...
موضوع وبلاگ امروز هم بررسی سخنان محمدخاتمی است، البته در باب دموکراسی. همان سخنانی که در مصاحبة کذا با «فرانکفورتر آلگماینه» بیان شده. محمد خاتمی پس از آنکه خود را «صاحبنظر سیاسی و فلسفی» خوانده، سخنانی بر زبان رانده که، از نظر ساختارشکنیهای شکمی و ابهام در معنا و مفهوم، بیشتر به پریشانگوئیهای روحالله خمینی شباهت دارد. آقای خاتمی میفرمایند:
«من به عنوان یک صاحبنظر سیاسی و فلسفی معتقدم بشر در هیچ جای دنیا راهی جز استقرار نظام های دموکراتیک ندارد. [...]»
«صاحبنظر سیاسی» حکومت اسلامی، گویا پنداشتهاند «استقرار دموکراسی» هم مانند ادعای پیامبری به دلخواه بشر است. و اگر بشر خواستار دموکراسی شد، کافی است دستی بر چراغ جادو بکشد، تا «دیو» ظاهر شده، دموکراسی استقرار یابد! و به نظر ایشان، اینگونه است که دموکراسی مستقر میشود! پس باید نتیجه بگیریم که تاکنون در ایران هیچ «بشری» خواستار استقرار دموکراسی نبوده، چرا که اگر اینکار به همین سادگی امکانپذیر است، حتماً تا امروز کسی دموکراسی را در ایران مستقر کرده بود. در واقع آقای خاتمی با زبان بیزبانی میفرمایند، «ملت ایران! میبینید که کوتاهی از خود شماست نه از استعمار!» ولی میتوان فرض دیگری هم در نظر گرفت.
عدم استقرار دموکراسی در ایران را میتوان اینگونه تعبیر کرد که «بشر ایرانی»، راه استقرار دموکراسی را هنوز پیدا نکرده! یا در جستجوی همین «راه»، مانند «شنل قرمزی» که به حرف مادرش گوش نکرد و فریب آقاگرگه را خورد، ملت ایران هم فریب هیاهوی رسانهای را خورده، به چاه استعمار افتاده! و اکنون باید به این امید بنشیند که آن «شکارچی آشنا» صدای فریاد و فغانش را در عراق شنیده به این سوی «اروندرود» بیاید و دموکراسی را برایش مستقر کند! چرا که حجتالاسلام خاتمی میگویند:
«بنده یک لحظه تردید به خود راه نمی دهم که دموکراسی به خود کامگی ترجیح دارد»
البته خاتمی نمیگوید که دموکراسی به حکومت استعماری هم ترجیح دارد یا نه؟ چرا که حاکمیت ایران حدود یک سده است که از استبداد سنتی به حاکمیت استعماری تبدیل شده. و اگر خودکامگی مذموم است، ترادفی با حاکمیت استعماری ندارد. به همین دلیل محمد خاتمی استعمار را در پرانتز گذارده، صرفاً سخن از «خودکامگی» به میان میآورد. حال آنکه حکومت دست نشاندة استعمار، مانند حکومت ایران، نمیتواند «خودکامه» باشد. اختیار و آزادی حاکم از الزامات خودکامگی است، و دولت مفلوک ایران کجا، اختیار و آزادی کجا؟! حکومت ایران موجودیتش را مدیون ارادة استعمار است. و متأسفانه ملت ایران هم موجودیتش در گرو نفتی است که به همت مصدق ملی شد، تا دستهای استعمار برای فتنهانگیزی بازتر باشد. کودتای 28 مرداد، اگر توطئهای بر ضد ملت ایران بود، ردای «قهرمانی» شد بر قامت مصدق. بله اگر «فرانکفورتر آلگماینه» از محمد خاتمی در مورد مصدق سوال کرده بود، خاتمی هم مصدق را قهرمان استقلال ایران مینامید. چرا که به همت مصدقها و مدرسها بود که «استعمار» به جای «خودکامگی» نشست.
واژگونه جلوه دادن واقعیتهای تاریخی در ایران به یک بیماری همهگیر تبدیل شده. محمد خاتمی حتی فقر و عقب افتادگی را نیز به استعمار نسبت نمیدهد! چرا که هر چه باشد موجودیت امثال خاتمی از برکت استعمار است! و اگر کشور ایران در گرداب فقر و عقب افتادگی گرفتار آمده، نه به دلیل چپاول استعمار، که به دلیل «دیکتاتوری» است! خاتمی میگوید:
«بزرگترین عامل عقب افتادگی فقر و جهل در کشورهائی نظیر ما دیکتاتوری و دوری از موازین دموکراسی است»
نمیدانستم «ما» کشور هستیم، و کشورهائی هم نظیر «ما» وجود دارند! بگذریم. اعزام دانشجو به خارج، اعدام دانشجو در داخل، صدور زن و کودک به خارج، فروش زن و کودک در داخل، ورود مواد مخدر تولیدی لابوراتوارهای ناتو در منطقه، بورس فروش کلیه، بحث و جدل در مورد رویای این آیتالله و غوغای آن یک آیتالله، مشاهده هالة نور و دریافت دستورات از امام زمان، تبلیغ بر ضد بهائیان و همجنسگرایان، فقر و جهل به شمار نمیآید، حتماً پیشرفت علمی و «جهش» به سوی دموکراسی است! ولی حکایت فضل و دانش محمد خاتمی به این حرفها ختم نمیشود، محمد خاتمی در ادامه واژگونه نمایاندن واقعیتها، جنایات ایالات متحد و شرکایش در یوگسلاوی سابق را مبارزه با «هولوکوست در بالکان نامیده!»
البته خاتمی «هولوکوست» را میگوید «هلوکاست» که هم «هلو» دارد هم «کاست» و از دو جنبه دلنشین میشود! از جنبة سیاسی پستهای وزارت و ریاست را تداعی میکند که مانند «هلوی پوست کنده» وارد گلوی حجتالاسلام شدند! و از نظر جامعهشناسی، «کاست روحانیت»، همان همپالکیهای خاتمی را تداعی میکند! به همین دلیل است که ایشان میفرمایند «هلوکاست!»
بله حجتالاسلام «صاحبنظر سیاسی» ما نمیدانند، یا نمیخواهند بدانند که ایالات متحد و اروپای غربی حامیان اصلی «میلوسویچ» بودند تا بتوانند زمینة تجزیة کشور یوگسلاوی را آماده کنند. «سید ممد» نمیداند که دریای مدیترانه هم «هلوکاست» ناتو است! و باید پوست کنده وارد گلوی ارتش ناتو شود! پوست کندنش هم به این ترتیب میسر میشود که طرح «یک کشور، یک مذهب» به «خوبی و خوشی» اجرا شود. هر مرز نوینی که به این ترتیب ایجاد میشود، بازار تفنگ فروشها رونق بیشتری مییابد! ولی محمد خاتمی را چه به این حرفها! این صحبتها از دهان «کافران و مرتدها» بیرون میآید، این آنارشیستها این حرفها را زدهاند تا مردم را اغفال کنند و با ایجاد هرج و مرج از استقرار دموکراسی هم جلوگیری به عمل آوردند! بله، تهاجم وحشیانة ارتش ناتو به یوگسلاوی، به زعم آقای خاتمی مبارزه با «هلوکاست» بوده!
«هلوکاست مظهر زشت نسل کشی بود[...] بارها در نقاط مختلف دنیا رخ داده است چند سال پیش در بالکان شاهد آن بودیم و اتفاقا اروپا علیه آن ایستاد»
متوجه میشویم که اصولاً تاریخ مورد علاقة آقای خاتمی، همان تاریخ به روایت فاشیستهاست؛ ایشان ارادت خاصی به فاشیسم و نازیسم دارند. و در همین مصاحبه از اینکه فاشیسم و نازیسم در اسلام ظهور نکرده، مراتب تأسف عمیق خود را نیز ابراز میکنند!
«باید بگویم متأسفانه نازیسم و فاشیسم در دنیای مدرن پدید آمدند نه در اسلام!»
البته اسلام «دین» است نه دنیا! ولی آقای خاتمی میپندارند که هر دینی، برای خودش یک دنیاست! و افسوس که اسلام «دنیای مدرن» نبود، وگرنه فاشیسم و نازیسم هم به افتخارات «دنیای اسلام» افزوده میشد! چرا که محمد خاتمی، هویت ایران را «دینی» میداند! وی در سخنان خود با ملت اتمام حجت کرده و میگوید:
«در این کشور هیچ امری به نتیجه نمیرسد مگر اینکه از موضع دین باشد! [...] اگر به دموکراسی و پیشرفت از موضع دین نگاه نکنیم نمیتوانیم به نتیجه برسیم![...] مبنای هویت تاریخی جامعه ایران دین است!»
اینجاست که به معجزات سفر محمد خاتمی به ایالات متحد پی میبریم! به نظر میرسد، دارودسته جیمی کارتر که برای ورود به کاخ سفید خیز برداشتهاند، حجتالاسلام را از حمایت بیقید و شرط خود مطمئن کرده باشند! خصوصاً که جیمی کارتر، اخیراً ناگهان از خواب 70 ساله بیدار شده و کتابی در باب «آپارتهید اسرائیل» نیز به چاپ رسانده! در واقع برنامه دموکراتها، همان برنامه 3 دهه گذشته، یعنی حمایت از افراطگرایان مذهبی است. ولی جیمی کارتر و شرکایش یک نکتة کوچک را فراموش کردهاند، جنگ سرد به پایان رسیده و سیاستهای دورة جنگ سرد دیگر کارساز نخواهد بود! به عبارت دیگر، هر چه احمدی نژادها در عرصة سیاسی «لات بازی» کنند، چهرة منفور خاتمی آراسته نخواهد شد! و از سوی دیگر خروج ارتش ایالات متحد از عراق، به ایالات متحد امکان نخواهد داد که به عنوان دوست و حامی «دموکراسی دینی» در کشور ایران حضور یافته سواحل دریای خزر را به عرصة تاخت و تاز ارتش ناتو تبدیل کند. به جیمی کارتر باید یادآوری شود، که در ایران، بادام زمینی، خوراک دام است!
«من به عنوان یک صاحبنظر سیاسی و فلسفی معتقدم بشر در هیچ جای دنیا راهی جز استقرار نظام های دموکراتیک ندارد. [...]»
«صاحبنظر سیاسی» حکومت اسلامی، گویا پنداشتهاند «استقرار دموکراسی» هم مانند ادعای پیامبری به دلخواه بشر است. و اگر بشر خواستار دموکراسی شد، کافی است دستی بر چراغ جادو بکشد، تا «دیو» ظاهر شده، دموکراسی استقرار یابد! و به نظر ایشان، اینگونه است که دموکراسی مستقر میشود! پس باید نتیجه بگیریم که تاکنون در ایران هیچ «بشری» خواستار استقرار دموکراسی نبوده، چرا که اگر اینکار به همین سادگی امکانپذیر است، حتماً تا امروز کسی دموکراسی را در ایران مستقر کرده بود. در واقع آقای خاتمی با زبان بیزبانی میفرمایند، «ملت ایران! میبینید که کوتاهی از خود شماست نه از استعمار!» ولی میتوان فرض دیگری هم در نظر گرفت.
عدم استقرار دموکراسی در ایران را میتوان اینگونه تعبیر کرد که «بشر ایرانی»، راه استقرار دموکراسی را هنوز پیدا نکرده! یا در جستجوی همین «راه»، مانند «شنل قرمزی» که به حرف مادرش گوش نکرد و فریب آقاگرگه را خورد، ملت ایران هم فریب هیاهوی رسانهای را خورده، به چاه استعمار افتاده! و اکنون باید به این امید بنشیند که آن «شکارچی آشنا» صدای فریاد و فغانش را در عراق شنیده به این سوی «اروندرود» بیاید و دموکراسی را برایش مستقر کند! چرا که حجتالاسلام خاتمی میگویند:
«بنده یک لحظه تردید به خود راه نمی دهم که دموکراسی به خود کامگی ترجیح دارد»
البته خاتمی نمیگوید که دموکراسی به حکومت استعماری هم ترجیح دارد یا نه؟ چرا که حاکمیت ایران حدود یک سده است که از استبداد سنتی به حاکمیت استعماری تبدیل شده. و اگر خودکامگی مذموم است، ترادفی با حاکمیت استعماری ندارد. به همین دلیل محمد خاتمی استعمار را در پرانتز گذارده، صرفاً سخن از «خودکامگی» به میان میآورد. حال آنکه حکومت دست نشاندة استعمار، مانند حکومت ایران، نمیتواند «خودکامه» باشد. اختیار و آزادی حاکم از الزامات خودکامگی است، و دولت مفلوک ایران کجا، اختیار و آزادی کجا؟! حکومت ایران موجودیتش را مدیون ارادة استعمار است. و متأسفانه ملت ایران هم موجودیتش در گرو نفتی است که به همت مصدق ملی شد، تا دستهای استعمار برای فتنهانگیزی بازتر باشد. کودتای 28 مرداد، اگر توطئهای بر ضد ملت ایران بود، ردای «قهرمانی» شد بر قامت مصدق. بله اگر «فرانکفورتر آلگماینه» از محمد خاتمی در مورد مصدق سوال کرده بود، خاتمی هم مصدق را قهرمان استقلال ایران مینامید. چرا که به همت مصدقها و مدرسها بود که «استعمار» به جای «خودکامگی» نشست.
واژگونه جلوه دادن واقعیتهای تاریخی در ایران به یک بیماری همهگیر تبدیل شده. محمد خاتمی حتی فقر و عقب افتادگی را نیز به استعمار نسبت نمیدهد! چرا که هر چه باشد موجودیت امثال خاتمی از برکت استعمار است! و اگر کشور ایران در گرداب فقر و عقب افتادگی گرفتار آمده، نه به دلیل چپاول استعمار، که به دلیل «دیکتاتوری» است! خاتمی میگوید:
«بزرگترین عامل عقب افتادگی فقر و جهل در کشورهائی نظیر ما دیکتاتوری و دوری از موازین دموکراسی است»
نمیدانستم «ما» کشور هستیم، و کشورهائی هم نظیر «ما» وجود دارند! بگذریم. اعزام دانشجو به خارج، اعدام دانشجو در داخل، صدور زن و کودک به خارج، فروش زن و کودک در داخل، ورود مواد مخدر تولیدی لابوراتوارهای ناتو در منطقه، بورس فروش کلیه، بحث و جدل در مورد رویای این آیتالله و غوغای آن یک آیتالله، مشاهده هالة نور و دریافت دستورات از امام زمان، تبلیغ بر ضد بهائیان و همجنسگرایان، فقر و جهل به شمار نمیآید، حتماً پیشرفت علمی و «جهش» به سوی دموکراسی است! ولی حکایت فضل و دانش محمد خاتمی به این حرفها ختم نمیشود، محمد خاتمی در ادامه واژگونه نمایاندن واقعیتها، جنایات ایالات متحد و شرکایش در یوگسلاوی سابق را مبارزه با «هولوکوست در بالکان نامیده!»
البته خاتمی «هولوکوست» را میگوید «هلوکاست» که هم «هلو» دارد هم «کاست» و از دو جنبه دلنشین میشود! از جنبة سیاسی پستهای وزارت و ریاست را تداعی میکند که مانند «هلوی پوست کنده» وارد گلوی حجتالاسلام شدند! و از نظر جامعهشناسی، «کاست روحانیت»، همان همپالکیهای خاتمی را تداعی میکند! به همین دلیل است که ایشان میفرمایند «هلوکاست!»
بله حجتالاسلام «صاحبنظر سیاسی» ما نمیدانند، یا نمیخواهند بدانند که ایالات متحد و اروپای غربی حامیان اصلی «میلوسویچ» بودند تا بتوانند زمینة تجزیة کشور یوگسلاوی را آماده کنند. «سید ممد» نمیداند که دریای مدیترانه هم «هلوکاست» ناتو است! و باید پوست کنده وارد گلوی ارتش ناتو شود! پوست کندنش هم به این ترتیب میسر میشود که طرح «یک کشور، یک مذهب» به «خوبی و خوشی» اجرا شود. هر مرز نوینی که به این ترتیب ایجاد میشود، بازار تفنگ فروشها رونق بیشتری مییابد! ولی محمد خاتمی را چه به این حرفها! این صحبتها از دهان «کافران و مرتدها» بیرون میآید، این آنارشیستها این حرفها را زدهاند تا مردم را اغفال کنند و با ایجاد هرج و مرج از استقرار دموکراسی هم جلوگیری به عمل آوردند! بله، تهاجم وحشیانة ارتش ناتو به یوگسلاوی، به زعم آقای خاتمی مبارزه با «هلوکاست» بوده!
«هلوکاست مظهر زشت نسل کشی بود[...] بارها در نقاط مختلف دنیا رخ داده است چند سال پیش در بالکان شاهد آن بودیم و اتفاقا اروپا علیه آن ایستاد»
متوجه میشویم که اصولاً تاریخ مورد علاقة آقای خاتمی، همان تاریخ به روایت فاشیستهاست؛ ایشان ارادت خاصی به فاشیسم و نازیسم دارند. و در همین مصاحبه از اینکه فاشیسم و نازیسم در اسلام ظهور نکرده، مراتب تأسف عمیق خود را نیز ابراز میکنند!
«باید بگویم متأسفانه نازیسم و فاشیسم در دنیای مدرن پدید آمدند نه در اسلام!»
البته اسلام «دین» است نه دنیا! ولی آقای خاتمی میپندارند که هر دینی، برای خودش یک دنیاست! و افسوس که اسلام «دنیای مدرن» نبود، وگرنه فاشیسم و نازیسم هم به افتخارات «دنیای اسلام» افزوده میشد! چرا که محمد خاتمی، هویت ایران را «دینی» میداند! وی در سخنان خود با ملت اتمام حجت کرده و میگوید:
«در این کشور هیچ امری به نتیجه نمیرسد مگر اینکه از موضع دین باشد! [...] اگر به دموکراسی و پیشرفت از موضع دین نگاه نکنیم نمیتوانیم به نتیجه برسیم![...] مبنای هویت تاریخی جامعه ایران دین است!»
اینجاست که به معجزات سفر محمد خاتمی به ایالات متحد پی میبریم! به نظر میرسد، دارودسته جیمی کارتر که برای ورود به کاخ سفید خیز برداشتهاند، حجتالاسلام را از حمایت بیقید و شرط خود مطمئن کرده باشند! خصوصاً که جیمی کارتر، اخیراً ناگهان از خواب 70 ساله بیدار شده و کتابی در باب «آپارتهید اسرائیل» نیز به چاپ رسانده! در واقع برنامه دموکراتها، همان برنامه 3 دهه گذشته، یعنی حمایت از افراطگرایان مذهبی است. ولی جیمی کارتر و شرکایش یک نکتة کوچک را فراموش کردهاند، جنگ سرد به پایان رسیده و سیاستهای دورة جنگ سرد دیگر کارساز نخواهد بود! به عبارت دیگر، هر چه احمدی نژادها در عرصة سیاسی «لات بازی» کنند، چهرة منفور خاتمی آراسته نخواهد شد! و از سوی دیگر خروج ارتش ایالات متحد از عراق، به ایالات متحد امکان نخواهد داد که به عنوان دوست و حامی «دموکراسی دینی» در کشور ایران حضور یافته سواحل دریای خزر را به عرصة تاخت و تاز ارتش ناتو تبدیل کند. به جیمی کارتر باید یادآوری شود، که در ایران، بادام زمینی، خوراک دام است!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت