تکذیبسالاری!
....
واقعاً میباید وقایع این روزها را با چسب «سه قلو»، بر اوراق زرین تاریخ کشورمان بچسبانیم! هر روز هزاران شگفتی شاهدیم، بدون آنکه بدانیم کدام دست جادوئی «شگفتی» میآفریند! همه چیز با سخنرانی جرج بوش عزیز ما آغاز شد! نمیدانم در این سخنرانی چه بود، که در جمکران یک باره زلزله شد! و فعلة فاشیسم، مانند ذرات غبار همگی به هوا برخاستند. اما پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد دلالان ایرانینمای «فمینیسم دینی» در فرانسه، به گفتگوئی در سایت زمانه، مورخ 9 بهمنماه سالجاری، اشارة کوچکی داشته باشیم.
گفتگوی «کذا»، با فردی به نام مریم یوسفی صورت گرفته، که ظاهراً از فعالان حقوق بشر است. مریم یوسفی به رادیو زمانه میگوید، از فعالان زن در جمکران یک «ئیمیل» دریافت کرده، که خبر برپائی سایت «فمینیست» را به ایشان داده. خانم یوسفی هم سری به سایت کذا میزند، و در یک «نگاه» به «برابری حقوق زن و مرد» در این سایت پی میبرد! ایشان سپس «فتوی» میدهند که این سایت برای «همة زنان ایرانی» است، نه ویژة آندسته از زنان اسلامپرست چون نوشین احمدی! مریم یوسفی پس از تأکید بر این «دروغ بزرگ»، که رهنمودهای فعلة مؤنث فاشیسم در چنین سایتی، به «همة زنان ایران» تعلق دارد، فرمان «نافرمانی مدنی» را هم صادر میفرمایند:
«این سایت [...] ثمرة کار زنانی است که فعال زنان در ایران هستند؛ و همچنین مردانی که با این زنان کار میکنند، و در واقع دارای برابری حقوقی هستند[...] این سایت برای همه زنان ایرانی است [...] و به خصوص کسانی که برای برابری حقوق زنان و مردان تلاش میکنند[...] من همیشه معتقد بودم که در ایران باید نافرمانی مدنی وجود داشته باشد[...]»
بله، در ایران به جز زنان «دین پرست»، هیچ زن دیگری گویا وجود خارجی نمیباید داشته باشد، یا بهتر بگوئیم، هیچ زن دیگری حق موجودیت ندارد! در نتیجه، زنان ایران علیرغم ادعای اینان فقط یک «انتخاب» خواهند داشت، یا مانند نوشین احمدی و شیرین عبادی، «زن مدرن» میشوند، یا مانند مریم بهروزی، نسخة دیگری از همین زن «مدرن»، ولی اینبار با چادر و چاقچور! البته با این نسخهنویسی، دو گروه عظیم از زنان ایران عملاً از «فهرست» فاشیستها حذف شدهاند! چرا که از یکسو، گروه وسیع «زنان سنتی» کشور، ریزهخواران «چادربهسر» حکومت جمکران معرفی میشوند، تا هر زنی که چادر بر سر دارد، خود را تحت فرماندهی امثال مریم بهروزی و حاجیه دستغیب احساس کند. و از سوی دیگر، نسخة «مدرنیسم» فاشیستی، با کمک امثال شیرین عبادی، خود را بجای «زنان آزاد» بر جامعة زنان ایران تحمیل خواهد کرد، تا مجموعة حقوق اجتماعی زن ایرانی، در همان موهای رنگ کردة شیرین عبادی، و حضور ایشان در ملاءعام، بدون روسری، در کشورهای اروپا خلاصه شود!
پیشتر گفتیم که فمینیسم دینی، مانند دیگر کالاهای مبتذل فرهنگی، در غرب تولید شده، سپس توسط دلالان و واسطهها به ایران صادر میشود. ولی برخلاف کالاهای تجاری، که پس از صدور مصرف میشوند، و جای خود را به کالاهای دیگر میسپارند، کالای مبتذل فرهنگی پس از ورود به کشورمان، به عنوان پدیدة «والای» فرهنگی، در کانون ریزهخواران سفرة استعمار غرب مورد «تحلیل و بررسی» عمیق قرار میگیرد، تا به ابتذال بیشتری آراسته شده، توسط همان دلالان صادر کننده، به غرب باز گردد، و به عنوان پدیدة والای فرهنگی کشورمان، اینبار به غربیها «معرفی» شود! از همین روست که «فعالیتهای» در واقع مخرب فمینیستهای اسلامی، توسط همپالکیهای مریم یوسفی، پس از ترجمه به زبان فرانسه، به پارلمان اروپا ارسال شده، ولی مطالب تئوریک سایت فمینیستهای اسلامی چندان مورد استفاده قرار نمیگیرد، چون همانطور که پیشتر گفتیم، نظریة استحماری «فمینیسم دینی»، مانند «اگزیستانسیالیسم دینی»، در لابراتوارهای تولید «ابتذال» اروپا تهیه و تنظیم میشود. مهم این است که متخصصان در غرب، «گسترش» چنین نظریهای را در کشورمان مورد بررسی قرار دهند، تا بتوانند روند گسترش آن را هر چه بیشتر شتاب بخشند. حتی مریم یوسفی نیز به این مهم اشاره دارد که، به مطالب تئوریک سایت فمینیستهای «آشپرست» یا «آش ستیز» در غرب نیازی نیست، چون این نظریات در اروپا «مطرح» است:
«مطالب این سایت اکثراً به فرانسه ترجمه میشود البته مطالب تئوریک به آنصورت نه. به خاطر اینکه این مطالب در کشورهای اروپائی مطرح است.»
بله، ما هم میدانستیم که «فمینیسم دینی» در اروپا «مطرح» است، ولی میخواستیم این واقعیت را از دهان دلالان متخصص صدور ابتذال به ایران بشنویم، که غرب نیازی به ترهات فمینیستهای اسلامی ندارد، که حالا شنیدیم! پس بازگردیم به زمین لرزة سیاسی در جمکران! با توجه به شرایط کنونی میتوان گفت که، پس از «ابهام»، مهمترین واژه در عرصة سیاست جمکران «تکذیب» است. دو سه روز بود که «حنازرچوبه»، خبرگزاری رسمی حکومت اسلامی، به تکذیب مصاحبة آخوند منتجبنیا با «رادیو فردا» مشغول بود، و در آخرین مرحلة این «جهاداکبر» رسانهای، شیخ فرقة «اصلاحطلبی»، پای را از حد عقل و هنجار متعارف هم فراتر گذارده، ادعا کرده بود که صدایش را تقلید کردهاند! اگر میگوئیم «جهاد»، به این دلیل است که آخوندها وقتی باد هم در میکنند، به حساب مبارزه و جهاد میگذارند. مجسم کنید اگر شیخی نتواند باد کذا را در کند، چگونه دل و رودة مبارک حضرتشان خواهد ترکید، و به دلیل همین «انفجارات» شکمی، به افتخار شهادت نائل خواهند آمد! و از آنجا که، هر چه به «شهادت» بیانجامد، مسلماً «جهاد» است، پس مصاحبة حجتالاسلام منتجبنیا با رادیو فردا، و تکذیب آن نیز در زمرة جهاد باید باشد. فقط آخوند منتجبنیا که مانند دیگر مقامات و فرهیختگان جمکران از مرحله پرت است، نمیداند که رسانههای غیرجمکرانی، با روزینامة کیهان و دیگر رسانههای «وزین» حکومت عصرحجر تفاوت دارند، و ملزم به رعایت قانون و مقرراتاند. سردبیران و مسئولان این رسانهها، دستشان مانند پاسدار شریعتمداری، برای شایعهپراکنی و نفسکش طلبی باز نیست! به زبان سادهتر، با هر کس و ناکسی نمیتوان بساط «جهاد» به راه انداخت! بله، دیروز که «حنازرچوبه»، به نقل از منتجبنیا نوشت، صدای مرا تقلید کردهاند، با خود گفتم این رادیو فردا چه مقلدان با استعدادی سراغ دارد! بعد هم فکر کردم، اینکار باید کار نازی عظیما باشد! و منتظر بودم که، حقوقدانان زبدة جمکران برای شکایت از رادیو فردا دست به کار شوند، و «سیلی» محکمی به بناگوش آمریکای جهانخوار بنوازند! ولی امروز که پاسخ دندان شکن «رادیوفردا» را به «منتجبنیا» مشاهده کردم، تازه متوجه شدم، شیخ جمکران پس از انتشار مصاحبه، چون هوا را پس دیده، گویا «تقیه» کرده! نه تنها خودش دروغ گفته، که به دیگران هم تهمت «تقلب» زده! ولی پس از منتجبنیا، اینک نوبت به یک «اصلاح طلب» دیگر رسیده، که «تکذیب» کند.
در مورد مصاحبة عبدالله ناصری، خبری از روزنامة ژاپنی «نیهون کیزای»، در ایرنا منعکس شده بود، که اینبار هم از سوی ستاد خبر رسانی اصلاح طلبان تکذیب شد! اما دفتر ایرنا در توکیو، تأکید کرد که سخنان ناصری از متن روزنامة ژاپنی به فارسی ترجمه شده. و خبرهای 16، مورخ 10 بهمنماه، به همراه این خبر، حتی بریدة روزنامة ژاپنی را با عکس «طرف» به چاپ رساند! همانطور که میبینیم، فعلاً اصلاح طلبان، از شیخ و کلاهی همگی به «تقیه» مشغول شدهاند، و به دیگران اتهام دروغگوئی میزنند! ولی وقتی اربابان گورکنها دروغ میگویند، هیچکس نیست که تکذیب کند. خبرهای 16در ادامة انتشار دروغهای ناصری، سری هم به دروغهای برژینسکی میزند، که در واقع «تکذیب» مواضع واقعی سازمان سیا است.
برژینسکی، مشاورامنیت ملی جیمی کارتر، ادعا کرده، خواهان حمایت قاطع از شاه بوده، و به شدت با بازگشت خمینی به ایران هم مخالفت کرده است! برژینسکی که اینک 79 «بهار» را پشت سر گذاشته، فعلاً گویا مشاور «باراک اوباما» شده. و اگر آخر عمری به بیماری «آلزایمر» دچار نشده باشد، مسلماً در پیشگاه یکی از آیات عظام، به مذهب شیعه اثنی عشری «مشرف» شده، که اینچنین بیشرمانه دروغ میگوید. البته هیچیک از کسانی که در جریان «ابراز تمایل» ایالات متحد به خروج پهلوی دوم از ایران قرار دارند، سخنان «حضرت» برژینسکی را تکذیب نخواهند کرد. به عنوان نمونه سفیر انگلستان در ایران یا سالیوان، هرگز نخواهند گفت ژنرال هویزر در ایران چه میکرده! به ویژه اگر از خود هویزر سئوال کنید، خواهد گفت، به خاطرات مسعود بهنود، ابراهیم یزدی یا احسان نراقی مراجعه کنید! از ما بهتران هم هیچ نخواهند گفت. فکرش را بکنید، سر پیری، دارو ندارتان را در بانکهای غرب و بازارهای سهام مسدود کنند، و ناچار شوید هر چه آپارتمان در اروپا و آمریکا دارید، در این کسادی بازار مسکن بفروشید و خرج جراحی پلاستیک کنید! تکلیف ما ملت «آریایی تبار» چه خواهد شد؟! نه، بهتر است دروغهای برژینسکی را تکذیب نکنید، تا اسلام سرفراز بماند. چون ایجاد اتحادجماهیر اسلامی که هنوز هم میباید به «نبرد با آمریکا» ادامه دهد، بر خلاف آنچه بعضیها فکر کردهاند، هنوز کارش تمام نشده! چه نشستهاید که، امروز حداد عادل در مصر، خواستار معرفی «اسلام واقعی» به جهانیان شده. چون این توحشی که در ایران، افغانستان، عراق و پاکستان مشاهده میکنیم، هنوز اسلام «واقعی» نیست! بررسی سخنان حداد عادل را به بعد موکول میکنیم، تا به «نبرد با آمریکا» ادامه دهیم!
بله در راستای نبرد بیامان آمریکا و نوکرانش در جمکران، امروز «نیویورک تایمز» اعلام کرد، مقامات کاخ سفید «زلمای خلیل زاد» را به شدت دعوا کردهاند، چون در «داووس»، کنار منوچهر متکی نشسته بود. باز هم به گزارش خبرهای 16، «نیویورک تایمز» ادعا کرده، ما با ایران روابط سیاسی نداریم، و فقط با اجازة شخص پرزیدنت جرج بوش در عراق مذاکره میکنیم! البته «نیویورک تایمز» کاملاً حق دارد! بین ایران و آمریکا، روابط سیاسی وجود ندارد، روابط ارباب و رعیتی وجود دارد. ولی این گاوچرانها، بردهدار بودهاند، روابط «ارباب ـ رعیتی» نمیشناسند! مگر رعایا جرأت دارند در برابر ارباب بنشینند؟ البته ما «اربابان» بدی نبودیم، ارباب ـ رعیتیمان «سنتی» بود، و ریشه در هزارههای دور داشت! و اگر از رعایایمان دعوت به نشستن میکردیم، آنها نمیپذیرفتند! چون «فر ایزدی» ما بر آنان میتابید، و بیشتر ترجیح میدادند پیشانی بر خاک بسایند. اما رعایای گاوچرانها وقتی به آنان مینگرند، «فر ایزدی» و این حرفها نمیبینند، شیادی و جنایتکاری به چشمشان میخورد، و میفهمند که ارباب در «جنایت»، گوی سبقت از رعایا هم میرباید. به این دلیل است که به راحتی بغل دست یکدیگر مینشستند. حال از روابط «ارباب ـ رعیتی» بگذریم؛ و برویم به سراغ سوسیالیسم علمی و پیشرفته که دشمن جان ماست!
سایت زمانه، گفتگوئی با آقای ناصر زرافشان ترتیب داده. آقای زرافشان در این مصاحبه گفتهاند، ایران در واقع دو قانون اساسی دارد، یکی «تئوکراتیک» و دیگری «دموکراتیک»! و خلاصه اینکه، قسمت «تئوکراتیک» مانع از اجرای اصول «دموکراتیک» در این قانون اساسی میشود. آقای زرافشان در ادامه گفتگوی خود تأکید کردهاند که راه دموکراسی از این قانون اساسی نمیگذرد، و باید تشکل مردمی ایجاد کرد، و متحمل هزینههای سنگین شد، چون آنچه میخواهیم به آن برسیم «سخت» است:
«راه تحول متشکل شدن از پائین است، این راه طولانی است، بله میدانم. راهی است پرهزینه؛ این را هم میدانیم، ولی آنچیزی را که میخواهیم به آن برسیم، شوخی و بازی نیست! آنهم سخت است.»
ما هم موافقایم که این قانون اساسی میباید تغییر کند، و تشکلهای مردمی ایجاد شود. ولی جناب آقای زرافشان که خودشان حقوقدان هستند، باید ابتدا مشخص کنند، دقیقا به چه اهدافی میخواهند برسند، و از چه طریق؟ چون دو مطلب مهم را لازم است یادآور شویم، نخست اینکه قسمت به اصطلاح دموکراتیک قانون اساسی فعلی، چندان هم دموکراتیک نیست! و با حذف قسمت تئوکراتیک قانون کذا، یا کنار گذاردن اصل «ولایت فقیه»، مشکل جنبش لائیک نمیتواند حل شود. دوم آنکه، تشکلهای مردمی که با حرکت خود، در واقع باید نیل به اهداف دموکراتیک را امکانپذیر کنند، باید بدانند، در «کدام مسیر» میباید حرکت کرد. امروز نمیتوان مردم را پیرامون شعارهای پوچ بسیج کرد. چنین اعمالی مختص ساواک است، که با حمایت سازمان سیا، «مردم همیشه در صحنه» و «دانشجونمایان» فراوان در استخدام دارد.
پس لازم است خطوط اصلی قانون اساسی نوین توسط حقوقدانان خواهان دموکراسی تهیه شده، در دسترس عموم قرار گیرد، تا امکان بحث پیرامون آن نیز وجود داشته باشد. «سختی» هدف، و «پرخطر» بودن مسیر، برای حل مشکلات ملت کفایت نمیکند. باید مشخص شود، «چگونه» میتوان به «اهداف» رسید، و چارچوبهای این «اهداف» دقیقا چیست، تاجای «ابهام» و «تکذیب» باقی نماند!
1 نظردهید:
چرا در مورد انچه در نشست داوس در سویس گذشته صحبتی مطرح نمیکنید؟
ارسال یک نظر
<< بازگشت