پنجشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۸۵


کمیسیون سنگ‌پای قزوین!
...

در وبلاگ دیروز نوشتم، «نور سبز نبوی» را دستکم نگیریم، چرا که اهمیت جهانی دارد. ولی حتی نویسندة این وبلاگ هم، «نور سبز» را دستکم گرفته بود! همزمان با انتشار «خبر موثق» شجره‌نامة 700 ساله در ایرنا، دو روز پیش از سوختگیری سیاسی جرج بوش در مسکو، یعنی روز 22 آبانماه سالجاری، «فرانسیس تاوسند»، ‌معاون بوش در امور امنیتی، در رأس یک هیئت وارد کویت شد. و «اتفاقاً» مصباح یزدی، روز 23 آبانماه به کویت رفت. البته این سفر، به احتمال زیاد پس از صلاح و مصلحت با امام زمان در رویای یکی از آیت‌الله‌های جمکران صورت گرفت! چون زمانی که مصباح وارد کویت شد، معاون بوش مشغول مذاکره با امیر کویت بود، و امیر کویت توانست فرامین امام زمان را به اطلاع فرستادة حکومت جمکران برساند! می‌بینید که رویاهای آیت‌الله‌های حکومتی هم حکمتی دارد!

و اما دنبالة حکایت آن «نور سبز»، و سفر بوش به مسکو. همانطور که می‌دانید، «ایر فورس وان»، هواپیمای ویژة ریاست جمهوری ایالات متحد، برای پرواز از واشنگتن به هانوی نیازمند سوختگیری نیست. ولی گویا سرنشینان آن نیاز فراوان به سوختگیری «سیاسی» داشتند. رسانة اینترنتی روس، «نووستی»، به نقل از «نوویه ایزوستیا» اعلام داشته که جرج بوش، پیش از عزیمت، با اعضای کمیسیون مطالعة اوضاع عراق به ریاست «جیمز بیکر» ملاقات و گفتگو نموده. «نووستی»، سپس می‌افزاید که گزارش کمیسیون مذکور ماه آینده منتشر خواهد شد، و این کمیسیون ـ که برای رهائی ایالات متحد از افتضاح عراق به دنبال مفری آبرومندانه است ـ دو پیشنهاد ارائه کرده. نخست کنترل کامل «سیاسی ـ نظامی» بغداد به همراه توافق‌های جداگانه با ایران و سوریه جهت ایجاد کشور فدرال عراق و سپس، خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق و استقرار آن‌ها در مرز کشورهای مشترک‌المنافع ـ کشورهای سابقاً شورائی! به عبارت دیگر 250 هزار نظامی آمریکا از عراق خارج شده، یک گام دیگر به سوی شمال (روسیه) به پیش می‌آیند! با توجه به افلاس غرب در منطقه، این پیشنهادات بیشتر به شوخی می‌ماند. ولی باید دید که روسیه در قبال «موافقت» با چنین طرحی چه امتیازاتی دریافت خواهد کرد.

به نظر می‌رسد مشارکت روسیه در استخراج نفت و گاز ایران و عراق، قسمتی از همین امتیازات باشد. چرا که به نقل از «نووستی»، امروز، رئیس کمپانی «لوک اویل اوورسیز»، زیر مجموعة «لوک اویل»، ابراز امیدواری کرده که بتواند به مذاکرات بهره‌برداری از میدان «کورنا غربی ـ 2» در عراق بازگردد. یادآور شویم که در ماه مارس 1997، کنسرسیومی متشکل از «لوک اویل» و چند شرکت دیگر با وزارت نفت و گاز عراق توافقنامه‌ای امضا نموده بودند که مهلت آن تا سال 2020 تعیین شده بود. و به دنبال تحریم و سپس تهاجم نظامی ایالات متحد به عراق، این توافقنامه مجال اجرا نیافت. «لوک اویل» قبلاً اعلام کرده بود، جهت اجرای این پروژه، قصد از سرگرفتن مذاکرات با دولت جدید عراق را دارد، و در صورت موفقیت، حدود 17 درصد از سهام این کنسرسیوم را در اختیار کمپانی آمریکائی «کنوکو فیلیپس» قرار خواهد داد. ولی این تنها یک اشعه کوچک از «نور سبز» است!

رئیس کمپانی «لوک اویل، اوورسیز» اعلام کرد، که دیروز در تهران بوده و توافقنامه‌ای را در خصوص مطالعة «برخی از مراکز» با شرکت نفت ملی ایران منعقد کرده است. وی افزود نام این مراکز در آینده اعلام خواهد شد! به احتمال زیاد استخوان‌های دکتر محمد مصدق از شنیدن چنین خبری در گور به لرزه در آمده! چه کسی می‌توانست چنین روزی را پیش بینی کند؟! حدود 63 سال قبل، مجلس فرمایشی ایران، طرح مصدق در مورد «منع امضای قرارداد استخراج نفت با اتحاد جماهیر شوروی» را به تصویب رساند. و امروز، غرب ناچار به چشم پوشی از «خدمات» بزرگ مصدق شده! ولی اهمیت «نور سبز» به پایمال کردن «افتخارات تاریخی» محدود نمی‌شود. به گزارش ایرنا، «نور سبز»، امروز نمایندة «مجلس مفلوک جمکران» را هم ناچار کرد، در باغ طوطی، بر مزار ستارخان، به تجلیل از مشروطه و قیام «سردار ملی» بپردازد!

«مراسم سالگرد شهادت ستارخان[...] در باغ طوطی[...] برگزار شد. [...]در این مراسم نماینده تبریز در مجلس[...] گفت [...] استقلال مجلس حاصل قیام این مرد بزرگ است!»

در «حکومت جمکران» اصولاً سخنراندن از «استقلال» گزافه است، ولی ادعای «استقلال» این «مجلس» دیگر واقعاً خنده‌دار است! چه می‌توان گفت؟ گزافه گوئی، در حاکمیت جمکران، سکه رایج شده. چندی پیش هم، حداد عادل گفته بود، این‌ مجلس برآمده از مشروطیت است! ولی از آنجا که اینان رسانه‌ها را در انحصار خود گرفته‌اند، پاسخی به مهملات خود نمی‌شنوند. فریدالدین عطار در «منطق الطیر»، ص. 162، حکایت شیخ «بوبکر نیشابوری» را نقل می‌کند که خرش بر لاف زدن او بادی رها کرد و شیخ را از خواب غفلت بیدار نمود!

یعنی آن کو می‌زند این شیوه لاف
خر جوابش می‌دهد چند از گزاف

افسوس! آن روزگار گذشت که شیوخ «خر خویش را سوار بودند»؛ خر‌هائی که طبق معمول، از شیوخ فهم و شعورشان هم بیشتر بود!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت