چهارشنبه، آذر ۰۱، ۱۳۸۵


بوقلمون و «پدرومادر»!
...

«دانیل خوزه اورتگا ساودرا»، متولد 11 نوامبر 1945 در «لیبرتاد» در نیکاراگوئه، اخیراً،‌ پس از سپری کردن 16 سال در «اوپوزیسیون»، در انتخابات ریاست جمهوری سال‌جاری، به پیروزی دست یافت، و از اول ژانویة 2007، به عنوان رئیس جمهور، آغاز به کار خواهد کرد. «دانیل اورتگا»، در حال حاضر دبیرکل حزب ساندینیست «اف‌اس‌ال‌ان»، و نمایندة مجلس نیکاراگوئه است. وی در گذشته، از سال 1985 تا 1990 نیز رئیس جمهور نیکاراگوئه بوده. اورتگا قبل از تصاحب پست ریاست جمهوری،‌ رهبر «اف‌اس‌ال‌ان» با گرایشات «سوسیالیستی» بود، و با استفاده از شورشی مردمی، دیکتاتور وقت، ‌ سوموزا را سرنگون کرده بود.

در ماه ژوئیه 1979، اورتگا، یکی از اعضای هیئت پنج نفره‌ای بود، که به همراه نویسنده‌ای به نام «سرجیو رامیرز مرکادو»، سرمایه‌داری به نام «آلفونسو روبه‌لو کایه‌خاس»، «ویوله‌تا باریوس دشامورو»، و «مواسز هاسان»، رهبری جنبش نظامی را در دست داشت. دولت اورتگا، نگرش سیاسی خود را به «سالوادور آلنده»، رئیس جمهور سوسیالیست شیلی نزدیک می‌دید. ولی تمام کوشش‌های این دولت، جهت بازسازی اقتصاد نیکاراگوئه، به دلیل تحریم آمریکا و جنگ تحمیلی کنتراس‌ها، افرادی که توسط سیا آموزش می‌دیدند، بی‌ثمر ‌ماند. در آن روزگار، حضور جنایتکاری به نام «جان نگرو پونته» و بانو، در منطقة آمریکای مرکزی، به همین دلیل بود.

روز چهارم نوامبر سال 84، دولت ساندینیست‌ها، تحت نظارت ناظران بین‌المللی، انتخاباتی برگزار می‌کند که طی آن حزب ساندینیست، با 67 در صد آراء به پیروزی می‌رسد. ولی علیرغم حضور گستردة این ناظران، ایالات متحد مدعی مخدوش بودن انتخابات شده آنرا مردود می‌شمارد. لازم به تذکر است که این انتخابات، بر خلاف انتخابات ونزوئلا، تحت نظارت «بنیاد کارتر» برگزار نشده بود! و علاوه بر این، در آنزمان، دولت ریگان، از بیم تشکیل یک دولت «کمونیست» در آمریکای مرکزی، از کنتراس‌ها با تمام امکانات حمایت می‌کرد. و در این راه، ده‌ها هزار غیرنظامی قربانی حمایت دولت ریگان از «دموکراسی» می‌شوند. مراجعه شود به رسوائی «ایران گیت»، که مربوط به حمایت همزمان دولت ریگان از حکومت جمکران است.

در تاریخ 25 فوریه 1990، اورتگا در انتخابات ریاست جمهوری از همرزم سابق خود، «ویوله‌‌تا شامورو» شکست می‌خورد. «ویوله‌تا»، که از رهبران ساندینیست‌ها بود، اینبار نامزد حزب «اتحاد مخالفان ساندینیست» شده بود،‌ که از سوی دولت جرج بوش مورد حمایت قرار داشت. پس از این شکست، اورتگا اعلام می‌کند، «ما به حکومت از پائین ادامه خواهیم داد!»

شش سال بعد، در 20 ماه اکتبر، اورتگا در برابر «آرنولدو آله‌مان» از حزب «اتحاد لیبرال»، در انتخاباتی «نمایشی» شکست می‌خورد. ولی این انتخابات «مخدوش»، اینبار از سوی ایالات متحد مورد هیچگونه اعتراضی واقع نمی‌شود. و اورتگا که از «حکومت کردن در پائین» به تنگ آمده، جهت شرکت در قدرت، با «آرنولدو» پیمان اتحاد می‌بندد. این اتحاد، به دو حزب که به لحاظ تاریخی و سیاسی در تخالف‌اند، اجازه می‌دهد زمام اکثر بنیادهای قدرت را به دست گیرند. روشنفکران ساندینیست، اتحاد با حزب لیبرال را یک خیانت می‌خوانند.

شش سال بعد، در چهارم نوامبر2001، به برکت وقایع 11 سپتامبر، در انتخاباتی دیگر، «انریکه بولانیوس جه‌یر»، با اختلاف ناچیزی، باز هم از اورتگا پیشی می‌گیرد. آنهم در انتخاباتی که، تحت فشار تبلیغات ایالات متحد،‌ اورتگا، به عنوان کاندیدای چپ و چپ میانه‌رو، به دلیل ارتباط با قذافی و عرفات در دهه هشتاد، به «تروریست‌های عرب» منسوب شده بود! ولی همانطور که در وبلاگ دیروز نوشتم، همزمان در ونزوئلا، «بنیاد کارتر» به پشتیبانی از «هوگو چاوز»، که خود را دوست نزدیک فیدل کاسترو و اورتگا «لقب»‌ ‌داده می‌پردازد! و اینجاست که اورتگا به مزایای «بلع» بوقلمون در مراسم «تنکز گیوینگ» ‌آمریکائی‌ها پی‌می‌برد!

اگر در مراسم «تنکز گیوینگ»، بوقلمون را «می‌بلعند»، به این دلیل است که واژة «بوقلمون» در کتب مقدس وجود ندارد. و هرچه در کتب مقدس نیست، می‌تواند، با شکرگزاری به درگاه خداوند ابراهیم، ذبح شده به شکم مؤمنان سرازیر شود! مانند «آزادی»، «حقوق انسانی»، «حق انتخاب»، مانند «فردگرائی»، «طنز»، «زندگی»، «شرافت سیاسی» و خصوصاً «پایبندی به اصول!» و اینبار، در سال 2004، «دانیل اورتگا»، بجای الهام از «سالوادور آلنده»، با الهام از کتب مقدس، با «آرنولدو آله‌مان»، رئیس جمهور سابق از «حزب لیبرال طرفدار قانون اساسی»، که به جرم پولشوئی و فساد مالی، به 20 سال زندان محکوم شده، در مقابل «انریکه بولانیوس جه‌یر»، متحد می‌شود.‌ این اتحاد باعث شد، روشنفکرانی چون «ارنستو کاردنال» و «هرتی لویته‌س» به «جنبش نوسازی ساندینیست» یا «ام‌آر‌اس» ـ که در سال 1995، توسط «سرجو رامیرز» پایه‌گذاری شده بود، بپیوندند.

اورتگا، با این کار می‌خواهد تصویر نوینی از حزب خود ارائه داده، و به اصطلاح آنرا از قید گذشتة «مارکسیست ـ لنینیستی‌اش» برهاند. و همین باعث شد که او با راست سنتی، مانند کلیسای کاتولیک و «کنتراس‌ها» متحد شود. فردی که اورتگا به عنوان معاون رئیس جمهور در انتخابات سال‌جاری معرفی کرد، یکی از اعضای «کنتراس‌ها» است! و اخیراً «اردوگاه ساندینیست‌ها»، همصدا با کلیسای کاتولیک، از لغو قانون آزادی سقط جنین چنان حمایت «آتشینی» صورت داد، که حتی با آزادی سقط جنین به منظور معالجه یا نجات مادر، که از سال 1893 اعمال می‌شد، نیز مخالفت کرد!

بله، این است «چپ نوین»! چپی که به زعم خود، از قید «مارکسیسم لنینیسم» آزاد شده، دست در دست «لیبرال مذهبی‌ها»، به افتخار بندگی «خداوند ابراهیم» در کنیسا، کلیسا، مسجد و خصوصاً به افتخار همکاری با مافیا نائل شده است! نظریه پردازان «چپ نوین» هم متکثراند! چپ و لیبرال دموکرات جمکران، مارکسیست‌های مؤمن، و چپ کلیسا نشین! از نظر «چپ‌نوین»، و به مصداق حکایت شکار خرس ملا، بهترین چپ، همان چپی است که فاقد هر گونه گرایش چپ‌ باشد! ولی باید حضور «چپ گرایان نوین» و بسیار عزیز عرض شود که، امروز از سال 1354، آنزمان که «علی نصیریان»، نقش یک «ناتوان جنسی» را بازی می‌کرد، که ناچار به ازدواج، و ادامه ازدواج شده‌‌ بود، بیش از سه دهه گذشته. «ناتوانی جنسی» جرم نیست، جنایت هم نیست، شرایطی است که افراد علیرغم تمایل خود در آن قرار می‌گیرند، و اگر آنزمان، «مرد ناتوان» از بیم «شایعات» هم زمینة زجر و شکنجة خود را فراهم می‌آورد، و هم زنی را به اسارت کشیده بود، شما بزرگواری کرده دست از «مارکسیسم» بشوئید. خواهید دید هیچکس بر ائتلاف شما با جنایتکارانی چون اکبرهاشمی یا خاتمی، ایرادی نخواهد گرفت. به قول معروف، سیاست که پدر و مادر ندارد، این سیاستمدار است که باید پدر و مادر داشته باشد، تا بداند در ترادف قرار دادن «مبارزه سیاسی» با «پفیوزی»، «خیانت» نام دارد.

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت