...
از روزی که جرج بوش به امارات رفت، تا با حمایت «لفظی» از اصلاح طلبان داخلی، در واقع به آنان تفهیم کند که دیگر حمایت «عملی» در کار نخواهد بود، پیوند جبهة اصلاح طلبی داخلی و جارچیهای خارج نشینشان فروپاشیده. داخلیها ناچار شدهاند کمی از اسلام فاصله بگیرند، و با چسبیدن به جسد مصدق، پشت سر عربهای پلید بدگوئی کرده، شعارهای «ملی ـ میهنی» سر دهند، و بر «سهم ما» از خزر پافشاری کنند. جارچیهای مردمسالاری و فمینیسم دینی در بلاد فرنگ نیز، به ناچار نقاب «سکولاریسم» بر چهرة خبیث خود زدهاند. دلیل این «تحولات» عظیم این است که، سازمان سیا قادر به سازمان دادن براندازی نیست، و ملاقاتهای پر شر و شور «سولانا» با غلامبچة سفارت ـ لاریجانی ـ به ناکامی کشید. در نتیجه، پرزیدنت مهرورزی هم که از روز نخست، در دفتر ریاست جمهوری صحرای کربلا بر پا کرده بود، و به کمتر از شهادت حسینی رضایت نمیداد، در سفر اخیر خود به بوشهر، از نبردهای «بیبیگوزکانة» شیعی مسلکان کمی فاصله گرفته، لباس رزم بر تن کرد، تا برای «نبرد تاریخی» با اشغالگران انگلیسی به «دلیران تنگستان» ملحق شود!
پیشتر گفتیم که، ویژگی فاشیسم، بیگانگی با «واقعیت» پویائی انسان در زمان و مکان است. از این جهت است که فاشیستها تلاش میکنند، واقعیتهای زمان حال را با اسطورهها یا وقایع گذشته پنهان دارند. و به همین دلیل، فاشیستها همواره «گذشته» را به زمان حال انتقال میدهند، تا «ابهامات» گذشته بر صراحت و روشنائی مسائل زمان حال سایه افکند. و اما ویژگی مهم فاشیستها، همان زورپرستی آنان است. پیشتر گفتیم که فاشیستها به دلیل سلطه طلبی، بیاختیار جذب کانون قدرت میشوند. و این قدرت هرچه درندهتر و سفاکتر باشد، نیروی جاذبة بیشتری خواهد داشت. و به محض کاهش قدرت این کانون سرکوب، فاشیستها به هراس افتاده، فریاد اعتراضشان به آسمان بر میخیزد. با شناخت از این ویژگی رفتاری بود، که سازمان سیا، توطئة ننگین براندازی سلطنت پهلوی دوم را در بهمن 57 سازمان داد.
آنروزها را که حاج سیدجوادیها «نامة سرگشاده» به اعلیحضرت مینوشتند، و جماعت بازاری آزادیخواه شده بود، نیک به یاد داریم. همان زمان بود که سازمان منفور ساواک تضعیف شده بود! و لازم آمد با انتشار یک نامة ابلهانه و مضحک در روزینامة مسعودیها، طلاب ساواک دست به اعتراضات خیابانی بزنند! و بعد هم نوبت به دانشجونمایان و شوت و پرتهائی رسید، که باورشان شده بود، یک رژیم تا به دندان مسلح را میتوان طی چند ماه از میان برداشت! بله، در همین اوضاع و احوال بود که، جیمی کارتر قدم رنجه کرده به ایران آمد، تا با لهجة گاوچرانهای آتلانتا، برایمان، «تو کز محنت دیگران بیغمی بخواند»، و اشعار سعدی بزرگوار ما را به ابزار توطئه بر علیه ملت ایران تبدیل کند. ولی آنروزها، اوج جنگ سرد بود، و براندازی سهل و آسان. گویا امروز فعلة فاشیسم که از براندازی ناامید شدهاند قصد دارند با ایجاد بحران، زمینة سرکوب فراهم آورند، تا حداقل از بابت سفاکی حکومت آسوده خاطر باشند.
به همین دلیل شیرین عبادی، ابراهیم یزدی، محمد هاشمی، اعظم طالقانی، سحابی، قوم و قبیله بازرگان و همة آنها که در این مدت شریک جنایات حکومت اسلامی بودهاند، به بهانة دفاع از حقوق ملت ایران، با انتشار یک بیانیة مهمل و بیاساس، به ارعاب ما ملت میپردازند، تا در واقع مردم را به حضور در «انتخابات» جمکران نیز تشویق کنند! چرا؟ چون اربابانشان در آمریکا قادر نیستند دموکراسی عراق و افغانستان را همانطور که «دوست» دارند، در ایران هم مستقر کنند. چون بحران هستهای ساخته و پرداختة سازمان ناتو، دیگر نمیتواند بهانة تهاجم نظامی به کشورمان شود، و دکان شیادی اصلاح طلباندینی هم خیلی کساد است. به همین دلیل، دلالان و جارچیهای مردمسالاری دینی، و فمینیسم اسلامی، در بلاد فرنگ، که تا دیروز از تجمع مضحک زنان 22 خردادی ستایشها صورت میدادند، ناگهان یک دل نه صد دل عاشق «سکولاریسم» شدهاند! اما به هوش باشیم، این مدافعان نوظهور «سکولاریسم» دست در دست همان بیانیه نویسانی دارند که، شغلشان پادوئی برای سازمان ناتو در جمکران است.
بیانیة همپالکیهای شیرین عبادی، که در سایت «اخبار روز»، مورخ 10 بهمن ماه سالجاری منتشر شده، نوعی حمام «سونای» ملی ـ میهنی است! این بیانیه، ابتدا جهت تحریک افکار عمومی، ادعا میکند، تمامیت ارضی کشورمان در خطر است! به ویژه، از سوی ابر قدرتی چون امارات! در این بیانیه، ترهات دیگری نیز در مورد قرارداد الجزایر و تغییر نام خلیج فارس مطرح شده، تا آتش احساسات میهن پرستانه را حسابی شعلهور کند. این اعلامیه، پس از کسب اطمینان از «خطر» اعراب در مرزهای جنوب کشور، با تداعی تهاجمات تازیان به امپراطوری ساسانی، و تاراج تیسفون، تکه، تکه شدن فرش بهارستان با شمشیر عدالت اسلام، و تحمیل دین و زبان عرب به نیاکان والاتبارمان، که «موالی» یا بردگان خوانده میشدند، فشار خونتان را حسابی بالا میبرد. نفستان دیگر به شماره افتاده، که فعلة فاشیسم شما را یک باره در دریای خزر رها میکند، تا با طرح جادوئی «سهم ما از خزر»، در آبهای سرد دریای کاسپین شناور شوید. و پیش از آنکه فتح پیروزمندانة گرجستان توسط آغامحمدخان را بشنوید، و یا شکست مفتضحانة جانشیناناش را در برابر ارتش تزار به یاد بیاورید، همانجا «سکتة قلبی» کرده، جان به جان آفرین تسلیم کنید. بله، حمام سونا برای بعضیها خطرناک است، و حتی میتواند باعث مرگ شود. و در این مرحله، فعلة فاشیسم، جهت نادیده گرفتن جنبش مشروطه، خیانت دستاربندان، و کودتای کلنل آیرونساید، نیازمند مرگ شماست! تا فاشیستها بتوانند، در ادامة چرندبافی، به یاد «دوران پرافتخار» مصدق باشند! چون تاریخ معاصر ایران، برای ریزهخواران کارخانة رجاله پروری، با مصدق آغاز میشود!
به یاد داشته باشید که از نظر اینان، پیش از مصدق، هیچ نبوده! و صبح دولت ما ملت، با گروه «فدائیان اسلام» دمید. مهمترین زمینة فعالیت این گروه، فراهم آوردن مقدمات تاراج اقتصادی، جهت سازمان دادن به سرکوب فرهنگی بود، و پس از براندازی 22 بهمن، این گروه در رأس هرم قدرت جا خوش کرد. پیشتر به طرح محمد مصدق جهت قرار دادن نفت ایران در انحصار شرکتهای غربی اشاره کردهایم. آن زمان، مصدق نمایندة مجلس بود، و چند سال با بحران 1330 فاصله داشتیم! ولی پس از ترور رزم آراء، و قرار گرفتن مصدق در جایگاه نخست وزیری، طی بحران «ملی» شدن نفت، مدارس مختلط در ایران ممنوع شد، و در گامهای بعدی، محمد مصدق، «بریتیش پترولیوم» را نیز از قید تعهداتاش در برابر دولت ایران آزاد کرد، تا لندن بتواند تحریم اقتصادی و کودتای 28 مرداد را «آزادانه» بر ملت ایران تحمیل کند. به یاد داریم که، پس از این صحنهسازیها، جهت تکثیر آمیبی فدائیان اسلام، نهضت منفور آزادی تشکیل شد، تا سدی باشد بر فعالیت سیاسی گروههای لائیک. دقیقاً همانطور که بعدها با تکثیر آمیبی حکومتیهای جمکران، شبهاصلاح طلبان ایجاد شدند، تا به سرکوب گسترده مردم بپردازند، و ادعا کنند تندروهای فرضی مانع «اصلاحات» میشوند! حال آنکه، هیچیک از گروههای به اصطلاح دوم خردادی برنامة منسجمی برای اصلاحات نداشت، و امروز هم شیادان حکومتی از قبیل ابراهیم یزدی و شرکاء هیچ برنامة سیاسی جز «اسلام خوب» در بساطشان پیدا نمیشود. همچنان که «چپالله» و شرکاء نیز فاقد برنامهاند. البته بجز برنامة چپ کربلائی!
برنامة چپ کربلائی عبارت است از برنامة شهادت حسینی، منتهی نه در صحرا، که در جنگلهای شمال! از همین رو آن را «جنبش شمال» میخوانیم! بله، همانطور که بعضیها میخواهند ایران کربلا باشد، و جواناناش همه لت و پار شوند، و به این ترتیب زمینة ظهور امام زمان فراهم آید، و پای عمو سام هر چه بیشتر به منطقه باز شود، چپالله هم برنامة خودش را در شمال به اجرا میگذارد! و میخواهد ایران را به سیاهکل تبدیل کند. چون ارواح شکمشان جنبش سیاهکل خیلی هم «موفقیتآمیز»بود! دهاتیهای املاک آقای منتصری از دست «چهگواراهای» وطنی به ژاندارمها گلایه کرده بودند، و بعد هم گزارش به ساواک رسید که از خواب بیدار شود. چون ساواکیها میپنداشتند، رفیق استالین و جانشیناناش در کرملین «امنیت» را نه تنها در خزر، که در مناطق شمال کشورمان نیز تأمین خواهند کرد، و نیازی به ساواک نیست! زهی خیال باطل! رعایای ما ناچار شدند وظیفة ساواک را نیز بر دوش کشند! البته نباید اغراق کرد! تفاوت چپالله با جنبش عاشورا، تفاوت زنان همراهشان است.
زنان کاروان حسین، بجز شیون و زاری بر جنازة آنحضرت، و لعن و نفرین «دشمن» و ستایش از پدر و برادر و اعضای مذکر قبیله، هیچ کار دیگری بلد نیستند. هیچیک از این الگوهای زن اسلامی برای اعضای مؤنث قبیله ارزشی قائل نیست. مرگ زنان در اسطورههای مقدس شیعی مسلکان به سکوت برگذار میشود. فاطمه، همسر علی، حتی مزاری هم از خود ندارد! میگویند علی وی را به تنهائی دفن کرده! در ایران هم اگر مزاری از اعضای مؤنث خاندان نبوت و امامت مشاهده میکنید، همه و همه را از اماکن مقدس زرتشتیان غصب کردهاند.
«غصب»، یکی از مطالبات خداوند شیعی مسلکان است، که از طریق «وحی» یا «رویا» مطرح میشود. به این ترتیب که یکنفر خوابنما میشود، که فلان زمین متعلق به امام زمان است. یا همانطور که در مورد «دکان» جمکران نقل میکنند، خود امام زمان مردم را میفرستد به در خانة یکنفر، و به او مأموریت غصب و تبدیل زمین کشاورزی به دکان شیادی را صادر میکند. اتفاقاً محمد مصدق هم برای «ملی کردن نفت» خوابنما شده بود! بله، میبینیم که خدواند، این انگلیسیها را خیلی دوست دارد. بیجهت نیست که انگلیسیها هم به دلالان خداوند بر روی زمین عشق میورزند، و لندن را به قبلة مسلمانان جهان تبدیل کردهاند. ولی میدانیم که خداوند ادیان ابراهیمی کمی هم روانپریش است، ناگهان خشمگین میشود، و پدر بندگان را در میآورد. همین خسارت بانک «سوسیته ژنرال»، اگر خشم خداوند نبود، چه بود؟
سایت نووستی، مورخ اول فوریه 2008 میگوید، قرار بود این بانک ناکام، 50 درصد سهام «رزبانک» روسیه را خریداری کند، و امپراطوری مالی خود را تا قلب روسیه گسترش دهد! ولی با این افتضاح مالی، دیگر این بلندپروازیها امکانپذیر نیست. البته به گزارش «فرانس پرس»، میزان مبالغ «بخار» شده، به مراتب بیشاز 7 میلیارد دلار است، و هیئت مدیرة «سوسیته ژنرال» با جنجال پیرامون 7 میلیارد دلار کذا، قصد دارد ناپدید شدن حدود 50 میلیارد دلار را از سهامداران پنهان نگاه دارد! در هر حال، هنوز مشخص نیست چه کسی جیب این «بانک شریف» را زده! پس بازگردیم به مصدق که جهت خدمت به منافع استعمار، نفت را «ملی» کرد، تا تبلیغات استعمار او را به «قهرمان ملی» شوتوپرتها تبدیل کند. و پس از گذشت چند دهه از خیانت محمد مصدق، فعلة فاشیسم، به رهبری ابراهیم یزدی و شیرین عبادی، همچنان بر طبل افتخارات مصدق بکوبند، و از دوران پر افتخار مصدق بگویند! تو گوئی ما فراموش کردهایم که فاجعهای به نام حکومت اسلامی در واقع، تداوم خیانت محمد مصدق و جنایات کاشانی است.
بله! دارودستة «مردمسالاری دینی» ادعا کردهاند، محمد مصدق که با حمایت بیگانه، بحران «ملی کردن نفت» را آفرید، تا حضور ناوگان بریتانیا در خلیج فارس توجیه شود ـ همچنان که بحرانهای حکومت اسلامی از هنگام اشغال سفارت آمریکا، دعوت از ناوگان جنگی ایالات متحد به خلیج فارس بود، تا سازمان جنایتکار ناتو بتواند، بر جهاد با اتحادجماهیر شوروی در کل منطقه نظارت داشته باشد ـ در واقع حاکمیت ملی را «تقویت» کرده! میبینیم که «واژگوننمائی»، فقط به ادعای مضحک گورکنها، و نبرد فرضیشان با آمریکا محدود نمیماند، فعلة فاشیسم، مرز مفاهیم متضاد را مخدوش میکند، و واژگوننمائی در چارچوب همین مرزشکنی مفاهیم قرار دارد:
«دولتهای ملی و مردمی که پشتوانه حمایت و رای ملت را داشتهاند، توانستهاند [...] از حقوق ملت ایران دفاع کنند.[...] دولت ملی دکتر محمد مصدق [...] حاکمیت ملی را در همة زمینهها استوار کرد.»
بله، دقیقاً همانطور که به گفتة رهبر گورکنها، تحریمها باعث پیشرفت ما در همه زمینهها شد! مصدق منفور هم با فراهم آوردن زمینة تحریم ملت ایران، «حاکمیت ملی را در همة زمینهها استوار» کرد. البته بجز شعبة دوم فدائیان اسلام، کسی چنین مهملاتی بر زبان نمیراند. به ادعای پادوهای سازمان سیا، مصدق از «آزادی بیان» و «آزادی مطبوعات» پشتیبانی میکرد! ولی ما میدانیم که، شعبان جعفری هم کارمند شهربانی دولت مصدق بوده! در ضمن مصدق و شرکاء پس از قتل رزم آرا به جشن و پایکوبی پرداختند، و قاتل رزم آرا هم مشمول «عفو» جناب نخست وزیر شد! البته نیازی به تکرار این مطالب نیست، امروز مردم ایران نیک میدانند، براندازی 22 بهمن پیامد خیانتهای محمد مصدق و شرکایاش بوده. در هر حال، اگر دارودستة ابراهیم یزدی به مداحی از «قهرمان ملی» پرداختهاند، جهت تأکید بر این دروغ بزرگ است که، در حکومت اسلامی پدیدهای به نام «انتخابات» هم میتواند وجود داشته باشد، و فعلة فاشیسم یک صفحه چرندبافی کردهاند، تا خواهان برگزاری «انتخابات آزاد» در حکومت الهی جمکران شوند. چون به زعم ریزهخواران سفرة عموسام، جائی که ولایت مطلقة فقیه وجود دارد، نه تنها «انتخابات»، که «انتخابات آزاد» میتوان داشت! اگر یک مرحله چنین ادعای ابلهانهای را به پیش ببریم، خواهیم دید که در جمکران میتوان انتخاباتی داشت که «آزاد» از هرگونه معیار دموکراتیک، و «آزاد» از هرگونه ارتباط منطقی با نظام دموکراتیک باشد! این است قالب پوچ «انتخابات آزاد»، که امثال محمد هاشمی، یزدی یا عبادی و سحابی آنرا به ابزار پروپاگاند برای تداوم حاکمیت دستاربندان تبدیل کردهاند. علت خواب نما شدن «ملی ـ مذهبیها»، که فعلا فقط «ملینمائی» میکنند، این است که، وحی الهی را از سوی حضرت سولانا در بروکسل دریافت کردهاند.
«حضرت» سولانا، در واقع یک مأمور امنیتی است، که از سال 1995 به مدت 4 سال، در مقام دبیرکل سازمان جنایتکار ناتو، بر کشتار غیرنظامیان و تجزیة یوگسلاوی، بمباران روزانة غیرنظامیان عراق، و حمایت از طالبان در افغانستان نظارت عالیه داشته! و همین سولانا در جمکران «نوعی دموکراسی» مشاهده کردهاند. اینهمه، به گفتة خبرگزاری فارس، مورخ 12 بهمنماه سالجاری، و به نقل از خبرپراکنی «بیبیسی»! بله، به دلیل رویت «نوعی دموکراسی» در جمکران، آنهم توسط شیخ «فرانسیسکو سولانا» است که ابراهیم یزدی و شرکاء نیز خواهان برگزاری «انتخابات آزاد» در همین «نوع» دموکراسی شدهاند! چون میپندارند که این «نوع دموکراسی»، تا ابد برقرار و استوار خواهد ماند!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت