یکشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۵


نعل و استعمار!
...

در وبلاگ‌های قبلی بارها نوشته‌ام، که جهت دریافت مسیر سیاست استعمار در منطقه، لازم است تحولات سیاسی در کشور پاکستان را از نزدیک دنبال کنیم. به این دلیل که پس از استقرار سیاست استعماری در پاکستان، گام بعدی در ایران برداشته خواهد شد. هر چند که راهبردهای «جنگ‌سرد» دیگر به عرصة سیاست جهانی پوشش نمی‌دهد، منافع استعماری هنوز پا برجاست. و این مهم را هیچگاه در تحلیل شرایط منطقه نباید فراموش کرد. چرا که در غیر اینصورت تحلیل‌های سیاسی، همانند تحلیل‌های به اصطلاح مارکسیست‌های ایران، در گیرودار براندازی سال 1357، یا تحلیل‌های به‌اصطلاح «ضدامپریالیست‌های» حسینیة ارشاد، کاملاً بی‌پایه و مضحک خواهد ‌شد! به این دلیل که هر دو گروه، عامل اصلی و تعیین کنندة سیاست منطقه، یعنی سازمان ناتو را فراموش کرده بودند! یادآور شویم که «ناتو» یک تشکیلات «سیاسی ـ اقتصادی» است، که جهت نیل به اهدافش از «تشکیلات نظامی» بهره ‌می‌گیرد. به عبارت دیگر، اعضای ناتو از جنگ تغذیه می‌کنند، و هنگامی که سخن از جنگ به میان می‌آوریم، علاوه بر کشتار، ویرانی و غارت، باید تجارت انسان، تجارت مواد مخدر و فراهم آوردن زمینه‌های «گسترش» شرایط جنگی را نیز یادآور شویم. به عنوان مثال آنچه امروز در ایران می‌گذرد، نوع «تلطیف» شدة جنایاتی است که در کشور عراق رخ می‌دهد.

اخیراً، به دلیل تضعیف ناتو در منطقه، حکومت‌های جمکرانی نیز تا حدودی تضعیف شده‌اند! ولی اعضای محترم ناتو، و اعضای ظاهراً «بیطرف» ناتو چنین پنداشته‌اند که پیروزی اخیر دموکرات‌ها در ایالات متحد، همانند پیروزی دارودسته کارتر در اوج جنگ سرد، می‌تواند پیامد‌هائی یکسان به همراه داشته باشد. و به همین دلیل نیز اصحاب «دموکراسی» در غرب، دست به دامن شرکای سابق حکومت اسلامی ایران شده، گروهی «مریم رجوی» و گروهی دیگر «ابولحسن بنی‌صدر» را پسندیده‌اند. و به این ترتیب به ایرانیان در تبعید و به ملت ایران، با زبان بی‌زبانی و با گستاخی تمام «گزینة» خود را نیز تفهیم می‌کنند: اسلام!

همانطور که بعضی‌ها در انتظار ظهور ناجی، امام زمان و «ولی‌امر»، «هزاره شماری» می‌کنند، اعضای ناتو هم هزاره‌های خود را با طلوع و غروب دموکرات‌ها و جمهوریخواهان در ایالات متحد می‌شمارند! و اینبار نیز، دستاربندان ایران، در انتظار معجزات برژینسکی، کارتر و انترناسیونال «ملی ـ مذهبی‌ها»، جهت براندازی آماده می‌شوند. امید به معجزات «رابرت گیتس»، جهت بازگشت ایالات متحد به شیوه‌های دهه 80، لبخند‌های ملیح برژینسکی و مادلن‌آلبرایت به حکومت جمکران، افشاگری‌ها و سخنرانی‌های آتشین سرداراکبرهاشمی در مورد جنگ، سپاه پاسداران و تجهیزات اتمی، «آزادیخواه» شدن شرکای حکومت جمکران، حمایت دستاربندان از «دموکراسی»، سیاستمدار شدن «حقوقدان‌های» روز مزد، «حقوقدان» شدن شعرای متوسط، بحران‌های دست ساز ساواک، و ... و دیگر «معجزات» هزارة سوم در ایران، بی‌دلیل نیست! همه در انتظار معجزه‌اند! حال همانطور که عنوان شد، بهتر است بپردازیم به تحولات سیاسی در پاکستان.

پاکستان، یا بهتر بگوئیم، سرزمین کودتاها، به دلیل موجودیت کاملاً استعماری‌اش، از بدو تشکیل، در دور باطل اسلام گرفتار آمده. اینهمه برای آنکه منافع استعمار در برابر هند تضعیف نشود. در آغاز بحران دهة 1980، و از اوائل دورة ریاست جمهوری جیمی کارتر، جهت مقابله با حضور اتحادجماهیر شوروی، حمایت ناتو از افراطیون مذهبی، در قالب حکومت ژنرال ضیاءالحق بروز کرد. پس از کودتا، ژنرال اجرای «قوانین و حدود اسلامی» را الزامی نمود. و شاهد بودیم که پس از براندازی 22 بهمن، در ایران نیز،‌ بازگشت به صدر اسلام، با حمایت ناتو در دستور کار حکومت جمکران قرار گرفت. ما ایرانیان با قوانین اسلامی جاری در کشور خود آشنائی داریم، ولی کمتر کسی با عمق توحش و تحجر اسلام در پاکستان آشنائی دارد.

روزنامة لوموند مورخ 25 نوامبر سال‌جاری، گزارشی از قوانین حدود اسلامی در پاکستان منتشر کرده که جهت دریافت بهتر و عمیق‌تر از «حقوق زن در اسلام»، خواندن آن ضروری می‌نماید. بر طبق این قوانین، جهت اثبات تجاوز جنسی، زن می‌بایست 4 شاهد مرد مسلمان و «مکتبی» به دادگاه اسلامی معرفی کند! از آنجا که به گفتة آخوندها، عقل بشر از دریافت «حکمت» خداوند عاجز می‌ماند، عقل سلیم نیز، از درک ژرفای حماقت و وقاحت قانونگزاران اسلامی، «پای در گل» می‌ماند! طبق این «قوانین»، 4 مرد «مسلمان و مکتبی» می‌باید در محل تجاوز حضور داشته و در عین حال، کوچک‌ترین دخالتی نیز جهت ممانعت از این تجاوز به عمل نیاورند! شاید که از تماشای این «صحنه» محظوظ نیز بشوند، سپس در دادگاه اسلامی حضور یافته شهادت دهند که مردی به زنی، اینچنین تجاوز کرد! ما هم شاهد بودیم و دیدیم!

اگر در کشور فرانسه فردی به دادگاه مراجعه کرده، مدعی شود در حضور 4 نفر به وی تجاوز شده، آن 4 شاهد، که به حکم قانون اسلام «عادل» هم به شمار می‌آیند، شریک جرم شناخته خواهند شد! حال آنکه، در «حدود اسلامی» پاکستان، ‌شرکای جرم، «شهود عادل‌اند»! و اگر این «شهود» شهادت ندهند، شاکی، یا زنی که مورد تجاوز قرار گرفته، از سوی دادگاه متهم به «زنا» شده و محکوم به مرگ خواهد ‌شد! بله، می‌بینید که مطابق فرمایشات خانم شیرین عبادی، اسلام نه تنها هیچ تضادی با دموکراسی ندارد، که در پاکستان، طبق اختراعات و اکتشافات آقای بنی‌صدر، «حقوق بشر» نیز در قرآن وجود دارد! این «حدود الهی، دموکراتیک و حقوق بشری»، از زمان حکومت ضیاءالحق، ژنرال چهار ستارة آمریکائی، در حق زنان پاکستان جاری است، بدون آنکه سازمان‌های «عفو بین‌الملل»، «دیده‌بان حقوق بشر» و دیگر تشکیلات غیر دولتی ناتو، کوچکترین اعتراضی به آن‌ داشته باشند! پس از عقب نشینی «مفتضحانة» ارتش اسرائیل از لبنان است که حکومت دست‌نشاندة پاکستان ناچار شده، در همین «قوانین دموکراتیک» تجدید نظر مختصری صورت دهد. به این ترتیب که دیگر نه حضور «شهود محترم» الزامی است، و نه مراجعه به دادگاه‌های اسلامی. ‌ شاکی می‌تواند به دادگاه مدنی مراجعه کند. و از سوی دیگر، مجازات رابطة نامشروع جنسی، دیگر «مرگ» نیست، جریمة نقدی است و زندان! و از همه مهم‌تر اینکه،‌ تهمت رابطة نامشروع به زنان، می‌تواند تا 10 سال مجازات زندان به همراه بیاورد. البته همانطور که می‌بینیم علیرغم «مصوبات دمکراتیک»، دخالت دولت در حریم خصوصی افراد هنوز هم مانند «حجرالاسود» پا بر جا مانده!

ولی همین تجدید نظر مختصر نیز، که در تاریخ 23 نوامبر به تصویب «سنای» پاکستان رسید، اعتراض شدید اسلام و مسلمین را برانگیخته! به گزارش لوموند، هنگام قرائت متن قانون جدید، «سناتورهای» احزاب اسلامی به پا خاسته شعار می‌دادند، «هرکه با آمریکا دوستی کند خائن است!» ولی جالب‌تر اینجاست که همین «قانون بد»، به دلیل رأی ممتنع همین «سناتورها» توانست به تصویب برسد! می‌بینیم که شرایط با ایران چندان تفاوتی ندارد! کوچکترین حرکتی در راه «توحش زدائی» از قوانین اسلامی، «خیانت» است و «خیانت» در ترادف دوستی با آمریکا قرار می‌گیرد! به عبارت دیگر «ضیاءالحق»، که مانند دارودسته خمینی، پادوی آمریکا بوده، دشمن آمریکا معرفی می‌شود! چنین اظهاراتی را «نعل وارونه» می‌نامند! پنتاگون، ارباب اعضای ناتو، و پادوهای «ملی ـ مذهبی‌شان» در منطقه، حدود 3 دهه است که از این نوع «نعل»‌ استفاده‌ها کرده‌اند. حال می‌باید «نعل فرسوده» را عوض کرد، در غیر اینصورت، اسب از حرکت باز می‌ماند! و اگر چنین اتفاقی بیفتد، سوارکار محترم ـ استعمار ـ نه تنها باید بقیه راه را پای پیاده طی کند، که زین اسب را هم می‌باید خود بر دوش کشد! اگر اعضای پنتاگون، راه و رسم سوارکاری را از یاد برده‌اند، در هر حال «الزامات» سوارکاری تغییری نخواهد کرد: اگر نعل اسب را به موقع تعویض نکنند، زین را هم می‌باید بر دوش بگذارند!


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت