دوشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۵


«آزادی»، ویراست مزدوران!
....

با پوزش فراوان! در وبلاگ دیروز، واژة «شاهدیم»، «شاهیم» نوشته شده بود، و به دلیل خشم و عصبانیت وبلاگنویس از «آمیب‌ها»، از چشم پنهان ماند! امیدوارم تکرار نشود! حال بپردازیم به وبلاگ امروز.

سیرک بین‌المللی دارودستة جرج بوش در مورد تسلیحات کشتار جمعی عراق را به یاد دارید؟ آنروز که کالین پاول شیشة محتوی «پودر بسیار خطرناکی» را مانند جغجغه در برابر دوربین‌ها تکان می‌داد خوب به یاد داریم. از آنروز بیش از 3 سال می‌گذرد، و نتایج ملموس «دموکراسی» صادره از غرب، تنها کشتار، ویرانی، ناامنی، چپاول و سرقت میراث فرهنگی عراق شده. هر روز ده‌ها نفر در انفجار بمب و یا به دلیل درگیری‌های فرقه‌ای جان می‌بازند؛ هر روز، ده‌ها نفر آواره می‌شوند، و در واقع، هر روز ملت عراق با دموکراسی فاصلة بیشتری می‌گیرد. ولی هر روز رسانه‌های «عمله اکره» غرب از مرگ سربازان آمریکائی یا انگلیسی، همان شهدای راه دموکراسی برایمان سوگنامه می‌نویسند! گروهی ابراز تأسف می‌کنند، و جمعی همچون نویسندگان کیهان، با زدن نعل وارونه، چنین وانمود می‌کنند که کشته شدن سربازان آمریکائی در عراق اهمیتی حیاتی دارد!

ولی در واقع چنین نیست. سربازان ایالات‌متحد اگر وارد ارتش نشوند، و در مأموریت «استقرار دموکراسی» در عراق و افغانستان شرکت نکنند، در میهن خود از گرسنگی جان خواهند داد. جز پابرهنه‌های ساکن «کاراوان‌ها»، چه کسی به استخدام نیروی زمینی در می‌آید؟ در ینگه دنیا، از این «بسیجیان» فراوان‌اند! نظیر همان «مهپاره‌ای» که در «شکنجه‌ پارتی‌های» ابوغریب، با «بوی فرند» محترم‌شان شرکت می‌کردند. ایشان هم از «کاراوان پدری»، مستقیم پای به ارتش آزادیبخش ایالات متحد گذاشته بودند! آیندة پابرهنگان آمریکا در نیروی زمینی است. نه سواد می‌خواهد، نه شعور، نه مغز! تنها شرط لازم، برخورداری از بدن سالم، فقر مالی و حداکثر حماقت است. حتی دانستن زبان انگلیسی هم لازم نیست! از این گروه هر چه کشته شود، زیانی متوجة حاکمیت ایالات متحد نخواهد شد. چرا که به محض کمبود لات و اوباش، گاوچران‌ها درهای بهشت را به روی «مهاجران» می‌گشایند. جوانان همة کشورهای غارت شده، از اقیانوس آتلانتیک تا خلیج‌فارس، همگی برای ورود به «بهشت» صف کشیده‌اند. جوانانی که به دلیل حمایت آمریکا از دولت‌های‌شان، به چنان افلاس «فرهنگی ـ اقتصادی» افتاده‌اند که با مزایائی به مراتب کمتر از «کاراوان‌نشینان» حاضرند تن به اسارت ‌دهند. در مقایسه با فروش کلیه، ارعاب، اقامت دائم در اوین و تحمل تحقیر وتوهینی به نام «حکومت اسلامی»، مهاجرت به آمریکا مسلماً عاقلانه‌تر می‌نماید. ولی عواقب شوم چنین مهاجرت‌هائی گریبانگیر ملت ایران می‌شود.

در این راستا‌ست که گروهی فرصت‌طلب و چماقدار در هیبت دانشجو و استاد از سوی حکومت جمکران به غرب اعزام می‌شوند تا پس از دریافت «آموزش‌های لازم» جهت بهینه کردن شیوه‌های سرکوب به ایران «بازگردند»! افرادی چون ابراهیم یزدی، سعید امامی، ولایتی و ... گروهی دیگر در هیبت دانشجو واستاد به دانشگاه‌های داخل «اعزام» می‌شوند تا با تشکیل سازمان‌های سرکوبگری همچون «تحکیم وحدت» ارعاب را بر فضاهای آموزشی حاکم کنند: عطری، افشاری، موسوی خوئینی‌ها، حجاریان، کدیور و ... استادان و دانشجویانی که خارج از این گروه‌ها قرار دارند، عملاً محکوم به سکوت و سکون‌اند. در خارج از دانشگاه، فضای اجتماعی نیز به همین ترتیب به سکون کشانده می‌شود. ولی در بطن این سکون آنچه تحرک خود را از دست نمی‌دهد، چپاول ملت ایران است. سکه‌ای که دو رو دارد: اقتصادی و فرهنگی. چپاول اقتصادی را ملت ایران هر روز بیش از روز پیش لمس می‌کند. ولی چپاول فرهنگی، «نهالی» است که در دراز مدت به بار می‌نشیند. نمونه‌اش جنجالی بود که همین هفته بر سر عکس‌ یا نوارهائی پیرامون روابط خصوصی دختر خانمی در ایران به راه افتاده بود. بله چپاول فرهنگی همین ابتذالی است که به چشم می‌بینیم. زندگی خصوصی افراد، به ویژه زنان، وسیله باج‌گیری گروه‌های حکومتی شده، و هیچکس جرأت اعتراض ندارد! مگر کسی می‌تواند در حکومت اسلامی مرتکب «گناه» شده، و یا ترویج ابتذال هم بکند؟!

بله! حکومت جمکران می‌تواند «ابتذال» مورد نظر خود را ترویج کند. از طریق ایجاد ممنوعیت دروغین، ممنوعیت دروغین عملاً شامل همه موارد ممنوعه در حاکمیت جمکران است. مواد مخدر، مشروبات الکلی، بر پائی مجالسی که به قول ملایان، «مجالس لهو و لعب‌اند»، و ... به عنوان نمونه، گروهی از «هنرمندان» که چندی پیش به توطئه بر ضد حاکمیت متهم شده بودند، مستقیماً با همکاری کمیته‌ها، در برپائی این مجالس همکاری دارند، و به عنوان تجربه شخصی، در سال 1985، کمیتة یکی از محله‌های شمال شهر، ویسکی «بلاک‌اند وایت» را به مبلغ صد دلار در اختیار متقاضیان قرار می‌داد و تأکید می‌کرد، «کارتنی هم موجوده!» بله بازگردیم به ترویج ابتذال توسط حکومت.

هیچ سایت و وبلاگ مبتذلی، چه در داخل و چه در خارج از ایران فیلتر نشده! عکس‌های افراد برهنه با نام و مشخصات و آدرس‌، فحاشی و هتاکی به پیامبر و امامان شیعه، و هرآنچه حاکمیت مقدساتش می‌خواند، شامل «ابتذال» نمی‌شود، ولی وبلاگ امثال من فیلتر می‌شود، چون حکومت ایران مبارزه با ابتذال را برنمی‌تابد، چرا که خود تجسم ابتذال است و دوام و بقای ابتذال، دوام و بقای همین حکومت است. به همین دلیل است که شرکت‌های آلمانی، در مبارزات «ضد ابتذال» حاکمیت ایران، اینچنین فعالانه شرکت دارند. طی جنگ ایران و عراق، سلاح شیمیائی به صدام حسین می‌فروختند، و امروز، فناوری فیلترینگ در اختیار حکومت اسلامی قرار می‌دهند!

به گزارش سایت پیک ایران، به نقل از ایران اکونومیست، امتیاز سیستم فیلترینگ حکومت جمکران را شرکت آلمانی «دیتا» بر عهده داشته:

«فیلتر برخی از سایت‌های مستهجن، به صورت هوشمند و از دفتر آلمان فعال بوده!»
(کد خبر 34829)

بله نه تنها «دموکراسی» آلمان در مبارزات ضدابتذال حکومت اسلامی شریک است، که شعبة دیگر «دموکراسی» در اسرائیل، جهت مبارزه با خطر ابر قدرت‌هائی چون «احمدی نژاد و مقتدی صدر»، در دانشگاه حیفا کنفرانس هم برگزار می‌کند! در این رابطه، آفتاب نیوز، مورخ پانزده آبانماه می‌نویسد:

«تحلیلگر اسرائیلی به این نکته اشاره کرد که احمدی نژاد از ارتباط مستقیم با خدا سخن می‌گوید[...] و با شعارهای عدالتخواهانه از حمایت طبقات پائین مردم ایران هم برخوردار است[...] همین اعتقادات و ویژگی های احمدی نژاد است که اسرائیل باید از آن بترسد[...] احمدی نژاد و مقتدی صدر به دلیل اعتقادات دینی[...] بدون هیچ ترسی به رویاروئی با جهان غرب برخاسته‌ا‌ند»

بله 27 سال است ملت ایران شاهد رویاروئی مبارزات خمینی‌ها، احمدی نژاد‌ها و ... با جهان غرب ‌است. و عجبا که در واقع، اینان با همکاری جهان غرب، به رویاروئی با ملت ایران برخاسته‌اند. برای دیدن این قسمت از واقعیت، یعنی قسمت اصلی آن، «تحلیلگر» اسرائیلی کور می‌شود و قضیه مسکوت می‌ماند. این همان شیوه‌ای‌ است که خاتمی به کار می‌برد. روز 13 آبان، خاتمی در لندن فرموده:

«ایرانیان صد و پنجاه سالی است که در پی آزادی و استقلال وپیشرفت بوده‌ است [بوده‌اند] روشنفکر، آخوند و توده مردم همین را گفته و خواسته‌اند.»

ولی قسمت «مسکوت» مانده، در این بیانات شیوا، این است که خواست همة ملت‌های جهان آزادی و استقلال است؛ ولی در ایران آخوند هرگز خواستار آزادی و استقلال نبوده. «آزادی» که آخوند جماعت و «روشنفکرنماهائی» از قبیل شریعتی و فضل‌الله نوری‌ها، 150 سال است به دنبال آن می‌دوند، از همان 150 سال پیش، با ظهور آفتاب تابان شیعه، امیرکبیر، به دست آمده بود. این «آزادی» را استعمار ‌دهه‌هاست که به امثال خاتمی و احمدی نژاد اعطا کرده، چرا که حافظان منافع استعمار همیشه «آزاد» بوده و خواهند بود. و تنها در قاموس فعلة استعمار است که می‌توان «مزدوری» را در ترادف با آزادی قرار داد.

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت