مهسا امینی و آدمخواران شیعی!
«دیگر بس است. همین
روزی پنج بار دولا و راست شدن جلو قادر متعال که باید به زبان عربی با او وراجی
کرد، کافی است که آدم را تو سریخور و ذلیل
و پست و بیهمه چیز بار بیاورد. بدیهی است که این مذهب دشمن بشریت است فقط برای
غارتگران و استعمارچیان آینده جان میدهد [...]»
منبع: صادق هدایت، «توپ مرواری»، ص. 19
در گیرودار روضه و زوزه شیعیها برای
پرسوناژ موهوم حسین ـ همان «عرب
سوسمارخوری که به طمع خلافت ترکید» ـ مهسا
امینی، 22 ساله، ساکن منطقه کردنشین سقز، به اتفاق خانوادهاش به تهران میآید و در تاریخ
13 سپتامبر سالجاری توسط گشت ارشاد حکومت اسلامی، به دلیل «عدم رعایت نمادبردگی آخوند» دستگیر میشود. دو
ساعت پس از دستگیری او را به بیمارستان کسری منتقل میکنند و پس از 3 روز، پیکر
بیجان مهسا را تحویل خانوادهاش میدهند! طی این 3 روز،
اوباش شیعی در داخل و خارج مرزها، در کمال وقاحت قربانی جنایت را به ابزار بهرهبرداری
سیاسی و تطهیر خود و به ویژه تبلیغ اسلام تبدیل کردند. و جای تعجب نیست که در این عرصة وقاحت و دریدگی
ملاممد خاتمی و کشتزار میرحسین موسوی پیشگام باشند!
ملاممد خاتمی، بدون آن که موجودیت «گشت ارشاد» و احکام توحش
اسلام را به زیر سئوال برد، بلافاصله پای «خدا و آبروی اسلام و انتظارات به
حق مردم» را به میان آورده، به شیوة سنتی پروپاگاند آنگلوساکسونها «منطق و
قانون» را با احکام توحش شرع در ترادف قرار میدهد. نهایت امر با توسل به یک «آیا»، از اظهار نظر شخصی و محکوم کردن «سرکوب سازمان
یافته ایرانیان» نیز شانهخالی میکند:
«آیا این فاجعه و رویدادهای پرتکرار مشابه آن کافی نیست که برای
خدا، برای آبروی اسلام و رعایت انتظارات
بهحق مردم [...] از این شیوه و رفتارهای خلاف قانون، منطق و شرع دست برداشته شود؟»
منبع: سایت پیک ایران، مورخ 25 شهریورماه سالجاری، کد مطلب: 253214
بله در سطور فوق هیچ اثری از انسان ـ ابراز تأسف از کشته شدن مهسا امینی و یا ابراز
همدردی با خانوادهاش ـ نمیبینیم؛ یک
آخوند جنایتکار که طی دوران خمینی، مسئول
تبلیغات جنگ و لشکرکشی خیابانی در دفاع از تداوم جنگ بوده، اینک نگران پرستیژ احکام توحش اسلام شده است! حال نگاهی بیاندازیم به تیز و آروغ کشتزار
میرحسین موسوی که طی 44 سال اخیر چندین بار دگردیسی یافته؛ از مینیژوپ دوران آریامهری به حکمت «چادر سیا +
لچک» پی برده، و پس از شکست کودتای «سر» سایمون گس، داوطلبانه در حصر «رسانهای» نشسته، به این امید که در ذهنیت عوامالناس تبدیل شود
به «قربانی ظلم و ستم!»
زهرا خانوم هم مانند گوبلز شیعی برای
رها کردن تیز و آروغاش به «آیا» متوسل شده،
و از اینکه «مصلحان ذی نفوذ» برای
پایان دادن به «ظلم و ستم»، بر سر «حاکمان» فریاد نمیزنند ابراز تأسف
فرمودهاند:
«آیا حاکمان نمیدانند که فردا روزی پیشوای مبارزه با
سرکوبها زنان خواهند بود؟ و جای هزار
افسوس است که مصلحان ذینفوذ، بر سر حاکمان فریاد نمیزنند بس کنید این ستم
را.»
همان منبع، کد
مطلب: 253213
بله، زبان پارسی
را پاس داریم! ولی دیدگاه کشتزار میرحسین
موسوی نیز همچون گوبلز شیعی، فاقد انسانیات است؛ نه از
قتل مهسا امینی ابراز تأسف کرده، نه با
خانواده مقتول همدردی میکند. فقط برای
خودنمائی و پخش زرزرهای پیامبرگونه و علیوار
به پیکر بیجان مهسا آویزان شده، «وعده» میدهد که در آینده، روزی از روزها،
«زنان» پیشوای مبارزه با سرکوب خواهند بود. در نتیجه، عوام باید بدانند که کشتزار میرحسین که خود از
حامیان و آغازگران سرکوب زن ایرانی بوده، امروز
برای نشستن در جایگاه «فرماندۀ» مبارزه با سرکوب «خیز» برداشته است!
بله شیعیها را دستکم نگیریم؛ از
دوران آدمخواران صفوی که پای برادران شرلی به ایران باز شد، این جماعت در آستان مقدس اربابان آنگلوساکسونشان
به آموختن راه و رسم جنایت و وقاحت و ابتذال و به ویژه «ستایش مرگ و شکست» اشتغال
دارند. و در سدة اخیر با توسل به پرسوناژ موهوم حسین، به این
بساط ردای تقدس و مبارزة سیاسی هم پوشاندهاند.
بر اساس توهمات اینان، «حسین در
راه مبارزه با ظلم و ستم کشته شد!» از
اینرو در کشور ایران، «همه» باید برای مرگ این عرب سوسمار خور ماتم
بگیرند! به ویژه که امسال مرگ الیزابت دوم
هم با این بساط تقارن یافته و ماتم شیعیها را دو چندان کرده! البته وزارت
امورخارجة حکومت ملایان جهت تحکیم تصویر ضدامپریالیست بازاریاش به دربار انگلستان
تسلیت نگفت، ولی موفق شد با نشاندن خادم وفادار کاخ
باکینگهام و پاسدار منافع استعماری لندن در ایران، محمد
مصدق در جایگاه «قربانی سلطنت الیزابت دوم»، از ارباب آنطور که باید و شاید دلجوئی کند:
«[...]سکوت دیپلماتیک مقامات جمهوری اسلامی [...] ریشه
در جنایتهای بریتانیا در حق ایران دارد
[...] درست دو ماه بعد از تاجگذاری ملکه انگلیس، در ایران کودتائی به سرکردگی «فضلالله زاهدی»، علیه دولت دکتر مصدق طراحی شد [...]»
منبع: سایت
دیپلماسی ایرانی، مورخ 19 شهریورماه
سالجاری
به این ترتیب عوام باورشان خواهد شد که انگلستان مخالف
مصدق بوده و «تحمیل تحریم اقتصادی به ملت ایران،
و پرداخت جریمۀ نجومی به بریتیش پترولیوم» که طی بحران ملیشدن نفت کلید
خورد، معنائی جز «مبارزه با انگلستان» نداشته! عوام باز هم باید بپذیرد که سرکوب سازمانیافتة
زن ایرانی، تحمیل تحریم اقتصادی، و برافروختن آتش جنگ استعماری با عراق، نشان مبارزة روحالله خمینی با ارباب آمریکائیاش
بوده، و ... و بر اساس پروپاگاند بلندگوهای
آمریکائی، همان عوام باید باور کند که «آمریکا
با سرکوب زن ایرانی مخالف است!» البته حماقت نزد عوامالناس باعث تعجب نمیشود؛ نمیبینند
که همین آمریکا کشور افغانستان را به دست غارنشنیان پشتون سپرده؛ نمیبینند
که مایک پنس و مایک پمپئو و پیش از آنان، رودلفو جولیانی و کوشنر و ... در جبین مریم رجوی
و توحش و خشونت سازمان مجاهدین خلق، «آزادی و دمکراسی» برای ملت ایران رویت کردهاند!
و
جالب اینجاست که حماقت عوام کارساز استعمار شده،
به جیک سالیوان، و جهادی اورتگاس و شرکاء و خصوصاً هولیوودیها امکان
میدهد تا ضمن سرازیر کردن اشک تمساح برای
«مهسا امینی»، از خود تصویر واژگون «مخالف سرکوب زن ایرانی»
نیز ارائه دهند! مشتاقان تیز و آروغ یانکیها پیرامون قتل مهسا
میتوانند به سایت رادیوفردا مراجعه فرمایند، تا ما هم نیم نگاهی بیاندازیم به سایت فارسی بیبیسی!
بوق نژادپرستان لندن که روزهاست با تابوت ملکه و حواشی
مراسم پادشاهی چارلزسوم معرکه گرفته، از عادیسازی
خشونت و به ارزش گذاردن آخوند و اسلام و خلاصه لیسیدن دست و پای «لات و آخوند» لحظهای
غافل نمیشود. دلیل هم اینکه اگر زوج «لات و آخوند» در ایران
حاکم نباشد، همانطور که در وبلاگ «چرچیل و چرچیله» گفتیم، نان
دربار انگلستان آجرخواهد شد! از اینرو به محض انتشار خبر انتقال مهسا امینی
به بیمارستان کسری، بمباران تبلیغاتی بیبیسی آغاز شد. علاوه بر لات و اوباش مونث و مذکر صادراتی به انگلستان
و آمریکا، کارشناسان بیکار در زمینة پزشکی
و جامعه شناسی و ... و خلاصه متخصصین همهکاره و هیچکاره «همه با هم» فتوی میدادند
که، «مهسا امینی، پس از دستگیری توسط گشت ارشاد، به کما
رفت و 3 روز بعد ـ 25 شهریور ـ در بیمارستان کسری درگذشت و ... و امروز هم در آرامستان سقز دفن
شد!»
مهمترین تلاش «کارشناسان» مختصص این بودکه ضمن ایجاد
ترادف میان «قتل و مرگ»، اصل مطلب، یعنی
«دستگیری یک زن جوان کرد را در تهران و در آستانة روضه و زوزه شیعیها برای اربعینشان»
به زیر سئوال نبرند! خلاصه به قول معروف کاری
نکنند که ارتباط انداموار حکومت اسلامی با این قتل «سیاسی ـ عقیدتی»،
در میعاد «25 شهریور 1320» علنی
شود! میدانیم که در این میعاد، بریتانیا به ناچار با اخراج پهلوی اول از ایران،
کودتای سوم اسفند را کمی تلطیف نمود! همچنین میدانیم که این کودتا با سرکوب اقلیتهای
قومی و مذهبی در ایران آغاز شد، و اقوام
ایرانی را با «تجزیهطلب» در ترادف قرار داد و کردها را در صف نخست سرکوب استعماری
نشاند. در دوران پهلوی دوم، همین سیاست در سکوت ادامه یافت، و پس
از کودتای 22 بهمن 1357، با شدت تمام از
سرگرفته شد. مهمترین دلیل هم اینکه
کردهای ایران با بایکوت شبهرفراندوم مهدی بازرگان به صراحت مخالفتشان را با
استقرار حکومت آخوند شیعی اعلام کرده بودند!
ما هم جهت پرهیز از اطالۀ کلام، از
ارائه فهرست قربانیان کرد در دوران نکبتبار و نورانی امام میرحسین موسوی، و
جانشیناش که به خاخام خامنهای معروف شده صرفنظر میکنیم و باز میگردیم به
دستگیری و قتل یک زن جوان کرد در تهران.
این زن جوان، نه
عزادار عرب سوسمارخور بود، نه سیاهپوش والدۀ
چارلز سوم! این زن جوان جسارت کرده
بود، و بجای دریافت یک مشت دلار از کارچاقکنهای
حزباللهی و پیوستن به کاروان گوسفندان اربعین به تهران آمده بود تا با
خویشاوندانش دیدار کند و با اینکار مرتکب چند «جنایت» شده بود!
میدانیم که اعزام گوسفندالله به نجف و کربلا، اهداف
اقتصادی، نظامی و خصوصاً ابتذالی دارد. از یکسو تهدیدی است بر علیه دولت مرکزی عراق؛
از سوی دیگر رقابت شیعیهاست با دکان حج اعراب؛ و از همه
مهمتر تلاشی است جهت جذب مشتری بیشتر برای روسپیخانههای آستانقدس رضوی و پرداخت
خمس و زکات به دربار انگلستان! بله، اشتباه نکنیم کل این بساط اهداف اقتصادی دنبال
میکند! روند این است که حکومت ملایان به
نجف وکربلا «زائر» اعزام میکند، تا در
برابر این خدمات، عراقیها هم برای روسپیخانههای
آستانقدس رضوی «مشتری» بفرستند! نیازی نیست که بگوئیم هر کجا مسجد و روسپیخانه
هست، سلاح،
اموال قاچاق و خصوصاً موادمخدر هم همانجاست! به عبارت دیگر اعزام مشتری برای روسپیخانههای
آستانقدس، دکان تفنگفروشان و موادفروشان لندن و واشنگتن در
افغانستان را نیز رونق میدهد!
بیدلیل نبودکه روز 5 سپتامبر در کابل و در صف متقاضیان
تحصیل در روسیه بمب منفجر میکنند! آنها
که خواهان تحصیل در روسیه بودند منافع غرب را تهدید میکردند! چه دلیلی دارد جوان افغان بجای دلالی برای بردهفروش
و مواد فروش و... خواهان تحصیل باشد، آن هم در روسیه؟! و چه
دلیلی دارد، مهسا امینی بجای پیوستن به کاروان گوسفندان
کربلا و تشویق «توریسم اسلامی» در آستانقدس رضوی،
راهی تهران شود و منافع «برحق» کاخ باکینگهام و روسپیخانهداران آستان
کذا را تهدید کند؟! آنهم در آستانة خاکسپاری الیزابت دوم که اینهمه
خرج و مخارج روی دست دربار انگلستان گذاشته؟!
بله، اگر به
همین ترتیب ادامه دهیم به دلائل تهاجم وحشیانۀ لات و اوباش حکومتی به تظاهرات 8
مارس 1979 و به ویژه خفقان رسانههای غرب در این مورد نیز پی خواهیم برد. هیچ
رسانهای در غرب از نام و نشان و تعداد قربانیان این تظاهرات حرفی نزد! دلیل هم اینکه پس از پایان تظاهرات، نیروی
انتظامی و خبرنگاران صحنه را ترک کردند و راه را برای تهاجم اوباش مجهز به چاقو و بطری شکسته و پاره آجر به
زنان 8 مارس هموار کردند ـ وبلاگ «8 مارس،
مورخ 17 اسفندماه سال 1388.» بله، چه دلیل داشت که زن ایرانی بخواهد بجای پذیرش
جایگاه حقیر «کشتزار» و «ابزار تولید مثل» و هوو و صیغه و کنیز و...، جایگاهی انسانی داشته باشد و راه زندگیاش را آزادانه
انتخاب کند؟! در چنین شرایطی سهم لات و
آخوند و درباریان انگلستان چه میشد؟!
<< بازگشت