شنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۵


هولوکوست و یک مشت دلار!
...
آقای احسان نراقی، پامنبری فردید در تلویزیون را که به خاطر دارید؟ ایشان از اندیشمندان نادر معاصراند! نه، شوخی در کار نیست، وقتی فردید و سروش «فیلسوف» باشند و گنجی «صاحب اندیشه»، احسان نراقی‌ها هم متفکر و اندیشمند به شمار می‌آیند.

سایت گویا، مورخ سیزدهم فروردین سال جاری، سخنان شگفت‌آوری از آقای نراقی منتشر کرده تحت عنوان، هولوکوست را یادآوری نکنیم! (البته باید نوشت هولوکاست، که بد تعبیر نشود، مثل کاستاریکا! در ضمن، نظام هنوز برای کوسوو چاره‌ای نیافته!) دریغم آمد خوانندگان را از آن بی‌نصیب بگذارم. آقای نراقی، با اشاره به سخنان اخیر احمدی نژاد، برای تحکیم نظر خویش، دایر بر اینکه از هولوکوست نباید حرفی بزنیم، همزمان به اقتصاد، قصه‌گوئی، اخلاق و علم‌ تاریخ ‌ متوسل شده، می‌گوید: ما با طرح افسانه بودن هولوکوست و زیر سوال بردن یهودکشی هیتلر به دنبال کدام عایدی هستیم و چه چیزی را در حساب شخصی امان ذخیره خواهیم کرد؟

ظاهراً آقای نراقی نمی‌دانند که در ایران مانند دیگر کشورها، دولتمردان، بر اساس سلیقه و خواست شخصی سخنرانی نمی‌کنند! یا ایشان اینرا می‌دانند و قصد القاء این مطلب را به ما دارند که، احمدی نژاد به «دلخواه خود» حرفی زده!‌ چون حتما برایشان «عایدی» داشته! مسلماً آقای نراقی باید در جریان این نکته پیش پا افتاده باشند! ولی از آنجا که برای سخن گفتن در مورد مسائل، ابتدا عایدی آنرا در نظر می‌گیرند، سبک سنگین می‌فرمایند و پس از کسب اطمینان از این که در حساب شخصی‌اشان، چیزی ذخیره خواهند کرد، مسئله‌ای را مطرح می‌کنند، ‌باید طرح کل مطلب را هم در راستای همین منطق بررسی کنیم.

ولی آنچه مهم است، عایدی آقای نراقی از چنین سخنانی نیست، به هر حال، هیچ خدمتی بی اجر و مزد نیست! مهم، شیوه برخورد «علمی» ایشان با مسئله، به عنوان «متفکر، جامعه شناس» و غیره است. آقای نراقی پس از برخورد سوداگرانه با مطلب، به عنوان براهین مستدل، یک قصه کدو قلقله زن برایمان نقل می‌کنند:

چندی پیش وقتی در مسیر خانه‌ام در پاریس، از کنار یک رستوران عبور می‌کردم، سفیر اسرائیل و سفیر فلسطین را در حال شام خوردن با یکدیگر دیدم. از آنها متعجبانه پرسیدم، این گفتگو را چگونه باید تحلیل کرد؟ آن‌ها در پاسخ گفتند: که ما در کودکی در بیت‌المقدس همبازی بوده‌ایم و هرگز از منازعه رضایتی نداشته و نداریم!

اینکه آقای نراقی سفیر اسرائیل و سفیر فلسطین را ـ که البته سفیر خوانده نمی‌‌شود، بلکه نماینده فلسطین است ـ بشناسند، فرضی است قابل قبول! ولی اینکه همین آقای نراقی، بتوانند به سفیر اسرائیل و سفیر فلسطین در حال شام خوردن در رستوران نزدیک شده، بازپرسی بفرمایند و پاسخ مناسب را هم دریافت کنند، عجیب به نظر می‌رسد! چرا؟ چون اولاً، به دلایل امنیتی، سفیر اسرائیل و سفیر فلسطین، در محل ازدحام، و در معرض دید همه، در رستوران نمی‌نشینند! ثانیاً هر یک چند محافظ مسلح دارند، که اجازه نزدیک شدن احدی را به آنان نمی‌دهند، حتی آقای نراقی را! ثالثاً اگر آقای نراقی این سفرا را می‌‌شناسند، دلیلی ندارد که سفراً هم متقابلاً ایشان را بشناسند. و به فرض که سفرا هم آقای نراقی را بشناسند، «پروتوکل» اجازه چنین صمیمیتی به آقای نراقی نمی‌دهد. و بالاخره چگونه ممکن است کسی به خود اجازه دهد ناغافل از خیابان به داخل رستوران سر میز شام کسی سبز شده «سوال ـ جواب» هم بکند؟ این سوالی است که خاتمی، هنگام تلاش برای معرفی اسلام طرفدار عقل در مقابل اسلام رادیکال به آن پاسخ دندان شکنی خواهد داد! (به نقل از روزنامه آفتاب یزد مورخ شنبه نوزدهم فروردین، ص.1)

آقای نراقی پس از داستان «کدو قلقله‌زن»، و با استناد بر براهین محکمی چون سخنان فرضی سفرای اسرائیل و فلسطین در پاریس، می‌پرسند: طرح افسانه بودن هولوکوست چه تاثیری در منازعه فلسطین و اسرائیل دارد؟! اولاً، طرح افسانه بودن هولوکوست، موضوع باب طبع جنگ پرستان جهان است. بلافاصله طبل‌های رسانه‌های «مستقل»، یهودستیزی «مهرورزی» را به اطلاع جهانیان رسانده، هیاهوی مناسبی به راه انداختند، شاید از این نمد، کلاهی نصیب سرکچل‌شان شود. سناریوی جنگ در خاورمیانه، رویای صاحبان صنایع نظامی غرب و پادوهای‌شان در منطقه است. اگر دوباره جنگ شیرین مدل ایران و عراق به راه بیفتد، نرخ گرین کارد تجارتی! در «ولایات متحد» و کانادا افزایش یافته، دوستان، با خانواده برای سرمایه گذاری به جهان متمدن کوچ می‌کنند. همین امروز، در آمریکا، کانادا، انگلیس و استرالیا، نان‌خورهای سردار اکبر و دیگر شرکا، انقلاب را، با ارز اختلاسی، حسابی «صادر» کرده‌اند. و کانون توحید لندن نانش در روغن است. چنین هجومی از لومپن های ایران به این مناطق بی‌سابقه بوده. ثانیاً آقای نراقی به عنوان «کارشناس همه مسائل» باید در جریان این امر هم باشند. ثالثاً، ستون اصلی ساختاری به نام «دولت اسرائیل»، همین هولوکوست است.

ولی آنچه در سخنان آقای نراقی شگفت‌آور می‌آید، پایبندی مشترک ایشان و کاندی رایس به «اخلاق» است! آقای نراقی هم مانند رایس، که «جنگ اخلاقی در عراق دنبال می‌کند» گریزی به اخلاق زده نصیحت می‌فرمایند:

اخلاق حکم می‌کند که ما از آنجا که در داستان یهودستیزی آلمان‌ها نبوده‌ایم، و واقعیت‌ها را ندیده و لمس نکرده‌ایم، در تاریخ نیز تصرفی نکنیم! این سخن افتخار آفرین نیست آن‌هم برای ملتی که نه قربانی بوده نه شکنجه گر!

از سخنان آقای نراقی چنین بر می‌آید که، هولوکوست، «داستان» بوده و آن هم داستانی خاص آلمانی‌ها! یعنی بقیه اروپا، یهودستیز نبوده و نیست! و ما هم که در این «داستان» نبوده‌ایم، بهتر است در مورد آن حرفی نزنیم! به زعم آقای نراقی، همه آن‌ها که در مورد وقایع تاریخی، تحقیق می‌کنند، می‌گویند و می‌نویسند، در این وقایع شرکت داشته‌اند!

سپس آقای نراقی، می‌افزایند، اگر وقایع تاریخی را ندیده و لمس نکرده‌ایم، در تاریخ تصرفی هم نکنیم! به این معنا که اگر وقایع تاریخی را دیده و لمس کرده‌ایم، می‌توانیم در تاریخ تصرفی هم بکنیم! به این می‌گویند استدلال و اعتقاد به اخلاق!
در خاتمه، آقای نراقی می‌فرمایند: این سخنان برای ما که در هولوکوست شرکتی نداشته‌ایم، افتخار آفرین نیست. درک این قسمت فرمایشات آقای نراقی واقعاً بعید است! نمی‌توان فهمید منظور ایشان این بوده که اگر ما در هولوکوست شرکت داشتیم، این سخنان افتخار آفرین بود؟!
ولی ما در هولوکوست شرکت داشتیم. آن زمان که انگلیس با هیتلر به خوش و بش مشغول بود، حاکمیت سر سپرده ایران هم نژادش «آریائی» شده و شریک جنگ نازی‌ها به شمار می‌رفت. آقای نراقی، نمی‌دانند که اروپا و آمریکا، زمانی دشمن هیتلر شدند و به جنگ نازی‌ها رفتند که، محاصره لنینگراد شکسته شد و ارتش سرخ حدود هفتاد در صد ارتش هیتلر را نابود کرده بود. در واقع از ترس «کمونیست‌ها» بود که آمریکا و انگلیس از یهود ستیزی هیتلر هیچ خوششان نیامد و دون کیشوت وار به جنگ ارتش «نابود شدة» آلمان رفتند. در واقع، از سخنان کارمند عالیرتبه یونسکو ـ که فرانسه را مانند بنی‌صدر خودمان حرف می‌زند و در فارسی نیز از چنین قدرت کلامی "منسجم" برخوردار است ـ چنین بر می‌آید که ایشان هم مانند دیگر خادمان تشکیلات بین‌المللی ... یک وظیفه بیشتر ندارند که خوشبختانه از پس آن هم به خوبی ‌برمی‌آیند!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت