حقوق بینالملل و نیاندرتالها!
وبلاگ امروز را به ارتباط مذاکرات وین و عملیات ویژۀ
روسیه برعلیه کودتای «میدان» در اوکراین اختصاص میدهیم.
به رسمیت شناختن مناطق مختلف یک کشور مستقل مانند
یوگسلاوی، از طریق لشکرکشی، بمباران
مناطق مسکونی، کشتار غیرنظامیان و حمایت از پاکسازیهای قومی، «حق
مسلم» آنگلوساکسونهاست و با قوانین و مقررات بینالمللی هم هیچ مغایرتی ندارد، بحرانساز
نیز نخواهد بود! ولی مسکو حق ندارد استقلال مناطقی را به رسمیت بشناسد که از
فردای کودتای «میدان» ـ 20 فوریه 2014 ـ به صورت
سازمانیافته قربانی سرکوب نظامی، فرهنگی و اقتصادی دولت پوشالی و نفرتفروش اوکراین
شدهاند! بله،
این پیامی است که شبکههای خبرسازی آنگلوساکسون به خورد عوام دادهاند؛ یک بام
و دو هوا!
طی سدۀ اخیر آنگلوساکسونها «حق طبیعی، مسلم و الهی»
دارند تا مسکو را به هر صورت ممکن «مهار» کنند،
ولی مسکو «حق حقوقی» دفاع از خود را ندارد! از
اینرو عملیات ویژۀ روسیه در اوکراین را علاوه بر شیپورهای غرب، صدا و سیمای نئاندرتالهای شیعی هم «حمله» میخواند. فردی که «کارشناس مسائل بینالملل» معرفی شده، ضمن ادعای دروغ ـ حمایت حکومت ملایان از روسیه ـ عملیات ویژه در اوکراین را «حمله نظامی» خوانده
و در مورد حمله روسیه به ایران نیز هشدار میدهد:
«[...] بهشتی پور، کارشناس مسائل بینالملل در صدا و سیما
[...] در مورد حمله روسیه به اوکراین و طرفداری جمهوری اسلامی از این حمله میگوید:
«چرا از روسیه دفاع میکنید؟ از کجا معلوم
فردا روزی، روسیه همین بلا رو سر ایران نیاره؟»
منبع: توئیتر
رادیو فردا، مورخ 24 فوریه سالجاری.
بهشتی پور، مانند همۀ شیعیها روسستیز و دروغگو است! از یکسو، مبنای عملیات نظامی روسیه در
اوکراین مادۀ 51 از بند 7 منشور سازمان ملل است.
و از سوی دیگر، حکومت ملایان از طرفداران کودتای نئونازیها در
اوکراین بود، و مانند دولت ترکیه روابط
عاشقانهای با کودتاچیان برقرار کرده بود. دلیل هم اینکه دو یابوی گاری شکستۀ لندن در
تهران و آنکارا همچنان به انجام وظایف الهیشان ـ مهار مسکو ـ ادامه میدهند! پیش از
ادامۀ مطلب یک مینیپرانتز در مورد ایران و ترکیه باز میکنیم.
پس از پایان جنگ جهانی اول، بریتانیا دو حکومت کودتائی در ترکیه و ایران تأسیس
کرد تا از گسترش نفوذ بلشویسم پیشگیری نماید. بعد هم از ایندو کشور به عنوان سکوی پرش آلمان
نازی بر علیه مسکو استفاده نمود. به عبارت سادهتر، تحت این سیاست استعماری ساکنان ترکیه و ایران
تبدیل شدند به سپر بلای غرب در برابر مسکو.
در نتیجه، زوزۀ ترک و عجم بر علیه مسکو هیچ تعجبی ندارد؛ هر دو با دولت نئونازی اوکراین روابطی بسیار
دوستانه دارند؛ هر دو از دیرباز مجری یک سیاست شناخته شدۀ
استعماریاند: روس ستیزی، سرکوب اقلیتهای قومی و زبانی و دینی، و ... و خلاصه نفی «روابط حقوقی.»
این سیاست یکصدساله آنقدر به دهان آنگلوساکسونها شیرین
آمده بود که در دوران لنگر انداختن جهادی اوباما در کاخ سفید تصمیم گرفتند آن را
در ویراستی «آپدیت شده» در اوکراین نیز به
مورد اجراء بگذارند! به همین منظور «آب نبات چوبی» توافق هستهای ـ 24 نوامبر 2013 ـ را به روسیه تعارف کردند.
پس از این توافق غیررسمی بود که ناگهان دانشجویان
اوکراین دریافتند خیلی خیلی ناراضیاند.
در نتیجه تظاهرات فرمودند و خیلی زود،
سریع، فوری قرار شد تا در اوکراین
کودتا شود، که شد! ولی هیچیک از رسانههای غرب سخنی از کودتا به
میان نیاورد؛ عوام این دروغ شاخدار را پذیرفتند
که در اوکراین «انقلاب» شده! باری در نخستین گام، دولت «انقلابی»
اوکراین، همصدا با واشنگتن، به بیانیۀ «ممنوعیت پروپاگاند نازی» رأی منفی
داد و نفرتفروشی را به عنوان «آزادی بیان» پذیرفت. و از
اینرو دولت کذا بلافاصله در بوقهای آتلانتیست تبدیل شد به «دمکراسی!»
سپس همین دولت،
زبان روسی را در ردۀ منهیات قرار
داد، و همه روس زبانها موظف شدند به زبان اوکراینی
تکلم کنند! باشد تا با فرهنگ غنی و
تکنولوژی و علم و صنعت پیشرفتة اوکراین ـ کشوری که پس از جنگ جهانی اول توسط
بلشویکها سر هم شده بود ـ آشنا شوند! ناگفته نماند که ساکنان مناطق صنعتی اوکراین که روس
زباناند پس از تصمیمات انقلابی دولت کودتا،
اعلام خودمختاری کردند. و این خودمختاری را هیچ دولتی به رسمیت نشناخت، در
نتیجه شبهنظامیان فاشیست، تحت نظارت لندن و واشنگتن به سرکوب و کشتار
غیرنظامیان روسزبان در این مناطق همت گماشتند،
به این امید که مسکو را وادار به
دخالت نظامی کنند، هر چند موفق نشدند.
در سال 2015، غربیها آبنبات چوبی دیگری تحت عنوان «توافقهای
مینسک» به روسیه تعارف کردند، و همزمان
فشار آوردند تا دولت پوشالی اوکراین که در کنار فرانسه و آلمان و روسیه توافق مذکور
را امضاء کرده بود، از اجرای آن امتناع کند! در
نتیجه، علیرغم امضاء توافقهای مینسک، کشتار و سرکوب اقلیتهای روسزبان توسط دولت
کودتائی اوکراین همچنان ادامه یافت! در واقع آتلانتیسم با ارسال اوباش مسلح به اوکراین
قصد داشت در مرز روسیه یک یوتوپیای ضدروس ایجاد کند تا چندین و چند لجنزار سکون از
آن بیرون بکشد و برای این «مهم» به زمان نیاز داشت. به این ترتیب مشخص شد که هدف لندن و واشنگتن
از اهداء دو آبنبات توافق هستهای و توافق مینسک، در واقع سرگرم کردن مسکو و زمان خریدن بوده؛ «بچه
گول میزدند آقا!» روسیه هم در موضع قدرت نبود، راهی جز پذیرفتن آب نباتها نداشت؛ امکانی
برای ابتکار عمل نمیدید.
ولی این امکان فراهم آمد. در عمل،
روسیه توانست کودتای ارتش ناتو در ترکیه و براندازی در سوریه را با شکست روبرو
کند؛ خاستگاه بهار نکبتبار عرب ـ تونس ـ متزلزل
شد؛ ترکیه در جنگ قرهباغ به اهداف از پیش تعیین شده دست نیافت؛ و از
همه مهمتر کودتای دستگاه بایدن در قزاقستان نیز ناکام ماند! این
شکست سرنوشتساز که به تزلزل دولت بوریس جانسون و ورشکستگی دکان دشمنی اردوغان با
اسرائیل انجامید، باعث شد حکومت شیعیها با ادعای مضحک و ابلهانۀ
«هک شدن» شبکه تلویزیونیاش، در واقع در
راه «خود براندازی»، به اربابان غربیاش اعلام آمادگی کند:
«گروه سایبری
عدالت علی شنبه با اعلام این خبر به رادیوفردا ویدئویی از این هک را نیز ارسال
کرد و شبکه تلویزیون نیز اختلال در سیستم خود را تأیید کرد.»
منبع: رادیوفردا،
مورخ اول فوریه سالجاری.
البته میدانیم که صداوسیما با اینترنت کاری ندارد تا کسی
بتواند آن را هک کند! ولی در هر حال گروه کذا که با رادیوفردا نیز
گویا ارتباط مستقیم و نزدیک دارد، یک گروه حکومتی است و نام مضحک ـ عدالت علی ـ
و شعار فاشیستی و ابلهانهاش ـ مرگ بر دیکتاتور ـ هم ثابت میکند که از خودشان است! به
استنباط ما، دستگاه جوزف بایدن برای
بازتولید سیاست کارتر در ایران، یکبار دیگر هوش و ذکاوت و درایت آنگلوساکسونها
را با نبوغ شیعیها در هم آمیخته و قصد دارد چنین جنس بنجلی را به خورد ملت ایران
بدهد! البته تحرکات سرشار از نبوغ چرخ
پنجم سازمان سیا در ایران به این مختصر محدود نماند؛ به راه
انداختن خردجال مخالفنمایان بر علیه مذاکرات وین به مراتب از اهمیت بیشتری
برخوردار است.
یادآور شویم، مذاکرات
وین با فشار روسیه به جریان افتاده. و نیازی
نیست که بگوئیم مسکو با تجهیز صورتک شیعی لندن و واشنگتن در ایران به سلاح هستهای
مخالف است. باز هم نیازی نیست که بگوئیم، حکومت ایران از دورة فتحعلیشاه قاجار ابزاری
بود در دست لندن برای «مهار مسکو!» ملایان فتوی جهاد با کفر میصدوریدند، قجرها هم به جنگ ارتش تزار میرفتند؛ شکست میخوردند، و برای
جبران شکستشان، به سفارت روسیه در تهران حمله میکردند و سفیر
به قتل میرساندند و ... و جالب اینجاست که در هزارة سوم نه تنها هیچکدام از شخصیتهای
«شیعی» این وحشیگری را محکوم نکرده، که اخیراً ادای احترام سفیر روسیه به گریبایدوف ـ 10 فوریه سالجاری ـ به اعتراض شدید نخبگان شیعی در داخل کشور منجر
شد. نخبگان برون مرزی هم به علامت رضا سکوت کردهاند!
به عبارت دیگر، این
جماعت بدوی حتی در هزارۀ سوم هم درک نکرده که «تهاجم به سفارتخانه و دیپلماتها
نشان توحش است» و عملیات نظامی که بر پایۀ منشور سازمان ملل متحد صورت میگیرد،
«حمله» نیست، چرا که مبنای حقوقی دارد! در هر حال
آنچه برای ملت ایران از اهمیت برخوردار
است، دستیابی به توافق در مذاکرات وین خواهد بود. چرا که در غیراینصورت، با درنظر گرفتن تهدید مداوم شیعیها به نابودی
اسرائیل، خطر عملیات ویژه اسرائیل در
ایران نیز وجود خواهد داشت.
<< بازگشت