چهارشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۶

«عایشه» در لندن!
...

«خواهر» هاله افشار، که به عنوان مدافع اسلام، افتخار ورود به مجلس لردهای انگلستان را یافته‌اند، وظیفه اصلی‌شان گویا تفسیر قرآن در مسیری است که بتوان با استفاده از آن، اسارت ملت‌های منطقه را در بند توحش حکومت‌های اسلامی تداوم بخشید. از این رو، «هاله افشار» به استخراج الگو و تفسیر قرآن مشغول شده‌اند. یادآور شویم که پس از مطالعة سخنان ایشان در سایت «رادیو زمانه»، خارج از مسائلی که در این وبلاگ مطرح خواهد شد، به این نتیجه رسیدیم که این نابغة تفسیر قرآن، اصولاً کوچکترین شناختی از فمینیسم، قرآن و حتی حقوق مدنی در کشور انگلستان هم ندارند! خلاصه بگوئیم، ایشان یکی از همان ملاباجی‌های خودمان هستند که همچون شیرین عبادی «جان» می‌دهند برای تبدیل شدن به الگوی استحماری جهت صدور به کشورهای مسلمان نشین! ایشان نه تنها «منطق‌ستیز» و «خردگریز‌اند» که کم‌سواد هم تشریف دارند. «هاله افشار»،‌ بر اساس یک «بی‌بی‌گوزک» مقدس، الگوئی از زن در صدر اسلام آفریده که گویا چادر سرش نمی‌کرده! البته هاله جان نمی‌دانند که در صحرای عربستان زنان «چادر» به سر نمی‌کرد‌ه‌اند! همچنانکه دکتر کاتوزیان «کبیر» هم نمی‌دانست که در دوران ایرج میرزا، زنان با روسری از خانه خارج نمی‌شده‌اند. بله، این انگلیسای «چش چپ»، در برگزیدن الگوهای استحماری ظرافت و وقاحت فراوان به کار می‌برند، ولی چه کنیم که امروز دوران تبدیل زباله به الگو دیگر سپری شده! پس بپردازیم به سخنان هاله افشار، ‌الگوی نوین استحمار:

«عایشه وقتی یک لشکری را علم کرده بر علیه علی مگر با چادر و چاقچول [چاقچور] توانسته این لشکر را ببرد به میدان جنگ؟ بعد آدم بیاد فکر کند که در زمان رسول اسلام که بهترین نمونة ماست، زنان کجا بودند و چکار می‌کردند.»

باید از «حاجیه» افشار بپرسیم، اینکه زنان در 14 سده پیش در صحرای حجاز چه‌ها می‌کرده‌اند، چه ارتباطی با مسائل زنان ایران دارد؟ هاله افشار از قرآن، یک الگوی زن مسلمان برایمان استخراج کرده که «گردآفرید»، با اسب و نیزه و جوشن و زره و خفتان و کلاه خود، به گرد شترش هم نخواهد رسید. این الگوی «مید. این. یو.کی»، عایشه دختر ابوبکر است که در سن 7 سالگی به افتخار همسری پیامبر تبارک و تعالی نائل آمده!

بله، با تکیه بر این الگوی «حقوق زن در اسلام»، ملاباجی ساکن انگلستان ادعا کرده‌اند حقوق زن، در اسلام از حقوق زن در مسیحیت هم بیشتر است، چون در قرآن گفته‌اند، زن برای خانه داری باید حقوق دریافت کند! اگر به بچه‌ا‌ش شیر می‌دهد، باید حقوق دریافت کند و ... و هاله جان از اینجا نتیجه گرفته‌اند که حقوق زنان مسلمان از حقوق زنان مسیحی بیشتر است. به دلیل همین اکتشافات علمی، «هاله افشار» یک نشان افتخار از الیزابت دوم دریافت کرده، و به عضویت مجلس لردهای انگلیس برگزیده شده. سایت «رادیو زمانه»، مورخ 20 فوریه هم یک مصاحبه با هاله جان منتشر کرده، که به مراتب از مصاحبه حاجیه توسلی خودمان در سایت اکبر بهرمانی دل‌انگیزتر است!

بله! نسبت سایت «رادیو زمانه» به سایت «روز آن‌لاین»، نسبت سرنشین یک «بوگاتی» است به رانندة یک پژو پرشیای قسطی و اسقاطی! «رادیو زمانه» که در سایة بنیاد «بیلدربرگ» برای «دموکراسی دینی» در ایران فعالیت می‌کند، بجای توسل به ریش آخوند صانعی و نعلین مجتهد شبستری، مستقیماً به گیسوان هالة افشار در انگلستان چنگ می‌اندازد. تصدیق می‌کنید که تماشای هاله افشار به مراتب از مشاهده سیمای مخوف خاتمی یا صورت دریدة «کلاغ‌الله» مهاجرانی، منتقد ادبی و متخصص ارشاد و هدایت گوسفندان مؤنث به حرمسرای شخصی، دلپذیرتر است. چرا که، هاله افشار در ظاهر از آن لایة توحش، خشونت و حماقت آشکار که در سیمای نخبگان جمکران مشاهده می‌شود، بی‌بهره مانده، ولی از حق نگذریم، در باطن، ایشان روی مرضیه مرتاضی و دیگر ملاباجی‌های هزاره سوم را در توحش و «زن ستیزی» سفید کرده‌اند. هاله افشار، فقط جهت بازار گرمی برای دکان اسلام، «چرند» می‌‌بافد! همانطور که «لاله بختیار» هم چندی پیش به دلیل «تلمذ» در محضر دکتر سیدحسین نصر، و قرار گرفتن در منطقة بادخیز شیکاگو، با تحریف معانی واژگان قرآنی، به تفسیر قرآن پرداخته بودند، تا با کمک نیویورک‌تایمز، خشونت را از چهرة کریه اسلام بزدایند! ولی لاله بختیار، با تحریف فعل «اضربوهن» کار شرافتمندانة خود را آغاز کردند، در صورتیکه هاله افشار، جهت «تفسیر قرآن» به قیام برخاسته‌اند!

البته آشنائی هاله جان با اسلام و قرآن گویا از زمان انفجار بمب در متروی لندن آغاز شده. و به دلیل نبوغ سرشار، ایشان به سرعت بر قرآن تسلط یافته‌اند. و امروز همة احکام قرآن را می‌شناسند! چون می‌گویند، احکام خوب قرآن همان احکام صریح است! حتماً مقصودشان همان احکامی است که با «اقتلوهم» شروع می‌شود! به‌ گفتة «رادیو زمانه»، هاله افشار برخاسته از خانوادة مرفهی است، و پیش از این وقایع گرایش «مارکسیست لنینیست» داشته! ولی انفجار بمب در متروی لندن، عقاید «رزا لوکزامبورگ» وطنی ما را هم «منفجر» کرده، و هاله افشار یک باره به ملاباجی مفسر قرآن تبدیل شده، تا فقه کذا را که، به ادعای حاجیه توسلی «ایستا» شده، «پویا» فرمایند! آنهم در مجلس لرد‌های انگلیس! «هاله افشار» پس از این انفجار عقیدتی، به ما همان مهملات فاطمه مرنیسی را تحویل می‌دهد و تلویحاً می‌گوید، دین اسلام از دین مسیح بهتر است چون حقوق زن مسلمان از حقوق زن مسیحی بیشتر است، البته اینهمه ادعاهای هاله افشار است، و به واقعیات هیچ ارتباطی ندارد.

اینکه مرنیسی‌ها به تبلیغاتچی فاشیست‌های غرب تبدیل شوند، چندان تعجب برانگیز نیست.
فاطمه مرنیسی از یک خانوادة‌ فرودست مراکشی برخاسته، مادرش بیسواد بوده و مشخص نیست پس از چه نوع «معجزاتی»، در انگلستان، فاطمه مرنیسی تبدیل می‌شود به الگوی «فمینیسم» اسلامی که با تکیه بر قرآن،‌ اگزیستانسیالیسم، و به ویژه جنس دوم را «باطل» خوانده، می‌گوید «چه چیزها ما جنس اول هستیم!» چون حق داریم پا به پای مردها در مسجد نماز بخوانیم. بله این مهم‌ترین معیار برابری حق و حقوق است، و بردگان مؤنث و مذکر این افتخار را دارند که بتوانند روزی پنج بار، یا بیشتر پیشانی بر خاک بسایند، و تمرین بندگی و ذلت و حقارت کنند. که گفته‌اند کار نیکو کردن از پرکردن است. بله همین «نماز» کافی است که خوی بندگی و اسارت را در انسان تقویت کند و به او تفهیم کند در برابر خداوند، یا هر موجودی که برتر و نیرومندتر از اوست، کرنش کرده، زانو بر زمین زند.

فراموش نکنیم که سلطنت هم «ودیعه‌ای است الهی»، که رعایای اعلیحضرت را موظف می‌‌کند در برابر ایشان سر فرود آورند! وقتی اسقف ویلیامز که «لرد» تشریف دارند، در کلیسای کانتربری و در حضور خاندان جلیل سلطنت به خواندن خطبه‌های عزا و عروسی مشغول‌اند، تنها کسی که باید سرش را بالا نگاهدارد و بر سرافکندگی دیگران نظارت کند، شخص الیزابت دوم است و بس! بله، بسیاری از خوانندگان این وبلاگ نمی‌دانند ارتباط مقام سلطنت با خداوند در کشور انگلستان از ارتباط اسقف کانتربری با قادر متعال نزدیک‌تر است! به همین دلیل اسقف ویلیامز، دومین شخصیت مذهبی انگلستان به شمار می‌روند. و پرانتز بسته! بازگردیم به فاطمه مرنیسی‌ها در خدمت تبلیغات استعمار. اینکه مرنیسی‌ها به شیپورچی فاشیسم تبدیل شوند تعجبی ندارد. مردم هزار گرفتاری دارند: جاه طلبی، حماقت، حقارت و فرومایگی! و اگر زن و مسلمان باشند، این گرفتاری‌ها وسعت بیشتری خواهد یافت. در نتیجه، با تکیه بر «اصل بندگی» در برابر زور، به ابزار ترویج بندگی تبدیل می‌شوند.

توسل محافل فاشیستی به زنان مسلمان جهت ترویج اسلام، از الگوی گماردن یک زندانی به سرپرستی زندانیان دیگر آمده. چون بر اساس اصل فیزیکی «کنش» و «واکنش»، قربانی خشونت، از یکسو در برابر عاملی که خشونت را بر او تحمیل می‌کند، مطیع و فرمانبردار است، و از سوی دیگر خشونتی را که متحمل می‌شود، به میزان گسترده‌تری به زیردستان خود تحمیل خواهد کرد. در زندان، این روند انتقال و گسترش خشونت به صورت مستقیم اعمال می‌شود، ولی در جامعه، «بازتولید» خشونت به صورت غیرمستقیم صورت می‌گیرد. به این ترتیب که هاله افشارها نه تنها خود را مشوق و مروج زن ستیزی در حکومت اسلامی به شمار نمی‌آورند، که مدعی دفاع از حقوق زنان هم می‌شوند. از اینرو برای ترویج توحش و بردگی، می‌باید به بردگانی متوسل شد که ضمن بازتولید الگوهای توحش و بردگی، توحش را «توسعه» دهند. و جهت چنین اعمالی، امثال هاله افشار بهترین ابزار به شمار می‌روند. به دلایل فراوانی که مهم‌ترین آن‌ها همان «غرب پرستی» کورکورانه است.

پیش از ادامة مطلب، تعریف مختصری از« غرب پرست» ارائه می‌دهیم که فقط شامل هم میهنان گرامی خواهد شد. غرب پرست یک ایرانی است که با تاریخ و فرهنگ خود، همچنان که با فرهنگ غرب نیز بیگانه است. به زبان ساده‌تر، غرب پرست، کسی است که نمی‌داند قربانی استعمار شده. همان ایرانی‌ای است که وقتی پای به کشور سوئیس می‌گذارد، و نظم و تعادل روابط اجتماعی را مشاهده می‌کند، از خود می پرسد، چرا ما مثل این‌ها نیستیم؟ و تنها پاسخی که بر پرسش خود می‌یابد این است که «حکومت ما خوب نیست!» امروز مشکل دیگری بر مشکلات غرب پرست افزوده شده. امروز وقتی یک ایرانی پای به انگلستان یا فرانسه می‌گذارد، باز هم از خود می‌پرسد چرا ما با این ثروت عظیم نمی‌توانیم مثل این‌ها زندگی کنیم؟ غرب پرست اینبار دو پاسخ برای پرسش خود خواهد داشت: حکومت ما خوب نیست، چون هم «بد» است، و هم «دینی» است!

و اینجاست که امثال هاله افشار، باید به غرب‌پرستانی چون خود بگویند، شاید حکومت بد باشد، ولی دین ما نه تنها «خوب» است، که از دین این‌ها هم بهتر است. البته برای چنین پاسخ ابلهانه‌ای، گوینده باید مخاطب را ابله فرض کرده، وانمود کند قوانین حاکم بر کشورهای پیشرفتة اروپای غربی برخاسته از مسیحیت است، و در مرحلة دوم ادعا کند حقوق زن در اسلام از حقوق زن در مسیحیت بیشتر است. همان دروغ دو طبقه‌ای که حضرت اسقف ویلیامز به صورت مستقیم و یا از طریق شاخک‌های فرعی خود چون هاله افشار، تلاش دارند به ما شوت و پرت‌‌ها حقنه کنند. اسقف ویلیامز و شرکاء می‌خواهند به ما بگویند، «ببینید قوانین ما چقدر خوب است!» این قوانین بر اساس انجیل و تورات نوشته شده! بعد نوبت به باجی‌های هزارة سوم می‌رسد که پای به صحنه شیادی بگذارند، و برتری «قوانین» اسلام را برای جهانیان «توضیح» دهند، «خانه داری» را یک «ارزش» معرفی کنند و مدعی شوند فمینیست‌های غرب برای شیردادن به بچه‌های خود دستمزد دریافت نمی‌کنند،‌ در صورتی که زنان مسلمان به هیچ عنوان با چنین مشکلاتی مواجه نیستند:

«حقوقی که در قرآن به زنان داده شده، فمینسم‌های [فمینیست‌های] غرب هنوز به دست نیاورده‌اند [...] یکی از مشکلاتی که فمینیسم در غرب دارد این است که کار زنان، کار در خانه به عنوان کار شناخته نمی‌شود و البته هیچ نوع اجرتی هم ندارد[...] در نتیجه از نظر دستیابی به حقوق زنان،[...] اسلام واقعا می‌تواند به زن‌های غربی هم درس‌های خیلی خوبی بدهد[...]»

اگر یک مرحله منطقی ترهات هاله افشار را به پیش ببریم خواهیم دید که طبق احکام مترقی قرآن که ایشان «اختراع» کرده‌اند، تا بتوانند بعداً «کشف‌شان» کنند، اگر زنی علیل و از کار افتاده شد، همسرش حقوقی به او نخواهد پرداخت! یا اگر زنی به هزار و یک دلیل نتوانست فرزند خود را شیر دهد، حقوقش هم قطع می‌شود، یا اگر زنی بیمار شد، در دوران بیماری دستمزدی نخواهد داشت! و از همه مهم‌تر، اگر زنی ازدواج نکرد، اصلاً هیچ حقوقی نخواهد داشت! هاله افشار، گویا نه تنها مانند دیگر برگزیدگان استعمار از مرحله پرت است، و از قرآن هیچ نمی‌داند، که با قوانین حمایت از خانواده در انگلستان نیز بکلی بیگانه است! چون اگر مهد کودک‌های دولتی وجود نداشت، بسیاری از زنان در انگلستان، می‌باید تخصص و حرفة تخصصی خود را کنار گذاشته، به شغل شریف خانه‌داری می‌پرداختند. و به یاد داریم که مارگارت تاچر هم گفته بود، «جای زنان در خانه‌ است.» ولی هدف تاچر از این سخنان، پائین آوردن دستمزد زنان کارگر بود، تا با تکیه بر آن بتواند دستمزد مردان را نیز کاهش دهد. ولی هاله افشار چون شیفتة اقتصاد قرآنی شده، با اقتصاد انگلستان اصلاً کاری ندارد! هاله افشار فرموده، احکام توحش قرآن مانند قصاص «بد تفسیر» شده چون مردان آنرا تفسیر کرده‌اند، اگر ما همان آیات را بخوانیم تفسیر دیگری خواهیم داشت! هاله افشار می‌گوید، ما هیچ گرفتاری با قرآن نداریم! البته ما هم می‌دانیم که هاله افشار هیچ گرفتاری با قرآن ندارد، چون نه تنها نمی‌داند قرآن چه می‌گوید، که به دلیل زندگی در انگلستان از تهاجم روزانة سگ‌های‌ هار مؤنث و مذکر حکومت قرآنی در امان بوده، به جرم پوشیدن چکمه، یا مانتوی کوتاه کتک نخورده، بازداشت هم نشده، و از همه مهمتر، علیرغم بی‌توجهی ایشان به اصل حقوق انسان‌ها، حقوق مدنی یک کشور اروپائی نیز شامل حالشان ‌شده. مسلم است که چنین فردی مشکلی با قرآن نخواهد داشت!

برای هاله افشارها چه اهمیتی دارد که میلیون‌ها جوان ایرانی در ترس و تحقیر و خشونت زندگی کنند؟ چه اهمیتی دارد که زن‌ها تحت قیمومت مردان قرار گیرند؟ چه اهمیتی دارد که زنان ایران حق معاشرت با مردان را نداشته باشند؟ یا برای ازدواج با مرد دلخواه خود مجبور به کسب اجازه از پدر شوند؟ و چه اهمیتی دارد که زنان ایرانی میان دو جهنم زندگی بگذرانند؛ از جهنم خانة پدری به خانة شوهر پناه ببرند تا وقتی که دریابند، پس از ازدواج، خشونت پدر و شوهر را همزمان می‌باید متحمل شد، و آنگاه دست به خودسوزی بزنند؟ چه اهمیتی دارد که دختربچه‌های 9 ساله، ‌طبق سنت مقدس قرآنی، چند بار در روز «کرایه» داده شوند؟ و از همه مهم‌تر، چه اهمیتی دارد که موجودیت زن در ایران، بدون مرد به رسمیت شناخته نشود؟ اینهمه، مشکلات زنان ایرانی است، نه مشکلات ایرانی نمایان ساکن لندن، که مانند هاله افشارها باید حافظ منافع کارفرمایان خود باشند. شاید بهتر باشد، هاله افشار، بجای ارائه «تفسیر خوب» از قرآنی که حتی نخوانده، سری به گنجینة ادبیات فارسی بزند، و ببیند شیخ مصلح الدین سعدی، چند سده پیش از ظهور امثال هاله افشارها، فمینیست‌های انسان‌نمای امروز را چه نیک توصیف کرده:

تو کز محنت دیگران بی‌غمی
نشاید که نامت نهند آدمی




1 نظردهید:

At ۱۱:۱۰ قبل‌ازظهر, Blogger shire sangi said...

dorod nahid jan javid bashid

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت