یکشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۵


جبهة آمیب‌ها
...

محمد خاتمی، سفیر سیار حکومت جمکران که جهت فراگیری اصول اسلام پویا، به حضور اسقف کانتربری شرفیاب شده بود، پس از دریافت آموزش‌های لازم،‌ روز 4 نوامبر، در «کانون توحید»، که می‌باید شعبه‌ای از حسینیة ارشاد در لندن به شمار آید، ‌سخنان بسیار مهمی ایراد کرد که نشانگر محتوای «آموزش‌های» جناب اسقف و شرکاء ایشان بود. با نگاهی به سخنان خاتمی می‌توان دریافت که بار دیگر استعمار، جهت سازمان دادن به براندازی مورد نظر حاکمیت ایالات متحد، مانند گذشته چشم امید به تشکیلات دانشجوئی بسته. همان تشکیلاتی، که طی 25 سال اخیر، بازوی سرکوب حاکمیت در دانشگاه‌های کشور بوده. به زبان ساده‌تر، بازوی سرکوب حاکمیت متشکل از مشتی اراذل فرصت طلب است، امثال «ابتکار»، «عبدی»، «اصغرزاده»، و ...که نان را همواره به نرخ روز می‌خورند.

به عنوان نمونه، از اصغرزاده، یکی از «اشغالگران» سفارت آمریکا بگوئیم. وی در اوایل شاهکار گروگانگیری، در حالیکه لباس نظامی به تن داشت و مسلح هم بود، به یک خبرنگار فرانسوی می‌گفت، «ما اصلاً تعجب می‌کنیم، که با وجود امام خمینی، این امپریالیست‌ها چطور جرأت می‌کنند شب‌ها بخوابند!» البته، این ترهات را خبرگزاری فرانسه ترجمه نکرد، ولی نوار آن هنوز هم موجود است. و امروز که سایت «پیک ایران» از قول همین اصغرزاده نقل کرده بود که،‌ «ما حاضریم از آقای کارتر عذرخواهی کنیم»، بخوبی مشاهده می‌شد که «نرخ روز» در نظر اصغرزاده آنچنان تغییر نکرده! و اراذلی که «دانشجویان پیرو خط امام» نامیده می‌شدند، همچنان فعالانه به بوسیدن چکمه‌های «اربابان» مشغول‌اند. در حالیکه، در کانون توطئة توحیدی در لندن، محمد خاتمی در مقام «پیشقراول» مزدوری، از اشغال سفارت آمریکا حمایت می‌کند! حجرة خبرپراکنی ایرنا، ‌مورخ 14 آبان ماه می‌نویسد:

«محمد خاتمی [...] گرفتن سفارت آمریکا در تهران به دست دانشجویان پیرو خط امام را اقدامی بزرگ توصیف کرد که ابعاد آن قابل ارزیابی نیست»

البته خاتمی مزدور کاملاً حق دارد. اشغال سفارت آمریکا در تهران باعث شد که عرصة سیاسی به انحصار مشتی لات ‌و اوباش در آید، و با ایجاد آشوب، راه بر مطالبات ضدامپریالیستی واقعی بسته شود؛ و از این مسیر سرکوب نیروهای ضداستبداد عملاً در دستور کار قرار گیرد. در این بحران نیز مانند همة بحران‌های استعماری، هدف اساسی به فرسایش بردن گروه‌های ضداستبداد بود. چرا که اشغال سفارت آمریکا در 13 آبانماه، در واقع دنباله‌روی چماقداران از گروه‌های چپ بود؛ در عمل هر مانور «نابخردانه» گروه‌های چپ وسیله‌ای جهت سرکوب همین گروه‌ها و مخالفان نظام استبدادی شد. می‌گویم «نابخردانه»، چرا که بسیاری از اعضای این گروه‌ها را از نزدیک می‌شناختم و با تحلیل‌های «کودکانة» اینان از اوضاع سیاسی مملکت آشنا بودم. هیچیک از این گروه‌ها، حتی امروز هم نمی‌تواند تحلیل واقعگرایانه‌ای از آشوب‌های سال 57 ارائه دهد. در آن روزها، همگی غرق «توهم» مبارزه با امپریالیسم بودند! حال باز گردیم به آقای اصغرزاده که نگران بی‌خوابی امپریالیست‌ها شده بود!

اصغر زاده که مانند بقیة اوباش و همکارانش در گروگانگیری، یک‌شبه ره صد ساله رفته، در مصاحبه با «نیویورک تایمز» چندین نان به نرخ روز می‌خورد؛ «آروغ» نفرت‌انگیزش را هم، مطابق معمول توی صورت ملت ایران می‌زند. اصغرزاده که همچون خاتمی خوب می‌داند اشغال سفارت آمریکا، 27 سال چه آخور پر برکتی برایش فراهم آورده، لاف زنان و با افتخار می‌گوید:

«من، محسن میردامادی، و عباس عبدی، برنامه ریزان اصلی تسخیر سفارت آمریکا بودیم و محمود احمدی نژاد[...] معتقد بود خطر کمونیسم بیش از آمریکاست [پس] باید سفارت شوروی تسخیر شود، به خاطر همین [...] او به پیشنهاد محسن میردامادی و حبیب الله بیطرف از جمع تسخیر کنندگان سفارت آمریکا حذف شد.»

اصغر زاده که در حین خوردن «نان لاف و افتخار»، فراموش کرده که پیشتر «منم منم» کنان، خود را «برنامه ریز اصلی» جا زده بوده، ناگهان می‌گوید، رشتة کار از دستمان خارج شد:

«اصغر زاده [...] ادامه داد، قرار بود برنامه تسخیر سفارت آمریکا بطور سمبلیک اجرا شود و فقط دو روز [...] ادامه داشته باشد، اما رشته کار از دستمان خارج شد و گروگانگیری طولانی تر شد.»

و تا به امروز هم هیچکس نمی‌داند «رشتة کار» پس از خروج از دست امثال اصغرزاده‌ها، به دست چه کسانی می‌افتد؟ البته می‌توان حدس زد که امثال اصغرزاده، در واقع سیاهی لشکر بودند و «اشغال» سفارت با حمایت مستقیم «ساواک» صورت گرفته و تداوم یافته. چرا که این امر در راستای منافع استعمار در ایران بود. ولی بهتر است به جای حدس و گمان، به ادامة اظهارات «معمار» نابغة «اشغال» سفارت بپردازیم که نشانة بارزی است از تمایلات اصلی وی. اصغرزاده صریحاً می‌گوید که دلیلی ندارد مردم از تنش سیاسی موجود آسیب نبینند:

«اصغر زاده[...] گفت، از جنگ علیه ایران هراس دارم و فکر نمی‌کنم به دلیل تنش سیاسی موجود بین دو کشور مردم نباید ضربه بخورند!»


بله می‌بینید، که در افکار ایشان، «در» همچنان بر پاشنة سابق می‌چرخد! و فلسفة وجودی اصغرزاده‌ها همین است تا هیچ دلیلی نبینند که ملت ایران از تنش‌های سیاسی ساختگی میان ایالات‌متحد و ایران در امان بمانند! به زبان ساده‌تر اگر قرار باشد ملت ایران از بحران‌های ساختگی در امان بماند، پس خاتمی‌ها و اصغر زاده‌ها چه خاکی بر سر بریزند؟ «افتخار» مصاحبه با نیویورک تایمز چگونه نصیب دجالی چون «اصغرزاده» خواهد شد؟ خاتمی چگونه بتواند، با سرقت کلام «روژه گارودی» نقش سقراط بی‌سواد جهان اسلام را برای ما بازی کند؟ و اگر عمله اکره استعمار در جایگاه واقعی خود قرار گیرند، و مهملات‌شان «آنلاین» نباشد، خنده نیز از زندگی‌ما تبعیدی‌ها به تبعید خواهد رفت! همین سخنان اصغرزاده، خود هزاران قهقهه به همراه می‌آورد. اصغرزاده می‌خواهد، «بدو بدو» خود را به ‌آمریکا رسانده، و از جیمی کارتر «تقاضای» شرفیابی کند! این «قهرمان» عملیات 13 آبان، حتی پنداشته جیمی‌کارتر به دلیل «صلح‌طلبی»، نوبل صلح گرفته، و انتظار دارد به دلیل صلح طلب بودن، افتخار شرفیابی به حضور کارتر جنایتکار نصیبش شود، چرا که خبر بهجت اثری برای وی به همراه آورده:

«اصغرزاده گفت امیدوارم آقای کارتر به عنوان کسی که جایزه صلح نوبل را به خود اختصاص داده، مرا به عنوان فردی که تغییر کرده و برای صلح تلاش می‌کند بپذیرد. من تغییر کرده‌ام و قصد دارم در دیدارم با آقای کارتر این نکته را بازگو کنم.»


ابراز «این نکته» که احتیاج به مسافرت به ایالات متحد ندارد! این «شبه اصلاح طلبان»، گویا می‌خواهند همه کارها را حضوراً انجام دهند، حتماً دلیل آن است که شنیده‌اند، «شنیدن کی بود مانند دیدن؟!» حال چه پیش آمده که «ملاقات» با جیمی کارتر هم در برنامة غلامان خاتمی قرار گرفته؟ حتما حضور خاتمی در حوالی مزرعة کارتر دلیل اینهمه کیا و بیا شده! ظاهراً «رئیس موسسة گفتگوی تمدن‌ها» در گفتگو با «رئیس موسسه گفتگوی توحش‌ها» به توافق‌هائی دست یافته‌اند، و از اینرو «حضور» اصغرزاده‌ها الزامی شده! به احتمال زیاد اینبار اصغرزاده می‌باید به همراه دیگر اراذل 13 آبانی، برنامه ریزی تسخیر سفارت روسیه در آمریکا را سازماندهی کنند، تا بازهم «رشتة کار» از دستشان به در رود و به دست برژینسکی بیفتد! کسی چه می‌داند؟ در این روزگار وانفسا که شغال نه تنها ادعای طاووسی دارد، که از نفت هم گریزان شده، «زوج» خاتمی و اصغرزاده «صلح طلب» شده‌اند؛ اصغرزاده حتی حاضر به فداکاری در راه ملت ایران هم شده:

« اگر بدانم عذر خواهی من تنش موجود را کاهش می‌دهد، اینکار را انجام خواهم داد. زیرا اگر رابطه دو کشور در گرو یک عذرخواهی است بهای این امر را پرداخت خواهم کرد.»

( پیک ایران، کد خبر 34806)

بله شاهیم که امروز، نابغة 13 آبان، اصغرزاده، بجای طلب بخشش از ملت ایران، قصد عذرخواهی از جیمی کارتر را دارد! و همزمان خاتمی به «ستایش» از این عمل خیانت‌بار پرداخته! در واقع، برای شرح بیشرمی دجالان حکومت جمکران، مسلماً در هیچ زبانی، واژگان مناسب نخواهید یافت!

پس از شکست جبهة «اصلاح‌طلبی»، همین «اصلاح‌طلبان» جهت اشغال تمامی فضای سیاسی کشور، خود نیز به دو دستة «کاذب» تقسیم شده‌اند: طرفداران و مخالفان اشغال سفارت آمریکا. گروه اول، به رهبری خاتمی، و گروه دوم به رهبری اصغرزاده! دجالان حکومت جمکران شباهت فراوانی به آمیب دارند. برای حفظ موجودیتشان می‌باید بطور مداوم، از طریق تقسیم خود، تکثیر شوند! چنین زاد و ولد فراگیری،‌ فقط در کشوری می‌تواند صورت پذیرد، که فاقد هر گونه ساختار اجتماعی و سیاسی باشد.

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت