پروپاگاند سکوت!
روز 12 اوت 2022، در پی سوءقصد یک
چاقوکش لبنانیتبار به جان سلمان رشدی، فرح پهلوی هم به شیوۀ خود با چاقو به جان مجلس موسسان
و قانون اساسی و پادشاه مشروطه افتاد و نور پهلوی را جهت تغذیة شیعیها «قربانی»
کرد! فرح پهلوی طی مصاحبه با خبرنگار یک رسانه ایتالیائی
اعلام داشت:
«اگر سلطنت به ایران بازگردد، نور
پهلوی، دختر شاهزاده رضا پهلوی ولیعهد او خواهد بود!»
منبع: رادیو فردا،
مورخ 26 مردادماه سالجاری
به عبارت دیگر،
مادر پادشاه ـ رضا پهلوی ـ در
جایگاه قیم وی نشست و برایش ولیعهد تعیین کرد!
البته شخصاً ترجیح میدهم بجای تولههای علیروضه خوان و احمد خمینی، که همچون
دیگر آخوندها، ضداجتماعیاند و با یک من ریش و پشم، لباس زنانه بر تن کرده و جنسیتشان هم مشخص نیست، نور
پهلوی را ببینم که چهرهاش خوشایند است و شیوۀ زندگیاش هم به یک «زن آزاد» میماند!
ولی خوب در صورت بازگشت سلطنت پهلوی به ایران، در هر حال ولیعهد را مادر محترمۀ شاه تعیین نخواهد
کرد! در نتیجه،
منطقًا این رضا پهلوی است که میباید
ولیعهد را معرفی کند و هنوز کسی نمیداند در صورت بازگشت سلطنت به ایران، آیا
نور پهلوی هم حاضر است ولایتعهدی را بپذیرد؟!
این پرسشی است که به هیچ عنوان به
ذهن گوسفندالله خطور نمیکند، و به همین دلیل در بیبیسی هم مطرح نشده! باری طبق
نص صریح قانون اساسی دورۀ قاجار، مادر ولیعهد میبایست شاهزاده باشد، و این
قانون به پادشاهی و ولایتعهدی زن هم هیچ اشارهای نکرده:
«[طبق] اصل ۳۷متمم
قانون اساسی [...] در صورتی که پادشاه اولاد پسر نداشته باشد پیرترین فرد [مذکر]
خاندان سلطنت با رعایت نزدیکی نسبی با شاه ولیعهد خواهد شد[...]»
منبع: بیبیسی،
مورخ 18 اوت 2022
پس از کودتای استعمار بریتانیا بر علیه مطالبات مشروطه
طلبان ایران، مجلس موسسان با تصویب یک
اصلاحیه، ویراست نوینی از اصل 37 ارائه
داد، باشد تا سلطنت کودتائی پهلوی جنبة
«قانونی» هم داشته باشد:
«[طبق] اصلاحیه قانون اساسی مصوب مجلس مؤسسان مورخ ۲۱ آذر ۱۳۰۴ [...] ولایتعهد پسر بزرگتر پادشاه که مادرش ایرانی الاصل باشد
خواهد بود در صورتی که پادشاه اولاد ذکور نداشته باشد تعیین ولیعهد برحسب پیشنهاد شاه
و تصویب مجلس شورای ملی به عمل خواهد آمد مشروط برآنکه آن ولیعهد از خانواده قاجار
نباشد»
همان منبع
بله قانون اساسی مشروطه، یعنی همان قانونی که با دخالت مستقیم سفارت
بریتانیا، ملت ایران را به مشتی شیعی
ایرانستیز تقلیل داده بود، پس از جنگ
جهانی اول تبدیل شد به ابزار سیاستگزاری آنگلوساکسونها در ایران! سیاستی که بر فروپاشانی طبقاتی و حمایت بیقید
و شرط از زوج «لات و آخوند» استوار بوده،
هست و در کمال تأسف خواهد بود. زوج کذا به چند دلیل روشن و واضح و مبرهن برای
اعمال سیاست استعماری مفید تشخیص داده شدهاند.
نخست اینکه ضدیت لات و آخوند با اجتماع و روابط حقوقی ـ
حقوق معاصر انسان محورـ تضمین شده.
دیگر آنکه زوج مذکور با آنچه جامعه
مختلط، نزاکت اجتماعی، وجدان، وظیفه
انسانی، مسئولیت،
حق انتخاب آزاد، و به ویژه حقوق فردی و اجتماعی زن خوانده میشود
کاملاً بیگانه است. این زوج استعماری، همچون
پیروان دیگر ادیان ابراهیمی، فقط از طریق تخریب
انسان و جوامع انسانی به «رشد و تکامل» میرسد!
کافی است نیم نگاهی به ایران و
افغانستان بیاندازیم! دوکشوری که به دلیل ضدیت لندن و واشنگتن با
لائیسیته و انسانمحوری، تبدیل شدهاند به «هولیوودستان!»
هولیوودستان منطقهای است که در آن مشتی لات و آخوند، جیرهخواران
سنتی استعمار با شعار «مبارزه با آمریکا»،
حکومت را به دست میگیرند تا منافع
استعماری آمریکا را بهینه کنند و رسانههای غرب و هولیوودیها هم وظیفه دارند از اینان
تصویر «انقلابی و ضدامپریالیست» ارائه دهند.
اینچنین است که طی 44 سال
اخیر، «همه با هم» و به ویژه با پهلویها در
مورد «انقلاب» خواندن کودتای 22 بهمن 1357 به «اجماع» رسیدهاند!
فواید این اجماع فراوان است. نخست اینکه،
خدمات 200 سالة روحانیت شیعی به استعمار بریتانیا را به حاشیه میراند، و ارتباط
انداموار آخوند شیعی با دستگاه پهلوی، یعنی
با استعمار بریتانیا را نفی میکند! در نتیجه،
زمانیکه فرح پهلوی به بازگشت سلطنت به ایران و ولایتعهدی نور پهلوی اشاره
میکند، گوسفندالله هم به نوبۀ خود نقش «سازندۀ» دربار
پهلوی در کودتای 22 بهمن 1357 را نادیده میگیرد،
و علی روضهخوان فرصت خواهد یافت
تا ارتباط با فرح پهلوی را به حاشیه براند.
حال آنکه علی روضهخوان نخستین کسی
بود که اکتبر سال گذشته از طریق خواهرزادهاش به فرح پهلوی ابراز ارادت کرد. فراموشکاران مراجعه کنند به تبدیل خواهرزاده علی
خامنهای به زندانی رسانهای به دلیل مداحی برای فرح پهلوی! و شاهد
بودیم که در میعاد 13 خرداد سالجاری، علاوه بر سخنرانی رضا پهلوی، وراجی و مداحی
تولۀ احمد خمینی برای پدربزرگ روانپریش و جنایتکارش نیز بر روضه و زوزة مقام
معظم برای روح الله خمینی تقدم زمانی داشت. خلاصه علی روضهخوان به آخر خط رسیده و باید با یک
صورتک نوین جایگزین شود. الیزابت دوم هم در میعاد 7 فوریه 2022 ، جانشیناش
را مشخص کرده! روشنتر
بگوئیم شبکۀ جهانی بردهفروشی و پدوفیلی و جنگافروزی و شیطانسازی در حال تعویض
صورتک است! و افسوس و صدافسوس که درگذشت «مجدد»
هوشنگ ابتهاج این بساط را کمی سوتوکور کرده!
بله، رفیق
هوشنگ، یکی از شاعران شیعی بودند که همچون دیگر چپنمایان
شمشیرشان را بر علیه دولت شاپور بختیار از نیام بیرون کشیده، با
چماقداران متحد شدند و همان سال 1357 در واقع جان به جانآفرین تسلیم کردند! ولی
خوب پیکر بیجان این شاعر «خلق» بعدها به دلیل الزامات محفلی در جرمانی ساکن شد! دردسرتان ندهم،
علیرغم رحلت جانگداز و دوبارة این
شاعر «مردمی»، همه چیز در کشوری که مبتلا
به طاعون تشیع است، بهتر و سریعتر از گذشته «پیشرفت» میکند! به
ویژه، یکسال پس از «انتخاب» داماد علمالهدی توسط «امت
همیشه در صحنه»، شاهدیم که 30 درصد از
بازار برنج در انحصار وارد کنندگان برنج متعفن پاکستانی قرار گرفته، و
نئاندرتالهای شیعی، در جشن تضعیف تولیدکنندگان ایرانی که در هتل اسپیناس تهران برگزار شد شرکت
کردهاند:
«[...] در این مراسم، «علی حسام اصغر» رئیس انجمن صادرکنندگان برنج
پاکستان به پتانسیل صادرات برنج پاکستانی به ایران که به بیش از 30 درصد از سهم
بازار ایران رسیده است، اشاره کرد. [...] در پایان
این مراسم غذاهای لذیذ پاکستانی و ایرانی تهیه شده با برنج باسماتی معطر دانه بلند
پاکستانی سرو شد.»
منبع: خبرگزاری بین المللی ایرانپرس، مورخ 5
مردادماه سالجاری
شاهدیم که در دولت آخوند رئیسی، تضعیف تولیدکنندۀ برنج مرغوب ایرانی به نفع
تولید کنندگان برنج متعفن «فاکستانی» همان «اقتصاد مقاومتی» است. و این اقتصاد توحیدی خواصی دارد؛ برنج
متعفن پاکستانی را تبدیل میکند به برنج معطر!
«عطر» برنج بوگندوی پاکستان از
آنجا ناشی میشود که «وارداتی» است. یعنی همزمان
به پروار شدن مشتی دلال و انگل، و گسترش
فقر و نابودی تولید کنندگان ایرانی و سرازیر شدن سرمایههای ایران به بانکهای
پاکستان منجر میشود.
شبه کشور پاکستان که با هدف «مهار ایران» از طریق سرکوب
فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی توسط استعمار بریتانیا «خلق» شد، 75 سال است که در گسترش توحش اسلام، در عمل نقشی سرنوشتساز در منطقه، به ویژه در افغانستان، هند و ایران ایفا میکند. و از
آنجا که پیروزی داماد علم الهدی در شبهانتخابات ملایان «اقتصاد طویلۀ اسلامی پاکها»
را بیشتر رونق داده، بانکهای
لندن نیز جهت تداوم دولت رئیسی دست به دعا برداشتهاند! و چه نشستهاید که اگر «مجتبی» جانشین باباش شود، یک حاکمیت «یکدست» مسلمان خواهیم داشت که با
فرح پهلوی و استعمار بریتانیا پیوندی نامرئی و ناگسستنی برقرار میکند.
میدانیم که مجتبی،
داماد حداد عادل ـ آفتابهدار محفل حسین نصر ـ است، و
یک پا در حلقۀ فرح دیبا دارد! از این گذشته،
جانشین فرضی علی روضهخوان برای تولید
مثل هم دست به دامان لندن شده ـ وبلاگ
ناهید رکسان، «ابراهیم، مگان و مجتبی» ـ و خلاصه
در صورت موفقیت طرح لندن برای ایجاد یک «ولایت شیعی و موروثی»، ولیفقیه آیندۀ شیعیها، پس از مرگ مجتبی، از
نژاد اصیل «مید. این. یو.کی» خواهد بود. «نور پهلوی» فاقد چنین امتیازاتی است! میدانیم که رضا پهلوی بدون «کمک لندن» موفق به
تشکیل خانواده شده، و شاید به همین دلیل نیز فرح پهلوی دختر او را جهت
تغذیة شیعیها قربانی کرده؛ نور پهلوی پس
از انتشار مصاحبۀ مادربزرگش، هدف حملات
«مطبوعات» ـ بخوانید مدفوعات ـ اصولگرا و اصلاحطلب حکومت شیعیها
قرارگرفته!
هر چند همه از ماهیت حکومت «مسجدـ روسپیخانه» شیعی
آگاهند، ولی از آنجا که کار از محکمکاری عیب
نمیکند؛ یک یادآوری مختصر بیفایده نیست! حکومت کذا یک رهبر انتصابی مورد تأئید لندن
دارد که در تمامی امور «صاحبنظر» است؛
عین سگ فضول پوزهاش را در هر سوراخی فرو می برد، و وظیفه دارد از بامدادان تا پاسی از نیمه شب
بر علیه لائیسیته و دمکراسی و روابط حقوقی معاصر پارس کند! نیازی نیست که بگوئیم این سگ نازنازی از هر گونه
مسئولیت و پاسخگوئی نیز مبری است! مقام معظم،
دقیقاً مثل همۀ سگهای هار و وفادار لندن و واشنگتن، خود را فقط در برابر خداوند «پاسخگو» میدانند. وظیفة ایشان «خدمت به اسلام» تعریف شده، ولی با نیم نگاهی به کارنامۀ درخشان آخوند شیعی
طی 200 سال اخیر به صراحت میبینیم که وظیفۀ اصلی رهبر «انقلاب اسلامی» مانند وظیفۀ
دستگاه پهلوی خدمت به بانکداران لندن و واشنگتن است. و جهت تسریع در این روند الهی است که در سه
تشکلی که قوای «قضائیه، مقننه و مجریه» خوانده
میشود، سه گروه اوباش را روی سر هم
تلنبار کردهاند.
وظیفة قضات
روشن است، «اجرای عدالت!» و عدالت در حکومت ملا، یعنی
سرکوب سازمانیافتة «حق حقوقی» یا به عبارت سادهتر دفاع بیقید و شرط از حق مسلم
جنایتکار و متجاوز. وظیفة قوۀ مقننۀ
ملایان نیز تصویب «قوانین و مقررات و لوایحی» است که بتوانند با تکیه بر آن پدوفیلی،
بردهداری، جنایت و تجاوز و سانسور و
سرکوب و تاراج را به بهترین وجه ممکن «توجیه» کنند. و اما
قوۀ مجریه! این قوه از اهمیت ویژهای
برخوردار است، چرا که وظیفۀ اصلیاش فراهم آوردن تسهیلات
اجرائی جهت گسترش فقر و آوارگی و ویرانی و تاراج کشور است! از اینرو رئیس این قوه، نه فقط میباید مورد تأئید رهبر و 12 نئاندرتال
شورای نگهبان قرار گیرد، که «آراء مردم»
نیز میباید بر سینهاش سنجاق شود! خلاصه
بگوئیم آنچه «جمهوری اسلامی» خوانده میشود، در واقع سلطنت آخوند شیعی، یعنی تداوم منطقی دستگاه پهلوی است، ولی
اینبار با نعلین و دستار و چادرسیا و لچک و...
وکافی است به یک نمونه از فرمایشات آریامهر در روزنامۀ صبح «اصفهان» نیم
نگاهی بیاندازیم تا این تداوم شوم را به صراحت مشاهده کنیم:
«اسلام، کاملترین و مترقیترین ادیان است و ما را از
هر مکتب دیگری بینیاز میکند.»
منبع: اصفهان، مورخ 18 مردادماه 1349
بله پدوفیلی و بردهداری و تجاوز و سنگسار و قصاص و...
و خصوصاً سرکوب زن، ما را از هر «مکتب»
دیگری بینیاز میکند! ای کسانی که دوران
پهلوی را فراموش کردهاید؛ توحش و
تحجر بیاباننشینان قرن هفتم میلادی برای اعلیحضرت «مکتب» شده بود، مثل «مکتب وین!» البته
«مکتب» شدن باورها و رسم و رسوم بیاباننشینان قرن هفتم میلادی در سال 1349 شمسی
دلیل روشن و واضح و مبرهنی داشته! در این دوران طلائی 8 سال از صیغه شدن روحالله
خمینی توسط قبیلۀ کندیها میگذشت و با توجه به عملیات موفقیتآمیز دربار و ساواک جهت
تبدیل این جانور وحشی به «رهبر مخالفان شاه»،
برای این پیوند میمون آیندۀ بسیار درخشانی پیشبینی میشد. این پیشبینی همانطور که شاهد بودیم با جاخالی
دادن اعلیحضرت در برابر عرعر صیغۀ کندیها،
روز 22 بهمن 1357 تحقق یافت. و 44
سال است که طاعون تشیع بر ملت ایران «سلطنت» میکند! حال که به سلطنت رسیدیم بازگردیم به مانور فرح
پهلوی در مورد ولایتعهدی نور در صورت بازگشت سلطنت به ایران.
با توجه به ارتباط انداموار دستگاه پهلوی و حکومت
آخوند، منوط کردن بازگشت سلطنت به «ولایتعهدی نور پهلوی»،
هر چند فریبنده و خوشایند، به
استنباط ما عقبنشینی تاکتیک لندن است جهت تهاجمی شدیدتر! به
همین دلیل بوق نژادپرستان بریتانیا به نوبۀ خود کشف کرده، از آنجا که قانون اساسی مشروطه، مذکر
بودن ولیعهد را الزامی نکرده است، پس با ولایتعهدی زن هیچ مخالفتی ندارد:
«[...] عدم اشاره به لزوم مذکر بودن ولیعهد در مصوبه مجلس مؤسسان، البته در صورتی که شاه فرزند پسری نداشته باشد، به نوعی دست شاه را در انتخاب ولیعهد از میان
زنان باز گذاشته است [...]»
منبع: بیبیسی، مورخ 18 اوت 2022
از استدلال «علمی» بیبیسی، گوسفندالله میباید چندین
نتیجۀ علمی و شکمی بگیرد! نخست اینکه عدم اشاره به لزوم مذکر بودن ولیعهد، میتواند
دست شاه را برای انتخاب یک ترنس جندر هم باز بگذارد! دیگر آنکه در مصوبۀ کذا هیچ اشارهای هم به
لزوم «آدم» بودن ولیعهد نشده، در نتیجه، در
راستای استنتاج «علمی» بیبیسی، شاه میتواند
یک بوزینه را هم به عنوان ولیعهد معرفی کند! تبدیل روح الله خمینی به «رهبر مخالفان شاه»
شاهدی است براین مدعا! در این راستا شیئی
هم میتواند ولیعهد شود و...و بر اساس همین استدلال شبه منطقی و ابلهفریب لوموند
و فرانکفورترآلگماینه هم نتیجه گرفتهاند سکوت آخوند منتظری و آخوند سیستانی در
برابر فتوی قتل سلمان رشدی به معنای مخالفت اینان با فتوی قتل بوده!
بله از قدیم میگفتند،
«سکوت علامت رضاست!» ولی بوقهای
استعمار نتیجه گرفتهاند که سکوت آخوندهای پدوفیل و برده فروش در برابر فتوی قتل
سلمان رشدی نشان مخالفت است! مسلم است که در این راستا سکوت فرح پهلوی در
مورد سوءقصد به جان سلمان رشدی هم میباید نشان آشکار مخالفت شهبانوی «هنرپرور» با
تهاجم چاقوکش لبنانی به سلمان رشدی تلقی شود! حال آنکه چنین نیست؛ هرکس مخالف فتوی و ترور باشد در سنگر ابهام
لنگر نمیاندازد؛ به صراحت مخالفتاش را
ابراز میکند. چرا که سکوت،
یک واژۀ مبهم است؛ صراحت حقوقی ندارد! در نتیجه شارلاتانها آن را به دلخواه «تفسیر»
میکنند. «سکوت» نه علامت رضا است نه علامت مخالفت! سکوت بعضی ملایان در برابر
صدور فتوی قتل نویسنده، نشان جبونی و پدرسوختگی
و نشستن در سنگر ابهام است. نکند بعضیها
در لندن انتظار دارند تا گوسفندالله از اینهمه نتیجه بگیرد که پدرسوختگی و ترس و
جبونی، همرنگ جماعت شدن و نشستن در سنگر ابهام مسلماً نشان «دفاع از آزادی بیان»
است!
<< بازگشت