سانسور از کلیات تا شاهنامه
به نام خداوند جان و خرد
در پی هشدار آفریقای جنوبی مبنی بر
«قطع رابطه با اسرائیل»، و همزمان با نشست
بریکس، بنیامین نتانیاهو ناچار شد از
مطالبات ابلهانة اربابان آنگلوساکسون
ـ تعیین پیششرط برای مذاکره و اعلام
آتشبس بشردوستانه ـ صرفنظر کند! یادآور
شویم آفریقای جنوبی، به صورت رسانهای از آپارتاید خارج شده؛ یکی از اعضای بریکس شمرده میشود، و از اینرو زباناش را حاکمیت اسرائیل بهتر میفهمد. بیدلیل نبودکه بریتانیا، پهلوی
اول را به ژوهانسبورگ «تبعید» کرد و بیدلیل نیست که پهلوی ثالث برای بنیامین
نتانیاهو پامنبری میخواند و مدرنیزاسیون استعمار بریتانیا را به عنوان «مدرنیته»
بابابزرگش میستاید:
« [...] بیشترین عاملی که
باعث خروج ایران از توسعه نیافتگی و عقب ماندگی دورۀ قاجار شد ظهور مدرنیته و
سکولاریسم بود که پدر بزرگم اوایل قرن بیستم وارد کشور کرد [...]»
منبع: کیهان لندن، مورخ 19 نوامبر2023
بله «مدرنیته» را پدربزرگ رضا پهلوی
وارد کشورکرده، مسلماً با کمک شیخ
ضیاالدین طباطبائی و «کاظمخان!» پیشتر در
وبلاگهای متعدد به تضاد مدرنیته ـ به
عنوان نگرش انسانمحور ـ با مدرنیسم و به ویژه با مدرنیزاسیون که روندی است
تهاجمی و مقطعی، اشاره کردهایم و تکرار
مکررات نمیکنیم. ولی اگر مدرنیزاسیونی که رضا میرپنج در ایران به
راه انداخت با «مدرنیته» ترادف یافته، و
همزمان مدرنیزاسیون شاهنامه فردوسی ـ سانسور شاهنامه ـ نیز در دستور کار قرار گرفته مسلماً حکمتی دارد!
مطلب امروز را به ارتباط انداموار
صهیونیسم و پهلویسم، دو نمونة
«مدرنیزاسیون» استعمار بریتانیا در منطقۀ خاورمیانه اختصاص میدهیم.
برخلاف تصور عوامالناس، پهلویسم هیچ ارتباطی با افراد ـ کلنل
رضاخان و فرزندانش ـ ندارد! پهلویسم یک
سیاست استعماری است که اینان فقط مجریاناش بودند. روشنتر بگوئیم اگر کلنل رضاخان مجری این سیاست
نمیشد، فرد دیگری را برای اجرای آن در
نظر میگرفتند و همان نام فامیلی «پهلوی» را هم بر پیشانیاش میچسباندند. در
نتیجه دوقطبیهای کاذبی که عوامالناس و حکومت ملایان با «پهلویپرستی و پهلویستیزی،
یا ستایش و نکوهش رضاشاه و ...» ایجاد
کردهاند، جز انحراف افکار عمومی از ماهیت استعماری
پهلویسم و ارتباط انداموارش با صهیونیسم و خمینیسم که جملگی تولیدات محافل
نژادپرست آنگلوساکسوناند، هدف دیگری دنبال
نمیکند!
همانطورکه پیشتر هم گفتیم، با کودتای آیرونساید محافل نژادپرست
بریتانیا رسماً پای به صحنة سیاست ایران گذاشتند. و
اینچنین بودکه غصب اموال، ترور و ارعاب و
سانسور و سرکوب متفکران و نویسندگان و شاعران مشروطه در سکوت کامل دنبال شد و
گروهی از ایرانیان بالاجبار از کشور
مهاجرت کردند! دقیقاً همانطورکه فلسطینیان نیز ناچار به مهاجرت
شدند و این روند، چه در فلسطین و چه در
ایران، هماکنون با شتاب بیشتر همچنان ادامه دارد! حال نگاهی بیاندازیم به ویژگیهای پهلویسم.
در عرصة اقتصادی، مهمترین
وجه مشخصة پهلویسم تمدید قرارداد استعماری «دارسی» توسط تقیزاده و سپس توسعة آن به
دست مصدق بود! پیشتر در مورد نفت و به راه انداختن خردجال ـ بازتولید سناریوی تنباکو با هدف اخاذی از ملت
ایران ـ
توضیح دادهایم و وارد جزئیات نمیشویم.
فقط بگوئیم، به راه انداختن خردجال جهت لغو یکجانبة قرارداد
تنباکوکه جز دریافت جریمه و مقروض کردن بانک شاهی هدفی دنبال نمیکرد، در پروپاگاند استعماری بریتانیا تبدیل شده به
«عملیات قهرمانانه!» یک «قهرمان» هم از
این منجلاب استخراج کردهاند به نام «زینب پاشا!» پس چه بهتر که پیش از ادامة مطلب یک مینیپرانتز
برای «زینب مبارز» باز کنیم.
ایشان به طبقة فرودست تعلق داشتند، و خوراک و پوشاکشان را دیگران تأمین میکردهاند!
با این وجود همین فرد، در دوران سلطنت
ناصرالدین شاه، آنهم در بازار شهر تبریز
به نفسکشطلبی و تهدید بازاریان مخالف لغو انحصار تنباکو اشتغال داشت و عجبا که
هیچکس هم مزاحماش نمیشد! خلاصه اگر در دوران ناصرالدین شاه، آنهم
در بازار شهر تبریز، چنین امکانات و آزادیهائی برای «اناث فرودست و
ولگرد» وجود داشته، حتماً به دلیل
«مدرنیزاسیون » بوده! ولی عملۀ استعمار در
واقع با این جفنگیات چهرة کریه استعمار را بزک میکنند؛ از
تاراج ثروت ملتها تصویر دلپذیر ارائه میدهند، و از همه مهمتر یک «ولگرد مونث» را به قهرمان و
مبارز تبدیل مینمایند.
نمونة دیگر مدرنیزاسیون در روزگار ما
کشتزار تقی محمدی است! در شرایطی که حکومت مأبونسالاری چند فروند «نکاح
جهادی» را با چادرسیا به عنوان «حجاببان» در ایستگاههای مترو مستقر کرده، و ادعا
دارد «گروههای خودجوش مردم» این بساط را به راه انداختهاند، رادیوفردا کشتزار تقی محمدی را با آرایش تند و
«کت و دامن» و بدون نماد بردگی آخوند در زندان مخوف اوین به حرکت در آورده؛ او را
به بیمارستان میفرستد، و حماسة نبردهایاش را هم برای جهانیان «بازگو»
میکند! یادآور شویم کشتزار مذکور که
فعالیت سیاسیاش را با لچک و واکر و مظلومنمائی و اهداء جایزۀ حقوق بشر به آخوند
پدوفیل و برده فروش ـ منتظری ـ آغاز کرده بود،
هرگز «دین مبین» و یا بهتر بگوئیم ناندانی لندن و واشنگتن را به زیر سئوال
نبرده. و این
روزها که آمریکا در اوکراین و اسرائیل به افلاس افتاده، رادیوفردا
هم شلوار و شلیته و چارقد و لبادۀ ایشان را به کتودامن تبدیل کرده، و جهت
بازاریابی برای اسلام، جهادی آنجلینا جولی
را هم به کمکاش فرستاده:
«نرگس محمدی به آنجلینا جولی: اساس
جمهوری اسلامی بر دروغ و فریب بنا شده است»
منبع: رادیو فردا، مورخ اول آذرماه سالجاری
به این ترتیب بوق سازمان سیا چند پیام
روشن به مخاطب میفرستد. نخست اینکه پایه و اساس دین اسلام «دروغ و توهم
و فریب» نیست؛ این پدیدۀ سیاساختۀ «جمهوری
اسلامی» است که بر دروغ و فریب تکیه کرده! دیگر آنکه
پایه و اساس «جمهوری اسلامی» دروغ و فریب است، و نه پایه و اساس استعمار غرب! از همه مهمتر اینکه همه باید بدانند و آگاه
باشند که پدیدۀ «جمهوری اسلامی» نه ارتباطی با مدرنیزاسیون «پهلویسم» دارد، و نه کوچکترین ارتباطی با لندن و واشنگتن و
استعمار غرب! خلاصه، رادیوفردا
به این ترتیب موفق شده در ارتباط انداموار حکومت ملایان با استعمار غرب گسست
ایجاد کند! همانطور که کاریکاتوریستها با بهرهبرداری از
جنایات ارتش اسرائیل در نوار غزه، ارتباط انداموار آلمان نازی و اسرائیل با
بریتانیا را گسُستهاند!
«جونم براتون بگه!» در پی کشتارجمعی
فلسطینیان توسط ارتش آمریکائی اسرائیل، در
کاریکاتورهائی که از سرباز اسرائیلی در شبکة مجازی انتشار یافته، آرم ستارة داوود با صلیب شکسته ـ آرم ارتش آلمان نازی ـ جایگزین شده است! حال
آنکه ارتشهای آلمان نازی و اسرائیل هر دو انتقامجوئی از غیرنظامیان و «تنبیه
جمعی» را از امپراتوری بریتانیا آموختهاند!
ولی خوب اشاره به ارتباط حاکمیت
بریتانیا با نازیها و به طورکلی با آپارتاید «مصلحت» نیست؛ پای
آمریکا و امت اسلام هم به میان خواهد آمد! همه باید کور شوند و نبینند که دربار بریتانیا
و کاخ سفید رسماً از نئونازیها در اوکراین حمایت میکنند، و در مورد
کشتار غیرنظامیان فلسطین و تخریب بیمارستان و کودکستان و کلیسا و مسجد و مناطق
مسکونی غزه و به ویژه شلیک عمدی به سوی خبرنگاران هم خفقان گرفتهاند!
خلاصه از 7 اکتبر تا به امروز، ارتش
اسرائیل موفق شده علاوه بر 46 خبرنگار، بیش از
14 هزار نفر ـ از جمله 5 هزار کودک
ـ را به قتل برساند! شهرکنشینان
هم، به گزارش روزنامۀ هاآرتز موفق شدهاند
به زندگی دهها فلسطینی پایان دهند! و جالب اینجاست که «57 کشور مسلماننشین»، و در رأسشان مأبونسالاری شیعی در این میانه
تماشگرند. حکومت ملایان که طی 44 سال با شعار
«نبرد با آمریکا» و مرگ بر اسرائیل، به
سرکوب و کشتار و آواره کردن ایرانیان مشغول است،
اخیراً موفق شده در فاضلاب کاخ
باکینگهام «نژاد یهودی» کشف کند، و برای
پنهان داشتن نقش استعمار بریتانیا در«کشورسازی و تولید انبوه آواره»، پایهریزی کشور اسرائیل را به زیگموند فروید، یکی از
مهمترین متفکران مدرنیته نسبت دهد:
«[...] زیگموند فروید [...] به اشتباه به عنوان پدر
علم روانشناسی شناخته میشود اینمرد ملحد و بیدین که از نظر نژادی یهودی است و
پس از شروع جنگ جهانی دوم، خود را فراری
آلمان نازی نامید و به انگلستان رفت، مفاهیم
و مطالبی در کتابش دارد که به نفع حکومت ضدبشری اسرائیل و رژیم صهیونیستی هستند [...]»
منبع: مهر نیوز، مورخ 27
آبانماه سالجاری
بله همه بدانند که زیگموند فروید، یکی از برجستهترین متفکران مدرنیته، و بنیانگزار نظریة روانکاوی، «ملحد» بوده و به نفع حکومت اسرائیل کتاب مینوشته
است! البته زوزۀ مهرنیوز به این دلیل به آسمان
برخاسته که افکار عمومی را از زوج «بالفور ـ روتچیلد» و سیاست استعماری بریتانیا برای
غارت منطقه از طریق «کشورسازی و تولید انبوه آواره» منحرف کند؛ آوارگی 12 میلیون هندی برای ایجاد کشور پاکستان، و خوشخدمتی
حکومت ملایان برای اسرائیل و آنگلوساکسونها را هم در حاشیه قرار دهد! خلاصه نگرش
بیخدیواری مهرنیوز نوع ویژهای است از «مدرنیزاسیون تاریخ» که به گسترش حماقت کمک
شایان توجهی خواهد کرد؛ باعث میشود خمینیسم را هم در مقام مدرنیزاسیون
پهلویسم نبینیم! در نتیجه زمانیکه سایت «شاهنامه پژوهان» نوید میدهد
که خواهر «مهری بهفر» قرار است «تصحیح انتقادی شاهنامۀ فردوسی» را بر عهده گیرد، ممکن
است از «فعالیت فرهنگی این خواهر مسلمه»
ذوقزده هم بشویم:
«تصحیح انتقادی متنی چون شاهنامه مانند
زدودن کدورت از یک شئی باستانی است که خاک سدهها تاریخ را از روی آن کنار میزنیم تا اصل اثر پیدا
شود.»
منبع: شاهنامه پژوهان، مورخ، 13
نوامبر 2023
میبینیم که خواهر «مهری بهفر» قاب
دستمال به دست گرفته و میخواهند گردوغبار شاهنامه را بزدایند تا «اصل اثر» پدیدار
شود! پس از سانسور کلیات سعدی توسط فروغی ـ دوران
پهلوی اول ـ به نظر میرسد سانسور شاهنامه
هم در دستور کار علی روضه خوان ـ خمینی دوم ـ قرار گرفته باشد. از اینرو یکی از «خواهران دانشمند و متعهد و مسلمان»
برای «تصحیح انتقادی» شاهنامه فردوسی خیز تاریخی برداشتهاند! دلیل
هم روشن است؛ بخشهائی از شاهنامه با
احکام توحش دین مبین اصلاً هماهنگ نیست و منافع لندن و واشنگتن را تهدید میکند!
به عنوان نمونه هر کجا به جشن و رقص و نوشیدن
شراب اشاره شده، «توهین به اسلام» است. یا
آنجا که سیاوش «وفای به عهد» را بر اطاعت از کیکاووس ـ پدر و
پادشاه ـ مقدم میدارد، توهینی است به گوسفندسالاری و اسلام! و ... و
از همه مهمتر، آنزمان که تهمینه به بستر رستم رفته و میگوید
خواهان هماغوشی با اوست، حتماً میباید
«تصحیح انتقادی» بشود! اصلاً لازم است
این بخش از شاهنامه حذف شود، یا به فرمان کینگ چارلز، یک بخش
شامل «سنگسار تهمینه» به آن افزوده شود! به این ترتیب،
جهان بینی و فرهنگ اقوام ایرانی و
نگرش انسانی از شاهنامه فردوسی محو خواهد شد و علمالهدی میتواند روزی پنج نوبت
مطالبات اسلاممحور دربار بریتانیا و کاخ سفید بر علیه چین و روسیه و جهان چندقطبی
را بازنشخوار کند:
«[...] چالشی که امروز با آمریکا داریم با چین و روسیه
هم داریم. دنیا تبدیل به دهکدۀ جهانی شده و هر قدرتی در دنیا
ادعای مدیریت جهانی دارد، در حالیکه اسلام حاکمیت جهان را در اختیار قدرت
نماینده خدا میداند و این چالش بزرگ ما با جهانخواران است.»
منبع: پیک نت، مورخ 27 نوامبر سالجاری
در سال 1917،
زمانی که امپراتوری بریتانیا در
عمل به عنوان فاتح جنگ اول جهانی، صهیونیسم و پهلویسم را طراحی میکرد، امثال
علم الهدی مشکلی نداشتند؛ «جهان در اختیار قدرت خدا بود!» و همانطور
که شاهد بودیم «خدا» هر هفته، با ایجاد یک
کشور جدید در منطقه، سیل آوارگان را هر چه
بیشتر «توسعه» میداد! این روزها که دکان
کشورسازی «خدا» رو به کسادی گذارده، لازم است «اتحاد جماهیر نوکری» ـ همان 57 کشوری که از 7 اکتبر تا 23 نوامبر به
تماشای کشتار جمعی فلسطینیان مشغول بودند ـ به نیابت از سوی «خدا» جهان را اداره کند! خواهر
بهفر هم میتوانند با «تصحیح انتقادی شاهنامه فردوسی» نسل آینده را برای لولیدن و
خزیدن در مرداب اتحاد جماهیر نوکری «تربیت» نمایند! خلاصه بگوئیم پس از تصحیح شاهنامه، نسل آیندۀ ایران خواهد توانست ویراستی از
شاهنامه را مطالعه کند که با ادیان ابراهیمی، به ویژه با توحش شیعیها و حماقت داسالله هماهنگی
لازم را داشته باشد!
میدانیم که داسالله، و اصولاً کمونیستجماعت با جشنهای ایرانی و
شاهنامة فردوسی سخت مخالف است. هذیانات احمد شاملو ـ شعارسرای محبوب انقلابیون که برای مخالفخوانی، جیره مواجباش را از «دفتر فرهنگی شهبانو»
دریافت میکرد ـ در مورد نوروز و شاهنامه
فردوسی در دسترس همگان است، به همچنین
ترهات احسان طبری در مورد «استقبال ایرانیان از دین اشغالگر تازی!»
و البته جای تعجب هم نیست! از آغاز پهلویسم، فرهنگ
و تاریخ ایران همزمان توسط ادیان ابراهیمی و چپنمایان مورد تهاجم قرار گرفته. ترور و
ارعاب به کنار، در عرصة رسمی هم همان طور که بارها گفتهایم
فروغی یا همان «ذکاءالملک» نیمی ازکلیات
سعدی را حذف کرد تا آن را به قول خودش با احکام شرع مبین هماهنگ کند!
در دوران پهلوی اول، تأسیس سازمان تبلیغات اسلامی و حوزة علمیۀ قم، شاهنامه و فرهنگ ایران را در حاشیه قرار داد. چماق مدرنیزاسیون که بر نوروز و جشنهای ایرانی
فرود آوردند شراب و رقص و موسیقی را از جشنهای ایرانی حذف کرد. و یکبار
دیگر، شمشیر و کلام تازی، اینبار
با حمایت استعمار بریتانیا و در قالب مدرنیزاسیون بر ایران و فرهنگ ایرانی چیره شد.
در دوران پهلوی دوم ـ آغاز خلافت رسمی ارنست پرون ـ چپنمایان
شیعی با داس و چکش و دین اشغالگران تازی،
به جان شاهنامه و مفاخر فرهنگی ایران اوفتادند. سپس محافل بینالمللی با صلیب شکسته و عصای موسی
و بیبیگوزکهای اقوام سامی، پایه و اساس
تاریخ ایران ـ امپراتوری هخامنشی ـ را
سنگسار کردند و ... و اینک پهلوی ثالث که لاف پدربزرگش را میزند، همصدا با معصومه قمی از تهاجم نظامی به ایران
حمایت میکند. شاید بهتر باشد آن خواهر «شاهنامه پژوه» که به
قول خودشان برای «زدودن گردوغبار شاهنامه» خیز برداشتهاند، پس از
گردگیری، شاهنامه را در حوض مسجدشاه «کُر» بدهند تا از «لوث فرهنگ ایران» پاک شود؛ علاوه بر لُرد بالفور و روتچیلد، کینگ چارلز و
خصوصاً نتانیاهو از ایشان تقدیر فراوان به عمل خواهند آورد.
خجسته باد جشن آذرگان!
<< بازگشت