جمعه، مهر ۰۷، ۱۳۸۵


بمب و نامه!
...

تنها دو روز پس از آنکه لشکر 77 خراسان، در سوم مهرماه1360، به محاصره آبادان پایان داد، هواپیمای حامل فرماندهان نیروهای مسلح ایران منفجر شد! هر چند که هیچ منبعی به این مسئله اشاره نکرد، ولی انفجار این هواپیما با عملیات پیروزمندانة لشکر 77 خراسان بی‌ارتباط نبود. می‌دانیم که پس از استقرار حکومت اسلامی در ایران، در راستای اعمال سیاست‌های ناتو، افزایش نیروهای نظامی در اولویت قرار داشت، چرا که در هر حال، افزایش نیروی نظامی، افزایش بودجة نظامی است، و افزایش این بودجه، به معنای تأمین منافع صاحبان صنایع نظامی است. و از آنجا که ایران عضو پیمان استعماری «سنتو» است، افزایش بودجة نظامی کشور در واقع تأمین کنندة منافع مالی دموکراسی‌های غرب است! علت تشکیل سپاه و بسیج نیز در همین چارچوب می‌باید بررسی شود.

حال بازگردیم به انفجار هواپیمای فرماندهان نیروهای مسلح. هدف این انفجار تضعیف ارتشی بود که ادعا می‌شد، به دلیل سقوط حکومت پهلوی، کارآئی خود را از دست داده. حال آنکه در هم شکستن محاصرة آبادان خلاف این امر را ثابت می‌کرد. ولی گروه‌هائی در این میان در تلاش تأمین بودجه برای سپاه و بسیج بودند، همان گروه‌هائی که خواستار تجهیز سپاه به سلاح سنگین بودند، گروه‌هائی که خواستار انحلال ارتش بودند ـ منظور گروه‌های ذینفع، گروه‌های مسلح و خرابکار چون «مجاهدین انقلاب اسلامی» است که مستقیماً در ارتباط با بیگانگان قرار دارند و شاخة کمکی ساواک را تشکیل می‌دهند.

ساواک ایران همانطور که می‌دانیم سازمانی است استعماری که چند سال پس از کودتای 28 مرداد، تحت نظارت عالیة «سازمان سیا» و «موساد» پایه‌گذاری شد و وظیفه‌اش تأمین منافع استعمار در ایران است. فعالیت شهربانی کل کشور نیز تحت نظارت عالیة ساواک قرار داشت و کادرهای شهربانی در واقع مأموران ساواک به شمار می‌رفتند. اینان جهت کارآموزی به اسرائیل، سوئیس و ایالات متحد اعزام شده و پس از طی دورة «کارآموزی» به پست‌های حساس امنیتی گمارده می‌شدند. بد نیست بدانیم که بسیاری از «انقلابیون» فعلی که برخی از آنان «ناراضی و نظریه پرداز» هم شده‌اند، زیردستان کادرهای شهربانی در دورة پهلوی بوده‌اند. یکی از وظایف ساواک، نفوذ در گروه‌هائی بود که «خطرناک» برآورد می‌شدند. در راس این گروه‌ها دانشجویان دانشگاه قرار داشتند. آندسته از دانشجویان که فعالیت‌های «روشنفکرانه‌اشان» از مجموعة حشیش، دیسکوتک، پوکر و کلوب شاهنشاهی فراتر می‌رفت! به عنوان مثال گروه‌هائی که روزهای جمعه راهی توچال می‌شدند، و خبرچینان ساواک را ناچار به همراهی با خود می‌کردند! خبرچین‌ها، مانند طالبان در افغانستان، وظیفة مقدس کشف و افشای کمونیست‌ها را بر عهده داشتند. به عبارت دیگر آن‌ها که عضو «سازمان‌های چپ‌نمای آمریکائی» نبودند و هیچیک از سفارتخانه‌های «دوست و برادر» در جریان فعالیت‌هایشان نبود، تحت نظر قرار داشتند! تهدید اصلی برای حکومت پهلوی، همچنان که برای اسلام و مسلمین، در موجودیت افرادی بود که تحت کنترل «دوستان» نبودند و وظیفة اصلی ساواکی‌های کوهنورد، نزدیک شدن به همین افراد بود.

پس از استقرار حکومت اسلامی در ایران، چند تن از سران ساواک اعدام شدند، عده‌ای فرار کردند و گروهی نیز مستعفی شدند. اما فعالیت سازمان امنیت ایران به روال سابق ادامه یافت. نه تنها مستعفیان همگی به کار دعوت شدند، که خبرچین‌های روز جمعه در توچال نیز ارتقاء درجه یافته نقش «جیمزباند» و «میشل استروگف» در بلاد اسلام را به عهده گرفتند و ارتباط بسیار سازنده و سالمی هم با گروه‌های اسلامی دارند! چرا که اسلام هرگز تهدیدی برای منافع استعمار نبوده و نیست. از مطلب اصلی به دور افتادیم، بازگردیم به فعالیت‌های خرابکارانه جهت تضعیف ارتش ایران که با هدف مشخص تقویت نیرو‌های «استعماری ـ اسلامی»، یعنی سپاه و بسیج صورت می‌گرفت. امروز پس از 25 سال که از انفجار هواپیمای فرماندهان نیروهای مسلح ایران می‌گذرد،‌ نوبت به تضعیف سپاه پاسداران رسیده!

و در این راه،‌ سرداراکبر سازندگی، پیشقدم شده چرا که می‌پندارد، با این عمل از مهلکه نجات خواهد یافت! هاشمی رفسنجانی، که مانند خاتمی، از مقامات امنیتی است، 27 سال در تمام بندبازی‌های حکومت اسلامی شرکت داشت، و همواره جهت باد را درست تشخیص داد. اینبار نیز هاشمی رفسنجانی مسیر چرخش قدرت را درست دیده و می‌داند که با شرایط نوین منطقه، پس از لگدی که ارتش ناتو در لبنان «نوش‌جان» کرد، آینده‌ای برای سپاه و بسیج در ایران نمی‌تواند وجود داشته باشد.

چند هفته قبل، در بحبوحة تهدیدهای آمریکا، هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه تهران از غرب گلایه کرد که مانع از ارتباط نزدیک ایران با همسایة شمالی می‌شود! چند روز پیش نیز، هاشمی در مصاحبه‌ای از دستگیری و اعدام اعضای حزب توده ابراز تاسف کرد و گفت آنان قصد کودتا نداشتند. در این چند روز اخیر، شرایط چنان شده که احتمال تهاجم نظامی ایالات متحد به ایران تقریبا منتفی است و در نتیجه ارتش آمریکا نمی‌تواند همانگونه که به بهانه مبارزه با تروریسم، ولی در واقع برای حمایت از طالبان، به افغانستان لشکرکشی کرد، به منظور حمایت از دستاربندان خاک ایران را به توبره کشد. در نتیجه، حاکمیت فرسودة ایران، بیش از پیش متزلزل شده، و دولت روسیه همچنان بر مطالبات خود در مورد عدم تولید سلاح هسته‌ای توسط ایران پافشاری می‌کند. دلیل انتشار نامة «محرمانة» خمینی توسط دفتر هاشمی‌رفسنجانی را در همین شرایط باید جستجو کرد. نامه محرمانه‌ای که اخیراً در رسانه‌های ایران منتشر شد حاکی از آن است که، محسن رضائی، فرمانده سپاه پاسداران تقاضای تأمین بودجه برای «تأمین سلاح اتمی و لیزری» نموده تا سپاه بتواند در سال 1371، تهاجم سرنوشت‌سازی به عراق داشته باشد! ولی بر اساس متن نامه محرمانه، خمینی با این تقاضا مخالفت کرده و نوشیدن «جام زهر» را ترجیح داده! خبرگزاری ایران که متن کامل نامه محرمانه را منتشر کرد، پس از مدتی عبارت «سلاح اتمی و لیزری» را از آن حذف نمود، و نامة محرمانة خمینی اکنون در تمام رسانه‌های ایران به صورت «سانسور شده» موجود است! اگر در نظر داشته باشیم که امروز وزیر امور خارجة روسیه رسماً ناتو را تهدید به استقرار دو لشکر در مرز گرجستان نموده، می‌توانیم ارتباط انتشار نامة محرمانه خمینی با شرایط فعلی را دریابیم. همانطور که در وبلاگ‌های قبلی یادآوری شد، شکست ارتش اسرائیل در لبنان، نوید دهنده عقب نشینی ناتو از منطقه بود. و علیرغم تحریکات ناتو در مرز‌های روسیه، این عقب نشینی به لبنان محدود نخواهد شد. در نتیجه بسیار طبیعی است که نیرو‌های نظامی دست پرورده ناتو در ایران، یعنی سپاه و بسیج تضعیف شوند. چرا که امروز دیگر این ارتش نیست که در ملت ایران ایجاد نفرت می‌کند. خشم ملت ایران امروز متوجه سپاه و بسیج است. ولی بعید به نظر می‌رسد که هاشمی رفسنجانی با انتشار نامة محرمانة خمینی در چنین شرایطی، بتواند سپاه و بسیج را سپر بلای دار و دستة خود کرده، با ابراز بندگی به کلنل پوتین، جان سالم از معرکه به در برد.


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت