طنز، توهین،سفسطه
...
آقای لاهیجی در مقاله "چارچوب حقوقی آزادی بيان" در 18 فوریه 2006"، در سایت آیندهنگری" یادآور میشوند که: "کاريکاتوری که پيامبر اسلام را با عماّمهای مجهّز به بمب نشان میدهد، برای اسلام و مسلمانان اهانتآميز است."
اولا کاریکاتور همانطور که خود آقای لاهیجی اشاره کردهاند، "در ذات خود اثری است تحريک آميز و گــزنــده (ساتیریک)" پس کاریکاتور پیامبر اسلام هم اگر کاریکاتور به شمار میآید، از همین ماهیت برخوردار است. در غیر اینصورت به آن کاریکاتور اتلاق نمیشود. و تاکنون، در اروپای غربی، هیچ قانونی، بر ترادف کاریکاتور و توهین تصریح نداشته. کاریکاتور مانند هر فرم بیان هنری، تخیلی است، تخیل، مرز ندارد و برای تخیل هنرمند، حد و مرز تعیین نشده. به همین دلیل، دادگاه دانمارک کاریکاتور را موهن ندانسته. چرا که در این صورت، میبایست، طنز را توهین تلقی کند. چنین مرحلهای از تجاوز به آزادی بیان هنرمند، هنوز در اروپا رسمیت نیافته. بنا بر تعریف، ویژگی طنز، شکستن هاله تقدس الهیتهاست. و در این چارچوب، خداوند، پیامبر اسلام و دیگر پیامبران هیچ تقدسی ندارند.
اگر کسی ویژگی تقدس شکن طنز، رمان و دیگر صور بیان هنری را بشناسد، دیگر کاریکاتوری را که پیامبر اسلام را با عمامه مجهز به بمب نشان میدهد، "اهانت آمیز" یا توهین نمیخواند. اگر این کاریکاتور را توهین به شمار آوریم، کاریکاتوریست ملزم به رعایت حساسیتهای واقعی یا ظاهری گروههائی میشود که دامنه حساسیتشان به کاریکاتور محدود نخواهد شد. افراطیون مذهبی و محافل مشوق آنان، در پی ایجاد بحران و تحمیل محدودیتهای همه جانبه بر شهروندان اروپائیاند. یعنی سرچشمه آزادیها را هدف گرفتهاند تا سرکوب شدیدتری در کشورهای اسلامی اعمال کنند. این گروهها هدفشان تحمیل مقدسات بر شهروندان است. و بهترین وسیله چنین تحمیلی، افراطیون مذهبی، بهخصوص افراطیون مسلماناند، چرا که حاکمیتهای کشورهای مسلمان همه سرسپرده محافل افراطی غرب هستند. و متاسفانه آقای لاهیجی نیز ندانسته در مسیر تائید همین مقدسات گام برمیدارند.
آقای لاهیجی با تکیه بر ممنوعیت یک آگهی تجارتی میخواهند این تقدس را مستقر کنند. ایشان مینویسند:
"سال گذشته مؤسسه معروف بنتون در يکی از آگهیهای تبليغاتی خود تصوير شام آخر مسيح را نشان داده بود با اين تفاوت که حواّريون مسيح جای خود را به دوازده دختر نيمه برهنه داده بودند. کليسای کاتوليک به دادگاه شکايت برد و دادگاه حکم بر منع انتشار آن آگهی داد و تمام آگهیها از در و ديوار خيابانها برچيده شدند. چنين است موقعيت آزادی بيان, احترام به آزادی مذهب و معتقدات ديگران, حکومت قانون و جايگاه قوه قضائيه در يک حکومت عرفی ساخته و پرداخته بشر و منبعث از رأی آزاد اکثريت مردمان."
لزومی ندارد به یک حقوقدان صاحب نام یادآوری شود، که مقولههای متخالف را نمیتوان در هم آمیخت. تبلیغ تجاری و بیان هنری را نمیتوان مترادف یکدیگر شناخت و با استناد به ممنوعیت یک آگهی تبلیغاتی که از مقدسات کلیسا استفاده کرده بود، به ممنوعیت کاریکاتور پیامبر اسلام نیز جنبه حقوقی داد. به این کار میگویند سفسطه. مسلما آقای لاهیجی بهتر میدانند که تبلیغات تجاری به عنوان بیان هنری شناخته نشده، در نتیجه، از قوانین آزادی بیان هنری نمیتوانند برخوردار شوند.
به عنوان مثال، فیلم آخرین وسوسه مسیح ـ که به تحریک واتیکان، افراطیون مذهبی فرانسه، با بمبگذاری و قتل، از نمایش آن در سینماهای فرانسه عملا جلوگیری کردند، در شبکه سراسری تلویزیون دولتی به نمایش گذاشته شد، تا افراطیون کاتولیک فرانسه بدانند که فیلمساز ملزم به رعایت حساسیتهای مذهبیون نیست. و دولت از آزادی بیان هنرمند حمایت میکند.
آقای لاهیجی، اگر به آزادی بیان هنرمند معتقدید، چگونه "در ورای اين کاريکاتورها يک پيام نژاد پرستانه, خارجی ستيز و اسلام ستيز" مشاهده میکنید؟ به فرض که آن کاریکاتور ناشیانه، در ستیز با اسلام باشد، چون کاریکاتور است، توهین بهشمار نمیآید. به فرض که بنا به گفته شما: "پس از قتل تئو وان گوگ سينماگر هلندی به دست يک اسلام گرای خارجی تبار زاده شده در هلند به اتهاّم اهانت به مقدسات اسلامي، چنين موجی در کشورهای اروپای شمالی اوج گرفته و سکّه رايج احزاب راست افراطی شده است." پس چگونه است که یک حقوقدان به دام تبلیغات احزاب راست افراطی میافتد و کاریکاتور کذا را "برای اسلام و مسلمانان اهانت آميز" میشمارد؟ کدام اسلام و کدام مسلمین؟ در اعتراض به این کاریکاتورها چه کسانی در کشورهای اسلامی به خیابانها ریختند؟ و چرا با چند ماه تاخیر؟
جناب آقای لاهیجی، پیام این کاریکاتور و همه کاریکاتورهای مشابه، ایجاد بحران مصنوعی از طریق تحریک افراطیون حرفهای کشورهای مسلمان، یعنی نیروهای امنیتی حاکمیتهای دست نشانده غرب جهت اشغال صحنه و ارعاب و سرکوب ملتها است. اگر در گذشته، این امر مستقیما از سوی حاکمیتهای اسلامی صورت میگرفت، اکنون، این حاکمیتهای فرسوده نیازمند کمک محافلی شدهاند که از اواخر دهه هفتاد، مذهب را وسیله سرکوب و چپاول ملتهای مسلمان قرار دادهاند.
جناب آقای لاهیجی، این پیام کاریکاتور نیست که توهین آمیز است، آنچه توهین آمیز است، برخورد حقوقدان برجستهای است، که با تایید بر وجود مقدسات و لزوم رعایت آنان، و با سفسطه، در استقرار فاشیسم نوین در کشورهای اسلامی، با محافل افراطی غرب همصدا شده.
اولا کاریکاتور همانطور که خود آقای لاهیجی اشاره کردهاند، "در ذات خود اثری است تحريک آميز و گــزنــده (ساتیریک)" پس کاریکاتور پیامبر اسلام هم اگر کاریکاتور به شمار میآید، از همین ماهیت برخوردار است. در غیر اینصورت به آن کاریکاتور اتلاق نمیشود. و تاکنون، در اروپای غربی، هیچ قانونی، بر ترادف کاریکاتور و توهین تصریح نداشته. کاریکاتور مانند هر فرم بیان هنری، تخیلی است، تخیل، مرز ندارد و برای تخیل هنرمند، حد و مرز تعیین نشده. به همین دلیل، دادگاه دانمارک کاریکاتور را موهن ندانسته. چرا که در این صورت، میبایست، طنز را توهین تلقی کند. چنین مرحلهای از تجاوز به آزادی بیان هنرمند، هنوز در اروپا رسمیت نیافته. بنا بر تعریف، ویژگی طنز، شکستن هاله تقدس الهیتهاست. و در این چارچوب، خداوند، پیامبر اسلام و دیگر پیامبران هیچ تقدسی ندارند.
اگر کسی ویژگی تقدس شکن طنز، رمان و دیگر صور بیان هنری را بشناسد، دیگر کاریکاتوری را که پیامبر اسلام را با عمامه مجهز به بمب نشان میدهد، "اهانت آمیز" یا توهین نمیخواند. اگر این کاریکاتور را توهین به شمار آوریم، کاریکاتوریست ملزم به رعایت حساسیتهای واقعی یا ظاهری گروههائی میشود که دامنه حساسیتشان به کاریکاتور محدود نخواهد شد. افراطیون مذهبی و محافل مشوق آنان، در پی ایجاد بحران و تحمیل محدودیتهای همه جانبه بر شهروندان اروپائیاند. یعنی سرچشمه آزادیها را هدف گرفتهاند تا سرکوب شدیدتری در کشورهای اسلامی اعمال کنند. این گروهها هدفشان تحمیل مقدسات بر شهروندان است. و بهترین وسیله چنین تحمیلی، افراطیون مذهبی، بهخصوص افراطیون مسلماناند، چرا که حاکمیتهای کشورهای مسلمان همه سرسپرده محافل افراطی غرب هستند. و متاسفانه آقای لاهیجی نیز ندانسته در مسیر تائید همین مقدسات گام برمیدارند.
آقای لاهیجی با تکیه بر ممنوعیت یک آگهی تجارتی میخواهند این تقدس را مستقر کنند. ایشان مینویسند:
"سال گذشته مؤسسه معروف بنتون در يکی از آگهیهای تبليغاتی خود تصوير شام آخر مسيح را نشان داده بود با اين تفاوت که حواّريون مسيح جای خود را به دوازده دختر نيمه برهنه داده بودند. کليسای کاتوليک به دادگاه شکايت برد و دادگاه حکم بر منع انتشار آن آگهی داد و تمام آگهیها از در و ديوار خيابانها برچيده شدند. چنين است موقعيت آزادی بيان, احترام به آزادی مذهب و معتقدات ديگران, حکومت قانون و جايگاه قوه قضائيه در يک حکومت عرفی ساخته و پرداخته بشر و منبعث از رأی آزاد اکثريت مردمان."
لزومی ندارد به یک حقوقدان صاحب نام یادآوری شود، که مقولههای متخالف را نمیتوان در هم آمیخت. تبلیغ تجاری و بیان هنری را نمیتوان مترادف یکدیگر شناخت و با استناد به ممنوعیت یک آگهی تبلیغاتی که از مقدسات کلیسا استفاده کرده بود، به ممنوعیت کاریکاتور پیامبر اسلام نیز جنبه حقوقی داد. به این کار میگویند سفسطه. مسلما آقای لاهیجی بهتر میدانند که تبلیغات تجاری به عنوان بیان هنری شناخته نشده، در نتیجه، از قوانین آزادی بیان هنری نمیتوانند برخوردار شوند.
به عنوان مثال، فیلم آخرین وسوسه مسیح ـ که به تحریک واتیکان، افراطیون مذهبی فرانسه، با بمبگذاری و قتل، از نمایش آن در سینماهای فرانسه عملا جلوگیری کردند، در شبکه سراسری تلویزیون دولتی به نمایش گذاشته شد، تا افراطیون کاتولیک فرانسه بدانند که فیلمساز ملزم به رعایت حساسیتهای مذهبیون نیست. و دولت از آزادی بیان هنرمند حمایت میکند.
آقای لاهیجی، اگر به آزادی بیان هنرمند معتقدید، چگونه "در ورای اين کاريکاتورها يک پيام نژاد پرستانه, خارجی ستيز و اسلام ستيز" مشاهده میکنید؟ به فرض که آن کاریکاتور ناشیانه، در ستیز با اسلام باشد، چون کاریکاتور است، توهین بهشمار نمیآید. به فرض که بنا به گفته شما: "پس از قتل تئو وان گوگ سينماگر هلندی به دست يک اسلام گرای خارجی تبار زاده شده در هلند به اتهاّم اهانت به مقدسات اسلامي، چنين موجی در کشورهای اروپای شمالی اوج گرفته و سکّه رايج احزاب راست افراطی شده است." پس چگونه است که یک حقوقدان به دام تبلیغات احزاب راست افراطی میافتد و کاریکاتور کذا را "برای اسلام و مسلمانان اهانت آميز" میشمارد؟ کدام اسلام و کدام مسلمین؟ در اعتراض به این کاریکاتورها چه کسانی در کشورهای اسلامی به خیابانها ریختند؟ و چرا با چند ماه تاخیر؟
جناب آقای لاهیجی، پیام این کاریکاتور و همه کاریکاتورهای مشابه، ایجاد بحران مصنوعی از طریق تحریک افراطیون حرفهای کشورهای مسلمان، یعنی نیروهای امنیتی حاکمیتهای دست نشانده غرب جهت اشغال صحنه و ارعاب و سرکوب ملتها است. اگر در گذشته، این امر مستقیما از سوی حاکمیتهای اسلامی صورت میگرفت، اکنون، این حاکمیتهای فرسوده نیازمند کمک محافلی شدهاند که از اواخر دهه هفتاد، مذهب را وسیله سرکوب و چپاول ملتهای مسلمان قرار دادهاند.
جناب آقای لاهیجی، این پیام کاریکاتور نیست که توهین آمیز است، آنچه توهین آمیز است، برخورد حقوقدان برجستهای است، که با تایید بر وجود مقدسات و لزوم رعایت آنان، و با سفسطه، در استقرار فاشیسم نوین در کشورهای اسلامی، با محافل افراطی غرب همصدا شده.
2 نظردهید:
salam rokhsan aziz.negahet dar in maghaleh ghabel tavajoh hast vali ba natije giri akharesh aslan movafegh nistam.
khoob va shad bashi
سلام. اولاً طراحی جدید مبارک باشه که هم نقطه و علائم دیگر سرجایشان قرار گرفتند و هم رنگ زمینه و جالب هست. فقط باید رنگ کل زمینه رو از اینهمه تندی در بیارین. یه خورده تو چشم میزنه. و ضمناً میتونین از فونت تاهوما استفاده کنین که فکر میکنم گرافیک قشنگ تری در چنین متونی داره. البته با شماره 9 یا ده.
و اما در مورد نوشته. من بطور کلی نقش حقوقدان ها رو نمی فهمم. آنها تلاش می کنند تا بین وحوش، قواعد و قانون بنویسن! چرا که بین انسانهای عاقل و خردمند و مسئول، به هیچ قانون نوشته ای نیاز نیست تا با اون احساسش رو در قبال دیگران بیان کنه. بقول شما، هیچ کدام از انسانهای خردمند کاری به این وحوش نخواهند داشت که یه چیزی علم کردند و بعد جنگ زرگری راه انداخته اند. بهرحال نوشته خوبی بود و فکر می کنم چه خوب میشد آقای لاهیجی هم اونو می خوند!!! تقی
ارسال یک نظر
<< بازگشت