ساواکآنلاین
ساواک دوباره دست به کار ساماندهی اوپوزیسیون شده. بر همه سایتها نظارت کامل دارد، همه مطالب را میخواند و تکمیل میکند، یک سری اطلاعات جدید هم در اختیار کاربران محترم قرار میدهد. البته با نامهای مستعار. مثلا در قالب حسن ایکسزاده مقاله مینویسد. تمام جزئیات گفتگوی شاه با سفیر سنبلستان در تالار کاخ گلستان را برایتان شرح میدهد: شاه گفت، من نمیدانم چکار کنم ... سفیر گفت، دولت من مایل است شما هیچکار نکنید ... هویدا که آن گوشه قایم شده بود، به من چشمکی زد و خندید، منظورش این بود که کار علم تمام است. خیلی خوشحال بود... ولی شاه ناراحت شده بود و به فنجان چای که روی میز کنار گلدان کریستال باکارا بود دست هم نزد.
در این میان خواننده باید ببیند، که "من" در این ملاقات چه کسی میتوانسته باشد؟ سفیر سنبلستان، خود شاه، هویدا، مترجم حاضر در جلسه، فنجان چای، میز زیر فنجان یا گلدان کریستال باکارا؟
هرچه هم مقاله را بیشتر بخواند، بیشتر گیج میشود، چون ناچار است به تخیلاتش میدان بدهد تا "من" را پیدا کند. بالاخره در تالار کاخ خارج از این اشیاء و افراد، پدیدههای دیگری هم قادر به شنیدن و دیدن بودهاند. مثلا یکنفر که پشت پرده قایم شده، هویدا از حضورش اطلاع دارد، ولی شاه و سفیر سنبلستان از این مهم بیخبرند!
ساواک گاه از دوران سلطنت بیرون میآید و پرشی به دوران جمهوری تحجر توحش میکند. این بار با نام مجید ایگرگپور، مقاله مینویسد و جزئیات گفتگوی خمینی با خامنهای و چند ملای کور و کچل دیگر را در جماران فاش میکند. مثلا مینویسد: روز بیست و پنجم اردیبهشت خامنهای آمده بود جماران و به خمینی گفت این مجاهدین ما را بیچاره کردهاند، خمینی هم گفت، صبرکنید، استخاره کنم، ببینم چکار میشود کرد. بعد رفسنجانی از راه رسید و گفت آقا من و آقای محتشمی دیروز استخاره کردیم خوب آمد! از حوزه هم خبر دادند استخاره خوب آمده ... خمینی هم گفت پس اعدامشان کنند.
این جا گرفتاری خواننده بیشتر است. چون سردار سازندگی، خمینی، خامنهای و بقیه سران انقلاب کبیر ناتو همه زبان یکدیگر را میفهمند و مترجم و این جور چیزها لازم ندارند... هویدا هم اعدام شده و نمیتوانسته در صحنه حضور داشته باشد. کسی هم غیر از خود این سه نخاله در تالار جماران نیست. آخوند جماعت هم به کسی چیزی تعارف نمیکند، دست گدائیش همیشه پیش این و آن دراز است. پس فنجان چای هم در کار نیست که خواننده فکر کند، فنجان شاهد قضایا بوده. از میز و این حرفها هم خبری نیست که فکر کند گلدان روی میز شاهد ماجرا بوده. پشت پرده را هم خمینی، خامنهای و رفسنجانی هر سه حسابی دست کشیدهاند، اگر دوریالی از جیب کسی افتاده بردارند. پس پشت پرده هم هیچ نیست. میماند خود پرده. البته اگر نویسنده، خامنهای، رفسنجانی یا خود خمینی نباشد.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت