...
امروز، را باید به فال نیک گرفت! هالوین سال 2006، ناکامی سفر رایس و جیمز رابین، یک ودکا ابسولوت میطلبد! ودکا ابسولوت تنها مشروبی است که طعم آتش دارد؛ فردایش هم به خماری و سر درد نمیگذرد. و به احتمال زیاد حافظ آنرا میشناخته، بله! حال که سروش و اکبرپاسدار و رهبر فرزانه و جناب خرمشاهی، در مورد تعهد حافظ به اسلام، اظهار نظر عالمانه و کشکی کردهاند، بهتر است جبهة «لائیکها» هم نظرش را بگوید، تا آنها بدانند جبهه لائیک هم میتواند تفسیر کشکی از حافظ ارائه دهد! جبهة لائیک، یا نویسنده این وبلاگ، در گردهمائی لندن هم شرکت نخواهد کرد. و در هیچ گردهمائی دیگری نیز. همراهی با سازمانهائی که هنوز تکلیف خود را با «کلام الهی» روشن نکردهاند، اشتباه بزرگی است.
سازمانهای مدافع حقوق زنان، سازمانهای مدافع حقوق بشر، و همة سازمانهای مشابه، باید چند مسئله را صریحاً روشن کنند. مثلاً در مورد سنگسار، آیا این حضرات تنها با سنگسار زنان مخالفاند یا بطور کلی با دخالت دولت در زندگی خصوصی مردم مخالفت میکنند؟ باید مشخص شود که زنانی که محکوم به سنگسار میشوند، از نظر اینان مجرماند، ولی نباید سنگسار شوند، یا هیچ دولتی حق دخالت در مسائل خصوصی مردم را ندارد؟ و سازمانهایسیاسی محترم «لیبرال»، «دموکرات»، نهضتهای رنگارنگ مدعی «آزادی»، و همة گروههای سیاسی، چرا موضع خود را در مورد حقوق همجنسگرایان، بهائیان و همة اقلیتهای مذهبی به روشنی بیان نمیکنند؟ حال باز گردیم به حافظ و ودکا ابسولوت!
وقتی حافظ در «ساقینامه» میگوید، «بده ساقی آن آتش تابناک، که زرتشت میجویدش زیر خاک»، مسلماً منظورش همین ودکا ابسولوت بوده که در آن زمان نام دیگری داشته، ولی طعم آن همیشه همین طعم آتش است. نام و عنوان که اهمیتی ندارد، یک پوسته است. درون و محتواست که اهمیت دارد. همانطور که مولوی میگوید، «ما برون را ننگریم و قال را، ما درون را بنگریم و حال را.» و در همین راستا، طنزنویسان حکومتی فراموش نکنند که طنز هرگز به مسائل غیراختیاری نمیپردازد. ریخت و قیافة پرزیدنت «مهرورزی»، مانند همة موجودات روی زمین انتخابی نیست، ولی به عنوان شخصیت سیاسی، سخنان و اعمالش انتخابی است. پس بهتر است وقتی خصوصیات فیزیکی پرزیدنت مهرورزی را به عنوان طنز ارائه میفرمائید، به یاد داشته باشید که اکبرهاشمی هم «مارلون براندو» نیست. ثانیا، چنین شیوهای را اصلاً طنز نمینامند! حال باز هم برویم سراغ حافظ!
در «ساقینامه»، حافظ تاکید دارد که وقتی ودکا ابسولوت، یعنی آتش، بنوشید، نوعی تساوی حقوق بشر هم رعایت خواهد شد:
بیا ساقی آن آتش تابناک
که زرتشت میجویدش زیر خاک
به من ده که در کیش رندان مست
چه آتش پرست و چه دنیا پرست
از این گذشته، حافظ به احتمال زیاد نویسنده وبلاگ را نیز میشناخته:
چنان بر کش آواز خنیاگری
که ناهید چنگی به رقص آوری
اتفاقاً امروز به رقص هم آمدهام! هالوین روز خوبی است! شنیدهام که حجاریان و کدیور، دو تن از عاملان اصلی سرکوب دانشگاهها را از شورای سیاسی دانشگاه اخراج کردهاند و عمله و اکره این «نخبگان» در دفاتر «تحکیم وحدت»، فریاد سرکوب و استبداد سر دادهاند! با توجه به نقش فعال نخبگان «مفلوک» ساواک مانند سروش، حجاریان و کدیور در تصفیههای خونین «انقلاب فرهنگی»، باید گفت، در پی ناکامی سفر جیمز رابین، «بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم!»
بله، سفر جیمز رابین به ایران، پس از یک سلسله دید و بازدیدهای سیاسی رخ داد. در نخستین هفته شهریورماه سالجاری، وزرای دفاع روسیه و ایالات متحد، در «فربنکس» آلاسکا با یکدیگر ملاقات کردند. طی این ملاقات، روسیه با استفاده از موشکهای قاره پیما، مجهز به کلاهک متعارف جهت «مبارزه با تروریسم» مخالفت کرد. به عبارت دیگر، روسیه با استقرار دموکراسی مدل عراق و افغانستان در ایران و سوریه مخالفت کرد. چرا که در واقع ایالات متحد، به منظور مبارزه با تروریسم و استقرار دموکراسی، قصد آزمایش موشکهای قاره پیمای خود را در ایران و سوریه داشت. ولی از آنجا که تهاجم اسرائیل به لبنان با شکست مفتضحانهای روبرو شده بود، به سادگی میتوان تصور کرد که آمریکا در این مذاکرات از موضع قدرت برخوردار نبود. ولی مگر چنین مسائل پیش پا افتادهای به گوش تفنگ فروشها و پادوهایشان در پنتاگون فرو میرود؟ هرگز! اینان با واقعیات کاری ندارند، منافع بر واقعیات راه میبندد، و میبینیم که فعلة آمریکا در ایران هم با واقعیتها بیگانهاند و به هر ترتیب میکوشند «کودتا» را سامان دهند. حال بازگردیم به دیدار در فربنکس!
پس از دیدار ناموفق در فربنکس، ساواک آن نامة کذا را به اسم اکبرهاشمی منتشر کرد، تا شاید سپاه پاسداران «عصبانی» شده، کودتای «کوچکی» به راه اندازد. به ویژه که جنگ زرگری پاسدار مهرورزی با خاتمی و سردارسازندگی از طریق پریشانگوئیهای همسر الهام تنور گرمی داشت! برنامة سیرک هاشمی، خاتمی، مهرورزی در روز 28 مهر، هیجانانگیزتر شد! به این ترتیب که ساواک اقدام به پخش شبنامههائی نمود که ظاهراّ «گروهی ناشناس» در مخالفت با رهبری و بقیة عمله و اکرة استعمار پخش کرده بودند! از قضای روزگار، این هیاهو، با حضور جیمز رابین، مامور امنیتی ایالات متحد و سخنگوی وزارت امور خارجه دورة کلینتون در ایران، و سفر رایس به منطقه همزمان شد! و در این گیرودار، ناگهان دفتر مقام فرزانه رهبری احساس کردند که عید فطر مسلمانان روز سه شنبه دوم آبانماه است، و مملکت تا روز ششم آبان باید «تعطیل» شود!
علت تعطیلات غیرمنتظره را در وبلاگ «تنبان و براندازی» نوشتهام، ولی برای آنکه ببینیم مسئله تا چه حد جدی بوده، بهتر است بدانیم که دو روز پس از آنکه قرار شد «رهبر فرزانه» روز دوم آبانماه را عید فطر اعلام کنند، یعنی 4 آبانماه، دبیر کل ناتو، در مسکو، با رئیس جمهور، وزیر دفاع و دبیر شورای امنیت روسیه ملاقات کرد، روز 5 آبانماه، فرمانده نیروی زمینی آمریکا وارد آنکارا شد و روز شنبه 6 آبانماه، دبیرکل ناتو مسکو را ترک کرد. و اتفاقاً در همین روز، به پیشنهاد فرماندة کل ارتش، علی خامنهای، امیر سرتیپ کریم قوامی، فرمانده نیروی هوائی، را بر کنار کرد و امیر سرتیپ احمد میقانی را بجای وی منصوب نمود!
میدانیم که هرکودتا، علاوه بر حمایت خارجی، نیازمند دخالت و حمایت نیروی هوائی نیز هست. بدون دخالت نیروی هوائی، سازمان دادن به کودتا عملاً غیرممکن است. اگر سال براندازی را به یاد آوریم، خواهیم دید که روز 19 بهمنماه، همافران به پشتیبانی از براندازی راهپیمائی کرده و درگیریهای مسلحانه از یک پادگان نیروی هوائی در شرق تهران آغاز شد. در آنزمان، به دلیل حمایت ناتو و موافقت اتحادجماهیر شوروی با براندازی، همة امور به سرعت «سر و سامان» گرفت. ولی امروز موافقت اتحاد جماهیر شوروی و ناتو کافی نیست. امروز شرایط منطقه متفاوت است و به دلیل اهمیت استراتژیک ایران، امروز ناتو میباید جهت براندازی، موافقت مجموعه روسیه، هند و چین را «یکجا» کسب کند. چنین توافقی هنوز حاصل نشده ولی دستاربندان مزدور با پشتگرمی از حمایت ایالات متحد و اعضای ناتو به تلاش خود برای سازمان دادن به کودتا همچنان ادامه خواهند داد.
ولی باز هم به دلیل تغییر شرایط منطقه تلاشهای اینان محکوم به شکست خواهد بود. بهترین نشانة شکست، پایان سیرک موسوی خوئینیها در اوین و اخراج حجاریان و کدیور از شورای سیاسی دانشگاه است. در واقع حاکمیت ناچار شده مهرههای سرکوب در دانشگاه را کنار بگذارد. این حرکت ابتدا با بازنشسته کردن استادانی آغاز شد که در تصفیههای خونین «انقلاب فرهنگی» نقش عمدهای داشتند. ولی به دلیل دخالت مستقیم استعمار، این حرکت به خردهپاها محدود مانده بود. اکنون با اخراج حجاریان و کدیور میتوان گفت که رأس هرم سرکوب در دانشگاه هدف قرار گرفته و بر خلاف مرثیه خوانیهای «ادوار نیوز»، دانشگاه میرود که از چنگ فعلة استعمار و تحجر آزاد شود. دفتر تحکیم وحدت و انجمنهای اسلامی حدود 25 سال است که وحشت را بر دانشگاه حاکم کردهاند، اعضای تحکیم وحدت و تمامی تشکلهای اسلامی، بازوی سرکوب استعمار در فضای دانشگاهی ایران بودهاند. امروز با فرو ریختن رأس هرم سرکوب در دانشگاه، حرکتی در ایران آغاز شده، که چون توفان روشنائی، اهریمن تاریکیها را در هم خواهد شکست. مرگ استعمار دور نیست.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت