...
به گزارش خبرپراکنی «ایسنا»، دادستان قم از دستگیری امام چهاردهم شیعیان خبر داده!
همانطور که میدانید، خداوند آیات قرآن را بر حسب نیازهای «سیاسی ـ اقتصادی» پیامبر اسلام بر ایشان نازل میکرد! و این نیاز ها دو سال ادامه داشت، تا پیامبر توانستند روی پای خود بایستند و با متهم کردن یهودیان و دیگران مال و اموالشان را مصادره فرمایند. در این مدت هیچ سند و مدرکی از این آیات وجود نداشت. و همانطور که در وبلاگهای قبلی نوشتم، دو قرن پس از مرگ پیامبر اسلام، چندین نسخه قرآن «اعلام» موجودیت کردند! ولی این امر، در مورد امامان به صورت دیگری رخ داده.
به این ترتیب که گروهی، خلیفه چهارم، علیابنابیطالب، را امام «اول» خواندند و بر اساس نظریات این گروه، اخلاف امام اول نیز، «امام» متولد میشوند! به عبارت دیگر، امامت، مانند سلطنت، موروثی است! امامها نیز به تدریج و طی تاریخ، بر حسب نیازهای سیاسی، بر تعدادشان افزوده شد! عدهای هفت امامی بودند و خود را اسماعیلیه خواندند، عده دیگری، عدد هفت را کافی ندانسته، پنج امام دیگر بر تعداد امامان خود افزودند و خود را «شیعة دوازده امامی» نامیدند!
ویژگی «شیعیان دوازده امامی» این است که، مدعیاند «دکان» دین و دینفروشی حتماً باید به آنان ختم شود. به عبارت دیگر «انحصار» اقتصادی دین را به نام خود، در جائی که ما نمیدانیم، به ثبت رساندهاند! هیچ تساهل و تسامحی هم در این راه نمیشناسند. اگر شرکت «مک دونالد» در ازاء دریافت «جزیه» ـ در زبان یانکیها به آن میگویند «فرنچایز» ـ به دیگران نیز اجازه میدهد ساندویچهای «اسفنجی»، با سیبزمینی سرخ شده در روغنی های عتیقة دوران «توماس جفرسون» را به فروش رسانند، دستاربندان اسلام به هیچ ترتیبی اجازه نمیدهند، احدی در جوار «دکة» توحش و تحجرشان، دکانی باز کند! اینکار «گناه کبیره» است!
به همین دلیل، هرکه در امور «حجرة شیعیان»، کلامی به زبان آورده، فتوای مرگش صادر شده! همانطور که «باب» را در نهم ژوئیه 1850 میلادی، در تبریز به قتل رساندند. باب، از اهالی شیراز بود و میگفت «وظیفه دارد بر کسی در بگشاید که خداوند ظاهرش خواهد کرد.» به عبارت دیگر «باب» خود را واسط میان امام زمان و مردم معرفی میکرد. پیام باب، به نسبت پیام تشیع دوازده امامی، بسیار مترقی بود، و تساوی حقوق زن و مرد را هم گویا شامل میشد. از اینرو، عدة زیادی پیرو «باب» شدند، و حکومت قاجار احساس خطر کرد. در نتیجه همزمان با سرکوب دراویش، کشتار بابیها نیز در دستور کار دولت مترقی «امیرکبیر» قرار گرفت! و حدود 20 هزار بابی، که و زنان و کودکان خردسال را نیز شامل میشدند، و مانع «صنعتی» شدن حکومت پس افتادة قاجار بودند، به دست مردم همیشه در صحنة آنزمان، در شهرها و در ملععام «قتلعام» شدند. ولی اینکارها وضع حکومت را خرابتر هم کرد، و بنیانگزار دارالفنون هم، علیرغم چنین جانفشانیها، همانجایی رفت، که دراویش و بابی ها را فرستاده بود!
دو سال پس از قتل باب، یکی از پیروان او به نام «حسینعلی نوری»، با اعمال نفوذ خانوادهاش، از مجازات مرگ معاف شده، به همراه دیگر همفکران خود به بغداد تبعید میشود. میگویند، «نوری»، دو سال در کوههای کردستان به تفکر گذرانده، و دو کتاب نیز به رشتة تحریر در آورده. در بازگشت به بغداد، که آنروزها قسمتی از امپراطوری عثمانی بود، نوری پیام باب را به پیروانش اعلام میکند، و خود را «بهاءالله» مینامد. ولی در امپراطوری عثمانی نیز بهائیان در امان نمیمانند. در سوم ماه مه 1863، مقامات امپراتوری، بهائیان را به قسطنطنیه میفرستند و در آنجا بهاءالله کتاب «الاقدس» را به پایان میرساند. بهاءالله، پیش از مرگ فرزندش عبدالله را به جانشینی خود بر میگزیند. مرگ بهاءالله در تاریخ 28 ماه مه 1892 رخ میدهد. و نوة او، «شوقی افندی» نیز در سال 1957، جان به جان آفرین تسلیم میکند، و جانشینی برای خود بر نمیگزیند. از آن پس رهبری بهائیان را، یک شورای بینالمللی، به نام «خانة جهانی عدالت» در شهر حیفا به عهده دارد. لزومی ندارد یادآور شویم که حکومت «جمکران»، به رسم رایج امیرکبیرانه، بهائیت را به عنوان دین به رسمیت نمیشناسد، و اگر بهائیان مایلند در ایران زندگی کنند، یعنی در حد برده، باید رسماً در روزینامههای حکومت اعلام دارند که به «فرقة ضاله بهائیت» تعلق ندارند! بله، باز گردیم به امام چهاردهم خودمان، که با 55 تن از پیروانش همین چند روز پیش دستگیر شده!
اگر وبلاگ «فالگیر و حالگیر» را به یاد داشته باشید، مکارم شیرازی برای جمکران آرزوهای فراوانی در سر میپروراند، که بتواند از جیب 15 میلیون توریست جمکران حداکثر استفادة مالی را صورت دهد. و امروز که دادستان حکومت، امام چهاردهم را دستگیر کرده، مسلماً دکان مکارم رونق بیشتری مییابد. چرا که بلافاصله فرد دستگیر شده تبدیل به «رهبر مخالفان حکومت» شده، و عدهای از «مبارزان جمکران» او را قبلة خود خواهند خواند! و عدة دیگری هم، در رسانة سرداراکبر در تبعید، فتوای مقاومت «برای حفظ آزادیهای دینی» صادر میکنند! به ویژه که استاندار قم، که مانند دیگر «کارگزاران ضحاک»، در فساد مالی و جنایت ید طولائی دارد، امام چهاردهم را «قلابی و شیاد» خوانده، چون به زعم ایشان حتما یک امام چهاردهم واقعی هم وجود دارد:
«این شخص جمکران را قبله معرفی کرده و با شیادی ادعا میکرد امام چهاردهم است! امام چهاردهم قلابی با چاپ کتابی در صدد فریب افکار عمومی بود[...] این فرد در قم و کاشان فعالیت میکرد[...] تا به حال 55 نفر از کسانی که به تبعیت این فرد در آمدهاند نیز دستگیر شدهاند.»
به عبارت دیگر، استاندار میگوید، امام چهاردهم واقعی آن است که خودمان تائیدش کنیم! این یکی را قبول نداریم، چرا که، به رقابت با حکومت جمکران پرداخته و 55 خمس و زکات از جیب ما به سرقت برده! ایسنا در ادامه مینویسد:
«دادستان قم رمالی و دعانویسی را از مشکلات استان قم برشمرد و گفت دادستانی در صدد دستگیری این افراد به اتهام شیادی و کلاهبرداری است و در صورت دستگیری و اثبات اتهام به یک تا هفت سال حبس محکوم خواهند شد»
بله، میبینید که مشکلات استان قم هم به مشکلات دیگر استانهای ایران شباهت بسیار دارد. کمبودها، قطع آب و برق، گرانی، تجارت مواد مخدر، برده فروشی، چپاول و کشتار، همه و همه، تقصیر همین «رمالان و دعانویسان» است! و اینطور که به نظر میرسد دادستان قم به زودی با دستگیری تمامی «مقامات» حکومت جمکران، خواهد توانست بر مشکلات میهن عزیز ما نقطة پایان گذارد!
ولی آنچه خبر ایسنا را «مسئلهساز» میکند، این است که مسئولان حوزههای «علمیه» باید پاسخ دهند، این «امام زمان» در آن «چاه» کذا، با توسل به چه حیلتی «نوهدار» شده! حتماً در همان «چاه» همسر و فرزندان، عروس و خانواده عروس، و... همه ساکناند، و ملت ایران از این مهم بیخبر! اصلاً نمیباید دیگر در انتظار ظهور «امام غایب» بود، باید «انتظار» ظهور خانوادة امام غایب را کشید! چرا که با این تفاصیل، اگر امام غایب از راه برسد، به همراه خود چندین هزار فرزند، نوه و نتیجه، از همان چاه بیرون میکشد!
بیدلیل نیست که رسانة «لارپوبلیکا» ادعا کرده، مأمور سابق «کاگب» که در لندن به تیر غیب گرفتار آمد، به اسلام گرویده بود! بله! این مأمور «شهید» هم حتماً خبر ایسنا را خوانده بود، و با خود گفته، دینی که در چاهش بتوان دوازده سده زندگی کرد، زن و بچه هم به راه انداخت، بیرون چاهش، چهها که نمیتوان کرد؟! در واقع، مقصر اصلی مرگ مأمور روس، همین «ایسنا» است، که دیگ طمع آن «شهید» را با این خبرها به جوش آورد! ولی «ایسنا» در این تلاش مقدس تنها نیست! رسانة «لوموند دیپلماتیک» که خود از اصحاب صنایع اسلحهسازی است، در یک مقاله در مورد توحش رایج در زندانهای ابوغریب و شعباتش، به «شیوهها و وسائل نوینی» اشاره دارد، که آمریکائیها به کار میبرند، ولی زیرکانه، بجای استفاده از وسائل و شیوههای «مدرن»، با یک لغزش نامحسوس قلم، «مدرن» را به «مدرنیته» تبدیل کرده می نویسد:
«تصاویر ابوغریب [...] در واقع دستورالعملهای اداره یک زندان قانونی برپایه موازین مدرنیته را آشکار میکنند!»
می بینید که اربابان فاشیست حکومت جمکراناند که تاخت و تاز به «مدرنیته» را به امثال خاتمیها میآموزند. توحش امپریالیسم همانقدر بر پایة «موازین مدرنیته» است که حکومت جمکران بر پایه موازین انسانی! منتهی، هر کس «مدرنیته» خود را دارد. «مدرنیته جهان سوم»، در ظهور «امام مدرن»، یعنی «امام چهاردهم» و اعلام «قبلة مدرن» خلاصه میشود! «مدرنیته جهان غرب» هم با تحریف «مدرنیزاسیون»، به خورد جهانیان داده میشود! اگر آن زمان، حکایات و روایات قرآن را بر حسب نیاز «سیاسی ـ اقتصادی» خلفا، برای مسلمانان تفسیر میکردند، امروز، «موازین مدرنیته» را در جهت منافع محافل سرمایهداری جهانی، به خورد ملتها میدهند. اینجاست که خدمات گرانقدر امثال «ایسنا» و «لوموند»، در رسیدن از فاشیسم کلاسیک، به فاشیسم استعماری، آشکار میشود.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت