شنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۴

کودتای 22 بهمن، عکس منتشر نشده مذاکرات هویزر با انقلابیون ایران


بیست و هفت سال پیش در چنین روزی، در ایران کودتائی به وقوع پیوست که گروهی، هنوز هم از آن به عنوان «انقلاب» یاد می‌کنند. پس از مذاکرات هویزر با مقامات امنیتی ـ نظامی، قرار شد، آمریکا و دیگر اعضای ناتو، کشور ایران را از طریق خمینی اداره کنند. یعنی کسی که به جز تکرار اسلام، اسلام، هیچ نمی‌فهمید، حتی همان اسلام را. این بهترین گزینة حاکمیت در ایران بود، کسی که نمی‌فهمد چه می‌گوید.

روز نوزدهم بهمن ماه سال کودتا، کیهان، ارگان کوکلوکس کلان‌های هریتیج کلاب در ایران، عکس تظاهرات همافران را منتشر کرد. دیگر جای هیچ نگرانی نبود. گروهی از نیروهای نظامی به «انقلابیون» پیوسته بودند و آمریکا دیگر نمی‌توانست کودتا کند! بقیه ماجرا را همه می‌دانند. ملی ـ مذهبی‌ها، یعنی همان گروه تحجر ـ توحش، با کت شلوار و کراوات، صحنه گردانان این خیانت شدند، همچنان که در 28 مرداد، همین ملی زهرمارها، جاده صاف‌کن کودتا شده‌ بودند.

اوضاع نسبتا خوب بود، ماشاالله قصاب، شهربانی، کمیته و ساواک صمیمانه همکاری می‌کردند و موضوع روز هم «حجاب» بود، یعنی سد مبارزه «رهبر کبیر کودتا» با امپریالیسم!!! ولی ناگهان، و طبق معمول، پوست خربزه همیشگی زیر پای ملی‌مذهبی‌های فکل کراواتی گذاشته شد تا نقش آفرینان درجه دو، یعنی اراذل اوباش بازار و حوزه علمیه اوضاع را به دست گیرند. اینان با خمینی هیچ اختلاف نظری نداشتند، چون اصولا نظری نداشتند، و حقوق می‌گرفتند که اطاعت کنند. به همین دلیل عکس نخست وزیر انتصابی خمینی، در حال سلام‌ علیک با برژینسکی، منتشر شد، و توفانی به پا شد!!! مثل همین توفان کاریکاتور «حضرت ختمی مرتبت»! نمی‌دانم اگر عکس مذاکرات «انقلابیون» با هویزر منتشر می‌شد چه طوفانی به پا می‌شد؟ متاسفانه، «آزادی بیان» این مورد خاص را شامل نمی‌شد. همه عکس‌ها یا خبرها نباید منتشر شوند. مطالبی برای انتشار نیکوست که بتوان از انتشارشان هیاهو به راه انداخت و اذهان عمومی را منحرف کرد. انتشار مطالبی که چشم مردم را بر واقعیات می‌گشاید، مصلحت نیست.

پس از انتشار عکس خوش و بش نخست وزیر «انقلاب» با نظریه‌پرداز آمریکائی «انقلاب»، بلافاصله ساواک دست به‌کار شد، خوئینی‌ها که عضو ساواک بود و چند ماه قبل از کودتای هویزر، از سوی ساواک راهی زندان اوین شده بود تا هیچکس در مبارز بودنش تردید نکند، مشتی اوباش ساواک مثل عبدی و اصغرزاده را به همراه گروهی "هالو" برای اشغال لانه جاسوسی بسیج کرد. و اوضاع مملکت به دست سردار سازندگی و بنی‌صدر و رجائی افتاد. سروش را از قلم انداختم. بله سروش هم بر طبل وحدت و وحدانیت می‌کوبید و به عنوان پا‌منبری مصباح یزدی در تلویزیون بحث آزاد می‌کرد. تصفیه در دانشگاه‌ها آغاز شد. جنگ شروع شد، جوانان ایرانی در جبهه ها و زندان ها ناپدید شدند، به تبعید تن دادند و به دام اعتیاد افتادند. یک نسل نابود شد.

امروز پس از بیست و هفت سال، شرکای چپاول ملت ایران، ملی ـ ‌مذهبی‌ها، با وقاحت دم از آزادی می‌زنند، افشاگری می‌کنند، همکاران سابق را لو می‌دهند و از تبعیدیان مدد می‌جویند. نه از همه، از تبعیدیانی که سر درآخور استعمار دارند. دوباره، روز از نو، روزی از نو، غرب به نوسازی شرکت سهامی اپوزیسیون همت گماشته. ناگهان اکثریت قریب به اتفاق سایت‌ها، روپوش ارمک را به تن کرده، کشف کرده‌اند که دشمن اصلی همان حکومت دینی است!!! یعنی همان حکومتی که غرب بر ملت ایران تحمیل کرده و اکنون هم وقت رفتنش شده.

به همین دلیل ناگهان همه سایت‌ها «متحد» شده‌اند. ارتباط این روپوش ارمک با کاریکاتور «آن حضرت» این است که توفان کاریکاتور را جناحی به راه انداخته که قصد بیرون راندن اروپا از منطقه را دارد. این جناح جدید، الزاماتش مشابه الزامات آمریکا است، ولی گروه‌های افراطی ویژه خود را دارد. یعنی افراطیونش با افراطیون مطلوب غرب متفاوتند. اما وجه مشترک جناح جدید با جناح غرب در این است که هردو به افراطیون مذهبی نیاز دارند تا چپاول را تداوم دهند.

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت