جمعه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۴


درباب عقاید خر!
...
ملانصرالدین پشت دیواری مشغول جماع با خر خود بود. رهگذری او را غافلگیر می‌کند:
ـ وای بر تو! یواشکی اینجا چه می‌کنی؟
ـ با که هستی، با خر؟
ـ نه، ‌پدر سوخته، باتو‌ام نه با خر!
ملا در حالی که همچنان به کارش ادامه می‌داد گفت:
ـ آهان، چون من و این خر یک کار نمی‌کنیم. او هم می‌تواند نظر خودش را داشته باشد!

امروز اگر ملا، در مردم‌سالاری دینی سروش و خاتمی به جماع با الاغ خویش مشغول بود، گفتگویش با آن رهگذر به اینصورت در می آمد:

ـ وای بر تو، چه می‌کنی؟
ـ این جانب به عنوان شهروند، مالک خر خویش هستم، و هر کار بخواهم ...
ـ نه برادر، منظورم این بود که این خر را دیگر در این شهر نمی‌توانی بفروشی، چون در توضیح‌المسائل امام خمینی ...
ـ این جانب به عنوان به عنوان شهروند مردم‌سالاری دینی، مرجع تقلید دیگری دارم.
ـ مرجع تقلید تو در این مورد چه می‌گوید؟
ـ دخالت در «حریم خصوصی» الاغ جایز نیست!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت