پنجشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۵


در بارگاه استعمار!
...
امروز، اگر چه «فراخوان لغو مجازات سنگسار» را امضاء کردم، ولی با تأسف فراوان این کار را صورت دادم، چرا که نام من در کنار نام توجیه کنندگان توحش اسلام در ایران‌ قرار گرفت. در کنار نام شیرین عبادی‌ها، و در کنار نام بسیاری از کنیزکان و غلامان خیمه و خرگاه محمد خاتمی در داخل و خارج ایران، ‌همان‌ها که «امروز» هیچگونه تضادی میان دموکراسی و اسلام نمی‌بینند، از آنجا که منافع بیگانه امروز چنین ایجاب ‌کرده. از اینرو، چنین فراخوانی را صرفاً به دلایل انسانی امضاء کردم و نه سیاسی. چرا که «فعالان رسمی سیاسی» ایران، از چپ تا راست افراطی سر در آخور استعمار داشته و دارند. ولی آنکه در زندان «عدالت اسلامی»، پای در زنجیر، در انتظار سنگسار شدن است، فعال سیاسی نیست. اینان از بد روزگار در کشوری چشم به جهان گشوده‌اند، که طی پانزده سده، از توحش «کرتیرهای» دربار بهرام ساسانی، به توحش «امیرالمومنین‌های» سنی و شیعه، سامانی، سلجوقی، غزنوی، صفوی و ... به توحش «امیرالمومنین» استعمار گرفتار آمده. و اینجا نقطة اوج فاجعه و مصیبت است.

اینجاست که وزرای ارشاد، حرمسرادار می‌شوند، و مقیم فرنگستان، و مردم عادی، محکوم به سنگسار‌اند و در بند زندان! بله، اوج فاجعه همینجاست. همینجا که گروهی به بهانه دفاع از آزادی، خود، آزادی را نفی می‌کنند، و ارتباط جنسی «جرم» به شمار می‌آید. امضا کنندگان فراخوان می‌گویند:

«ما امضا کنندگان زیر ضمن تأکید بر لزوم تغییر تمام قوانین خلاف حقوق بشر، و تبعیض آمیز، بر این باوریم که هیچ جرمی مستحق مجازات سنگسار نیست و بدینوسیله لغو این مجازات غیر انسانی را خواستاریم»


به امضاء کنندگان محترم یادآور شویم که «تغییر تمام قوانین خلاف حقوق بشر»، مترادف است با تغییر تمام قوانین اسلامی. «حقوق بشر»، به عرصة «اخلاقیات و معنویات» وارد نخواهد ‌شد. «حقوق بشر»، ارتباط جنسی میان دو فرد عاقل و بالغ را «جرم» به شمار نمی‌آورد. پس «امضا کنندگان بسیار محترم»! وقتی برای «گرفتار آمدگان» در «عادل‌آبادهای» حکومت «تحجر ـ توحش» ایران فراخوان می‌نویسید، به این نکتة پیش پا افتاده توجه کنید که جملة «هیچ جرمی مستحق مجازات سنگسار نیست»، تلویحا بر مجرم بودن ساکنین «عادل‌آباد» مهر تائید می‌زند! و از مقامات قضائی حکومت اسلامی تقاضا می‌کند، تا مجازات دیگری برای جرم «پریسا‌ها» در نظر گیرند که «غیرانسانی» هم نباشد، آبروی اسلام و مسلمین هم حفظ شود! هر چه باشد در این گیرودار فعالیت‌های سیاسی غلامان و کنیزان خاتمی، و زمین ادب بوسیدن شخص خاتمی در لندن، لازم است چهرة کریه توحش ادیان ابراهیمی را با نمایشات روحوضی «خاتمی ـ شاهرودی» و پا منبری‌هایشان آراست.

بله امضا کنندگان محترم! لازم است برای دفاع از حقوق پریسا، کبرا، زهرا و ... و آن دو مرد بی‌نام و نشان، موضع خود را در مورد روابط جنسی نیز مشخص کنید. به نظر شما، آیا روابط جنسی میان افراد عاقل و بالغ به دولت مربوط می‌شود؟ اگر چنین است، به جای فراخوان‌هائی اینچنین، از دولت اسلام و مسلمین بخواهید، در مورد غذا خوردن مردم نیز قوانینی بگذراند! چه بخورند، چه وقت بخورند و ...

ولی چه جای عصبانیت است!؟ وقتی شیرین عبادی «حقوقدان» است، فراخوان دفاع ازحقوق هم باید نقض همان حقوق شود! نوبل صلح ایران، در مصاحبه با «لوموند، مورخ 27 اکتبر»، وکیل مدافع اسلام شده و کشورهای غربی را به شناخت عمیق‌تر ازدین اسلام فرا می‌خواند! خانم عبادی ظاهراً حقوقدان‌اند، و در اسلام گرایش‌هائی کشف کرده‌اند که به «حقوق بشر» احترام می‌گذارد! حال اگر به «نوادة کوروش» بگویم، سرکار خانم، اسلام همان است که اسلام شناسان، یعنی آیت‌الله‌ها می‌گویند، نه آنکه محفل نوبل می‌خواهد که شما بگوئید! سیل پیام‌های اسلامی از کنیزان و غلامام اعزامی خاتمی به سویمان روان خواهد ‌شد!

خانم عبادی که به مصداق «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»، در ایران حجاب دارند و در فرانسه، به هیبت «روزالوکزامبورگ» در می‌آیند، به عنوان نماد «آزادی»، فقط یک تکه پارچه را می‌شناسند! که در ایران و فرانسه باعث ناخشنودی زنان شده!

«حجاب در کشورهای اسلامی تحمیلی است، و زنان [...] ناخشنودند[...] در فرانسه بر عکس است و زنان ناخشنودترند»


سپس خانم عبادی به شیوة همپالکی‌های فاشیست خود، ناگهان خواستار شکستن حد ومرز قوانین می‌شود، تا «اصل مطلب»، یعنی حقوق زنان در پس پردة همان حجاب ناپدید شود:

«چرا نباید به زنان اجازه داد هر گونه که دوست دارند لباس بپوشند؟»

چون به زعم امثال عبادی، مسئله زنان در کشورهای مبتلا به طاعون اسلام فقط همان پوشش است! که آنهم نیاز به کسب اجازه دارد! ولی فعالیت‌های فرهنگی خانم عبادی، به اینجا ختم نمی‌شود. در تداوم فعالیت‌های نخبگانی چون سروش، شریعتی، کاتوزیان و ... شیرین عبادی «اسلام پویا» کشف کرده، اسلامی که دموکراسی را نیز می‌پذیرد! راه افتادن در تلة نوین استعمار را نیز «نوادة کوروش» به این ترتیب بیان می‌کند:

«مهمترین مساله برای تکامل فرهنگی این است که اصول دین اسلام را به درستی فرا گیریم!»‌

بله، ایرانیان عزیز، در این 27 سال، چون اصول دین اسلام را به درستی فرا نگرفتید، به این شرایط اسفبار گرفتار شدید! می‌بینید که همانطور که کاتوزیان گفته بود، عبادی هم می‌گوید، «تقصیر شماست!» و محمد خاتمی به این دلیل به لندن آمده که «اصول اسلام پویا» را از اسقف کانتربوری بیاموزد و به شما نیز آموزش دهد! همانطور که شیرین عبادی گفته:

«باید مسلمانان را آموزش داد که چگونه به سوی یک اسلام پویا حرکت کنند [...] که می‌توان مسلمان بود و به حقوق بشر و دموکراسی احترام گذاشت [...] بدین ترتیب حکومت‌های دینی مجبور خواهند شد که به حقوق مردم خود احترام بگذارند و دیدگاه های شخصی خود را به نام دین برآن‌ها تحمیل نکنند»

بله در این 27 سال، چون محفل نوبل به مسلمانان آموزش نداده بود، حکومت‌های دینی مجبور نبودند به حقوق مردم خود احترام بگذارند، و دیدگاه‌های شخصی خود را به مردم تحمیل می‌کرده‌اند. به عنوان مثال، وقتی به بهانة کودتای نوژه، نیروی هوائی ایران را ابتر کردند تا لذت و نعمت جنگ طولانی‌ترشود، نظر شخصی روح الله خمینی از دین بر شما تحمیل شد! وقتی دفتر آیت‌الله پسندیده، املاک و دارائی عامل توطئه نوژه را به او باز می‌گرداند، به دلیل عدم شناخت شما از اسلام پویا بوده! بله ایرانیان عزیز! در این 27 سال چپاول، سرکوب، کشتار و آوارگی، استعمار هیچ نقشی نداشته، روح‌الله خمینی و علی‌خامنه‌ای، دیدگاه شخصی خودشان را بر شما تحمیل کرده‌اند! و دلیلش نیز همان است که «نوادة کوروش» می‌گوید! یعنی اسلام خوب است، اشکال از شما مسلمانان است که اصول اسلام را نمی‌شناسید! خانم عبادی توصیه کرده‌اند که:

« باید به یک جامعه آرمانی اندیشید، و به آن تحقق بخشید!»

جامعة آرمانی، همان «یوتوپیا» یا مدینة فاضله است، که بجز فاجعه برای بشریت هیچ نداشته و نخواهد داشت، چرا که ویژگی تمامی جوامع آرمانی، یک گسست همه جانبه در زمان و در مکان‌است! به عبارت دیگر، خانم عبادی منادی همان شرایطی‌اند که با براندازی سال 57 تجربه شد! ایران، به عنوان یک جزیرة بریده از دیگر کشورهای جهان، که از نظر زمانی، پانزده سده به عقب بازگشت تا خود را در شرایط صحرای عربستان و در قرن هفتم میلادی قرار دهد. به زعم شیرین عبادی:

«پیروزی‌های بزرگ در تاریخ بشر، همیشه از چنین تفکراتی به وجود آمده‌اند!»

در اینکه «شیرین» عبادی حرف دهانش را نمی‌فهمد، بحثی نیست. «نوادة کوروش» به همین دلیل نوبل دریافت کرده که مبلغ منافع استعمار باشد. به همین دلیل هم حقوقدان حاکمیت متحجر تهران، فجایع بشریت را پیروزی‌های بزرگ در تاریخ می‌نامد! چرا که براندازی سال 57، اگر برای ملت ایران فاجعه بود، برای استعمار یک پیروزی تمام عیار بود! و شیرین عبادی هم به دلیل عدم ‌آشنائی با اصول حقوقی، قادر نیست تفاوت میان «منافع استعمار» و منافع بشریت را بشناسد!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت