جمعه، مهر ۱۴، ۱۳۸۵


اسب ترویا در هزارة سوم!
...
حکایت اسب ترویا را بسیاری شنیده‌اند. در سرود هشتم «اودیسه»، بیت 492، «اولیس از آئد می‌خواهد که حکایت اسب ترویا را برایش بسراید». می‌دانیم که جهت باز پس گرفتن «هلن» همسر «منه‌لاس»، که توسط «پاریس» ربوده شده بود، شهر «ترویا» 10 سال در محاصره‌ای بی‌حاصل افتاد. پس «آته‌نا» به یاری «اپه‌ئیوس» شتافت تا وی اسبی چوبین بسازد. اولیس و شجاع‌ترین سربازانش درون این اسب پنهان شدند. و جاسوسی به نام «سینون» اهالی شهر ترویا را متقاعد کرد که آن اسب را به عنوان هدیه به خدایان بپذیرند. به این ترتیب بود که دشمنان به داخل شهر ترویا نفوذ کردند. عبارت «اسب ترویا»، کنایه از نفوذ به مواضع دشمن با استفاده از فریب و نیرنگ است. نیرنگی که دهه‌هاست در ایران، در قالب «نهضت آزادی» مطالبات آزادیخواهان ایران را به بیراهه کشانده. در این راستا، فکل کراواتی‌های «نهضت» نقش همان اسب چوبین را دارند که دستاربندان و اراذل و اوباشی همچون رضائی، گنجی، عبدی و... درون آن پنهان شده‌اند. حکایت اسب ترویا، در مورد شعارهای پوچ حاکمیت ایران نیز می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. به شرط آنکه به مفاهیم والائی چون «آزادی، استقلال، پیشرفت، توسعه، عدالت و امنیت» نظر کنیم، و ببینیم که چگونه از درون‌شان تحجر و توحش حکومت اسلامی به ملت ایران شبیخون زد. تفاوت اسب ترویای افسانه‌ها با اسب‌های ترویای «واقعی» در این است که در اسب افسانه‌ای، دلیر مردانی چون اولیس پنهان شدند، حال آنکه در اسب‌های ترویای هزارة سوم بجز اراذل و اوباش هیچ نمی‌یابیم.

اکنون که حکومت اسلامی ایران، به دلیل تضعیف ایالات متحد در منطقه، در بن بست قرار گرفته، شرکای جنایتکار دستاربندان دوباره دست به کار ساختن اسب ترویائی جدید شده‌اند. و همزمان دو اسب ترویا را به صحنه اجتماع وارد کرده‌اند. خرده پاهای غرب از نهضت آزادی تا مجاهدین انقلاب اسلامی، کارگزاران و اعضای تحکیم وحدت، در اسب ترویائی به نام «آزادی» پناه گرفته‌اند و شرکایشان که در این جنگ زرگری نقش تندرو به عهده گرفته‌اند، در اسب ترویای «علم و دانش» کمین کرده‌اند.

سخنان «دانش‌پروران»، که شامل خطبه‌های نماز جمعه نیز می‌شود، توسط بیانیه‌نویس معروف ساواک به رشتة تحریر در می‌آید. ساختار این سخنان بر سه محور استوار است: حمایت از «دانش» ـ منظور فناوری هسته‌ای است، نمایاندن اربابان غربی به عنوان «دشمن»، و ارائة چهرة کاذب از اسلام، به عنوان دین صلح، و معرفی دین اسلام به عنوان «تمدن»! حال آنکه، «تمدن» بنا بر تعریف، مقوله‌ای است متفاوت با دین. به عنوان مثال سخنان امروز آخوند امامی کاشانی در نماز جمعه تهران، حاکی از این بود که:

«غرب، قصد دارد مسلمانان را از علم محروم کند! [...] شعار اسلام شعار صلح است! [...] در طول تاريخ هر كس اسلام را پذيرفت به‌خاطر تمدن اسلام بود.»

مهمل بودن این سخنان هنگامی آشکار می‌شود که بدانیم، تا قبل از اعتراض روسیه در سال 2003، متحدان اصلی ایالات متحد: آلمان، انگلیس، ژاپن و فرانسه، فروشندگان اصلی «فناوری هسته‌ای» به حکومت روضه‌خوان‌ها بوده‌اند. و اینکه غرب در نظر داشت دستاربندان مزدور را، مانند پاکستان به سلاح هسته‌ای مجهز کند. در مورد اسلام نیز، به شهادت تاریخ، بر خلاف موسی و عیسی، پیامبر اسلام تنها پیامبری است که شمشیر را وسیلة تحمیل دین خود ساخت. اگر ساختار سخنان سیاسیون و دستاربندان حکومت اسلامی در ایران به یکدیگر شباهت دارد، به این دلیل است که متن سخنان همگی را «ساواک» تهیه و تنظیم می‌کند،‌ و ساواک، همچنان که در وبلاگ‌های قبلی نوشتم، وظیفه تأمین منافع استعمار در ایران را به عهده دارد. در نتیجه سخنرانی‌های رهبر حکومت اسلامی و امامان جمعه در بر دارندة شعارهای استعمار است. و جهت اطلاع از اهداف استعمار، پیگیری خطبه‌های نماز جمعه و سخنرانی‌های «رهبری» و «مهرورزی» لازم است.

خارج از یاوه‌گوئی‌های پرزیدنت مهرورزی در باب فتح قله‌های «علم و دانش»، و ادعای اکبرهاشمی در صلح طلبی و تقابل با پاسداران، بپردازیم به سخنان دیروز علی خامنه‌ای در جمع استادان و اعضاي هيات علمي دانشگاه‌ها.

سیدعلی خامنه‌ای دیروز به ملت ایران مژده داد که در 50 سال آینده به جایگاه اول علمی در جهان خواهند رسید! علی خامنه‌ای در ضمن، راه رسیدن به این جایگاه رفیع را هم نشان داد! راه ساده‌ای است، و فقط حماقت و بلاهت می‌طلبد، که آ‌نهم در حکومتی‌ها به وفور موجود است و سعی دارند آن را به دیگران نیز تزریق کنند. خبر پراکنی «حنا ـ زر چوبه»،‌ مورخ 14 مهرماه سال‌جاری، از علی خامنه‌ای نقل می‌کند که:

«دستيابي به اين هدف [...] مستلزم باور به "توانايي ملي و استعداد ايراني "، برنامه ريزي براي استفاده صحيح از امكانات و استعدادهاي طبيعي كشور و گرفتن درسهاي اميدآفرين از ‪تجربیات موفق بیست و هفت سال اخير است.»

جهت فتح قله‌های علم در جهان، البته در 50 سال آینده، ابتدا کمی تعصب و خودپسندی لازم است. به توانائی ملی و استعداد ایرانی ایمان بیاورید! چون بقیة ملت‌ها همگی ناتوان و بی‌استعدادند و در همانحال که شما مشغول باورکردن توانائی ملی و استعداد ایرانی هستید، بقیه دست روی دست می‌گذارند و مسحور «باور» کردن شما می‌شوند! به عبارت دیگر طی 50 سال آینده،‌ جهان در سکون مطلق فرو خواهد رفت و زمان از حرکت باز می‌ایستد، تا ایرانیان پس از «باور» استعداد و توانائی خود، و جهت استفاده «صحیح» و مسلماً «اسلامی»، چرا که خارج از اسلام هیچ حرکتی صحیح نمی‌تواند باشد‌، گام‌های دیگری هم بردارند! علت عقب افتادگی غرب، همین غیراسلامی بودن آن‌ها است، یعنی به قول فلاسفة امروزی کشور: «ناصحیح بودن» استفاده از امکانات!

علی خامنه‌ای، با ذکر آخرین مرحله، جهت صعود به مقام نخست در عرصة علم، به حاضران می‌گوید از موفقیت‌های 27 سال اخیر درس‌های «امیدآفرین» بگیرند! در واقع جهت نیل به هدف والای مورد نظر علی خامنه‌ای، نه تنها باید ابله و احمق بود، که کور و کر بودن هم الزامی می‌شود. چرا که از مردم می‌خواهد «فاجعه» 27 سال اخیر را «موفقیت» فرض کنند!

این مهملات درست زمانی ایراد می‌شود که اکبرهاشمی با انتشار نامة کذا عملاً بر قصه شنگول و منگول پیروزی در جنگ با عراق پایان داده، و همانطور که آقای بنی‌صدر در مصاحبه‌ای با رادیو آزادگان فرموده‌اند، معلوم می‌شود فعلة استعمار «18 سال است شکست در جنگ با عراق را جشن می‌گیرند!»

لازم است بدانیم که مخاطبان علی خامنه‌ای «نخبگان» دستگاه فاشیسم، یعنی اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها بوده‌اند. امثال جلائی پور، زیبا کلام، نیکفر و ... بنابراین جای نگرانی نیست، همگی از موفقیت‌های چشمگیر 27 سال اخیر، به قول رهبر، درس‌های «امید آفرین» گرفته‌اند و با این سرعتی که ایران به سوی قله‌های علم و دانش می‌رود، مسلماً همگی در 50 سال آینده همة قله‌ها را فتح خواهند کرد. ولی دو اشکال عمده در اینراه وجود دارد. یکی مشکل زبان،‌ که ناشی از «فوران» نخبگان در جامعة ایران با هدف تخریب ساختار زبان فارسی است. و از آنجا که انتقال علم از طریق ارتباط صورت می‌گیرد، و ارتباط در میان افراد بشر از طریق زبان ممکن می‌شود، 50 سال دیگر، انتقال پیشرفت‌های علمی اسلام و مسلمین ایرانی مسلماً با ایما و اشاره و خط هیروگلیف ممکن خواهد شد! مشکل دوم این است که بر اساس این «محاسبات» تا 50 سال آینده، غرب باید همچنان خریدار نفت ایران باقی بماند تا این «هیئت‌های علمی» و نخبگان بتوانند «نان» بخورند، و از قحطی، فقر و گرسنگی، در چند سانتیمتری «قله‌های دانش» جان به جان آفرین تسلیم نکنند!




0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت