چهارشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۵


نیچه و « لباس‌ملی»!
...

پس از مرگ آرتور رمبو، شاعر معروف فرانسه، جهت جلب رضایت خاطر کلیسا و جامعة «متدین»، افراد خانواده‌اش اعلام می‌کنند که «رمبو»، پیش از مرگ دوباره روی به دین و مذهب آورده بود! و در همین راستا، با همیاری ناشر آثار رمبو، در نگارش زندگینامة وی دست به تحریف وسیعی می‌زنند. بد نیست بدانیم که در مورد «فردریش نیچه»، «گوته» و بسیاری دیگر، تحریف‌هائی مشابه رخ داده. به عنوان مثال «آلفرد باوملر» به تحریف آثار «گوته» پرداخت، تا آن‌ها را به ایدئولوژی حاکم نزدیک کند. و الیزابت، خواهر نیچه، که خود از طرفداران گیوم دوم بود؛ به عنوان عضو فعال حزب نازی، و از طرفداران هیتلر و موسولینی، پس از مرگ نیچه، کوشش فراوانی در تطابق آثار برادرش با «فاشیسم» به خرج داد. نیچه پس از ازدواج الیزابت با فردی «یهودستیز» به نام «برنهارد فورستر»، عملاً با وی قطع رابطه کرده بود.

نیچه در یک خانوادة مذهبی متولد شد، پدر و پدربزرگش کشیش بودند. وی پدر را در 5 سالگی از دست داد، و مادرش در راستای رعایت سنت خانوادگی او را نیز به تحصیل در رشتة الهیات تشویق می‌کرد. ولی از آنجا که فردریش جوان بیشتر به علم و به ویژه به داروینیسم علاقمند بود، تحصیل در رشته «زبان‌شناسی تاریخی» را برگزید. نیچه می‌گوید:

«یک از ویژگی‌های روحانی جماعت، عدم قابلیت درک «زبان‌شناسی تاریخی» است. روحانی، از فرط علاقه به دریافت مطلب، قادر نیست بدون تحریف و تفسیر، مطالب را دریابد. مطالعة روحانی جماعت در کمال بی‌احتیاطی، بی‌صبری و شتاب صورت می‌پذیرد.»

در سال 1818 ، نیچه با مطالعة آثار «شوپنهاور»، به فلسفه علاقمند ‌شد، و بررسی خود را بیشتر به تفکر منطقی، به ویژه بر فلسفة «دموکریت» متمرکز کرد. نیچه در 25 سالگی، در دانشگاه «بال» در کشور سوئیس به تدریس «زبانشناسی تاریخی» پرداخت. در ایندوره، نیچه ده سال از عمر خود را صرف مطالعة آثار فلاسفه یونان باستان، خصوصاً ‌فلاسفة «پیش سقراطی» کرد: «هراکلیت و آمپدوکل»!

در سال 1870، طی جنگ «آلمان ـ فرانسه»، نیچه به عنوان پرستار داوطلب خدمت می‌شود. و پنج سال بعد، علائم بیماری وی بروز می‌کند. می‌گویند این علائم، به علائم سیفیلیس شباهت داشته، ولی در هر حال، همین بیماری نیچه را از پای در می‌آورد. پس از مرگ نیچه، الیزابت، اثر ناتمام نیچه، «ارادة قدرت» را، پس از تحریفات وسیع، به نام وی منتشر کرد. علاوه بر این، الیزابت، کتاب‌های فراوانی در مورد نیچه نوشت، ولی سال‌ها بعد، «نقد تاریخی»، ثابت کرد که، الیزابت پس از مرگ برادرش به تحریف آثار، نامه‌ها و نوشته‌های پراکندة وی مبادرت ورزیده بود.

از نظر تاریخی، «تحریف» فراوانی در آثار نیچه صورت گرفته، و هر یک به مصارف ایدئولوژیک مختلف رسیده‌اند، تا آنکه «جورجو کوللی» و «ماتزینو مونتی‌ناری» آثار تحریف نشدة او را منتشر می‌‌کنند. نیچه، در سال 1878، در کتاب «مسافر و سایه‌اش»،‌ می‌نویسد:

«هر جا نادانی و خرافات [...] رسم و سنت است، هر جا تجارت و کشاورزی کساد است، لباس‌های ملی بر تن مردم مشاهده می‌کنیم! «روح ملی» که خود را در لباس‌های سنتی می‌نمایاند، به دلیل فقر و جهل ملتی است، تحت سلطة قشری خاص، قشری که منافعش ایجاب می‌کند تا مردم را در فقر و جهل نگاهدارد.»‌


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت