...
طلاب عدالتخواه، سفارت، برجسازان!
---
خبرگزاری مهر چند روزی است از ظهور گروه جدیدی در ایران خبر میدهد، به نام "طلاب عدالتخواه"! طلاب را که میشناسید؟ جمع طلبه است. یعنی همانها که در حوزههای علمیه رموز اطاعت از سیاستهای استعمار را میآموزند و هر گاه لازم آید، در "صحنة حفاظت از منافع استعمار"، حضور فعال دارند.
ویژگی طلاب این است که معمولاً قبل از دیگران در جریان مسائل قرار میگیرند. و با هیاهو و فتوی و این قبیل ابزار، در محل "منافع" به "تظاهرات" مشغول میشوند، چون در تظاهرات، تخصص دارند. این "متخصصان" به دو صورت "تظاهرات" میکنند. یک گروه، در لباس طلبگی، به عدالت خواهی، اسلام خواهی، حفظ نوامیس، شرف و حیثیت میپردازد.
گروه دیگر متخصصان، حرفة اصلیاش شکستن تظاهرات واقعی است، البته در لباس آدمیزاد! یعنی بدون عبا و عمامه و نعلین زرد. به عنوان مثال، وقتی کارگران در اعتراض به کارفرما تجمع میکنند، طلاب، در لباس آدمیزاد، قاطی صفوف کارگران شده شروع میکنند به شکستن شیشه، پرتاب نارنجک دستی، آتش زدن اتومبیلها و حمله به عابرین! در نتیجه بلافاصله مامورین انتظامی دست به کار شده، کارگران واقعی را قلع و قمع میکنند و تظاهرات برچسب "غیرقانونی" و "ضداسلامی" میگیرد، "طلاب" هم به خانههایشان باز میگردند.
گاهی اوقات چند عدد "طلاب" را هم به زندان میبرند. و به حبس ابد و یا اعدام محکوم میشوند. در زندان، وظیفه "طلاب" جاسوسی است. کارشان را که انجام دادند، ناپدید میشوند و خبر اعدامشان در زندان پخش میشود. زندانیها هم مراسم روضهخوانی و عزاداری مفصلی برای "طلاب شهید" بر پا میکنند. و چند روز بعد، با استفاده از این شلوغی چند زندانی واقعی را هم یواشکی اعدام میکنند. و هیچکس نمیفهمد یک گروه به حوزه مراجعت کرده و گروه دیگر اعدام شدهاند.
به زبان سادهتر "طلاب" همگی حقوقبگیران سرویسهای امنیتی، یا ساواک هستند. البته اینها با چماقداران تفاوت دارند. طلاب برای ساواک کار میکنند و کوره سوادی هم دارند. چماقدارها در دروازه غار، گود زورخانه و مکانهائی از این دست، "گلچین" شده، مستقیما با ارباب در ارتباطاند. اگر دوربین فیلمبرداری دم در خانه سفیر، وابسته فرهنگی، یا سفارتخانههای ممالک "حقوق بشر" نصب کنید، خواهید دید که افرادی با هیبت و هیکل ماشاالله قصاب از در مخصوص وارد سفارتخانه میشوند. و اگر پس از خروج از سفارت، آنها را تعقیب کنید، معمولا سر از کمیته و شهربانی در میآورند. شغل اینان قرار دادن ماموران انتظامی در جریان ماموریتهای جدید است. مثلا اگر قرار باشد شخصیت شناخته شدهای سر به نیست شود، نیروهای انتظامی "موظفاند" کلیه تسهیلات لازم را در اختیار ماشاالله قصابها بگذارند و بعد جنایت را "کشف" کرده به اطلاع همگان برسانند. به عبارت دیگر، اینها رابط میان سفارتخانههای "حقوق بشر" و نیروهای سرکوباند و در مرتبه بالاتری از طلاب قرار میگیرند.
از اصل مطلب دور شدیم. بله چند روزی است، طلاب عدالتخواهی پیدا شدهاند، که همزمان با سفر هیئت عالیرتبه اتاق بازرگانی لندن به تهران، دم در "سفارت تابستانی" انگلیس، خواهان اخراج سفیر انگلیس، تحریم کالاهای صهیونیستی! و بازگشت سفارتخانه "غیرقانونی" قلهک به خاک میهن هستند!
این طلاب هم مانند نظریه پرداز استعمار، که به محض تضعیف قدرت سرکوب حاکمیت، ناگهان قصد رنسانس در اسلام کرد، از سفیر دون پایه جدید چندان خوششان نیامده و خواستار سفیر قدر قدرتی شدهاند، مانند سفرای زمان ناصرالدین میرزا! ولی اینرا به زبان نمیآورند، فقط میگویند، "این سفیر را نمیخواهیم!" دلیل دون پایه شدن سفیر انگلیس در ایران را باید از جک استراو پرسید، که تو سری جانانهای از "کلنل پوتین" دریافت کرد، تا دیگر پای از گلیم خودش درازتر نکند.
البته مسئله اخراج سفیر چندان مهم نیست، مسئله مهم، در درجه نخست، تشخیص کالاهای صهیونیستی است! باید از این طلاب بپرسیم کالای صهیونیستی چیست که باید تحریم هم بشود. نگارنده، چون اولین بار است که نام چنین کالائی را میشنود، نمیتواند اظهار نظر کند.
در درجه دوم، مسئله قوم و خویشی این طلاب مطرح است. اینان میگویند، "نوجوانانشان" در ابوغریب و "برادرانشان" در گوانتانامو زیر شکنجهاند! چه دوره زمانهای شده! آدم نوجوانش با آمریکا مبارزه کند و در ابوغریب شکنجه شود، و برادرش در خدمت آمریکا جزو طالبان باشد! ولی خوب از یک زاویه دیگر هم میتوان به قضیه نگریست. "نوجوانان" اسیر در ابوغریب، اگر از زندان بتوانند فرار کنند، همه جا جایشان است، ولی این"برادران" محبوس در گوانتانامو خیلی بدشانسی آوردهاند، چون جزو دوستان بنلادن و حمیدکرزای هستند و اگر دست فیدل کاسترو بیفتند، زنده زنده پوستشان را میکند.
ولی، مهمترین مسئله، باغ بیست هکتاری قلهک است، که طلاب خواستار بازگرداندنش به خاک میهن شدهاند. به نظر میآید، سردار سازندگی نیت "برجسازی" کرده باشد!
ویژگی طلاب این است که معمولاً قبل از دیگران در جریان مسائل قرار میگیرند. و با هیاهو و فتوی و این قبیل ابزار، در محل "منافع" به "تظاهرات" مشغول میشوند، چون در تظاهرات، تخصص دارند. این "متخصصان" به دو صورت "تظاهرات" میکنند. یک گروه، در لباس طلبگی، به عدالت خواهی، اسلام خواهی، حفظ نوامیس، شرف و حیثیت میپردازد.
گروه دیگر متخصصان، حرفة اصلیاش شکستن تظاهرات واقعی است، البته در لباس آدمیزاد! یعنی بدون عبا و عمامه و نعلین زرد. به عنوان مثال، وقتی کارگران در اعتراض به کارفرما تجمع میکنند، طلاب، در لباس آدمیزاد، قاطی صفوف کارگران شده شروع میکنند به شکستن شیشه، پرتاب نارنجک دستی، آتش زدن اتومبیلها و حمله به عابرین! در نتیجه بلافاصله مامورین انتظامی دست به کار شده، کارگران واقعی را قلع و قمع میکنند و تظاهرات برچسب "غیرقانونی" و "ضداسلامی" میگیرد، "طلاب" هم به خانههایشان باز میگردند.
گاهی اوقات چند عدد "طلاب" را هم به زندان میبرند. و به حبس ابد و یا اعدام محکوم میشوند. در زندان، وظیفه "طلاب" جاسوسی است. کارشان را که انجام دادند، ناپدید میشوند و خبر اعدامشان در زندان پخش میشود. زندانیها هم مراسم روضهخوانی و عزاداری مفصلی برای "طلاب شهید" بر پا میکنند. و چند روز بعد، با استفاده از این شلوغی چند زندانی واقعی را هم یواشکی اعدام میکنند. و هیچکس نمیفهمد یک گروه به حوزه مراجعت کرده و گروه دیگر اعدام شدهاند.
به زبان سادهتر "طلاب" همگی حقوقبگیران سرویسهای امنیتی، یا ساواک هستند. البته اینها با چماقداران تفاوت دارند. طلاب برای ساواک کار میکنند و کوره سوادی هم دارند. چماقدارها در دروازه غار، گود زورخانه و مکانهائی از این دست، "گلچین" شده، مستقیما با ارباب در ارتباطاند. اگر دوربین فیلمبرداری دم در خانه سفیر، وابسته فرهنگی، یا سفارتخانههای ممالک "حقوق بشر" نصب کنید، خواهید دید که افرادی با هیبت و هیکل ماشاالله قصاب از در مخصوص وارد سفارتخانه میشوند. و اگر پس از خروج از سفارت، آنها را تعقیب کنید، معمولا سر از کمیته و شهربانی در میآورند. شغل اینان قرار دادن ماموران انتظامی در جریان ماموریتهای جدید است. مثلا اگر قرار باشد شخصیت شناخته شدهای سر به نیست شود، نیروهای انتظامی "موظفاند" کلیه تسهیلات لازم را در اختیار ماشاالله قصابها بگذارند و بعد جنایت را "کشف" کرده به اطلاع همگان برسانند. به عبارت دیگر، اینها رابط میان سفارتخانههای "حقوق بشر" و نیروهای سرکوباند و در مرتبه بالاتری از طلاب قرار میگیرند.
از اصل مطلب دور شدیم. بله چند روزی است، طلاب عدالتخواهی پیدا شدهاند، که همزمان با سفر هیئت عالیرتبه اتاق بازرگانی لندن به تهران، دم در "سفارت تابستانی" انگلیس، خواهان اخراج سفیر انگلیس، تحریم کالاهای صهیونیستی! و بازگشت سفارتخانه "غیرقانونی" قلهک به خاک میهن هستند!
این طلاب هم مانند نظریه پرداز استعمار، که به محض تضعیف قدرت سرکوب حاکمیت، ناگهان قصد رنسانس در اسلام کرد، از سفیر دون پایه جدید چندان خوششان نیامده و خواستار سفیر قدر قدرتی شدهاند، مانند سفرای زمان ناصرالدین میرزا! ولی اینرا به زبان نمیآورند، فقط میگویند، "این سفیر را نمیخواهیم!" دلیل دون پایه شدن سفیر انگلیس در ایران را باید از جک استراو پرسید، که تو سری جانانهای از "کلنل پوتین" دریافت کرد، تا دیگر پای از گلیم خودش درازتر نکند.
البته مسئله اخراج سفیر چندان مهم نیست، مسئله مهم، در درجه نخست، تشخیص کالاهای صهیونیستی است! باید از این طلاب بپرسیم کالای صهیونیستی چیست که باید تحریم هم بشود. نگارنده، چون اولین بار است که نام چنین کالائی را میشنود، نمیتواند اظهار نظر کند.
در درجه دوم، مسئله قوم و خویشی این طلاب مطرح است. اینان میگویند، "نوجوانانشان" در ابوغریب و "برادرانشان" در گوانتانامو زیر شکنجهاند! چه دوره زمانهای شده! آدم نوجوانش با آمریکا مبارزه کند و در ابوغریب شکنجه شود، و برادرش در خدمت آمریکا جزو طالبان باشد! ولی خوب از یک زاویه دیگر هم میتوان به قضیه نگریست. "نوجوانان" اسیر در ابوغریب، اگر از زندان بتوانند فرار کنند، همه جا جایشان است، ولی این"برادران" محبوس در گوانتانامو خیلی بدشانسی آوردهاند، چون جزو دوستان بنلادن و حمیدکرزای هستند و اگر دست فیدل کاسترو بیفتند، زنده زنده پوستشان را میکند.
ولی، مهمترین مسئله، باغ بیست هکتاری قلهک است، که طلاب خواستار بازگرداندنش به خاک میهن شدهاند. به نظر میآید، سردار سازندگی نیت "برجسازی" کرده باشد!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت