...
امروز جشن آبانگان، مصادف با دهمین روز از آبانماه باستانی و چهارمین روز از آبانماه خورشیدی است. در این روز نیز، ناهید، ایزدبانوی آبها و نگاهبان «فره ایزدی» زرتشت ستایش میشود. میگویند در پی جنگهای طولانی میان ایران و توران، نهرها و کاریزها ویران شده بود، و پس از پایان جنگ، «زو»، پسر طهماسب، به پادشاهی رسید و فرمان به لایروبی نهرها و کاریزها داد، پس آنگاه آب در کاریزها روان گردید. همچنین گفتهاند، پس از هشت سال خشکسالی، در آبانماه باران باریدن آغاز کرد. فقر و بیماری رخت بر بست و از آنهنگام جشن آبانگان پدید آمد. حال بپردازیم به مناسبتهای تاریخی روز چهارم آبانماه.
در چنین روزی، ساواک بیانیهای منسوب به روحالله خمینی پخش کرد. و در این بیانیه، خمینی با همان زبان مبتذل، همگان را برای حفظ آبروی مذهب! فرا خوانده بود:
«بر اساتید دانشگاه است که جوانان را از آنچه زیر پرده است مطلع کنند. بر جوانان دانشگاهی است که با این طرح مفتضح مخالفت کنند، با آرامش و با شعارهای حساس مخالفت دانشگاه را به ملتهای دنیا برسانند. بر دانشجویان ممالک خارجه است که در این امر حیاتی که آبروی مذهب و ملت را در خطر انداخته ساکت ننشینند.»
این بیانیه که نادانی، بیمایگی و پریشانگوئی روحالله خمینی را آشکار میکند، به دلیل همان فقر فرهنگی که در وبلاگ دیروز مطرح شد، «نخبگان» را شدیدا تحت تأثیر قرار داد! «شوت آبادیها» از کجا بدانند که نه تنها مستشاران نظامی آمریکا، که هر نظامی تابع کشور گاوچرانها، در کشورهای اروپای غربی و کشورهای تحتالحمایة غرب، مانند ایران، ترکیه و پاکستان، از مصونیت قضائی برخوردارند؟ به راستی نخبگان ایران از کجا باید به چنین واقعیتی آگاهی مییافتند؟ آنها که در داخل بودند که هیچ! آنها که در خارج بودند نیز به همچنین! ایرانی، به قوانین و مقررات کاری نداشته، ندارد و نخواهد داشت! هیچیک از «نخبگان» خارج نشین، که دههها بود در اروپا در ردههای عالی، به امور حقوقی اشتغال داشتند نیز زحمت توضیح واضحات را به خود ندادند! همه حکایت کودتای رضامیرپنج را شنیده بودند، همه تحقیر، سرکوب و کشتار 28 مرداد را زیسته بودند و همه عاصی از تحقیر بیگانه، خواهان«استقلال» بودند! این است نتیجة یک سده استعمار و سرکوب! نابود شدن پیکرها زیر مهمیز استعمار و نابودی عقل و منطق زیر لگد تحقیر. واکنش طبیعی در مقابل سرکوب مداوم، شورش در برابر همة قوانین و مقررات است! این است نتیجة دلخواه استعمار: به بند کشیدن ملت ایران در مرز شورش.
نتیجة این «استقلالخواهی» کودکانه ـ اگر نگوئیم ابلهانة «نخبگان»، نه تنها با براندازی سال 57، به اسارت بیشتر منجر شد، که در چهارم آبان سال 59، حکومت تحجر و توحش تازه نفس، راه اشغال جنوب و غرب کشور را بر ارتش عراق نیز گشود، تا استعمار بتواند پایههای حاکمیت جهل و خرافه روحالله خمینی و شرکایش را تحکیم بخشد. نیروهای زرهی، به فرمان دولت مزدور دستاربندان به مرکز فراخوانده شدند، و ساکنان بیدفاع جنوب و غرب در مقابل نیروهای نظامی عراق رها شدند. لشکر سوم عراق یک روزه از کارون گذشت و آبادان را محاصره کرد! و خرمشهر، پس از سی و چهار روز مقاومت غیر نظامیان در برابر دو لشکر، سرانجام روز چهارم آبان به اشغال ارتش عراق در آمد. سال 1359، در چنین روزی، 15 هزار کیلومتر مربع از خاک ایران در اشغال ارتش عراق بود. این آغاز جنگ بود، جنگی که 8 سال به طول انجامید. طی جنگ، نه تنها نهرها و کاریزها، که شهرها و کشور نیز ویران شد. و امروز دهههاست که «ایران زمین» بارانهای آبانگان را فراموش کرده.
«آه ای بانوی آبهای گیتی، بر سرزمین تاراج، اشکی»
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت