چهارشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۵

Posted by Picasa
دنیای دیوانة دیوانه!
...
دیروزحجرة خبرپراکنی «حنا ـ زرچوبه»، یعنی ایرنای خودمان، متن مصاحبة محمد خاتمی با «فرانکفورتر آلگماینه» را تمام و کمال در اختیار مشتاقان قرار داد، تا همه ببینند چه حجت‌الاسلامی داشتند و قدرش را ندانستند! اهمیت حجت‌الاسلام محمدخاتمی در این است که ایشان از دورة پهلوی حجت‌الاسلام و مامور عالیرتبة ساواک بودند، و پس از براندازی نیز رهبری برنامه‌های سرکوب را عهده‌دار شده‌اند. از سرپرستی کیهان به وزارت ارشاد و سپس به ریاست جمهوری منصوب شدند، و در حال حاضر هم وظیفه‌ای به عهده دارند که خوانساری معروف در دورة محمدرضا پهلوی به عهده داشت، یعنی سفیر سیار حاکمیت! ولی محمدخاتمی کجا، خوانساری کجا! محمد خاتمی دستگاه و دربار دارد، خلیفه‌گری دارد، غلامان و کنیزکان درگاهش را راهی دیار فرنگ کرده تا با چماق، چاقو و بمب ابتذال منافع اسلام و مسلمین را به خوبی حفظ کنند!

البته برنامه «اعزام غلام و کنیز» با برنامة اعزام دانشجو اشتباه نشود! غلامان و کنیزکان دستگاه خاتمی می‌توانند حتی بیسواد هم باشند! دفاع از اسلام و مسلمین همانطور که می‌دانیم نیازی به سواد ندارد، مگر محمد، پیامبراسلام سواد داشت؟ حتی دکترا هم نداشت! و پس از مبعوث شدن نیز مانند نخبگان حکومت روضه‌خوانان یک عنوان دکترا برای خودش دست و پا نکرد. و گرنه امروز کیهان و روزنامه مسعودی‌ها می‌نوشتند، دکتر محمد، پیامبر اسلام! بله از مطلب دور افتادیم بازگردیم به «اعزام غلام و کنیز.» حضور مهاجرانی، سروش، حقیقت‌جو و ... شاهدی است بر این مدعا! دیروز سایت پیک ایران یک «مقاله» از فاطمه حقیقت جو تحت عنوان «طعم تلخ سکوت در برابر ظلم» منتشر کرد که واقعاً به خواندنش می‌ارزد، چون «حقیقت‌جو» از جمله کنیزکان اصلاح‌طلب خاتمی است که به خرج ملت ایران فعلاً یک صندلی شکسته در آبدارخانه ام‌آی‌تی برایش اجاره کرده‌اند تا پس از سقوط دولت «متحجر» احمدی‌نژاد، دست در دست مهاجرانی به میهن اسلامی بازگشته در دولت مترقی «اصلاح طلبان» پست و مقامی شایسته «مدارج علمی‌اش» اشغال کند!

بله خواهر «فاطمة ام‌آی‌تی»، در مقاله‌ای سراپا غلط و مبتذل، «تاریخ» نوینی اختراع کرده‌اند که مانند خبرپراکنی «حنا ـ زرچوبه»، «گزارشگر» است و وقایع گذشته را نیز به زمان حال گزارش می‌کند! به عبارت دیگر، نوعی «تاریخ» که زمان گذشته را از حال تشخیص نمی‌دهد:

«ایامی را پشت سر میگذاریم که تاریخ، امام عدالت را در خون گزارش میکند!»

به این می‌گویند جمله «پوئه‌تیک»، یا «شعرگونة نثر!» یعنی هم نثر است هم شعرگونه است، و با زبان عامیانه هم فاصلة بسیار دارد، ولی متأسفانه از نظر مفهوم غلط، و عملاً فاقد معنا است! چرا که تاریخ هرگز «گزارش» نکرده، نمی‌کند و نخواهد کرد! «فاطی خانم» در این چندماه اقامت در ینگه‌دنیا، از شدت فعالیت سیاسی برای پاسداراکبر، انگلیسی که هیچ، فارسی را هم فراموش کرده‌اند! البته اگر فرض کنیم قبلا سواد فارسی داشته‌اند! پس از مطالعة این جملة بدیع و فصیح و «پوئه‌تیک»، خواننده می‌پندارد که «فاطی ام‌آی‌تی»، قصد مرثیه خوانی برای امام اول شیعیان را دارد، که در این چند روزه بساط ضربت، شربت، شهادت، عدالت و امامتش گوش فلک را کر کرده! ولی با مطالعه جملة دوم نه تنها چنین توهمی بر طرف می‌شود که متوجه می‌شوید «حقیقت‌جو» به دنبال حالگیری از علی خامنه‌ای‌ است! حقیقت‌جو که شیوة سانسور را از اربابش خاتمی آموخته، جهالت و توحش روح‌الله خمینی را در پرانتز گذارده، فقط نعلین علی‌خامنه‌ای را می‌چسبد! ولی این پایان داستان نیست، هر جمله‌ای که بخوانید بر حیرت و تعجب شما بیشتر افزوده خواهد شد! از این جهت که متن مقالة حقیقت‌جو به متن نامه‌های مضحک پاسداراکبر شباهت بسیار دارد! مثلاً حقیقت‌جو، کشف کرده که در دورة «امام عدالت»، یعنی حدود سیزده قرن پیش در صحرای عربستان «شهروند» وجود داشته! البته اگر خود «امام عدالت» هم امروز زنده شود و بگوید «لا شهروند، کلهم عبید و اسیر»، گوش غلامان و کنیزکان اعزامی به خارج بدهکار نیست، و یک انگ «تندروی» هم به همین «امام عدالت» زده، در نامه‌ای خواستار استعفایش خواهند شد! بله، به زعم فرصت طلبان «اصلاح‌طلب»، اسلام آنچه در واقعیت بوده نیست، اسلام همین بوده، که امروز غلامان اعزامی به فرنگ می‌گویند! یعنی شهروند داشته! و به قول خودشان بسیار «دموکراسی‌گری» بوده! و «باشیسم» را مکروه می‌شمرده! و گذشته از این، در چنین اسلامی، «شهروند» می‌توانسته از امام به دادگاه شکایت هم ببرد، و دادگاه هم «آزادانه»، بدون بررسی مستندات و براهین شاکی، امام معصوم را محکوم کرده،‌ به نفع «شهروند» رای می‌داده است! چه دادگاهی بوده! درست مثل دادگاه حکومت اسلامی ایران! به «حق و حقوق» کاری نداشته؛ شکمی رأی صادر می‌کرده! این حکومت ایده‌آل «کنیزکان اعزامی» است که امنیت و عدالت و درایت علوی را یکجا دارد! ولی با توجه به مفهوم صحبت‌های «حقیقت‌جو» باید گفت در چنین شرایطی، بیشتر حماقت و وقاحت را شاهدیم تا عدالت! مگر هرکه از امام شاکی شود، محق است؟ بله! در ذهن علیل شبه اصلاح طلبان برانداز، باید به مردم القاء شود که «عدالت» در ترادف است باحماقت و وقاحت، و شهروندی مترداف است با سوء استفاده از حقوق شهروندی، چرا که هر شهروندی از امام شاکی شود، دادگاه آزادانه به نفع او رأی خواهد داد، و دلیل مساوات رهبر با سایر افراد در اصل 107 قانون اساسی نیز همین است! البته به زعم حقیقت‌جو:
«امام و اسوه یی که مردم با امید تشکیل دولتی پیرو ایشان به تشکیل جمهوری اسلامی رای مثبت دادند تا شاهد امانت، عدالت و درایت علوی باشند، عدالتی که شاکی بی واهمه شکایت امام را به دادگاه می برد و قاضی با حفظ استقلال و آزادانه رای به نفع شهروند حکومت علی می‌دهد و شاید به همین دلیل در اصل 107 قانون اساسی رهبر در برابر قوانین با سایرافراد کشور مساوی تلقی شده است مردم با چنین تصویری خواستار جمهوری اسلامی شدند اما نمی دانستند که حب مقام و جاه طلبی، آنچنان بر رهبری سایه می اندازد، که نه تنها نمی توان علیه وی در دادگاه اقامه دعوا کرد، بلکه[...]»

حقیقت‌جو، گویا همین امروز از غار اصحاب کهف خارج شده باشد، و دورة توحش خمینی را در خواب گذرانده، چرا که در آنزمان، غلامان و کنیزکان خاتمی همه سکوت کرده بودند. و کسی از زندانیان حرفی نمی‌‌زد. و نمایندگان شیردلی چون موسوی خوئینی‌ها، که آن زمان به سرکوب در «دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه» مشغول بودند نیز، با خبرگان رهبری کاری نداشتند! بله فاطمه خانم «حقیقت‌جو» ادعا می‌کند که «مردم با چنین تصویری»، [منظورشان حتماً تصور است]، خواستار جمهوری اسلامی شدند، اما نمی‌دانستند که [...]

نمی‌دانم کدام مردم، از حاکمیت چنین تصوری دارند که اگر شهروندی از حاکم شاکی شود، دادگاه حاکم را به نفع شهروند محکوم خواهد کرد! مردم کدام کشور تا به این حد نادان و ابله می‌توانند باشند؟ نه اشکال از مردم نیست، اشکال از آنجاست که امثال حقیقت‌جو، در این میان خود از اصل مطلب، یعنی از «حقوق» بی‌اطلاع‌اند! چرا که در جوامع دموکراتیک، جوامعی که در آن‌ها تفکیک سه قوه، یک اصل غیرقابل انکار است. قوه قضاییه آزاد است «حق» را به «حق‌دار» بدهد، نه اینکه «حق» را به شاکی بدهد! این نکته به ظاهر بی‌اهمیت است که از چشمان تیزبین و حقیقت‌جوی «فاطی‌خانم» پنهان مانده! چرا که منظور ایشان از عدالت همان است که نخبگان سرقبرآقا «ناعدالتی» می‌خوانند و در حق یکی از عمله اکره شبه اصلاح طلب هم اعمال شده.

حقیقت‌جو، با بیعدالتی و توحش در حاکمیت ایران هیچ مخالفتی نداشته و ندارد. چرا که امثال حقیقت‌جو، موسوی خوئینی و پاسدار اکبر خود برخاسته از توحش و بی‌عدالتی حکومت اسلامی‌اند. اگر در حاکمیت ایران سرسوزنی عدالت و مدنیت وجود می‌داشت، کسانی که جایشان در آسایشگاه روانی است، با رأی چاقوکشان به ریاست یا نمایندگی مجلس ایران «منصوب» نمی‌شدند! نگرانی حقیقت‌جو از بیعدالتی نیست، حقیقت‌جو، از شرکای موسوی خوئینی‌ها است،‌ که ساواک نقش کاوه آهنگر را پس از افتضاح فخرآور و پاسداراکبر، به او محول کرده. در نتیجه عمله اکرة ساواک هم باید به سینه زنی و نوحه‌خوانی برای «مهندس کاوه آهنگر» بپردازند. دنیا را چه دیدی؟ شاید مردم باز هم « با چنین تصویری خواستار جمهوری مسلمان شوند!» و چون از دورة جنجال «نوارهای امیر فرشاد ابراهیمی»، مصلحت بعضی سیاست‌ها، بر کشیدن زیر پای علی‌خامنه‌ای قرار گرفته، تا بجای جلاد تندرو، یک جلاد میانه‌رو را به رهبری منصوب کنند، پس این رهبر محکوم است! به ویژه در ذهن فرصت طلبانی که از آبدارخانة انستیتوی ماساچوست، شکم‌شان را برای شرکت در حاکمیت نوین حسابی صابون زده‌اند!

پس چون اربابان، این رهبر را «محکوم» می‌خواهند، حقیقت‌جو هم در ذهن خود، رهبری را محکوم می‌داند، و مانند پاسداراکبر، خود را هم «سخنگوی» مردم انگاشته، ابراز می‌کنند که «مردم نمی‌دانستند ...» بله مردم نمی‌دانستند، ولی این «مردم» شریک جنایات حاکمیت اسلامی نیستند، و از آبدارخانه مسجد جمکران، با نظارت استصوابی شورای نگهبان به مجلس مضحکه حکومت راه نیافته‌اند! فاطمه حقیقت‌جو، بهتر است بداند این «مردم» نیازی به سخنگویانی چون پاسداراکبر و شخص ایشان ندارند! این «مردم که نمی‌دانستند» از برکت کاسه‌لیسی‌های امثال مهاجرانی،‌ سروش، پاسدار اکبر و حقیقت جویان، چنان در گرداب فقر و مصیبت گرفتار آمده‌اند که به فروش کلیه‌های خود روی آورده‌اند! باید به امثال حقیقت‌جو یادآوری شود که اگر علی خامنه‌ای مجرم است، امثال ایشان و موسوی خوئینی‌ها شریک جرم‌اند! و نمی‌توانند ادعا کنند «اغفال» شده‌اند! حتی طبق قوانین جامعه‌ای چون ایران، که حقوق شهروندی را هم به رسمیت نمی‌شناسد، همه افراد بالغ، جز مهجوران، مسئول اعمال‌شان هستند. حقیقت‌جو، با آن پنجاه متر پارچه‌ای که بر سرش می‌پیچد به نظر نمی‌رسد «طفل» باشد، پس می‌توان ایشان را در زمرة مهجوران به شمار آورد. حال باید از سایت‌های محترم و مستقل سئوال کرد، به چه دلیل چنین بازتابی به سخنان یک فرد مهجور می‌دهند؟

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت