شنبه، مهر ۲۲، ۱۳۸۵

خواب خرگوشی!
...

یکی از شیوه‌های براندازی حکومت اسلامی، پخش و تبلیغ خرافه و اغراق در حکایات مربوط به اسلام و مقدسات اسلامی است. به این منظور، متخصصین هدایت افکار عمومی سعی می‌کنند از طریق رسانه‌ها و شایعات دامنة تقدس را به حداکثر ممکن گسترش داده، باعث تحریک افکار عمومی شوند. یادآور شویم که این شیوه، هر چند در جهت عکس، همان شیوة براندازی در دوران پهلوی است، با هدف تحریک مردم به شورش و فراهم آوردن زمینه‌های براندازی. این شیوه برخورد با تکیه بر فرضیات روانکاوی فروید سازماندهی می‌شود. در روانکاوی ـ نه در روانشناسی ـ سعی بر این است که شرایط و مسائلی که ضمیر ناخودآگاه را دچار وحشت کرده و رفتار بیمار را به رفتار ناهنجار تبدیل می‌کند، بازسازی و تشدید شود، تا ناهنجاری به اوج خود رسیده، سپس ساختار روانی فرد، سازوکارهای دفاعی خود را ساخته و ناهنجاری رو به نابودی گذارد. چرا که تنها پس از رسیدن به نقطة اوج، ضمیر ناخودآگاه قادر خواهد بود به «جایگزینی» پرداخته، کمبودهای روانی را «جبران» ‌کند، و به این ترتیب نوعی تعادل روانی برقرار شود. و می‌دانیم که ضمیر ناخودآگاه، منطقی از آن خود دارد که با منطق در معنای متعارف کلمه هیچ گونه ارتباطی نمی‌تواند داشته باشد. ضمیر ناخودآگاه، زمان و مکان نمی‌شناسد، ضمیر ناخودآگاه از واقعیت‌های زمان حال به توهمات گذشته جهش می‌کند، و تنها با استفاده از «منطق» ناخودآگاه است که می‌توان افراد را به سوی اعمالی هدایت کرد که هیچ ارتباطی با منطق و واقعیت‌های زمان حال نداشته باشند. عمل ناخودآگاه اجتماعی را می‌توان به عنوان نمونه، در بسیج توده‌های مردم ایران با استفاده از اسطوره‌های عاشورا و داستان کربلا، به صراحت دید. حال بازگردیم به جنجال رسانه‌ای در ایران جهت به اوج رساندن عامل «خرافه».

قبل از هر چیز لازم است به جنجال تبلیغاتی سال‌های آخر حاکمیت پهلوی اشاره شود. در این دوره، وظیفة ساواک پخش شایعاتی بود که از طریق آن‌ها بتوان به توده‌های مردم دو امر اساسی را باوراند. نخست اینکه دربار پهلوی به غارت و چپاول اموال ملی مشغول است، و دوم اینکه دربار پهلوی با اسلام مخالف است! بهترین دلیل تبلیغات‌چی‌های ساواک هم این‌ بود که اگر پهلوی‌ها «مسلمان واقعی» بودند، فقر و بی‌عدالتی در ایران می‌باید از میان برداشته شود، و حکومت عدل علی برقرار! البته این تبلیغات با این واقعیت ارتباطی نداشت که حکومت اسلامی، همچون هر حکومت مذهبی دیگر در ذات ظالمانه و متحجر است. ولی در آن دوره بحث‌های «شبه ‌روشنفکری» بر محور «عدالت اسلامی» متمرکز شده بود، و توده‌های «آگاه» منتظر تحقق وعدة بهشت مسلمانان در همین دنیا بودند! البته در ذهن منتظران بهشت موعود، بهشت اسلام و مسلمین جائی نداشت، بهشت همان کالیفرنیا بود که آب از دهان شاگرد حجره‌های بازار روان می‌کرد! همگی سری به ینگه دنیا زده بودند و می‌پنداشتند که اگر ایران آمریکا نشده، تقصیر محمدرضا پهلوی، خواهر و برادرانش است، چرا که پول نفت را می‌دزدند! خلاصة مطلب با شایعه پراکنی‌های ساواک یک «هرم» غارت و چپاول ضداسلام تشکیل شده بود که، ظاهراً بازار و دستاربندان در آن هیچ سهمی نداشتند! واقعیت سرکوب، اعدام و آدم ربائی‌های ساواک پایه اصلی این هرم تبلیغات بود. چرا که جوانانی که اعدام می‌شدند، ‌ناپدید می‌شدند، یا در روز روشن در برابر چشمان مردم در کوچه‌های بن‌بست به رگبار مسلسل بسته می‌شدند واقعیت داشتند. و در چنین شرایطی، تبلیغات ساواک جهت افزایش «تقدس» شاه و افراد خانواده‌اش تشدید می‌شد. یکی از صحنه‌های روزمرة افزایش درجة «تقدس»، پخش رادیو تلویزیونی سیرک مجلس شورای ملی ایران بود، که در آن نقش عنتر را امیرعباس هویدا به عهده داشت. طرح‌های دولتی به مجلس ارائه می‌شد، و جهت «تصویب» هر طرح دولت، کافی بود نخست‌وزیری که مورد تأیید فدائیان اسلام بود، یعنی همین آقای هویدا، عبارت جادوئی «اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر» را به زبان آورد. به این ترتیب مردم باید چنین می‌پنداشتند که تائید «اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر»، تائید «الهی» است! اینهمه، خارج از داستان‌هائی بود که از مجازات افراد به جرم «توهین به شخص اول مملکت» در سطح جامعه شناور بود تا ایجاد وحشت کند. و اگر به یاد داشته باشیم با انتشار نامة جعلی منسوب به رشیدی مطلق در روزنامة «مسعودی‌ها» جرقة براندازی به انبار باروت افتاد. منظور از انبار باروت طلاب و روضه خوان‌های ساواک است که بلافاصله در شهرهای «مقدس» دست به راهپیمائی زدند. دنبالة این«فاجعه» را همه می‌دانیم.

ولی امروز شرایط ایران به مراتب اسفبارتر از سال براندازی شده، فقر، سرکوب و چپاول افزایش یافته، ولی اسلام‌ستیزی و یا تقدس پهلوی‌ها در کار نیست‌، ساواک در شرایط جدید به گسترش تقدس افراد منسوب به حاکمیت روی آورده. و هر روز در رسانه‌های حکومتی حداقل یک گزافه در باب معجزات و کرامات و ارتباط با عالم غیب به خوانندگان تزریق می‌شود! اشتباه نکنید چه به این مسائل معتقد باشید و چه نباشید، با خواندن آن‌ها به همان جهتی هدایت می‌شوید که خواست ساواک و استعمار است. یعنی به شورش «تشویق» خواهید شد. و کسانی که به اصطلاح از اعتقادات مذهبی «متعارفی» برخوردارند، به مراتب بیشتر به این امر «تشویق» خواهند شد! چرا که اینان به «مقدساتی» معتقدند و به «مقدسات» خود تعصب دارند، و حیطة این مقدسات به خدا، پیامبر و امامان محدود می‌شود. و اگر ساواک هر روز لات و اوباشی را به عنوان شخصیت‌های «مقدس» به خورد مردم دهد، زمان شورش دور نخواهد بود. چرا که پخش هر حکایت ابلهانه و مضحک، از قبیل «رویای تولد قاتل امام زمان» یک «تکذیب» هم به همراه خواهد آورد که تأثیر روانی آنرا دو چندان خواهد کرد. در واقع آنچه اهمیت دارد این است که خواننده یا شنونده با موضوع «تولد قاتل امام زمان»، چندین و چند بار «بمباران» شود؛ تأیید و تکذیب این موضوع آنقدرها اهمیت ندارد.

به عنوان مثال هالة نور، «رویت امام زمان و دریافت فرمان از وی جهت ساختن جمکران»، و ارتباط بعضی حکومتی‌ها با امام زمان، همه و همه در راستای تبلیغات براندازانه ساواک قرار دارند. و همه و همه بر اساس «نقل قول» و روایت «شفاهی» ساخته و پرداخته می‌شوند. به این ترتیب هزاران بار می‌توان آن‌ها را نقل کرده و تکذیب نمود! به عنوان مثال، ساعت یازده و پنجاه هفت دقیقه روز 22 مهرماه سال جاری، گروه «فرهنگ و ادب» مهر نیوز، روایتی را از قول یکی از آیت‌الله‌های «شکسته بسته» منتشر کرده که خواندن آن خالی از لطف نیست! هدف از انتشار این «خبر» که به «نقل» از یک دستاربند «نقل» شده اعطای «تقدس» به آخوندی است به نام «مرعشی نجفی» و شاعری به نام «شهریار»! مهرنیوز می‌گوید که نجفی چنین گفته:

«شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم ـ آن شب خواب دیدم در زاویه مسجد کوفه نشسته‌ام و وجود مبارک مولاعلی [...] با جمعی حضور دارند. حضرت فرمودند شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید. آنگاه محتشم و چندتن از شاعران فارسی زبان آمدند. فرمودند «شهریار» ما کجاست؟ شهریار آمد. حضرت خطاب به شهریار فرمودند شعرت را بخوان! شهریار این شعر را خواند:
علی ای همای رحمت [...]»

به این ترتیب مشاهده می‌کنیم که همانطور که شما نوار فیلم‌های مورد علاقه خود را تهیه می‌کنید، مرعشی هم خواب‌هایش را به میل خودش از فهرست الهی انتخاب می‌کند! و با این عمل، فرضیه فروید را نیز به زیر سوال می‌برد! در ضمن متوجه می‌شوید که امام اول شیعیان هم می‌دانسته زبانی به نام فارسی وجود دارد، و با شهریار، شاعر پانزده قرن آیندة کشور ایران هم آشنائی‌هائی داشته! و بالاخره می‌بینید که مهرنیوز مانند آیت‌الله نجفی، بدون آنکه به یادآورد اسلام به شعر و شاعری مانند همه هنرهای دیگر به دیده تحقیر می‌نگرد، می‌افزاید:

«وقتی شعر شهریار تمام می‌شود آیت‌الله از خواب بیدار می‌شوند، ‌چون تا آن زمان شهریار را ندیده بودند فردای آن روز می‌پرسند شهریار کیست؟ می‌گویند شاعری است که در تبریز زندگی می‌کند. سید محمد بهجت تبریزی مشهور به «شهریار» از جانب آیت‌الله نجفی به قم دعوت می‌شود»

ادامه داستان را مهرنیوز از قول نجفی نقل می‌کند:

«چند روز بعد شهریار آمد دیدم همان کسی است که من در حضور حضرت امیر دیده‌ام. از او پرسیدم : این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته‌ای؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته‌ام؟ چون من نه این شعر را به کسی داده‌ام و نه دربارة آن با کسی صحبت کرده‌ام. مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی صریحاً به شهریار می‌گویند: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم [...] حضرت [...] فرمودند شهریار ما کجاست ؟ شهریار را بیاورید ![...] آنگاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید. شهریار فوق العاده منقلب می‌شود و می‌گوید: من فلان شب این شعر را ساخته‌ام و همان طور که قبلاً عرض کردم تاکنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده‌ام .آیت الله مرعشی نجفی فرمود: وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت، معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصراع شعر خود را تمام کرده، من آن خواب را دیده‌ام. ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب، گفتند: یقیناً در سرودن این غزل به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمة زهرا سلام‌الله علیهاست.»

بله مرعشی، از آن آیت الله‌هائی است، که هنگام خواب دیدن ساعت دقیق را هم به خاطر دارد! هدف ساواک از انتشار این داستان «خاله سوسکه»، از کوره به دربردن خوانندگان است. از طریق گزافه و اغراق در مورد یک دستاربند نزدیک به محفل اکبرهاشمی، که خود در مورد یک شاعر به اغراق می‌پردازد. شاعری که به دلیل نزدیکی به حکومت روضه‌خوان‌ها، اندک محبوبیتش را هم از دست داده، و دارودستة علی‌خامنه‌ای به همین دلیل به وی اردات دارند! در ضمن، جهت تکمیل تحریک «افکار عمومی» روز شعر در ایران را نیز، همین حکومت به نام شهریار نامیده! البته اگر «چپ حسینی» در قدرت بود، و ساواک قصد به آشوب کشیدن کشور را داشت، حتماً یقة شاملو را بجای شهریار می‌گرفتند، و «لنین» هم به خواب یکی از آیت‌الله‌های «پرولتر» می‌آمد و می‌گفت: «تاواریش» احمد شاملوی ما کجاست! و احمد شاملو می‌آمد و شعر «لنین ای همای دیالکتیک... » می‌خواند. و سال‌ها بعد که گروه فرهنگ و ادب مهرنیوز، از قول حجت‌الاسلام «پرولتاریا»، داستان «خاله سوسکه» را نقل می‌کرد، این چنین می‌نوشت: یقیناً مارکس در سرودن این شعر به شاملو الهاماتی کرده که وی توانسته چنین شعری بسراید، البته خودش هم از فرزندان روزا لوکزامبورگ سلام الله علیها است!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت