مدرنیته و شارلاتانیسم!
...
دیروز میخواستم در مورد «شارلاتانیسم و مدرنیته» بنویسم، شیفتگی آکادمیهای سوئد به «حقوق بشر»، آنهم از نوع قرآنیاش، مجال نداد. پس کار دیروز را به امروز میافکنم! جهت این امر، لازم است ابتدا به مفهوم «شارلاتان» در زبان فرانسه اشارهای شود. در زبان فارسی هم از واژة شارلاتان استفاده شده، ولی وسعت معانی این واژه شاید برای فارسیزبانان هنوز کاملاً شناخته نشده باشد.
واژة شارلاتان، از واژة ایتالیائی «چارلاتانو، از مصدر چارلاره» گرفته شده. این واژه معانی متعددی دارد که طی تاریخ تغییر کردهاند. در قرن 16، شارلاتان به کسی اطلاق میشد که با اغراق و گزافه و طمطراق «سخن» گوید. سپس داروفروشان دورهگرد، که در میادین عمومی گاه دندان هم میکشیدند، «شارلاتان» خوانده شدند، و سپس این لقب به کسی داده شد، که ادعای ایجاز در مداوای بیماریها داشت. امروزه، «شارلاتان»، کسی است که جهت نیل به اهداف خود از «فریب» رویگردان نیست، یا فردی که به دنبال «شهرت» و «آوازه» است، و با سوءاستفاده از زودباوری و سادهلوحی عوام، به آنان وعدههای ناممکن میدهد. ولی از آنجا که مترادف فارسی این واژه، «عوامفریب»، نمیتواند بار فرهنگی واژة «شارلاتان» را برساند، در این وبلاگ «واژة» شارلاتان را مورد استفاده قرار میدهم. «شارلاتان» میتواند ادیب، فعالسیاسی، سیاستمدار، روزنامهنگار، فیلسوف، و یا فروشنده هم باشد.
حال ببینیم نقش «شارلاتانیسم» در مدرنیته چیست. در ارتباط با «مدرنیته» چندین وبلاگ نوشتهام و سعی کردم در حد امکان، به زبان بسیار ساده، مفاهیم کلیدی مدرنیته را توضیح دهم. چرا که «نخبگان» جمکران، سعی فراوان بر تحریف «مدرنیته» و یا زیرپای گذاردن مفاهیم اصیل آنرا دارند. همانطور که گفتم «مدرنیته» هیچ ارتباطی با ادیان الهی، مدرنیزاسیون و مدرنیسم نمیتواند داشته باشد. و تنها در تقابل با جهانبینی کلاسیک، میتواند «مدرن» تلقی شود. مدرنیته، اوج حرکتی بود که در غرب، با رنسانس و اومانیسم آغاز شد. میتوان مدرنیته را شکوفائی و جوانی تمدن غرب نامید. تعریفی که «مدرنیته» از انسان ارائه میدهد، این است که انسان، خارج از هرگونه ارجاع به موجودیتی برونی، «خود»، دلیل و هدف «خود» است. در این راستا، «فردگرائی و آزادی» حرف اول و آخر مطالبات زندگی انسان مدرن به شمار میروند. نیازی به تذکر نیست که بگوئیم آنچه «حقوق بشر» نامیده میشود، ریشه در همین تعریف دارد، که جهت ارج نهادن بر جایگاه انسان، هرگونه تعلقات زمینی و آسمانی فرد را نادیده میانگارد. عقاید مذهبی، تعلقات نژادی، جغرافیائی، خاستگاه اجتماعی، اخلاقیات، معنویات و گرایشات جنسی. و اگر این چارچوب بر جامعة ایران اعمال شود، مسلماً بساط توحش قوه قضائیة اسلامی نیز میباید برچیده شود. حال بازگردیم به «شارلاتانیسم» در مدرنیته.
یکی از شیوههای رایج تحریف مدرنیته، برخورد گزینشی با مفاهیم مدرنیته است که جزء را بر کل تقدم میدهد. این شیوهای است که فاشیستهادر آن استاداند. و در سخنرانیهای «نخبگان» جمکران آشکارا «مشاهده» میشود. به عنوان مثال، تساوی حقوق زنان با مردان برگرفته از مدرنیته است. ولی فاشیستهای مسلمان به دو طریق این تساوی حقوق را نادیده میگیرند. یا از «حضور زن در جامعه» سخن میگویند، یا در چارچوب اسلام خواهان تساوی حقوق می شوند! اگر به سخنرانیهای خاتمی، شیرین عبادی، سیمین بهبهانی مراجعه کنید، خواهید دید که همگی از «حضور زن در جامعه» میگویند! اگر به مقالات دیگر فعلة فاشیسم مراجعه کنید، خواهید دید که همگی، در حکومتی که حقوق و انسان را اصولاً به رسمیت نمیشناسد، چون اسلامی و دینی است، خواستار «برابری حقوق زنان و مردان» شدهاند! به عبارت دیگر، گروه اول جزء را جایگزین کل کرده، حضور زن را جایگزین «حقوق زن» میکند. حال آنکه حقوق زن، حضور وی در جامعه را به خودی خود شامل خواهد شد. و گروه دوم، تلویحاً این امر را القاء میکند که در ایران مردان به عنوان بشر، صاحب حق و حقوقاند، و اینکه زنان از این حقوق محروم ماندهاند! اینان به جمعآوری امضاء برای دستیابی به تساوی حقوق هم روی آوردهاند. و ساواک هم برای گرم نگاهداشتن بازار فریبشان، گاه و بیگاه، مجازاتهائی هم برایشان درنظر میگیرد، که صد البته فقط در رسانهها «اعمال» میشود. ولی هر دو گروه دستورالعمل را از اربابان غربی دریافت میکنند. اربابانی که حتی روی امواج اینترنتی نیز به تحریف مدرنیته پرداختهاند.
امروز به چند سایت فرانسه و انگلیسی زبان از جمله «ویکی پدیا» مراجعه کردم. که «مدرنیته» را یک گسست نامیده بودند! و مدعی شده بودند که «مدرنیته» اولویت را به «عقل» میدهد سپس گریزی به «دکارت» هم زده بودند! همانطور که قبلاً هم اشاره شد، مدرنیته تعریف دکارتی از عقل را اصولاً «نفی» میکند. و از این گذشته، مدرنیته حرکتی است جهت پایان دادن به یک گسست. کلیسای مسیحی، با کفرآمیز خواندن گذشتة غیرمسیحی، تمامی فرهنگ یونان و رم باستان را نفی میکرد، و نقطه شروع «ناب» را تولد عیسی قرار داده بود! گویا قبل از تولد فرزند یوسف نجار، بشریت فرهنگ و تمدن نداشته! کلیسا اسطورهای را هم بجز اسطورههای توحش ابراهیمی به رسمیت نمیشناخته و نمیشناسد! اسطورههای مسیحی اسطورههای برتر و الهی، و «بقیه» هم کفر بودند. اگر به یاد داشته باشید، زمانی که سیلویو برلوسکونی هنوز نخست وزیر بود، مدعی شده بود که تمدن غرب، از تمدن اسلامی برتر است! و البته این سخنان هم مانند سخنان پاپ، جهت تحریک افکار عمومی در جهان اسلام ایراد شد، تا عرصة اجتماع در انحصار پادوهای «تمدن برتر» باقی بماند! حال، باز گردیم به مدرنیته.
این مدرنیته بود، که با نفی الهیتها و تقدسها، اسطورههای یونان باستان را همتراز اسطورهای الهی مسیحیت قرار داد. پدیدهای که به آن «تکثر فرهنگی» گفته میشود. و در تقابل با فرهنگ وحدانیت و تک خدائی قرار میگیرد. این روندی است که در جامعه ایران هنوز طی نشده. چرا که هر جامعهای در مسیر خاص تاریخی خود گام بر میدارد و از اینرو جامعه ایران نمیتواند با هیچ جامعة دیگری به قیاس کشیده شود. ولی این نکته پیش پا افتاده از چشم تیز بین «نخبگان سرقبرآقا» پنهان مانده. در نتیجه، ناگهان «ملاصدرا» و «تفسیرالمیزان» را به هگل، هایدگر، کانت و پوپر چسبانده، آش شله قلمکاری طبخ کردهاند که در حسینیة ارشاد، کانون توحید لندن، و دیگر مراکز علمی غرب بین گدایان آستان مقدس فاشیسم تقسیم میشود! و در مقابل توزیع رایگان این «آش نذری»، اندیشمندان تعاریف نوینی از مدرنیته و مارکسیسم ارایه میدهند، تا تشنگان راه «حقیقت» بر روی امواج اینترنت، سیراب شوند. در این راستا، مارکس و حتی مارکسیسم نیز به ادیان الهی ادای احترام کرده، و از خداوند منان جهت کفرگوئیهای گذشته طلب بخشایش خواهند کرد. در پایان مراسم توزیع آش، نیز یکی از «غلامبچگان» اعزامی خاتمی به فرنگستان، در حین «مصاحبه» با یکی از «نخبگان» بلاد غرب، ناگهان اعلام میکند، مارکسیستها بر دو نوعاند: مارکسیست ملحد و مارکسیست مؤمن! که البته، به زعم آن «غلامبچه»، «نخبة غربی» در دسته دوم قرار دارد! و جناب «نخبة غربی» هم مدعی شده که همه جوامع به نوعی مدرنیته را «تجربه» کردهاند!
هنگام مطالعة این «مصاحبة فلسفی» پسا آشی، که یک عکس دو نفره هم آنرا همراهی میکند، در واقع چندین نفر شرکت فعال دارند. یکنفر، سخنان دیگران را سرقت کرده، به عنوان پرسشهای آن «غلامبچه» مطرح مینماید، یک مترجم از «نخبة فرنگی» سئوال میکند، و شما نه پاسخهای «نخبه» را میشنوید و نه پرسشها را! همة این حکایت را، مثل قصه، برایتان نقل میکنند! سپس این مجموعة فصیح و بلیغ، به فارسی شکسته بسته روی سایتهای مدیون «سخاوتمندیهای حجتالاسلام زم»، نقش میبندد. پس از مطالعة مجموعه «مصاحبه» مشاهده میکنید که «غلامبچة» اعزامی، اینبار نقش «مخالف دین» بازی میکند، و آن «مارکسیست مؤمن»، نقش خاتمی را! و مثلاً در مورد زنان میگوید:
«دشمنان مدرنیته در صددند تا زنان را به کلی از صحنه کنار بگذارند!»
و شما با خواندن این جملة کوتاه متوجه میشوید که از آغاز حکومت «جمکران» تا به امروز هیچکس با مدرنیته دشمنی نداشته! و جالب اینجاست که «نخبه فرنگی» ما در مورد مدرنیته صاحب نظر است و کتابهائی هم به رشتة تحریر در آورده! و هر چه در مطالعة مصاحبة کذا پیش میروید، بیشتر حیرت میکنید، چرا که «غلامبچة» اعزامی که تبلیغ اسلام به رهبری منتظری و سروش میکرد، اینبار مدعی میشود که:
«دین متعلق به جهان ماقبل مدرن است!»
و خوشبختانه همان «مارکسیست مؤمن»، وی را دعوت به ادیان کرده، میگوید:
«دین متعلق به تمام اعصار است»
سخن در باب این مصاحبة «مضحک» را کوتاه میکنم. علاقمندان جهت مطالعة این «ترهات» میتوانند به سایتهای اهدائی حکومت جمکران مراجعه کنند! بله، همانطور که در این 27 سال مشاهده کردهایم، شارلاتانهای جمکران هر لحظه به رنگی در میآیند، تا ملت را به «مزار مقدس» خر ملانصرالدین رهنمون شوند. ولی اینبار، به اینان اطمینان میدهیم، که 27 سال شیادی و جست وخیز در کوه و دشت استعمار، به مرگ خودشان بر فراز تپة استحمار خواهد انجامید.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت