یکشنبه، آبان ۱۸، ۱۴۰۴

ممدانیسم!

 

 

شهرخواری تهران،   با مجسمۀ‌ آرش کمانگیر و مجسمۀ‌ ملهم از نقش برجستة‌ زانو زدن والرین در برابرشاپور ساسانی معرکه گرفته،   باشد تا صیغه‌های انقلابی آنگلو‌ساکسون‌ها را به افتخارات اسطوره‌ای و تاریخی ایران پیش از اسلام وصله کند!   جای تعجب نیست که عملیات مهوع تحریف تاریخ ایران به خلع سلاح پادشاه پیروز،  و نهایت امر تغییر شکل تاج وی نیز بیانجامد!  روسپی‌های جهادی،   همانطورکه می‌دانیم شیفتۀ ‌مرگ و شکست و نابود‌ی‌اند.        

 

برای آشنائی با دریدگی اینان کافی است نقش برجستة‌ پیروزی شاپور در نقش رستم را با مجسمة سفارشی شهرخواری زال‌ممد مقایسه کنیم!  در هر حال پیروزی شاپور ساسانی و منشور کوروش هخامنشی و آرش کمانگیر هیچ ارتباطی با شیعی‌ها ندارد؛  نه کوروش هخامنشی از  احکام توحش اسلام پیروی می‌کرد،  نه شاپور ساسانی.  ازین گذشته حکومت مفلوک اسلام‌پرست‌ها که می‌کوشد خود را به امپراتوری‌های هخامنشی و ساسانی بچسباند،   گویا فراموش کرده که این امپراتوری‌ها «دست نشانده» نبودند،  کشورشان را غارت نمی‌کردند،  برای توله‌های‌ مقامات‌شان هم گرین‌کارت نمی‌گرفتند!   نهایت امر توحش و تحجر اسلام،  در هر حال با جهان‌بینی اقوام ایرانی تضاد آشکار دارد.

 

کافی است به شاهنامة فردوسی نیم‌نگاهی بیاندازیم تا دریابیم میان اصول اسلام ـ  رسم و رسوم قبائل بادیه‌نشین سامی ـ  و نگرش ایرانی تفاوت از زمین تا آسمان است!   و اگر شیعی‌ها با شاپور و آرش و منشور کوروش معرکه گرفته‌اند،  صرفاً جهت انحراف افکار عمومی از واقعیات اجتماعی و خصوصاً تاراج بی‌امان اموال ملت ایران توسط حکومت زال‌ممد است!                       

 

به طور مثال،  یکی از توله‌های علی روضه‌خوان،  که مانند خود وی انگل و مفتخور و مفتگو است،  از بانک آینده «وام» گرفته تا یک هتل 4 ستاره در بوداپست ابتیاع کند!  ‌ البته «زحمات» ایشان جهت «کمک  به مردم غزه» معرفی شده.  نیازی نیست بگوئیم که بانک مذکور نیز جهت لبیک به نیات خیر «انگل‌زاده»،  آناً وام کلان را به وی اعطاء کرده است!  به محض افشای «سرقت قانونی‌نمای» تولة علی روضه‌خوان،  رئیس‌دفتر مقام معظم ساده‌زیست،  برای امت همیشه در صحنه توضیح داده‌اند که انگل‌زاده «پاک‌دست» است و از بانک آینده وام نگرفته؛ ‌ «بانک مرکزی به او وام داده:»  

 

«حاج میثم به پاکدستی شهرت دارند و رهبر انقلاب به ویژه در تربیت ایشان از کودکی، همواره دقت کافی داشته‌اند [...] جریان این است که حاج میثم برای تأمین کمک‌ها به غزه، در شهریور 1403 با وامی که از بانک مرکزی به ایشان داده شد،  این هتل را خریداری کردند تا سود آن برای مردم مصیبت‌زده غزه فرستاده شود.»

منبع: سایت پیک نت،   مورخ 11 آبان‌ماه سالجاری

 

بله بانک مرکزی به کوچک‌ترین تولۀ علی روضه خوان «وام کلان داده» تا در مجارستان هتل چهار ستاره بخرد،  میزان وام هم مشخص نیست!  ولی باید یادآور شویم که ابتیاع هتل کذا توسط تولة علی روضه‌خوان در مجارستان،  می‌باید همان سیاست «نگاه به شرق» حکومت زال‌ممد تلقی شود!  روشن‌تر بگوئیم سرقت اموال ایرانیان و سرازیر کردن‌شان به مجارستان،  کشور عضو سازمان ناتو و اتحادیة اروپا همان «نگاه به شرق» زال‌ممد است!   خلاصه اگر علی روضه‌خوان نمی‌خواهد با آمریکا «روابط مستقیم و رسمی» داشته باشد به این دلیل است که از یک‌سو، ‌  رابطة روسپی و مشتری هرگز رسمیت ندارد.  و از سوی دیگر،  آشکار شدن رابطۀ کذا برای «مشتری» رسوائی به بار می‌آورد!  در واقع عرعر علی روضه‌خوان و سلف‌اش بر علیه آمریکا،   نشان از یک نکتۀ‌ پیش‌پا افتاده دارد:   نگرانی خمینی و جانشین‌اش از مخدوش شدن اعتبار و پرستیژ جهانی «مشتری!»

 

راه دور نرویم!  گذشته از توله‌های خمینی،  سه انگل‌زادة دیگر مقام معظم ـ  مجتبی،  مسعود و مصطفی ـ  نیز از بساط تاراج ملت ایران بی‌نصیب نمانده‌اند.  البته لفت‌ولیس توله‌های علی روضه‌خوان و جنایات‌شان موضوع تازه‌ای نیست،  و همه می‌دانند علی روضه خوان مانند سلف‌اش،  جز «خدمت» به استعمار وظیفۀ دیگری ندارد،  و خرید هتل کذا در بوداپست هم بخشی است از همین خدمات.     

 

یادآور شویم دانشگاه مجارستان به نتانیاهو و احمدی‌نژاد دکترای افتخاری اهداء کرده و دولت مجارستان هم که از معرفی بی‌نیاز است؛  همراه با «همه» و در خدمت «همه!»  از این نظر مجارستان شباهت عجبیی به کشور خلق‌الساعۀ «فاکستان» پیدا کرده!   شاید به همین دلیل سردار محمد قاطر خالی‌باف،‌  ملقب به سیسمونی‌نژاد،   پس از شرکت در خردجال 13 آبان‌ماه،  برای پابوس ارتش آمریکا راهی فاکستان شده‌اند تا دست در دست «ملت نیست در جهان فاکستان» در برابر «رژیم صهیونیستی» ـ  اسرائیل ـ   و هر ابرقدرت دیگری بایستند:

 

«[...] مردم پاکستان،  مردم ایران را برادران خود می‌دانند [...] برادری اسلامی [...] به ما ثابت می‌کند که مسلمانان زیر سایه‌ اسلام [...] می‌توانند از هر محاسبه‌ مادی فراتر روند و بر هر ابرقدرتی غلبه کنند.»

منبع:  تسنیم،  مورخ 18 آبان‌ماه سالجاری 

 

جالب اینجاست که فاکستان که در مدفوعات شیعی،  قرار شده بر همۀ ابرقدرت‌ها غلبه کند،  پادگان ارتش ناتو،  و حامی اصلی تروریسم آنگلوساکسون در منطقه است!   خلاصه اگر این روزها عملیات تروریستی‌ای در هند صورت گرفت،  بدانید و آگاه باشید که ثقتی‌کلاب و فاکستان به رهبری آنگلو‌ساکسون‌ها،   در برابر «رژیم صهیونیستی و هر ابر قدرتی» ایستاده‌اند و بانک آینده هم به همین منظور افتتاح شده بود!  

 

از اینرو پس از افشای ماجرای بانک مذکور  ـ  راهزنی «قانونی» توسط علی انصاری و شرکاء ـ  بلافاصله بریتانیا نیز دست به کار شده،   وی را در فهرست تحریمی خود قرار داد.  به این ترتیب علی انصاری در داخل کشور از حاشیة امن برخوردار خواهد شد،   و بریتانیا هم می‌تواند اموال ـ  املاک و حساب‌های بانکی ـ  وی را در غرب سگ‌خور کند.  این است روند قدیس شدن  «تاراج‌گر» و سرازیر شدن اموال ملت ایران به خزانۀ کاخ باکینگهام!  همان روند «تحریم»‌ که اینک شتاب بیشتری گرفته! 

 

بله «فواید تحریم» را فراموش نکنیم.  این روند مال و اموال ملت را همزمان ‌نصیب راهزنان شیعی و اربابان‌شان در فرنگ می‌کند!   بی‌دلیل نیست‌که در میعاد اشغال «به فرمودة» سفارت آمریکا در تهران،  برای انحراف افکار عمومی از سرسپردگی حکومت ملایان به آمریکا، اراذل و اوباش و صیغه‌ساعتی‌های حکومت را با شعار «مرگ بر آمریکا» به خیابان آوردند و تولة احمد خمینی را در دانشگاه ملی بالای منبر فرستادند تا اجرای اوامر ارباب ـ  تحمیل تحریم و جنگ بر ملت ایران ـ  را به ارزش بگذارد:

 

«[...] اگر سفارت آمریکا تسخیر نشده‌ بود،  امروز جمهوری اسلامی نبود؛   و اگر بود، موشک و انرژی هسته‌ای نداشتید [...] این مسأله استقلال ما را تضمین و ما را زنده‌ کرد [...]»

منبع:  گویا نیوز،  مورخ 13 آبان‌ماه سالجاری

 

در واقع اگر عموسام سوت نزده بود و لوتی و عنترهایش از دیوار سفارت بالا نمی‌رفتند،  تولة احمد خمینی، که عین پدر و پدربزرگش جز مفت‌گوئی و مفتخوری و خدمت به استعمار «شغل» دیگری ندارد،   به شخصیت سیاسی تبدیل نشده بود،   و نمی‌توانست از منافع استعماری غرب در ایران،  تحت عنوان «استقلال ما» اینچنین دفاع جانانه به عمل آورد.

 

نیازی نیست که بگوئیم «استقلال» لات و آخوند،  معنائی جز سرکوب ملت ایران،  در عرصة «اقتصادی ـ اجتماعی» و فرهنگی نداشته،  ندارد و نخواهد داشت.  به همین دلیل،  محفل کهنه‌فروشان نیویورک هم که برای این شهر «شهردار» تعیین می‌کند،   با پرتاب یک شمپانزة‌ شیعی و هندی‌تبار به جایگاه شهردار نیویورک،  در واقع می‌خواهد «عظمت گذشته» را بازیابد!

 

چرا که انصافاً گذشتۀ پرافتخاری است!  استقبال پرشور از مارشال پتن ـ  26 اکتبر1931 ـ  در معیت ژنرال «جان پرشینگ» در بطن این گذشته جا خوش کرده!   گذشته‌ای که علاوه بر کشتار و سرکوب رایج ارتش آمریکا در گواتمالا و ال‌سالوادور و ... یادآور ماجرای «ایران ـ کنتراس» نیز هست.   «بده‌ ـ بستان» محفل الیوت آبرامز با حکومت روسپی‌های جهادی؛  تأمین نفت رایگان برای روسپی‌خانه‌داران آمریکای لاتین؛  دریافت سلاح و تجهیزات از اسرائیل!  اینهمه جهت تداوم جنگ استعماری با عراق!   

 

دردسرتان ندهم،  اصل مطلب تغییری نکرده!  ترامپ به آفریکانرها دخیل بسته،  کهنه‌فروشان نیویورک هم در قالب مخالفت با ترامپ،  و در واقع برای تداوم همان راه نورانی‌‌ یک شمپانزۀ شیعی به صحنه آورده‌اند،   و خلاصه از طریق نیویورک می‌خواهند خودشان را به «ثقتی‌کلاب» متصل کنند!   ناگفته نماند که در آستانة برگزاری انتخابات شهرداری نیویورک،  آناً یک کشتزار سوری و اهل هنر و بی‌حجاب هم برای ممدانی‌ 34 ساله پیدا کردند،   باشد تا «مردم» برایش حرف در نیاورند.   ولی کیست که نداند،  ‌اسلام، یعنی برده فروشی و پدوفیلی و تاراج و تخریب و جماع با بز و گوسفند و مرغ و ماهی!     

 

باری شهردار جدید نیویورک به یک خانوادة مرفه و اهل علم و هنر از «دمکراسی هند» تعلق دارد!   مادرش فیلمساز سرشناسی است که در سال 1988 برای فیلم «سلام بمبئی» جایزة دوربین طلائی فستیوال کن را دریافت نموده.   وی پس از جدائی از همسر اولش ـ  میچ اپشتین ـ  با محمود ممدانی،  استاد علوم سیاسی و مردم‌شناسی در دانشگاه کلمبیا ازدواج کرده است!   جالب اینکه،   زوج مرفه و اهل علم و هنر کذا معلوم نیست به چه دلیل شا‌پسری شیعی «تربیت» کرده‌اند،  که رفتارش به اراذل حکومت آخوند شباهت دارد!   شاید به همین دلیل باشد که ایشان همچون روح‌الله خمینی،  در مرکز توجهات چپ‌نمایان فرانسه قرارگرفته‌اند!

 

افسوس و صدافسوس که ژان پل سارتر و میشل فوکو و ... و دیگر حامیان پدوفیلی و برده‌فروشی و سنگسار و قصاص امروز دیگر در قید حیات نیستند تا سروپا برهنه به نیویورک شتافته،  به تلمذ در مکتب «سوسیالیسم» بیابانی ممدانی بنشینند!   ولی خوب جای نگرانی نیست؛‌   نسل‌جوان سوسیالیست‌های فرانسه دوان، دوان به نیویورک رفتند،  و با اصول «ممدانیسم» از نزدیک آشنا شدند.  

 

و از آنجا که چپ‌نمایان فرانسه از هوش سرشاری برخوردارند،   بلافاصله دریافتند که «ممدانیسم» را می‌باید با  «تهاجم به کنسرت» آغاز کرد.  و توحش و حماقت و ضدیت با اجتماع را در کشور فرانسه،  به عنوان «دفاع از حقوق فلسطینیان» و «مبارزه با اسرائیل» به ارزش گذارد!  خوشبختانه دولت فرانسه هنوز ساقط نشده؛  مهاجمان به کنسرت هم بازداشت شده‌اند.  حال نگاهی بیاندازیم به کشور اشغال‌شدة‌ جرمانی که در سی‌وششمین سالگرد فروپاشی دیوار برلن،  همچنان به «شیطان‌سازی» و بازاریابی برای «دین مبین اسلام» مشغول است!

 

جای تعجب نیست که در این بساط حماقت‌گستر،  صیغه ‌صادراتی ملاممد خاتمی،  معصومه قمی هم حضور یابد و به احترام توحش و تحجر اسلام و مدافعان غربی‌اش،  بحث انحرافی «مبارزه با دیکتاتوری» را مطرح کند.  حال آنکه حکومت ملایان در ایران،   هر دیکتاتوری‌ای نیست؛ ‌ یک «فاشیسم دست‌نشانده و دینی» است.

 

تعجبی ندارد که بیانات کودکستانی و ابله‌پسند معصومه قمی در سایت اسلام‌پرست «گویا نیوز» انعکاس یابد.  معصومه قمی،  مثل همة شمپانزه‌های شیعی مقلد است،  مبتلا به فقر فرهنگی و بیگانه با تفکر.  در نتیجه بهترین بلندگوی استعمار به شمار می‌آید.  این رأس شیعی که اخیرا «مستفرنگ» هم شده و مینی‌ژوپ را جانشین لچک کرده،  با ایجاد ترادف میان دیوار برلن و نماد بردگی زن ـ حجاب ـ  علی روضه‌خوان و مادورو را در کنار رئیس فدراسیون روسیه می‌نشاند،  و راه پیروزی بر دیکتاتوری‌ها را به جهانیان نشان می‌دهد:

 

«[...] من، آقای لئوپولدو لوپز و گری کاسپاروف،  مخالفان خامنه‌ای،  مادورو و پوتین هستیم [...] برای پیروزی در برابر دیکتاتوری‌ها [بر دیکتاتوری‌ها]  باید در پارلمان‌های دنیا حضور یافت و از تجربیات کشورهای دیگر بهره گرفت [...]»

منبع:  گویانیوز،‌  مورخ 8 نوامبر 2025 

 

بله اگر اهالی مرز پرگهر می‌خواهند بر فاشیسم دینی و دست‌نشاندة‌ غرب در ایران پیروز شوند،  لازم است در پارلمان‌های دنیا حضور یابند و از تجربیات کشورهای دیگر ـ کشورهائی که هیچ ارتباطی با سیر تحولات اجتماعی و تاریخی ایران ندارند ـ  بهره گیرند!  به عنوان نمونه،  معصومه قمی که در ایران کتاب «آیات شیطانی» آتش می‌زد،   و طی دوران اقامتش در فرنگ مدت‌ها نماد بردگی بر سر داشت،  می‌خواهد با الهام از تجربیات ایالات‌متحد و بریتانیا بر مترسک لندن و واشنگتن در ایران پیروز شود!   در این راستا گویا قرار است شهرداری برلن «هفتۀ‌ آزادی» هم برگزارکند که البته نمی‌باید آن را با «هفته دمکراسی» اشتباه بگیریم.

 

همینجا بگوئیم،  اگر «دمکراسی» حاکمیت قوانین انسان‌محور است،  واژة آزادی فاقد تعریف حقوقی است،  در نتیجه گنگ و مبهم و فریبنده باقی می‌ماند!   از اینرو شاهدیم که تمامی شارلاتان‌های شیعی از قماش معصومه قمی،  و به ویژه کشتزار تقی محمدی،  کنیزالاسلام برگزیدة محفل نوبل، که ظاهراً خود را طرفدار دمکراسی جا زده‌اند،   مرتباً خواستار «آزادی» و دمکراسی و حقوق برابرند؛  تو گوئی آزادی و برابری در دمکراسی وجود ندارد:

 

«[...] عهد و پیمان ما رسیدن به آزادی،   دموکراسی و برابری است که شرط لازم آن پایان دادن به استبداد دینی است [...]»

منبع:  گویانیوز،  مورخ 13 آبان‌ماه سالجاری 

 

همچنان که می‌بینیم کشتزار تقی محمدی نوع خاصی از دمکراسی «کشف» کرده.  آزادی و برابری را در کنار دمکراسی قرار داده،  و همزمان یک دین هم «کشف» کرده که غیراستبدادی است!  در واقع نوچۀ دکان شیرین عبادی که پیشتر به آخوند پدوفیل و برده فروش جایزۀ حقوق بشر اهداء کرده بود،   و تا چندی پیش،   به عنوان زندانی رسانه‌ای،  در بساط مهوع انتخابات بیابانی حکومت ملایان نیز شرکت می‌کرد،   از یک‌سو به تحریف دمکراسی مشغول شده،   و از سوی دیگر،  برای دین «غیر استبدادی» بازاریابی می‌کند!  حال آنکه آزادی،  خارج از چارچوب دمکراسی،  تخریب و انسان‌ستیزی و ضدیت با اجتماع است؛  دستاورد دیگری نمی‌تواند داشته باشد.

 

برای روشن شدن ابعاد تخریب و تحریفی که شیعی‌ها بر علیه دمکراسی به راه انداخته‌اند لازم است با «واژه‌های ناب» ـ  نسبیت‌ناپذیر ـ در علوم انسانی آشنا شویم.   واژه‌هائی از قبیل «حقوق بشر»،  جمهور،  دمکراسی،  و ...  که از محوریت و نسبیت‌ناپذیری «انسان» ملهم شده‌اند!   از واژۀ ناب «جمهور» آغاز کنیم که در نامۀ معروف مصطفی رحیمی ـ  چرا با جمهوری اسلامی مخالفم ـ  نیز به آن اشاره شده است.

 

جمهور  واژه‌ای است «ناب»؛   نه می‌تواند دینی باشد،   نه بومی،  نه نژادی و نه سیاسی!  در مورد ایران،  فقط می‌توان از «جمهوری ایران» یاد کرد.  افزودن واژه‌هائی از قبیل «دمکراتیک،  اسلامی، ایرانی،  سکولار،  بومی،  دینی و...» به واژۀ جمهور هدفی جز تحریف و تخریب معنا و مفهوم واقعی آن  ندارد.  حال بپردازیم به واژۀ‌ دمکراسی که یکی دیگر از واژه‌های «ناب» به شمار می‌رود.

 

دمکراسی،   برخلاف تبلیغات شیعی‌ها،  «حکومت مردم بر مردم» نیست؛‌ حاکمیت قوانین «انسان‌محور» است بر ملت‌؛  در نتیجه نسبیت‌ نمی‌پذیرد!  در دمکراسی،  حدود آزادی‌های فردی و اجتماعی را همین قوانین انسان‌محور تعیین می‌کند،  نه عرف و دین و سنت و سلیقه!   حقوق و آزادی‌های انسان در چارچوب همین قوانین تعریف می‌شود.  از اینرو واژۀ فریبندۀ‌ «آزادی»،   نه تنها با دمکراسی و روابط دوسویه و انسان‌محور در تضاد قرار می‌گیرد، که به صراحت نافی و ناقض آن خواهد بود.