پنجشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۴


کاریکاتور از هادی حیدری
...
زنان استشهادی، نقطة امید
...

گفته می‌شود استقبال زنان در پیوستن به گروه‌ استشهادیون چشمگیر بوده! به نظر من هیچ جای تعجبی ندارد. بسیاری از دختران ایرانی پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی بیکار و بی‌پول خانه نشین شده‌اند. خانه‌ای که به مراتب از زندان بدتر است. در شرایطی که خروج از خانه نیز باید با اجازه پدر و مادر و برادر و تائید همه افراد فامیل و محل نیز همراه باشد. به اضافه اینکه بیرون از خانه هم برای آدم بی‌پول و بیکار خبری نیست. گشت زدن در خیابان‌ها، متلک شنیدن از برادران، نوازش از گشت‌های رنگ و وارنگ مبارزه با بدحجابی، بی‌حجابی، کم‌حجابی، پرحجابی، متوسط‌حجابی، همه و همه، باضافه استنشاق دود گازوئیل اتومبیل‌های واراداتی و آهن‌پاره‌های مونتاژ داخل و تنه زدن و تنه خوردن از این و آن و عاجز شدن از زندگی. این در حالتی است که آدم ریخت و قیافه کمی تا قسمتی عادی مایل به زشت داشته باشد.

اگر ریخت و قیافه باب طبع گشت های مبارزه با همه چیز باشد، وضع بدتر است. یک ستون پاترول قدم به قدم اسکورتت می‌کنند و شیرین زبانی‌های ادبا و فضلای بازار را تحویلت می‌دهند. اگر هم خیلی چشمشان گرفته باشد، باید سوار شوی و در مورد رنگ غیر اسلامی چشمت توضیح دهی و ثابت کنی چشمت مخالفتی با نظام، اسلام و مسلمین ندارد!

با در نظر گرفتن شرایط، یک‌ راه برای فرار از خانه باقی می‌ماند: عضویت در گروه‌های مورد تائید مراجع مذهبی! پدر و پدرجد هم نمی‌توانند مانع پیوستن دختر‌ها به گروه استشهادی شوند. در این گروه اولا اعضای مزاحم خانواده حضور ندارند. یعنی پدر، مادر، برادر، دائی، عمو، و مردان محله، از اینرو، انسان از قید صاحبان متعدد نوامیس رها می‌شود. ثانیا در ارتباط با افراد بدبخت تر از خود قرار گرفته که خانه و زندگی و پدر و مادری هم به خود ندیده‌اند. در نتیجه همانطور که سردار سازندگی و حاج آقا موتلفه، خود را نسبت به پرزیدنت احمدی نژاد، از نجبای ساسانی به حساب می‌آورند، انسان خود را جزو اشراف استشهادی می‌بیند و می‌تواند حسابی پز پدر و مادرش را بدهد. هرچه باشد همه که «پدر مادردار» نیستند، بسیاری از زیر بته در آمده تحت حمایت سفارت خانه‌های حقوق بشر قرار می‌گیرند. نمونه‌اش ماشاالله قصاب خودمان است. مثل شعبان‌خان جعفری، حکومت تعیین می‌کند. برای این امر مهم هم هیچ احتیاجی به پدر و مادر نیست. مگر نمی‌گویند سیاست پدر و مادر ندارد؟ پس تعیین کنندة سیاست هم باید بی پدر و مادر باشد. به قول معروف کند همجنس با همجنس پرواز. این نکته کوچک را، آن دختر خانمی که مشغول فخر فروشی به استشهادیون «بی‌پدر مادر» است، نمی‌داند.

پس از مدتی که در گروه استشهادیون فعالیت کرد، و متوجه شد که هر که بی‌مایه‌تر و ابله‌تر است ارتقا می‌یابد، می‌فهمد که برای پیشرفت در جامعه، شرط و شروطی هست. اگر توانست خود را با این شرط و شروط وفق دهد، شخصیت بزرگی می‌شود. یعنی رسانه‌ها برایش چنان تبلیغاتی به راه می‌اندازند که پژواکش به کاخ سفید هم برسد و احتمالا چندین و چند جایزه هم از این محفل و آن محفل دریافت کند. ولی شرط اصلی برای چنین ترقی و پیشرفتی اینستکه در حماقت از بقیه گوی سبقت را ربوده باشد. به عبارت دیگر نفهمد چه می‌گوید .... قبلا هم در مورد جک استراو به این مسئله اشاره کرده بودم، حالا می‌روم سراغ شخصیت‌های فرهیختة داخلی.

محمد خاتمی، رئیس جمهور قبلی، قبل از پرزیدنت احمدی نژاد، در مصاحبه یا سخنرانی در ایلنا می‌فرمایند: "ورزش نقطه امید ملت‌هاست و می‌تواند آثار اضطراب انگیز ترور و جنگ را کم کند!" تا همین امروز، نمی‌دانستم، امید ملت‌ها نقطه دارد! آن هم نقطه‌ای که چنین قدرتی داشته باشد! نقطه‌ای که دستور زبان فارسی را دگرگون کرده "اضطراب آور" را به "اضطراب‌انگیز" تبدیل کند. به این می‌گویند نقطه! کاش ما هم از این نقطه‌ها داشتیم!
ولی، محمد رضا خاتمی، برادر رئیس جمهور قبلی، گوی سبقت را از اخوی ربوده‌اند! دکتر محمد رضا خاتمی، داماد اشراقی، که خودش هم داماد خمینی بود، می‌فرمایند: اسلام احترام به بت‌پرستان را نیز توصیه کرده، یا اسلام بت‌پرستان را نیز محترم می‌شمرده! خیلی مایل بودم از این جناب دکتر بپرسم پس چرا این اسلام را به ما معرفی نکردید؟ پس این اسلام کجا قایم شده که هیچکس پیدایش نمی‌کند؟ ولی دستم به جناب دکتر نمی‌رسد، ایشان چنان گرفتار تحقیق در مورد اسلام اختراعی فرهیختگان ایران شده‌اند که فرصتی برای پرسش و پاسخ ندارند. حتما اگر چنین سئوالی از محضر مبارکشان شود پاسخ خواهند داد: این اسلام زیر همان نقطه‌ای است که داداشم گفته. زیر نقطه امید ملت‌ها!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت