یکشنبه، مهر ۱۸، ۱۴۰۰

آفتابه و توحید!

 

 

کمتر از دو ماه پس از واگزاری افغانستان به غارنشینان پشتون،‌   با وجود اینکه دولت بریتانیا ادعا دارد حکومت طالبان را به رسمیت نمی‌شناسد،  «سِر» سایمون گس،  رهبر کودتای سبز را به عنوان فرستادة ویژه به افغانستان فرستاد،  و از قضای روزگار پس از این دیدار سازنده،  انفجار بمب در مسجد شیعیان قندوز صدها کشته و زخمی برجای گذاشت.   به این ترتیب به مناسبت نخستین ملاقات یانکی‌ها با طالبان در دوحه،  شیخک قطر می‌تواند ضیافت مفصلی بر پا کند!   «هولیوودستان 1» ـ  همان حکومت جمکران ـ  می‌تواند از خود تصویر مخالف ترور ارائه دهد،  «هولیوودستان 2» هم می‌تواند این جنایت را به حساب «دخالت تاجیکستان» در امور داخلی‌افغانستان بنویسد!         

 

طالبان که چندی پیش کشور تاجیکستان را هم بخشی از قلمرو خود تلقی کرده بود،  اینک انگشت اتهام به سوی اینکشور گرفته و از دخالت‌اش در امور افغانستان گلایه‌ها دارد!  پیش از ادامۀ‌ مطلب یک مینی‌پرانتز باز ‌کنیم تا یادآور شویم،  از قضای روزگار «هولیوودستان 1» هم به محض استقرار،   مقاومت ملت ایران در برابر توحش و تحجر اسلام‌گرایان را به حساب «دخالت بیگانه» ‌گذاشت!   به عبارت ساده‌تر،  سگ‌های هار و وفادار استعمار در افغانستان کارشان سهل و آسان است،  کافی است به بازنشخوار فضولاتی بپردازند که 43 سال پیش،  توسط سازمان سیا و «ام. آی. 6» جهت تغذیۀ «انقلابیون ضدامپریالیست شیعی» در ایران تهیه شده بود!      

 

جای تعجب نیست که صداوسیمای باکینگهام پالاس ـ  تلویزیون الجزیره ـ  به عبدالغنی برادر،  یکی از «شخصیت‌های» طالبان تریبون داده تا این جانور وحشی مقاومت مردم افغانستان در برابر توحش غارنشینان پشتون را به حساب «دخالت تاجیکستان» بگذارد:  

 

«[...] معاون نخست وزیر طالبان در مصاحبه با تلویزیون الجزیره گفت که "تاجیکستان در امور داخلی این کشور دخالت می‌کند [...] تاجیکستان در امور ما دخالت می کند، زیرا برای هر اقدام ما مخالفت وجود دارد."»

منبع:  سپوتنیک،  مورخ 26 سپتامبر 2021

 

بله مخالفت منطقی مردم با اعمال سگ‌های دست‌آموز لندن و واشنگتن در افغانستان،  به معنای دخالت تاجیکستان است!   دلیل هم اینکه دولت تاجیکستان لائیک است و از قیمومت مرد بر زن و احکام توحش شریعت حمایت نمی‌کند!   به همین دلیل وزارت امور خارجه ایالات متحد در هر فرصتی از «دیکتاتوری در تاجیکستان» انتقاد به عمل می‌آورد،  و حکومت ملایان نیز در راه سرنگونی این دولت لائیک،   سال‌ها از تروریست‌های اسلام‌گرا حمایت مالی و نظامی به عمل می‌آورد.    این خوش‌رقصی‌ها تا حمایت رسمی از کودتای جهادی‌ها در تاجیکستان نیز پیش رفت،  ولی به ناگاه،  در اواخر دوران نکبت‌بار دولت روحانی،  حکومت ملایان خواهان همکاری نظامی با تاجیکستان شد ـ   منبع بی‌بی‌سی،  مورخ 31 فروردین‌ماه 1400 ـ ،  و به دلائلی که خارج از بحث امروز ماست،  سفرۀ خوش‌رقصی برای آمریکا را برچید و به خوش‌رقصی در مرزهای جمهوری آذربایجان روی آورد!   

 

در تاریخ 27 سپتامبر سال 2020،   دولت باکو با حمایت ارتش ناتو ـ  اسرائیل،  ترکیه و داعش ـ  ارمنستان را مورد تهاجم قرار داد؛   ارتباط ایران و ارمنستان قطع شد،   و جالب اینکه حکومت ملایان به هیچ عنوان واکنشی نشان نداد!   و همانطور که شاهد بودیم،  چهار «انگل» نمازجماعت نیز در حمایت از متجاوز بیانیه صادر کردند ـ  وبلاگ «مصدق در قره باغ!»   یک‌سال پس از این ماجرا،   ناگهان پاسداران دلار از خواب بیدار شده،  در مرز ایران و آذربایجان مانور نظامی به راه انداختند!   الهام علی‌اف در مورد برگزاری این مانور توضیح خواست،  و علی روضه‌خوان که مانند خمینی،  روی کاغذپاره‌ها «فرمانده کل قوا» معرفی شده،   جمهوری آذربایجان را به آوردن «اسرائیل به مرزهای ایران» متهم ‌کرد!    علی‌اف خواهان ارائه مدارک و شواهد ‌شد،   و نیازی نیست که بگوئیم جز شعار و لعن و نفرین پاسخی نگرفت!   اینچنین بود که پس از تعطیلی دکان تجارت مواد مخدر و روضه و زوزه و موش‌دوانی‌های علی‌ روضه‌خوان در باکو،‌  کارفرمایان «تسنیم» به یاد «هویت اسلامی»  کشورهای سابقاً شورائی افتاده و خواهان بازپس‌گیری منطقه «قره‌سو» از ترکیه شدند:

 

«[...]رضاشاه حق نداشته [...] قسمتی از خاک ایران را به افرادی که خود را پرچمدار پان‌ترکیسم می‌دانند بدهد [...]»

منبع: تسنیم، مورخ 4 اکتبر 2021

 

 بله،   به این ترتیب می‌باید نتیجه بگیریم که رضاشاه فقط «حق» نداشته خاک ایران را به پان‌ترک‌ها واگزار کند!  آنطور که می‌گویند،  «قره‌سو» بخشی از خاک ایران بود که در دوران پهلوی اول به ترکیه واگزار شد تا اینکشور از راه زمینی به نخجوان مرتبط شود.  در هر حال دلیل این واگزاری نیازی به توضیح ندارد؛‌   آنگلو‌ساکسون‌ها برای گسترش فاشیسم به آسیای مرکزی خیز برداشته بودند و برای تأمین این هدف الهی لازم بود محفل«شیخ‌وشاه»،  به هزینۀ ملت ایران دست‌ودل‌بازی کرده،  قره‌سو را به مرده ریگ عثمانی واگزار کند.   فراموش نکنیم که پس از پایان جنگ جهانی اول،  کودتاهای نظامی در ترکیه و ایران،  ایندو کشور را به سپربلای نژادپرستان غرب در برابر مسکو تبدیل کرده بود.

 

این روند در کشورمان پس از پایان جنگ جهانی دوم،  به دلیل تضعیف بریتانیا،  چند سالی متزلزل شده بود.   تا اینکه لندن جهت گریز از مذاکره با دولت رزم آرا،   محمد مصدق را از پستو بیرون کشید و اینفرد با لغو یک جانبة قرارداد نفت،  تحریم‌های اقتصادی را بر ملت ایران تحمیل کرد؛  خسارتی نجومی به لندن پرداخت و زمینۀ تبدیل استبداد متزلزل به مک‌کارتیسم را فراهم آورد و به این ترتیب تبدیل شد به «قهرمان ملی» اوباش و عوام‌الله!   اخیراً نیز تداوم همین سیاست استعماری را در مورد قرارداد «کرسنت» شاهد هستیم.   ابتدا ملاممد خاتمی با دولت قدرقدرت امارات ـ  صورتک لندن ـ  قرارداد اهداء نفت رایگان منعقد کرد،  و احمدی نژاد هم با لغو همین قرارداد زمینه را جهت پرداخت خسارت به امارات فراهم ‌آورد.  خلاصه نئاندرتال‌های «اصولگرا و اصلاح طلب» با کمک یکدیگر ثروت ملت ایران را به بانک‌های لندن سرازیر می‌کنند و ... و ما هم از مطلب دور افتادیم!  پس بازگردیم به تحرکات «هولیوودستان 1» و ترکیه و جمهوری آذربایجان که پس از دریافت «توسری مشترک» به بحران‌سازی و رجزخوانی و مانور نظامی روی آورده‌اند!

 

جمهوری آذربایجان با ترکیه و فاکستان «برادر» شده،  رهبر هولیوودستان هم با جمهوری آذربایجان!   و اما وضعیت ترکیه از همه جالب‌تر است.   ارتش ترکیه که از سال 1967، نیمی از خاک قبرس را اشغال کرده و در سوریه و لیبی و عراق و قطر و افغانستان حضور نظامی دارد،‌   برای حفظ تمامیت ارضی کشورهای اوکراین و گرجستان و آذربایجان اعلام آمادگی کرده و تلویحاً و به نیابت از سوی لندن و واشنگتن،  روسیه را به مبارزه می‌طلبد!  در این میانه تأمین تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌شود،  چرا که به این ترتیب آذربایجان می‌تواند به عضویت ناتو درآید و پای این سازمان آدمخوار را به دریای خزر بازکند.   این است دلیل طفره رفتن حکومت «مسجدـ روسپی‌خانه» از امضاء کنوانسیون خزر!   اگر ناتو به دریای خزر بیاید،  زمینه برای پایان دادن به حکومت شیخ فرسوده فراهم می‌شود،   و با شاه تازه‌نفس،  نان محفل استعماری «شیخ‌وشاه» از نو در روغن فراوان می‌افتد!  ولی از آنجا که تحقق این خواب‌وخیال‌ها فعلاً امکانپذیر نمی نماید،   شاهد بحران‌سازی مذبوحانۀ نئاندرتال‌های ترک و شیعی در مرزهای شمال غرب کشور هستیم!                    

 

از اینرو حزب‌اللهی‌های هولیوودستان که 30 سال است در جمهوری آذربایجان لانه کرده‌ و از عنایات ارتش اسرائیل و ترکیه برخوردار می‌شوند،  علی‌اف را «پادوی صهیونیست‌ها» می‌خوانند.   و حکومت ملایان هم که 43 سال است مطالبات مادی و منطقی ملت ایران را به مطالبات ارباب آمریکائی‌اش منتسب می‌کند،   و سال گذشته تلویحاً از ترکیه و آذربایجان حمایت می‌کرد تا ارتباطش را با ارمنستان قطع کنند،  اینک رسماً از مسکو «انتظار» دارد به این تغییرات واکنش نشان دهد:

 

«[طی دیدار با وزیر امور خارجه روسیه،  امیرعبدالهیان گفت] ما انتظار داریم روسیه نسبت [به حضور تروریست‌ها و تحرکات رژیم صهیونیستی] و تغییرات احتمالی در مرزهای کشورها در منطقه واکنش نشان دهد.» 

منبع:  ایرنا،  مورخ 6 اکتبر2021 ، کد خبر: 84494093

 

می‌دانم مضحک است،   ولی وزیر امورخارجه قرن هفتمی‌ها در واقع تیر خلاص را به «نظام مستقل» و علی روضه خوان شلیک کرده.   هم ماهیت ملتمس نظام  را نشان داده،  هم بادی را که رسانه‌های غرب در آستین پارة علی روضه‌خوان انداخته بودند و از وی تصویر تصمیم‌گیرنده نهائی و فرماندة کل قوا ارائه می‌دادند،  خالی کرده!

 

اگر نظام مستقل است،  چرا برای واکنش روسیه التماس دعا دارد؟   و اگر علی روضه‌خوان تصمیم‌گیرنده است،   چرا سال گذشته که ارتباط جغرافیائی ایران و ارمنستان به نفع ترکیه قطع شده بود،   خفقان گرفته بود؟!  اگر هم علی روضه خوان تصمیم‌گیرنده نیست،   امسال چه کسی تصمیم گرفته که پاسداران دلار در مجاورت مرز آذربایجان مانور نظامی برگزار کنند؟!   البته پاسخ به این پرسش‌ها چندان هم مشکل نیست؛   ایران از دوران فتحعلی‌شاه قاجار تبدیل شد به یک نیمه‌مستعمره که حکومتش وظیفه داشت از طریق «جهاد» منافع استعمار را تأمین کند.   

 

سال گذشته حکومت ملایان در برابر جنگ آذربایجان و ارمنستان خفقان اختیار کرده بود،   چرا که می‌پنداشت ارتش ناتو منطقه ستراتژیک «قره باغ» را ملاخور می‌کند و نان نوکران توحیدی لندن و واشنگتن در روغن فراوان شناور خواهد شد.   در اسرائیل هم شاهد برگزاری تظاهرات آذری‌ها بر ضد ارامنه بودیم؛   ولی قره‌باق ملاخور نشد!   در نتیجه کازینونژاد در انتخابات شکست خورد و دستگاه زین‌العابدین فایزر هم مدارا با ترک‌ها و اسرائیلی‌ها را کنار گذاشته،   «نسل‌کشی ارامنه» را به رسمیت شناخت!  البته ماجرا به این مختصر محدود نماند.  در آستانة یک‌سالگی جنگ 44 روزه،  آمریکا ناچار شد به متحد اروپائی‌اش هم خیانت کند!   واشنگتن با لغو قرارداد زیردریائی‌ها،  فرانسه را عملاً از پاسیفیک اخراج کرد،  و اینک نوبت توسری رسیده به بریتانیا، کدخدای هولیوودستان‌ها!

 

کدخدا حاکمیتی است هزار چهره که از طریق کانادا با مائوتسه تونگ بساط آشتی‌کنان به راه می‌اندازد،  سپس با اعزام ناوگان جنگی به آب‌های چین به پکن چنگ و دندان نشان می‌دهد و ... و از همه مهم‌تر،‌  آمریکا را به دلیل موافقت با احداث خط لولة نوردستریم و خروج از افغانستان نکوهش هم می‌کند!   چرا که از توافقات‌ 16 ژوئن‌ ـ  توافق روسیه و آمریکا ـ  ناخشنود است!

 

جزئیات این توافق به رسانه‌ها درز نکرده،   ولی ناخشنودی لندن را به صراحت می‌توان در انفجارهای افغانستان و بحران‌سازی‌های ترکیه و ایران مشاهده کرد.   بحران‌هائی که جمهوری آذربایجان را به ارمنستان نزدیک‌تر کرده،   و بر «برادری» علی روضه‌خوان و الهام علی‌اف نقطۀ پایان گذارده!   می‌دانیم که شیعی‌ها با جمهوری آذربایجان به قول خودشان برادرند و «مشترکات فرهنگی» دارند!   فرهنگی که به قول راوی «توپ مرواری»،   از کونشوئی و آداب تخلی فراتر نمی‌رود.  و به نشانه تأکید بر همین مشترکات فرهنگی بودکه در کنار دیوار سفارت ملایان در باکو 3 عدد آفتابه خبردار ایستادند.   و به همین دلیل نیز در اسناد «پاندورا» به نام الهام علی‌اف برخورد کردیم.  علی‌اف جنایت بزرگی مرتکب شده،   از فروش املاکش در لندن 31 میلیون پوند سود برده!  بله خانوادۀ الهام علی‌اف سال‌های سال با بلشویک‌ها هم‌سفره بودند؛   منطقاً آداب و رسوم بادیه‌نشینان قرن هفتم میلادی را به فراموشی سپرده‌اند!  اینان برخلاف «مقامات» حکومت انقلابی شیعی‌ها،  آنچنان که شایسته است به امر مقدس «روسپی‌خانه‌داری و مسجد‌سازی» توجه نمی‌کنند؛  فعالیت‌های دیگری دارند و چندان اهل لچک و روضه و زوزه نیستند!        

 

حال که به روضه و زوزه رسیدیم بدنیست نیم نگاهی هم به کارنامۀ سیاسی  ابوالحسن بنی‌صدر بیاندازیم، که چند روز پیش درگذشت.   بنی‌صدر که «چلنگر» او را بنی‌سطل می‌خواند در طول زندگی‌ سیاسی‌اش نمونۀ بارزی از پادوئی و پیشخدمتی استعمار در یک کشور جهان سوم ارائه داد.  در غائلۀ روح‌الله خمینی از  رنگ‌ولعاب زدن بر چهرۀ این انگل متحجر،  از هیچ کوششی فروگزار نکرد.  بدون همراهی نوکرمابانۀ امثال بنی‌صدر و ابراهیم یزدی در پاریس،  رسانه‌های غرب هرگز نمی‌توانستند افکار عمومی جهان را به نفع یک آخوند پدوفیل و جنایتکار که جیره‌خوار دربار پهلوی بود،  بسیج کنند.   با اراجیفی که بعدها خمینی هر شب در بالکن جماران غرغره می‌کرد چنین امکانی وجود نمی‌داشت.  پس از ورود «پیروزمندانۀ» روح‌الله خمینی به ایران،   بنی‌صدر را در حلقۀ کودتاچیان 22 بهمن 57 می‌یابیم.   وی در دوران ماه عسل سالیوان و ماشاالله قصاب بخوبی نقش خود را ایفا می‌کند؛  از تحمیل حجاب بر زن ایرانی، سرکوب نویسندگان،  تهاجم اوباش به گروه‌ها و رسانه‌های مخالف،  کشتار ترکمن‌ها،  کردها و ... حمایت می‌کند و پس از بوسیدن دست خمینی،  رسماً «رئیس‌جمهور» وی می‌شود.   از انقلاب فرهنگی و تهاجم اوباش به سفارت آمریکا  استقبال می‌کند و به قصد قرار دادن خمینی در حاشیه همچنان پیش می‌تازد.  هدفی که با در نظر گرفتن ژئواستراتژی دستگاه کارتر،  و برنامه‌های اسلامگرایانه‌اش در افغانستان نمی‌توانست تحقق یابد.  بنی‌صدر با یک کودتای خانوادگی برکنار می‌شود.   ولی در مقام مگالومن کوچولوی ولی‌فقیه،  ترجیح می‌دهد در تبعیدی «خودخواسته» به فرانسه بگریزد.  هر چند دوست دارد بادمجان‌دورقاب‌چینان محفل،  این نمایش مضحک را «مبارزه» وی با ملاتاریا بخوانند!   طی اقامت بنی‌صدر در فرانسه، در گفتار و نوشتارش جز خزعبلات ملایان،  مخالفت با دمکراسی،  ستایش اسلام به عنوان دین آزادی،  و نهایت امر پیروی از خط اسلامگرائی غرب در منطقۀ خاورمیانه هیچ نمی‌یابیم.   بنی‌صدر تا پایان عمر در باتلاق اوهام و خرافات مابعدطبیعه‌اش دست‌وپا ‌زد،  و در همان منجلاب در اوج وابستگی به سیاست‌های استعماری غرب جان سپرد.   

 

پس از مرگ بنی‌صدر شاهدیم اوباشی که ادعای مخالفت با استبداد دارند،  با چشم گریان به گرد جنازۀ دشمن اومانیسم و دمکراسی حلقه ‌زده‌ او را می‌ستایند؛   مبارزات‌اش را برمی‌شمارند،  و برای‌اش نوحه می‌خوانند!   شاید بهترین خدمتی که بنی‌صدر طی زندگانی سیاسی‌اش به ملت ایران کرد،  همین است که با مرگ‌اش دست همۀ مدعیان دروغین راه آزادی، ‌ دمکراسی و انسانیت را در برابر ملت ایران رو کرد.