...
همیشه وقتی به اخبار گوش میدهم، به یاد آهنگ «راد ستیوارت» میافتم. تکنیک پخش اطلاعات دقیقاً همین ویژگی را دنبال میکند. ضربه نخستین، «قاطعترین ضربه» است. به عنوان مثال، برای لوث یک مطلب مهم، نخست، هیاهوئی رسانهای در ارتباط با آن صورت میگیرد و شبکههای مختلف چندین بار، با طبل و دهل، خبری را در ارتباط با آن پخش میکنند. بعد، مرحلة تکذیب همان خبر فرا میرسد؛ بطور مختصر و مفید، همراه با یادآوری خبر پخش شده، با آب و تاب کمتر، در مرحلة، که مرحله ابهام است، رسانهها خبر را نه تکذیب میکنند، نه تائید، بلکه آنرا به صورت شرطی پخش میکنند. به این ترتیب: گفته میشود، در حمله به سفارت آمریکا، یعنی سفارت دموکراسی بمبها، همة مهاجمین مسلح به قتل رسیدند ... مرحله نهائی مرحله سرگردانی است. در این مرحله، شبکههائی خبر را تائید میکنند ولی همزمان یادآور میشوند که شبکه های دیگری، این خبر را تکذیب کردهاند!
این «فناوری» دو فایده دارد، از یک سو خبری که نخستین بار پخش شده در ذهن شنونده تاثیری ماندگار میگذارد. و با هر تکذیب، صرفاً تاثیر خبر در ذهن او تشدید میشود. به عبارت سادهتر، اگر ده بار تکذیب خبر را بشنوید، امکان ندارد بتوانید خود خبر را فراموش کنید. چون تکذیبها خبر را از ذهن پاک نمیکنند.
از سوی دیگر، اصل مطلب به طور کلی لوث میشود. یعنی هیچکس نمیتواند بفهمد، اگر تهاجمی به سفارت آمریکا صورت گرفته، چند آمریکائی کشته یا مجروح شدهاند، چه خسارتی به سفارت وارد آمده و جزئیات این تهاجم چه بوده. و اگر تهاجمی در کار نبوده، چه پیش آمده که تعبیرش تهاجم بوده؟ این مسائل هرگز روشن نخواهند شد. یعنی در سایه پخش خبر نخست، خبرهائی وجود دارند، که هرگز پخش نمیشوند.
این فناوری «اطلاع رسانی» بر پایه شیوههای ابهام تکیه دارد. با استفاده از واژگان پوشالی، با ترادف مفاهیم متخالف و متضاد، رسانهها به مخدوش کردن مرزها میپردازند. برای مثال به عنوان خبری از بیبیسی بنگریم: تونی بلر اظهار داشت که در شورای امنیت، بر سر مسئله ایران توافق حاصل خواهد شد.
در این عنوان هیچ اشارهای به جزئیات توافق مورد نظر تونی بلر نشده. ولی خواننده ـ با شناخت مواضع دولت انگلیس، یا مواضعی که بیبیسی آنها را به عنوان مواضع انگلیس به او فهمانده، چنین نتیجه میگیرد که در شورای امنیت توافقی حاصل خواهد شد که مورد نظر دولت انگلیس است. در صورتیکه توافق مذکور اگر هم حاصل شود، میتواند با انتظارات دولت انگلیس فاصله بسیار داشته باشد. این امری است که بنگاه معتبر سخنپراکنی بهآن نمیپردازد. چون هدفش اطلاع رسانی نیست، هدفش ایجاد شبهه است.
واژه پوشالی در این جا واژه «توافق» است که هیچ چارچوبی ندارد. فقط توافق است و بس. در این قالب پوچ همه چیز میتوان گنجاند: حمله به ایران، تحریم ایران، تشویق ایران و ...
گذشته از شیوه لوث خبر، شیوه «کشتن خبر» نیز استفاده فراوان دارد. این هنگامی است که خبر اهمیت بیش از اندازه داشته باشد. برای مثال، ربودن پنجاه کارمند یک شرکت امنیتی در عراق، هرگز دنبال نشد. چه کسانی ربوده شدند؟ هیچکس نمیگوید. آنچه مسلم است، این است که «اموال مسروقه» از اوباش ارتش آمریکا بودهاند که به عنوان ماموران امنیتی در عراق، در شرکت خصوصی، کار خصوصی میکردهاند! یعنی حفظ «امنیت»، که طبق قوانین بینالملل به عهدة ارتش اشغالگر است. ولی از هنگام اشغال عراق، و در سایه رهنمودهای سیا و بخصوص آقای نگروپونته، ایجاد ناامنی و تامین امنیت، هر دو به عهدة همین شرکتهای خصوصی گذارده شده. هر جا لازم باشد بمب میگذارند و نا امنی ایجاد میکنند، هر جا لازم باشد، ناراضیان را سرکوب کرده امنیت را برقرار میکنند. میبینید که این اراذل و اوباش پس از اشغال عراق، در حقیقت نقش اصلی را به عهده دارند و ناپدید شدن پنجاه راس از آنان اهمیتش بیش از آن است که برای «شهروندان» توضیح داده شود.
این «فناوری» دو فایده دارد، از یک سو خبری که نخستین بار پخش شده در ذهن شنونده تاثیری ماندگار میگذارد. و با هر تکذیب، صرفاً تاثیر خبر در ذهن او تشدید میشود. به عبارت سادهتر، اگر ده بار تکذیب خبر را بشنوید، امکان ندارد بتوانید خود خبر را فراموش کنید. چون تکذیبها خبر را از ذهن پاک نمیکنند.
از سوی دیگر، اصل مطلب به طور کلی لوث میشود. یعنی هیچکس نمیتواند بفهمد، اگر تهاجمی به سفارت آمریکا صورت گرفته، چند آمریکائی کشته یا مجروح شدهاند، چه خسارتی به سفارت وارد آمده و جزئیات این تهاجم چه بوده. و اگر تهاجمی در کار نبوده، چه پیش آمده که تعبیرش تهاجم بوده؟ این مسائل هرگز روشن نخواهند شد. یعنی در سایه پخش خبر نخست، خبرهائی وجود دارند، که هرگز پخش نمیشوند.
این فناوری «اطلاع رسانی» بر پایه شیوههای ابهام تکیه دارد. با استفاده از واژگان پوشالی، با ترادف مفاهیم متخالف و متضاد، رسانهها به مخدوش کردن مرزها میپردازند. برای مثال به عنوان خبری از بیبیسی بنگریم: تونی بلر اظهار داشت که در شورای امنیت، بر سر مسئله ایران توافق حاصل خواهد شد.
در این عنوان هیچ اشارهای به جزئیات توافق مورد نظر تونی بلر نشده. ولی خواننده ـ با شناخت مواضع دولت انگلیس، یا مواضعی که بیبیسی آنها را به عنوان مواضع انگلیس به او فهمانده، چنین نتیجه میگیرد که در شورای امنیت توافقی حاصل خواهد شد که مورد نظر دولت انگلیس است. در صورتیکه توافق مذکور اگر هم حاصل شود، میتواند با انتظارات دولت انگلیس فاصله بسیار داشته باشد. این امری است که بنگاه معتبر سخنپراکنی بهآن نمیپردازد. چون هدفش اطلاع رسانی نیست، هدفش ایجاد شبهه است.
واژه پوشالی در این جا واژه «توافق» است که هیچ چارچوبی ندارد. فقط توافق است و بس. در این قالب پوچ همه چیز میتوان گنجاند: حمله به ایران، تحریم ایران، تشویق ایران و ...
گذشته از شیوه لوث خبر، شیوه «کشتن خبر» نیز استفاده فراوان دارد. این هنگامی است که خبر اهمیت بیش از اندازه داشته باشد. برای مثال، ربودن پنجاه کارمند یک شرکت امنیتی در عراق، هرگز دنبال نشد. چه کسانی ربوده شدند؟ هیچکس نمیگوید. آنچه مسلم است، این است که «اموال مسروقه» از اوباش ارتش آمریکا بودهاند که به عنوان ماموران امنیتی در عراق، در شرکت خصوصی، کار خصوصی میکردهاند! یعنی حفظ «امنیت»، که طبق قوانین بینالملل به عهدة ارتش اشغالگر است. ولی از هنگام اشغال عراق، و در سایه رهنمودهای سیا و بخصوص آقای نگروپونته، ایجاد ناامنی و تامین امنیت، هر دو به عهدة همین شرکتهای خصوصی گذارده شده. هر جا لازم باشد بمب میگذارند و نا امنی ایجاد میکنند، هر جا لازم باشد، ناراضیان را سرکوب کرده امنیت را برقرار میکنند. میبینید که این اراذل و اوباش پس از اشغال عراق، در حقیقت نقش اصلی را به عهده دارند و ناپدید شدن پنجاه راس از آنان اهمیتش بیش از آن است که برای «شهروندان» توضیح داده شود.
ولی مهمترین اخبار آنهائی است که هرگز پخش نمیشوند، یعنی هرگز نخواهیم دانست کدام دولت، برای حفظ امنیت، دو شاهکار معماری با قدمت هزار و دویست سال را در سامرای عراق منفجر کرد؟ ولی با هیاهوئی که برای نسبت دادن این انفجار به سنیها و بعثیها به راه افتاد، میتوان اطمینان حاصل کرد که نه سنیها و نه بعثیها در این انفجارها نقشی نداشتهاند.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت