...
فکر میکنم زبان فارسی مرا هیچکس نمیفهمد، یا اینکه من اصلاً فارسی نمینویسم! باز هم تکرار میکنم، در این وبلاگ، اگر تاکنون صحبتی از فلسفة کلاسیک غرب، مدرنیته، نیچه و فروید شده، به این دلیل است که چارچوب فلسفة کلاسیک و مدرن غرب، به زبان ساده، برای کسانی که پایههای فلسفی غرب را نمیشناسند، روشن شود. تا مشتی شارلاتان، با سر هم کردن لحاف چلتکه از فلاسفة کلاسیک و پسامدرن، مکتب معرکهگیری «پسا فردیدی» نسازند.
آنچه مهم است، این است که بدانیم ایرانی، به دلیل سیر تحول فلسفی در تاریخ خود نمیتواند، از نظر فلسفی، در چارچوب تحولات فلسفی غرب جای گیرد. چرا که روند تاریخی ما با اروپای غربی متفاوت است. به همین دلیل، آنها که به «دکارت»، «کانت»، «پوپر» و... متوسل شدهاند و سیر تحولات ایران را با «عقل دکارتی» یا «اخلاق کانتی» بررسی میکنند، بدون تعارف، یا ابلهاند یا شارلاتان. سرانجام این «مدرنیزاسیونهای» مضحک، به همان فاجعهای میانجامد که انقلاب پرشکوه ناتو، در 22 بهمن انجامید.
نه «دکارت» و نه «کانت» ارتباطی با ما نمیتوانند داشته باشند. و در رده بندی فلسفی غرب، هیچیک، در ردة فلاسفه «مدرنیته» قرار نمیگیرند! «دکارت»، در مقایسه با فلاسفة قرون وسطی «مدرن» است، چون بر آنان تأخر تاریخی دارد و بس! و کانت در رده «ایدهآلیستهای» آلمان قرار میگیرد. تفکر دکارت در اندیشة ایدهآلیستهای آلمان تداوم یافته. هم در فلسفه دکارت، و هم نزد ایدهآلیستهای آلمان، «متافیزیک» و «ترانساندانس» در مفهوم کلاسیک کلمه پذیرفته شده. میدانیم که تنها مدرنیته بود که «ایمنانس» را جایگزین «ترانساندانس» کرد و «فیزیک» را بجای «متافیزیک» نشاند. به عبارت دیگر، مدرنیته انسان را خارج از هرگونه چارچوب «مابعد الطبیعه» تعریف کرده. انسانی که موجودیتش را مدیون هیچ خدائی نیست. بشر به عنوان فرد، آزاد از تمامی زنجیرهای برونی، خود، مبنای خود و هدف خویش است. مدرنیته، «فردگرائی و آزادی» را نخستین و اساسیترین الزامات زندگی مدرن به شمار میآورد. تکرار کنیم که دکارت و کانت با این مفاهیم بیگانهاند.
ولی دکارت، کانت و دیگران، در دورة خود و برای جوامع خود سخن گفتهاند، و ما تنها میتوانیم در مورد فلسفه آنان، با شناخت فلسفه غرب، سخن بگوئیم. نه اینکه با تکیه بر دیوان شمس و یا اشعار حافظ آنان را نقد کنیم! هر چند که نقد کردن اصولاً در سنت جمکران، و حتی پیش از آن در ایران مرسوم نبوده و نیست!
دیروز ابراهیم گلستان، فروغ فرخزاد را به شیوة «امر به معروف و نهی از منکر»، «نقد ادبی» کرده بود! به عبارت دیگر جناب گلستان، پرشی به حریم زندگی خصوصی فروغ فرخزاد زده بودند تا بیاستعدادی خود در امور هنری را با استعداد ذاتی در «امر به معروف و نهی از منکر» به ثبوت رسانند! و یکی دیگر از این دیروزها، یکی از «حواریون خاتمی»، به این نتیجة مهم و «ناموسی» رسیده بود که بر خلاف زنان تراژدیهای یونان باستان، زنان شاهنامه همگی نجیباند! البته بجز سودابه، که او را هم رستم به راه راست هدایت کرد! امروز نیز عدهای به این نتیجه رسیدهاند که فردوسی، پیرو مذهب شیعه اثنی عشری بوده! و حتی این ادعا را به اثبات نیز رساندهاند! حال باید از این منتقدان زبردست ادبی پرسید اگر فردوسی شیعه نباشد، فتوای شما در مورد شاهنامه چیست؟ باید آنرا سوزاند؟ یا باید آنرا به محمد خاتمی سپرد، تا قسمتهای غیر اسلامیاش را، مانند کلیات سعدی، حذف کند؟ ولی گذشته از همة بررسیهای ادبی فوق، اظهار نظر در مورد «بوف کور»، اثر «صادق هدایت»، توسط یکی از نخبگان جمکران تماشائی است، که به گفتة ایسنا، یک رمان دو جلدی از زندگی پیامبر اسلام هم منتشر کردهاند، که از سوی «انتشارات آستانقدس رضوی»، تا کنون سه بار تجدید چاپ شده. ایشان در باب شهرت «بوف کور» میگویند:
«این کتاب پیچیدگیهای خاصی دارد[...] منتها این پیچیدگیها کاملا مکانیکی و تصنعی هستند، و نویسنده مثل یک مساله ریاضی خودش این پیچیدگیها را ایجاد کرده نه این که الزاما اقتضای پیرنگ و شخصصیتها باشند [...] بعضی نمادهای این کتاب خیلی شخصی هستند که این باعث شده از نظر منتقدان غیر قابل تاویل باشند و تاویلهای متفاوتی از آنها ارایه شود که این متفاوت بودن بازار کتاب را داغ نگهداشته است.»
با توجه به این اظهارات شیوا، فصیح و بلیغ، به نظر میرسد که گوینده، از همان گروهی باشد که اینروزها، در مورد خیمهشببازی شوراها به هیاهو پرداخته و ذکر «انتخابات» گرفتهاند. به این «انتخاباتچیها» باید یادآور شد، در مملکتی که، طبق قانون اساسی، مشروعیت حکومت امری الهی است، سخن از انتخابات گفتن فقط نشان از نادانی است، یا نمادی از شارلاتانیسم! به «انتخاباتچیهای» حکومتی باید یادآور شد که آزموده، را آزمودن خطاست، و ملت ایران، ابله نیست! اگر محمد خاتمی، در سفر هشتاد روز دور دنیا از «اسقف کانتربری» و شرکایش در ایالات متحد، مجوز «حاکمیت جهت کودتا» گرفته، نیازی به هیاهو نیست، رسانههای غرب، چاپ دوم «حماسه دوم خرداد» را در دسترس همگان قرار خواهند داد. مانند نخستین بار، طبل مفصلی در مورد «استقبال ایرانیان از انتخابات» زده، فیلمهای مونتاژ شده را هم به عنوان «شواهد» پخش خواهند کرد! و آنها که «انتخابات آزاد در عراق» را تبریک گفتند، انتخابات آزاد در ایران را نیز جشن خواهند گرفت! و بعد هم به دلیل شرایط نامناسب «جوی»، باز هم کودتا ناکام خواهد ماند.
بله! در کمال تأسف وقتی به عرصه هنر و سیاست ایران زمین دقیق شویم، مشاهده میکنیم که انواع و اقسام چوبدار و چماقدار به تاخت و تاز مشغولاند و هر کس چماقدار ویژهای از آن خود دارد! به زبان سادهتر، «ماشین حکومتی» در تمامی عرصهها، در سراشیب ابتذال، شتابان پیش میتازد! و ادعای وجود انتخابات در حاکمیت استعماری جمکران، تنها نشان از افزایش شتاب ماشین دارد!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت