...
آدامس نعمت بزرگی است! وقتی آدامس میجوید، میتوانید تمام خوراکیهای مورد علاقه و دور از دسترس خود را در عالم خیال «نوشجان» کنید، و لذت ببرید. به عنوان نمونه، اگر در شرایط نویسنده این وبلاگ باشید، میتوانید در عالم خیال، پیراشکی خسروی «بخورید»، به یاد خیابان نادری هم بیافتید، البته پیش از تخلیة «کشتی نوح» در فرودگاه مهرآباد! و از این خیالبافیها احساس شادی و شعف فراوان به شما دست میدهد. اتفاقاً سازمان ناتو، به همین دلیل آدامس تولید میکند؛ از روی خیرخواهی است! چون زمانیکه نوکرانش با جویدن آدامسهای دست دوم این سازمان نیکوکار «خشنود» میشوند، ناتو هم خوشحال خواهد شد. به عنوان نمونه، امروز یکی از همین آدامسهای مرغوب، بر بال فرشتگان به دهان جناب بهاءالدین خرمشاهی وارد شده. «موضوع» این آدامس، تأکید بر این موضوع بیپایه است که قرآن به محمد «وحی» شده، ولی بعضیها جسارت کرده میگویند، قران «وحی» نیست و جنبة «الهام» دارد. حال آنکه به ادعای آقای خرمشاهی، قرآن به صورت «درسته» و بسته بندی شده، یا «لوح محفوظ»، از روز ازل وجود داشته، و از سوی خداوند، طی 23 سال به محمد تحویل داده شده! پیش از ادامة مطلب باید از آقای خرمشاهی بپرسیم، اگر چنین است، چرا متنهای متفاوتی از این «لوح محفوظ» وجود دارد؟ مگر «لوح محفوظ» الهی هم میتواند مانند «حقیقت» مورد نظر نئوفاشیستهای جمکران «متکثر» شود؟ پاسخ مسلما منفی است. حال ببینیم این موضوع بیاهمیت و «حوزوی» چرا پای به رسانههای جمکران گذاشته؟
گویا عدهای، از قماش شریعتی، سروش یا رامین جهانبگلو، آدامسهای دیگری دریافت کردهاند، و با استفاده از جامعهشناسی، فلسفه و دیگر علوم، و از طریق کپیبرداری از متفکران غیر ایرانی، به گورکنی مشغول شدهاند، تا بتوانند چهرة دلپذیری از قرآن ارائه دهند. و البته همة این عالمان و دانشمندان جهان اسلام، پشت به حمایت «روان ویلیامز»، اسقف «شریف» و چپنمای کانتربری دارند، در غیر اینصورت، در این روز و روزگار چنین مسائل بیارزش و صدمنیکقاز حوزوی نمیتوانست جائی در رسانهها داشته باشد. چون نتیجة این بحث مضحک هر چه باشد، مشکل فقر، گسترش قاچاق مواد مخدر، برده فروشی و از همه مهمتر، حاکمیت استعماری دین بر سرنوشت ما ملت را حل نخواهد کرد. جناب خرمشاهی، از نخبگانیاند که پیشتر با دلیل و برهان بیپایه و مضحک ثابت کرده بودند، «حافظ متعهد و مکتبی بوده!» و در این استدلال خود تا آنجا پیش رفتند، که مخاطب، به این توهم دچار میشد که حافظ، چند سدة پیش، از پیروان «خط امام» و از طرفداران «انقلاب شکوهمند» ژنرال هویزر در کشورمان هم بوده! ولی امروز، آقای خرمشاهی به صحنة جنگ زرگری با همپالکیهایاش وارد شده، تا ضمن «تجددگرا» خواندن شرکاء، برایشان کسب وجهه کند. در نتیجه، لزومی ندارد به بررسی بحثهای حوزوی بپردازیم، ولی در مقالة حضرت خرمشاهی یک مطلب مهم در باب کشکی بودن «فقه اسلامی» وجود دارد که سستی پایههای حقوقی اسلام را به صراحت نشان میدهد. آن حضرت میگویند، طبق حقوق اسلامی و جهانی، هر کس ادعائی میکند، باید دلیل بیاورد. البته میدانیم که بر اساس حقوق «لائیک»، این دلیل، نمیتواند «الهی»، «آسمانی» و «نامرئی» باشد!
به زبان سادهتر، اگر مردی در انگلستان و یا آمریکا، همسرش را به «دلیل» خیانت به قتل میرساند، نمیتواند، این «جنایت» را با تکیه بر تورات و انجیل «موجه» جلوه دهد! ایشان در هر حال، از نظر حقوقی «قاتل» است، چرا که، بر خلاف سیرک جدید اسقف کانتربری، در کشور انگلستان، قوانین حقوقی هیچ ارتباطی با قوانین عصر حجر مسیحیت ندارد! ولی در حکومت اسلامی، قوانین با اتکاء به «آیات» قرآن و روایات ائمه تدوین میشود. در نتیجه، جناب خرمشاهی بهتر است این نکتة پیشپاافتاده را مد نظر داشته باشند که، «دلیل» باید «مشهود» و «معتبر» باشد، در غیر اینصورت، اصلاً «دلیل» به شمار نخواهد آمد. برای اثبات یک ادعا میباید «سند» وجود داشته باشد، و یا «شاهد» معتبر. ولی در فقه اسلامی چنین نیست! چون در جمکران، یکی از پایههای مستحکم قواعد فقه اسلامی، سخنان بیاساس امیرالمؤمنین است! به گفتة آقای خرمشاهی، امیرالمؤمنینشان فرمودهاند:
«کسی که ادعای داشتن حقی میکند، بر عهده اوست که دلیل بیاورد، و اگر نیاورد، برای طرف دیگر با سوگند یاد کردن او حق ثابت میشود.»
منبع: فارس نیوز
به همین سادگی! زمین جمکران هم به همین ترتیب «غصب» شد، چون یکنفر سوگند خورد که امام زمان به او مأموریت دادهاند، مزرعة گندم دیگری را به دکان شیادی تبدیل کند! و «خرج» تأسیس دکان را هم از مالک مزرعه بگیرد! تردیدی نیست که، «دلیل» مالک مزرعه هم در برابر سوگند شیاد هیچ ارزشی نداشت! در نتیجه، امروز بر اساس فقه اسلامی یک سوپرمارکت عوامفریبی به جای آن مزرعة گندم تأسیس شده. حال آقای خرمشاهی و شرکاء را با آدامسهایشان رها میکنیم و میپردازیم به آدامس سیاه!
آدامس سیاه، آدامسی است مخصوص روشنفکران حکومتی فرانسه، که در کشورهای اروپای شمالی تولید میشود. هدف از تولید آدامس سیاه، جنجال و هیاهو پیرامون تأمین حقوق زنان مسلمان است! البته نیازی به توضیح نیست که، برپائی جار و جنجال بیدلیل، در واقع مانعی خواهد بود بر سر راه تأمین همین حقوق. شیوة آدامسهای سیاه، فحاشی به پیامبر اسلام است! هیرسی علی و «تسلیما نسرین»، در ردة آدامسهای سیاه قرار میگیرند، که اخیراً حاکمیت فرانسه مأمور حفاظت از حق و حقوق آنان شده.
در مورد «تسلیما نسرین»، تیر استعمارگران به سنگ خورد. همانطور که گفتیم، نیکولا سرکوزی رئیس جمهور فرانسه قصد داشت هنگام مسافرت به هند، جایزة «سیمون دوبووار» را شخصاً به تسلیما نسرین تقدیم کند! ولی دولت هند از این عمل «جنجالبرانگیز» که فقط منافع استعمار را مورد حمایت قرار میداد، جلوگیری کرد. و پیشتر گفته بودیم که، تسلیما نسرین از اروپا به هند پناه برده، چون بر خلاف آنچه شوتوپرتها میپندارند، اروپا محل امنی برای زندگی هوچیها نیست. کاملاً بر عکس! محافل فاشیست اروپائی، ابتدا با توسل به امثال «تسلیما نسرین» جنجال به راه میاندازند، تا در کشورهای مسلماننشین سرکوب مردم را تشویق کنند، و سپس جهت گسترش جنجال، و دامنة سرکوب، ابزار نخست ـ تسلیما نسرینها ـ را نیز مورد تهاجم قرار میدهند. و به این ترتیب است که با یک تیر چند نشان میزنند!
به زنان کشورهای مسلماننشین میفهمانند، مخالفت خود را با احکام دین فقط در غرب میتوانند ابراز کنند، آنهم به شیوهای که غرب «دیکته» میکند: از طریق هیاهو و جنجال! سپس هوچیهای «برگزیده» را در غرب به زیر چتر حمایت خود میگیرند، تا هر گاه لازم شد، از طریق یک متعصب مذهبی سر آنها را هم زیر آب کنند، و آب پاکی را روی دست زنان کشورهای مسلماننشین ریخته، با زبان بیزبانی، به همه تفهیم کنند که، نه تنها در کشور خود، که در اروپای«آزاد» نیز از خطر متعصبین مذهبی در امان نخواهند بود! خلاصه بگوئیم، استعمار غرب به ما تفهیم کرده، بهترین راه، اطاعت از احکام اسلامی است، و در این راستا، امثال شیرین عبادی نیز از جمله برگزیدگانی هستند که، به تبلیغ «اسلام مترقی» مشغول شدهاند. هر چند که عبادی هم سعی کرد با هیاهو و جنجال تبلیغاتی به ما بباوراند که، «جاناش در خطر است!» ولی ما اطمینان داریم که تندروهای به اصطلاح «مذهبی» و آخوندهای حکومتی، با پشتگرمی اربابان غربی خود، زنان را آنچنان در جهان اسلام سرکوب میکنند، که وضع موجود تداوم داشته باشد و نیازی به ایجاد مزاحمت برای خانم عبادی پیش نیاید، تا مراسم سینه زنی برای بینظیر بوتو و مداحی هیلاری کلینتون همچنان ادامه یابد! از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به سفر «نیکولا سرکوزی» به هند.
همانطور که گفتیم، گویا وزارت امور خارجة هند به سفیر فرانسه در دهلی نو مؤدبانه تفهیم کرده بود که هند، را با مصر و اردن عوضی نگیرند! به عبارت دیگر، مسجد جای گوزیدن نیست! و جناب سرکوزی نه میتواند با دوستدختر 40 سالة خود به هندوستان بیاید، و نه جایزة «سیمون دو بووار» را در هند به «تسلیما نسرین» بدهد! میدانیم که در هندوستان 140 میلیون مسلمان زندگی میکنند و با «تسلیما نسرین» هم اصلاً کاری ندارند. وزارت امور خارجة هند اعلام کرده، «تسلیما نسرین» میتواند برای دریافت جایزة خود به پاریس برود! و قضیه به همینجا فیصله یافت. در نتیجه لازم آمد اصحاب کلیسا، یک جنجال «نوین» به راه اندازند. جنجال جدید، هر چند تکراری، مربوط به همان «هیرسی علی» خودمان میشود، که با توسل به دروغ از کشور هلند پناهندگی گرفته، و بعد هم به پاس خدماتاش با کسب تابعیت هلند، جهت خدمت در مؤسسة «اینتر پرایز» راهی دیار گاوچرانها شده بود. پیشتر در مورد «هیرسی علی» نوشتهایم، و گفتیم که اینان بردگان «داوطلباند»! اجداد اینان را به زور سرنیزه به بردگی نگرفتهاند. یکی از فواید بردگان داوطلب این است که بر خلاف بردگان قدیم، رؤیای آزادی هم در سر نمیپرورانند. در نتیجه، تا زندهاند، جز بردگی و اطاعت هیچ راه دیگری در پیش نخواهند گرفت، درست مانند مؤمنان! به عبارت دیگر، «هیرسی علی» از انواع آدامس بادکنکیهائی است که، هر چه بیشتر جویده شود بزرگتر خواهد شد. آدامسهائی جادوئی! ولی از نوع جادوی سیاه!
روزنامة لوموند، مورخ 11 فوریه 2008، به نقل از «فرانس پرس» و «آسوشیتدپرس» مینویسد، «هیرسی علی»، روز گذشته از فرانسه تقاضای تابعیت کرده، چون جان خود را در خطر میبیند! بله، روز گذشته، به افتخار «هیرسی علی» مراسمی هم در پاریس بر پا کرده بودند! این بردة داوطلب چندی پیش طی مصاحبه با روزنامة لوموند ادعا کرده بود که در قارة اروپا نمیتوان از مسائل زنان مسلمان سخن گفت، و اینکه ایشان مایلاند در آمریکا زندگی کنند. ولی ظاهراً مسیر باد تغییر کرده! چون دیروز «هیرسی علی» تقاضای تابعیت فرانسه فرموده! نیازی به توضیح نیست که بلافاصله، دولت فرانسه بهایشان گفت، «صدای انقلاب شما را شنیدیم»! و پرزیدنت سرکوزی هم پیام دادند که از همة زنان ستمدیده حمایت خواهند کرد، درست مانند امیرالمومنین خودمان که یار بیوه زنان بودند! و بازهم نیازی به توضیح نیست که «برنارهانریلوی»، عضو فعال گلة «روشنفکران رسانهای» فرانسه، و از طرفداران پروپاقرص سیاست استعماری «یک کشور، یک مذهب»، در گروه «فدائیان» هیرسی علی دیده میشوند! با در نظر گرفتن این امر که «هیرسی علی» به عنوان تبعة هلند میتواند در کشور فرانسه اقامت دائم داشته باشد، اصولاً دلیلی برای تقاضای تابعیت ایشان وجود ندارد! آنهم با چنین هیاهوئی!
در سال 1868، گوستاو فلوبر، نویسندة رمان «مادام بوواری»، در یکی از نامههای خود چنین مینویسد:
«احیای کاتولیسیسم از یکسو، و سوسیالیسم، از سوی دیگر، فرانسه را دچار سفاهت کرده است. زندگی ما میان آبستنی مریم و قابلمة کارگری میگذرد.»
اگر امروز، گوستاو فلوبر زنده بود حتماً مینوشت، «احیای کاتولیسیسم از یکسو، و فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی از سوی دیگر، فرانسه را دچار سفاهت کرده، و در این میان ایرانیان ساکن فرانسه، میان اسلام مترقی، اسلام تندرو، آبستنی مریم، و بیوه زنان حرمسرای امیرالمؤمنین، همان پرزیدنت سرکوزی خودمان، سرگردان شدهاند!» ما که دین و مذهبی هم نداریم تا دست به دامان خداوندگاری شویم! یا گوستاو فلوبر! به دادمان برس.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت