...
برای «عروسکهای کوکی» و «نویسندگان ماتم و مرگ»، که به «خاطره نویسی» از فروغ فرخزاد پرداختهاند، و تنها هنرشان، «درست نوشتن» به شیوة تملق و کرنش است، چه پاسخی بهتر از سرودهای از خود فروغ:
«موهبتی است زیستن، آنهم
[...] جائی که
[...] حقه بازها همه در هیئت غریب گدایان
در لابلای خاکروبه دنبال وزن و قافیه میگردند
[...]
من میتوانم از فردا
[...]
به مجمع فضلای فکور و فضلههای فاضل
روشنفکر
[...] بپیوندم»
بیش از چهاردهه از مرگ فروغ میگذرد، و شعرا و نویسندگان جمکران، که با استقرار حکومت اسلامی به «آزادی بیان» مورد نظر خود دست یافتهاند، آزادانه، به بیان «حقارتهایشان» مشغولاند. چرا که در برابر فروغ، اگر «حقارت» خود را بروز ندهند، موجویتشان به زیر سئوال خواهد رفت: «بودن، یا نبودن؟» دوراهی و تردیدی که بر «هملت» حاکم بود، تا هنگامی که از مرگ قریبالوقوع خود اطمینان یافت، و بجای سلطنت، «مرگ و نیستی» بر او تحمیل شد.
شکسپیر در تراژدی «هملت»، واقعیتهای حاکمیت انگلیس را در قالب حکایتی بیان کرده، که در سرزمین دانمارک میگذرد. و امروز هم، الطاف اسقف «کانتربری» به «احکام شریعت اسلامی» در دانمارک متبلور میشود، تا در کشور ایران نیز پیوندی میان کاریکاتور محمد و تقدس قبیلة خمینی برقرار بماند. قرار بود جهت حفظ زمینة سرکوب در کشورهای مسلمان نشین، رسانههای دانمارک کاریکاتور محمد را منتشر کنند، تا حکومت اسلامی هم اوباش را به خیابانها بریزد. به دلائلی که بر ما پوشیده مانده، این راه و رسم پرمنفعت مدتی است که متوقف شده. ولی اصحاب فاشیسم امید را از دست ندادهاند. دیروز رسانهها اعلام کردند، چند نفر «قصد» ترور کاریکاتوریست دانمارکی را داشتهاند، و به عنوان همبستگی، تمامی رسانهها، اقدام به انتشار کاریکاتورهای محمد در دانمارک میکنند. با این وجود، هنوز لات و اوباش ساواک به خیابانها نیامدهاند! حتما فردا نوبت به رسانههای دیگر کشورهای اروپا میرسد، تا به نشانة همبستگی، کاریکاتور محمد را بازهم منتشر کنند، تا شاید فرجی شود!
ولی بازتاب چنین همبستگیهائی در حکومت اسلامی، در عمل، «تقدیس» قوم و قبیلة خمینی، از طریق به راه انداختن جنگ زرگری است. خلاصة مطلب، در جمکران، مسائل و مشکلات واقعی جامعه در پس پردة «جنجال» پیرامون «توهین به مقدسات» پنهان میماند! آنهم مقدساتی چون خانوادة خوشنام خمینی، که نشان مزدوری از چندین و چند سو دارد: خمینی، ثقفی، اشراقی، حائری یزدی، صدر، طباطبائی، و ... خاتمی! هی کردن اوباش به خیابانها، جهت سرکوب مردم و چپاول ملت ایران، از فتوای مزدوری به نام میرزای شیرازی، آغاز شد، و چون تجربة بسیار موفقی بود، توسط کارخانة رجاله پروری همچنان تقویت شده، و با استقرار حکومت اسلامی توسط سازمان جنایتکار ناتو در کشورمان، اوج گرفت. هر روز ساواک، ماشالله قصابها و زهرا خانمها را به خیابانها میآورد، تا ما ملت بدانیم حکومت در دست کیست. طی دوران جنگ «خودخواسته» با عراق، «فرزندان امام زمان» در خیابانها خیمه زده بودند، و برای همة امور در محل تصمیم گرفته میشد: ادامة جنگ، لباس و آرایش موی سر مردم، و ... و حتی مشخص میکردند که ارتش باید از چه مسیری عبور کند، اینهمه برای آنکه کسی به «مقدسات» توهین نکند. و هر چه جنگ طولانیتر میشد دامنة «مقدسات» نیز وسعت میگرفت، تا جائی که نفس کشیدن غیرحکومتیها نیز توهین به مقدسات شده بود.
همه چیز بر وفق مراد پیش میرفت، که ناگهان به حکومت «مستقل» امام زمان تفهیم شد، دکان جنگ را باید تعطیل کند، این امر نه تنها مرگ امام زمان را در پی آورد، که ساواک ناچار شد در وصف تقدس اکبر هاشمی، شعارهای بندتنبانی و نغز سروده، آنها را هر هفته توسط اوباش نمازگزار حرفهای در نمازهای «علفزار» به خورد مردم بدهد. چرا که حکومت چاه جمکران با مشکل کمبود «تقدس» روبرو شده بود. در نتیجه، اکبر بهرمانی تقدس پیامبرگونه یافت، و هر هفته میشنیدیم: «مخالف هاشمی، مخالف پیغمبر»! این مختصر را گفتیم تا «سایت نوسازی»، که به ادعای «حنازرچوبه»، مورخ 26 بهمن، ارتباطی هم با هیچ سازمانی ندارد، و از یک زیرزمین در جمکران، جنجال رسانهای را سازمان میدهد، اینبار نوک حمله را روی قبیلة «بهرمانی ـ مرعشی» متمرکز کند، چون اینان نیز از مقدسات حکومت ژنرال هویزراند. بله، امروز علیرغم شکست جبهة ناتو در لبنان، عراق و افغانستان، اعضای دموکراسی پرور ناتو نمیتوانند ترک عادت کنند! که گفتهاند، ترک عادت موجب مرض است، از اینرو، جهت حفظ منافع سرمایه سالاری جهانی، کشور دانمارک باید نقش ماشالله قصاب خودمان را بر عهده گیرد، و میبینیم که بخوبی از عهدة ایفای این نقش برمیآید.
پس ازتلاشهای شایستة تقدیر «اسقف کانتربری»، جهت گرم نگاهداشتن دکان پر رونق تقدس اسلامی، نوبت به کشور دانمارک رسید، تا «بخش دوم» سیرک کاریکاتورهای محمد را افتتاح کند. به همین دلیل، یک باره در رسانهها «اعلام» شد، پلیس دانمارک سه مسلمان را به اتهام «تلاش برای ترور» وستر گارد، کاریکاتوریست متعهد و مکتبی که، به فرمودة ارباب ذوقش شکوفا میشود، و کاریکاتور محمد میکشد، دستگیر کرده. میدانیم که جهت دستگیری افراد به هر جرمی میباید سند و مدرک و شواهد وجود داشته باشد. به عبارت دیگر نمیتوان از روی حدس و گمان کسی را بازداشت کرد. حداقل در کشورهائی که خارج از لجنزار حکومت اسلامی قرار دارند، روال کار چنین است! به عنوان نمونه اگر پلیس در دانمارک، مسلمانی را با یک گالن بنزین ببیند، نمیتواند او را دستگیر کرده و ادعا کند در تلاش برای آتش زدن کاریکاتوریست کذا بوده! چون کشف منظور فقط در لجنزار حکومت اسلامی صورت میپذیرد. ولی وقتی پای منافع سرمایه سالاری جهانی به میان آید، پلیس دانمارک هم میتواند مانند شیوخ، سپاه منکرات، و بازجوی ساواک و به ویژه مانند منتقدین ادبی جمکران، «کشف منظور» کند! حتماً سیدمهدی خاموشی به نیروهای امنیتی دانمارک قرآن درس میدهد، چون مهرنیوز، مورخ 25 بهمنماه سالجاری، ادعا کرده:
«قرآن دارای سه ویژگی، خبر دهی از آینده، نظم دهندگی به زندگی و تسکین دهندگی درد انسان [است]»
و خلاصة مطلب، بودجة خدمات درمانی را به سیدمهدی خاموشی بدهید، با «قرآن درمانی» همة دردها را برایتان تسکین خواهد داد! به این ترتیب میتوانیم به نخستین صادرکنندة مسکن در جهان تبدیل شویم. سازمانهای «امنیتی ـ اطلاعاتی» هم کارشان راحت میشود، با قرائت قرآن میتوانند همة توطئهها را کشف کنند. به ویژه توطئههائی که منافع سازمان سیا را حفظ خواهد کرد، مانند «تلاش» برای قتل همان کاریکاتوریست دانمارکی!
«که ناتوانی از خواص تهیکیسه بودن است، نه نادانی!»
و خوشبختانه، به دلیل دلارهای سازمان سیا، امثال سیدمهدی خاموشی در ایران بر همه چیز توانائی دارند. و پس از پیروزی «جنبش تنباکو»، حتماً گفتهاند: «توانا بود هر که نادان بود». و مسائل روز در ایران را هم میشناسیم، «سایت نوسازی»، توهین به «بیت امام»، «انتخابات آزاد»، حضور در مجلس «دعا و ثنا»، و «کاریکاتور توهین به محمد!» درست شنیدید، کاریکاتور توهین به محمد، و نه توهین به محمد! کاریکاتور توهین به محمد، عبارت است از تلاش غرب برای حفظ «تقدسها» در کشور استعمارزدة ایران. چون بدون تقدسها دکان چپاول استعمار غرب کساد میشود. در نتیجه، پس از سه دهه حکومت اسلامی، جامعة مصیبت زده ایران میباید «قرآنی» شود! و از این جهت سازمان استحماری تبلیغات اسلامی و حداد عادل در مصاحبه با مهرنیوز، بر اهمیت قرآنی شدن جامعه تأکید کردهاند.
حداد عادل که خود زبان فارسی را در حد ششم ابتدائی صحبت میکند، از اینکه دانشجویان نمیتوانند قرآن بخوانند، ابراز تأسف کرده! به گفتة حداد عادل، جوانانی که قرآن را نمیفهمند حق حرف زدن ندارند! گویا از نظر ایشان، زبان فارسی وحدت مسلمانان را خدشهدار میکند:
«جوان ما وقتی میتواند ادعا کند که قرآن را بفهمد [...] قرآن سند هویت جهان اسلام و مایه وحدت مسلمانان است [...] باید فضائی در جامعه ایجاد شود که مردم قرآن را بفهمند و با حقایق آن آشنا شوند و با آن انس بگیرند.»
یکی از فواید انس گرفتن مردم با قرآن این است که، وقتی «اهود باراک»، جهت گسترش همکاریهای نظامی ـ امنیتی اسرائیل و ترکیه، به آنکارا میرود، حکومت جمکران کور و کرو لال است، ولی حسینی، سخنگوی وزارت امورخارجة همین حکومت، به گزارش حنازرچوبه، مورخ 26 بهمنماه، از همکاری هند و اسرائیل ابراز نارضایتی کرده، چرا که، به زعم نوکران ضدامپریالیست آمریکا در جمکران، آرمان فلسطین خدشهدار شده! و اما مهمترین فایدة «قرآنی» شدن جامعه، این است که، اکبر بهرمانی بتواند جنجال پیرامون قبیلة «مقدس» خمینی را به کل روحانیت تعمیم داده بگوید، کسانی میخواهند مردم را از روحانیت جدا کنند. حال آنکه مردم به تکیهگاه مستحکمی چون روحانیت نیاز دارند. و البته مراد از روحانیت، همین دستاربندان مزدور استعماراند که، روحالله رئیسشان بود. به همین دلیل، هاشمی میگوید، اگر اعتبار قوم و قبیلة خمینی از بین برود، مردم هم از بین خواهند رفت! چون «مردم» نیز به زعم سیدمهدیها، حاج اکبرها و اربابانشان همان اراذل و اوباش حاضر در نماز علفزاراند. سیدمهدی، اینبار هم سعی کرده ذوق و قریحة ادبی خود را به کار گیرد، در نتیجه خمینی و قبیلهاش را به درختان تنومند تشبیه کرده! تا اینجا اشکالی ندارد، علف هرز در چشم مور، درخت تناور خواهد بود. اشکال وقتی پیش میآید که مور کذا، زمانیکه علف هرز را درخت تنومند میببیند، به این توهم هم دچار شود که در کشاورزی و درختکاری سررشته دارد. در نتیجه، ادعا کند، اگر درختهای کهن نباشند، نهالهای کوچک دوام نمیآورند:
«جامعه نشان داد که امام خمینی چه تکیهگاه بزرگی برای انقلاب است[...] بگذارند که یادگارهای ارزشمند و سودمند امام در جای خود معتبر بمانند[...] درختهای کوچک در سایه درختهای تنومند میتوانند رشد کنند اما اگر آن درختها نباشند، طوفان این نهالها را از بین خواهد برد.»
بله اینجاست که قرآن، نه تنها سید مهدی را از آینده آگاه نمیکند، که حماقت و بلاهت وی را هم بر همگان آشکار کرده. چون سید مهدی نمیداند که نهال را در سایة درخت کهن نمیکارند، چون شاخ و برگ درخت مانع رسیدن نور آفتاب به نهال خواهد شد. میبینیم که قرآن، «درد نادانی» را هم تسکین نمیدهد. به همین دلیل، نابغة سازمان تبلیغات اسلامی، آخوندجماعت را درخت میداند، و مردم را هم پیچکی میبیند، نیازمند تکیهگاه! ولی در واقع روحانیت کذا که خود را «تکیهگاه» مردم میانگارد، به درخت کهنسال استعمار تکیه کرده! و علیرغم ادعاهای سید مهدیها، این نکتة مهم در قرآن نیامده! با اینهمه قرار است پس از سه دهه «حکومت اسلامی»، «حکومت قرآنی» را هم تجربه کنیم! جنجال خرمشاهی در سایت رادیو زمانه، فارس نیوز و دیگر نیوزهای استعمار، در مورد «وحیانی» بودن قرآن، به همین دلیل آغاز شد. فلاسفة فقرفرهنگی به دو دستة کاذب تقسیم شدهاند، تا جنگ زرگری بر سر قرآن «وحیانی» و قرآن «الهامی» را حدود سه دهة دیگر ادامه دهند: بودن یا نبودن؟ وحی یا الهام؟
«موهبتیست زیستن، آری
در زادگاه شیخ ابودلقک
[...] جائی که[...]
برگزیدگان فکری ملت
وقتی که در کلاس اکابر حضور مییابند
[...]
میدانند
که ناتوانی از خواص تهی کیسه بودن است، نه نادانی»
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت