبه «پوتین
ـ ترامپ» واکنشی «هیستریک» در رسانههای غرب و به ویژه در شاخکهای جمکرانیاش
ایجاد کند. واکنش منفی جمکرانیها به نشست هلسینکی حتی یورو نیوز را نیز شگفتزده
کرد!
همزمان با
نخستین دیدار دوجانبة رهبران روسیه و آمریکا که هیستری گورستانپرستان ـ آتلانتیستها و عنترهای جمکرانیشان ـ را در پی آورد، یک نشست سرنوشتساز دیگر نیز در پکن برگزار شد
که در بوقهای آتلانتیسم بکلی مسکوت ماند.
چرا که در این نشست، اتحادیة اروپا برای ورود به منطقة «اوراسیا» از
رئیسجمهور چین «مُراد میطلبید!» بله، از شما
چه پنهان، در فرخنده میعاد 16 ژوئیه، شاهد
شکلگیری «نظم نوین جهانی» بودیم. و در
این نظم نوین، تخموترکة اسمعیل و اسحاق «عظمت
گذشته» را باز مییافتند و وظایفشان در پیشگاه متخصص دیپلماسی بمب، یعنی
کدخدا مشخص میشد!
تخلیة کلاهسفیدها
از سوریه ـ تروریستهای اعزامی غرب ـ و
همزمان شلیک به جنگندههای ارتش سوریه برای ممانعت از هدف گرفتن تروریستها بر
عهدة اسرائیل قرار گرفت! در ترکیه، اخوانالمسلمین
به فسفس افتاد و به آدم ربائی در خارج مرزها روی آورد؛ در جمکران هم فدائیان اسلام در آنچنان احتضاری بودند
که نورانی کردن ماتحت مبارکشان، به قول
هموطن خوش ذوقمان، «کار یک نفر و یک شب» نیست!
به همین دلیل
بود که کدخدا صیقل زدن ماتحت عثمانی را به جرمانی و هلند واگزار کرد. و جرمانی هم آبنباتی به دهان عثمانی گذارد و به
تحریمهای ترکیه پایان داد. در دنبالة این عملیات «آبنباتی» محفل بیلدربرگ هم روابط
دیپلماتیکاش را با عثمانی از سرگرفت و آمریکا ماند با یک الاغمردة شیعی روی دستاش!
طبق معمول، در این نوع میعادها، گام اول را وزارت
امورخارجة «الاغ مرده» به سوی ارباب برداشت و با شکایت از آمریکا به دادگاه لاهه خواهان
بازگشت به روابط سال 1955 با ارباب عزیزتر از جاناش شد. برای
اثبات حسن نیت به آمریکا، «الاغمرده»
دستودلبازی به خرج داد و یک فروند چادرسیا به نام «پروین فرشچی» را از دکان
آمریکائی «محیطزیست» برای سفارت در فنلاند کاشه رفت! میدانیم
که «ارباب» نیز مانند زالممد و پیامبر اسلام به «حضور زن» خیلی اهمیت میدهد، خصوصاً که از خیل «چادرسیا» و حرمسرائی باشد! باری
دردسرتان ندهم؛ عشوه شتری وزارت امورخارجة
زالممد برای آمریکا از چشم تیزبین کازینونژاد،
که عمری را در زمینه «حضور زن» گذرانده پنهان نماند. ازاینرو به وزیر امورخارجهاش فرمان داد تا در
ایران و سوریه «در کنار مردم» قرار گیرد.
به عبارت دیگر، در سوریه مردم را منفجر کند، و برای «ایرانیان» بالای منبر برود! به محض
انتشار این خبر مسرتبخش، الاغ مردة شیعی
نیز از خاک سر برداشت!
ابتدا علی
روضهخوان، سردستة شیعیان برای سفرای
جمکران یک منبر رفت و ضمن ستایش از دیپلماسی ایدئولوژیک ـ تروریسم ـ
به بازنشخوار تیز و آروغ تلویحی و تاریخگذشتة منسوب به حسن روحانی مشغول
شد! یادآور شویم، پس از انتخابات ترکیه، حسن روحانی به
سوئیس ـ کشور حافظ منافع آمریکا در ایران ـ رفت.
وی پس از بازنشخوار مطالبات یهودستیزان غرب ـ نفی موجودیت اسرائیل ـ در نشست
خبری با رئیسجمهور سوئیس، در جمع ایرانیان مقیم اینکشور، پیرامون تهدید آمریکا مبنی بر ممانعت از صدور
نفت ایران از خلیج فارس، طی یک «تته پته» پرطمطراق اظهار داشته بود که، «ببندید و ببینید چه میشود!»
این مبهمات و
جفنگیات که هیچ معنا و مفهوم مشخصی نداشت،
آناً در بوقهای روتچیلد تبدیل شد به،
«ایران تهدید کرد تنگة هرمز را میبندد!» بعد هم
«فلاحتپیشه»، جانشین علاالدین بروجردی، پای به معرکه گذارد و شخصاً «منظور» حسن روحانی
را مشخص نمود! از این ماجرا چند هفته
گذشت، و سروصدا خوابید. با اینهمه «مژدة» سخنرانی مایک پمپئو، علی روضه خوان را آنچنان ذوق زده کرد که بستن
تنگة هرمز را شخصاً به سفرای جمکران وعده داد!
در فردای همانروز، سفرای مذکور پای
منبر حسن روحانی نشستند و شنیدند که حکومت زالممد با تنگة هرمز کاری ندارد! تنگههای دیگری در اختیارش است:
«[...] آمریکائیها خیال میکنند [...] به دنبال بستن
تنگه هرمز هستیم. در صورتی که [...] بستن
تنگه هرمز [...] ساده [...] است [...] بسیاری تنگههای دیگر برای اینکار در اختیار
داریم [...]»
منبع: رادیوفردا، مورخ 31
تیرماه 1397
بله کجاشو
دیدید؟ توسل به «ابزار مفید یکجانبهگرائی»
جهت تحمیل تحریمهای شورای امنیت به ملت ایران برای نوکران لندن و واشنگتن از آبخوردن
هم سادهتر است. تهدید به «بستن تنگه
هرمز» همچون ملی کردن هولهولکی نفت، و اشغال سفارت آمریکا و تداوم جنگ با عراق، ابزاری است در راه اثبات چاکری زالممد به آستان
ارباب. و علی روضه خوان، رهبر مسلمانان جهان آناً در این مسیر دهانش را
باز کرد تا دمی برای ارباب بجنباند. ولی از قضای روزگار بلافاصله یک پسگردنی
جانانه نوش جان نمود. نتیجه آن شد که روز
بعد حسن فوتبال به ناچار بجای بستن تنگة هرمز،
دهان گشاد مقام معظم را بست. البته
حکومت ملایان از این قماش «گشادهگوئی» فراوان دارد! باری رئیس دولت «تف و تکفیر» به نیابت از رهبر
مسلمانان جهان، مجبور شد «غلط کردم» جادوئی را بگوید و در ادامة
هذیاناتاش به آمریکا هشدار دهد که، «با
دم شیر بازی نکند!»
از قدیم گفتهاند، «سگ در
خانة ارباب شیر است»، و سگهای وفادار غرب
در ایران از شنیدن خبر سخنرانی مایکل پمپئو جملگی «شیر» شده بودند؛ تا جائی که به ارباب خودشان هشدار میدادند! سرانجام وزیر امور خارجة ایالات متحد به قول و
قرار خود با «فاکلند آباد» ـ شعبهای است از «فاک ستیت» ـ وفا کرده،
در کتابخانة «ریگان» واقع در ایالت «حاجیپسند» کالیفرنیا جفتپا زد روی منبر. ایشان ضمن وعظ و خطابه برای «ایرانیان»، از سرکوب و فساد در ایران انتقاد فراوان فرمودند،
و
در آخر کار «در کنار مردم ایران» هم ایستادند!
بیانات وزیر امور
خارجة یانکیآباد را بررسی نمیکنیم؛ از مرحلة پروپاگاند بلاهت پرور سازمان سیا فراتر
نمیرود! پروپاگاند برای تغذیة حکومت
ملایان؛ تحکیم سنگر اسلامگرایان در داخل
و خارج مرزها؛ و همزمان ارائه «تصویر دلپذیر» از آمریکا در
مقام تنها مخالف «واقعی» حکومت آخوند پایه و اساس خطابة پمپئو بود! بله، آمریکا که حکومت آخوند را با کودتا و لاتبازی
در ایران مستقر کرد، حالا گرد و خاک میکند
و زور میزند تا همه بپذیرند با آخوندها مخالف است! جالب
اینجاست که علاوه بر تخموترکة مقامات رسمی حکومت جمکران، اکثر لاتواوباش و چماقداران معروف حکومت کذا
نیز از قماش آخوند کدیور، حاج فرج دباغ، اکبرگنجی، سازگارا و فخرآور و ... در آمریکا سکونت دارند. و تبلیغاتچیهای حقوقبگیر واشنگتن با هیاهوی
پوچ اینان را تبدیل کردهاند به «کارشناسان امور ایران!»
ولی خوب چماقداران
رسمی و تاراجگران سرشناس جمکرانی خطة «انگلستان» را ترجیح میدهند. اکثراً زیر سایة مادر الیزابت جا خوش
کرده، تحت نظارت عالیة آمریکا «فیشاندچیپس» گندیده سق
میزنند و «هلوهلو گویان» روزگار میگذرانند.
این «حضرات لندنی» و آن «حاجیپسند نشینان» با میلیونها ایرانیای که به
دلیل آخوندنوازی واشنگتن از کشورشان آواره شدهاند، هیچ ارتباطی ندارند. تو گوئی آوارگان ایرانی وجود ندارند، احدی هم نمیداند این میلیونها آواره به خبر
«سخنرانی مایکل پمپئو برای ایرانیان» اصولاً چه واکنشی نشان داده! اهمیتی ندارد! در عوض، کودتاچیان 22 بهمنی در داخل و خارج
مرزها زیر سایة منبر پمپئو پیرامون «مخالفت با آمریکا» به اجماع رسیدند، تا جائیکه ترهات توئیتری مهاجرانی در ایسنا، بوق دانشجونمایان جمکران انتشار یافت و همچون
انفجار بمب در فاضلاب انعکاس شایسته پیدا کرد!
وزیر ارشاد حرمسرادار
ملاممد خاتمی که در لندن به مفتخوری و مفتگوئی روزگار میگذراند، و علاوه بر سفارت جمکران، «خرجی» مکفی از شیخکهای عرب نیز دریافت میدارد، در جایگاه والائی نشسته! ایشان ضمن هتاکی به مخالفان حکومت آخوند پدوفیل
و بردهفروش، «واقعیت ملت ایران» را تعیین فرموده، در
جایگاه سخنگوی «مردم ایران» لنگر انداخت و شکست آمریکا را به ویژه در کودتای 28
مرداد 1332 به «اثبات شکمی» رساند:
«[...] مردم ایران
کودتای 1332 را فراموش نکردند [...] آمریکا پس از جنگ جهانی دوم، در تمام عرصههای
نظامی و سیاسی نامراد و ناکام مانده است. مثل کودتای 1332 ایران [...]»
منبع: ایسنا، مورخ 23 ژوئیه 2018، کد خبر: 535890
نوچة ملاممد خاتمی، در گام بعد، به رئیسجمهور و وزیر امورخارجة آمریکا «توصیه»
کرد تا جفنگیاتی که تحت نظارت سازمان سیا،
به نام «تونی بلر» انتشار یافته با دقت بخوانند! البته در
این اثر گرانسنگ، تونی بلر، ادعا کرده «لندن و واشنگتن در جنگ ایران و عراق
از صدام حسین حمایت کردهاند»، و ... و از
آنجا که این ترهات با تبلیغات اسلامنواز سازمان سیا، و پوچپردازی چاهک روتچیلد ـ دشمنی غرب با
حکومت عنترهای شیعی و سنیاش ـ همسوئی
نشان میدهد، به مذاق مهاجرانی سخت خوش
آمده:
«شاید مناسب باشد ترامپ و پومپئو کتاب تونی بلر A Journey را بخوانند، نوشته حمایت آمریکا و انگلستان از صدام در برابر
ایران یک تصمیم تاکتیکی بود که به فاجعه استراتژیک انجامید[...]»
همان منبع
بله، حکومت آخوند زیردم دریده که با دستهای مهربان
سازمان سیا و کودتای ارتش شاهنشاهی در ایران مستقر شد، به ادعای «تونی بلر» یکتنه در برابر «تصمیم
تاکتیکی» اربابان غربیاش ایستاد و با صدام حسین مقابله کرد! اگر هم قبول ندارید از اعضاء حرمسرای حاجمهاجرانی
بپرسید. اندرونی به شما خواهد گفت، اگر پس
از آنکه روحالله خمینی به ناچار لگن زهرمار سر کشید، لندن و واشنگتن در سال 2003، برای سرنگونی صدام حسین به عراق لشکرکشی کردند، فقط به دلیل «حمایت تاکتیکی» از صدام حسین بوده، و هیچ ارتباطی
با عرعرهای خمینی ـ صدام باید برود ـ نداشته!
چه میشود گفت؟! حق با اندرونی
شیخکهاست. ولی مهاجرانی آنقدر برای
«ابراز وجود رسانهای» شتاب به خرج داده که همچون پیکان ترمز بریده در نهر کود
کله کرده، هر چند وز وز موتورش هنوز به
گوش میرسد. در واقع ایشان، از همان روزها که در ساواک به «کارآموزی»
اشتغال داشتند و نعلین بوگندوی ملایان را میلیسیدند از درک واقعیت عاجز بودند و
وظیفهشان در ابراز وجود رسانهای و وراجی و زر زر در مسیر مطالبات ارباب خلاصه میشد! «ابراز وجود رسانهای» پادوهای سازمانی به لیسیدن
ماتحت آتلانتیستها با چاشنی شعار و ژست ضدآمریکائی، فحاشی و هتاکی به مخالفان
واقعی حکومت آخوند و خلاصه پوچگوئی محدود میشود:
«وقتی ترامپ و پمپئو از سربلندی ملت ایران و
دموکراسی و آزادی سخن میگویند، قهرمان
نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق لبخند میزند و به ما میگوید: کودتای مرداد 1332 ـ
عملیات آژاکس ـ با فرماندهی سیا یادتان نرود!»
همان منبع
به صراحت میبینیم
که در سطور فوق، محمد مصدق «با لبخند» از
کودتای 28 مرداد 1332 یاد میکند! معلوم
نیست چرا ایشان لبخند بر لب دارند؛ حتماً
عین قهرمان بیبیگوزکهای جمکران، «حسین عین» لبخند میزنند تا سرشان را ببرند و
چشم قاتل کور شود! مهاجرانی که در حرمسرای
«انگلستان» خود لم داده، مشخص نمیکند لبخند
مصدق در مورد کودتای لندن و واشنگتن، لبخند
استهزاء و تمسخر است، یا لبخند تلخ؟ ولی به استنباط ما از آنجا که مصدق، مانند
دیگر فدائیان اسلام، کردارش ناقض گفتارش بود، و آن نبود که مینمود و میگفت، و خصوصاًّ آن نیست که پشقاپبهدستها اظهار میدارند،
مسلماً لبخندش از روی رضایت باید باشد. به عبارت دیگر برخلاف تصور مخاطب سادهانگار، نوچة ملاممد خاتمی، فقط در مورد واکنش ـ نه مثبت و نه منفی ـ مصدق به کودتای 28 مرداد
1332 دست به پوچگوئی نمیزند؛ ایشان با
یک تیر چندین نشان زدهاند. آمریکا را
مدافع دمکراسی جلوه دادهاند؛ رضایت خمینی
و شرکاء از کودتای 28 مرداد و همسوئی «رهبر کبیر انقلاب اسلامی» با امثال ملکه
اعتضادی و شعبان جعفری را نادیده گرفتهاند؛
اوجگیری آخوندپروری و ضدیت با
لائیسیته در دوران مصدق و پس از کودتای 28 مرداد را از انظار پنهان داشتهاند، و ... و به ویژه حساب لندن را از واشنگتن جدا کردهاند. و این است پایه و اساس «فاکستان!»
همانطور که در
ابتدای این وبلاگ نیز گفتیم، ملاقات «پوتین
ـ ترامپ»، تأثیر حیرت انگیزی بر کشور پاکها گذاشت، آن را به«فاکستان» تبدیل نمود! آوردهاند
که پس از این دیدار، سردار باقری در رأس
یک هیأت بلند پایة جمکرانی به پاکستان دوید ـ برای
نخستین بار طی 40 سال اخیر ـ و در آخرین
جمعة ماه ژوئیه «انتخابات» در بلاد پاکها برگزار شد تا سازمان سیا فردی به نام
عمرانخان را از صندوقهای مارگیری بیرون بکشد! عمرانخان که کشورش عملاً تحت نظارت آمریکا، با بودجههای اهدائی سنای واشنگتن اداره میشود،
برای جهاد با آمریکا، البته
فقط در افغانستان فتوی هم صادر کرده! به عبارت دیگر،
حضور ارتش و سازمانهای اطلاعاتی
آمریکا در پاکستان برای جهاد با آمریکا در افغانستان هیچ اشکالی به وجود نمیآورد؛ ولی حضور ارتش آمریکا در افغانستان هیچ خوب
نیست! چرا که به دلیل وجود ارتش آمریکا در
افغانستان در صورت انجام عملیات تروریستی در خاک تاجیکستان و دیگر کشورهای سابقاً
شورائی، واشنگتن میباید در برابر مسکو
پاسخگو باشد! از اینرو، عمرانخان به محض خروج از صندوق کذا، شمشیر مبارزه با آمریکا، البته
فقط در کشور افغانستان را از نیام بیرون کشیدند!
ایشان ضمن تأکید بر خروج آمریکا از
افغانستان، در واقع دندانهایشان را به مسکو نشان
دادند، و بیجهت نبود که وقوق عمرانخان در «برتبارت»،
بوق نژادپرستان آمریکا و شاخک شیعیاش، «تسنیم» انعکاس مناسب یافت:
«[...] عمران
خان، رهبر حزب تحریک انصاف پاکستان [...] ضمن تأکید بر گسترش روابط و ایجاد مرزهای
آزاد با افغانستان تصریح کرد که نظامیان آمریکائی باید خاک افغانستان را ترک کنند[...]»
منبع: تسنیم، مورخ 28 ژوئیه 2018
اظهارات عمرانخان که به عرعرهای خمینی میماند، نیازمند توضیحاتی است. چرا که،
مرزهای آزاد با افغانستان، معنای
استراتژیکی جز آزادی حرکت تروریستها در سطح کشورهای پاکستان، افغانستان، تاجیکستان و دیگر کشورهای سابقاً شورائی ندارد. و اگر ارتش آمریکا «مسئولیت» استراتژیک نداشته
باشد، خواهد توانست از این مرزهای «آزاد»
به عنوان بهترین ابزار جهت تهدید مسکو استفاده کند. گویا عمرانخان که قهرمان کریکت هستند، فراموش کردهاند این نکات را برای «رأیدهندگانشان»
توضیح دهند.
<< بازگشت