یکشنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۶

سماق آسمانی!
...

امروز می‌پردازیم به جنگ‌طلبی فعلة استعمار در نماز علفزار، مورخ 25 ژانویة 2008. اما پیش از پرداختن به مطالبات استعمار از ملت ایران، لازم است در مورد فعالیت‌های دانشجونمایان ریزه‌خوار ساواک توضیح مختصری بدهیم. ما از «مطالبات قانونی» دانشجویان حمایت می‌کنیم. به زبان ساده‌تر، زمانی که این مطالبات به امور دانشجوئی ارتباط داشته، و «از طریق قانونی» ابراز شود. خارج از این چارچوب، هیچ‌ نوع فعالیت دانشجوئی‌ را تأئید نخواهیم کرد.

پنجم بهمن‌ماه سالجاری، در کوی دانشگاه تهران، گروهی به «کیفیت بد غذا» اعتراض داشتند، و بجای اعتراض رسمی به مسئولین، و پیگیری این مسئله از طریق قانونی، به شیوة لات‌سالاران «تجمع» فرموده‌اند! البته تجمع آرام! ولی همین «تجمع آرام» باعث شد، تا «کاسورهای» ساواک، انبار مواد غذائی کوی دانشگاه را هم «غارت» کنند. «کاسورها»، گویا معادل 10 میلیون تومان کنسروماهی، برنج، روغن، چای، قند و شکر به سرقت برده‌اند. به گزارش «خبرهای 16»، مورخ 7 بهمن‌ماه، همزمان با این غارت «حق طلبانه»، گروهی تلاش کردند، تظاهرات را به خیابان بکشانند. بله، این هم شمه‌ای از فعالیت‌های دانشجوئی در جمکران! فعلاً به برکت «لات‌بازی» دانشجونمایان، قتل یک دانشجوی کرد در زندان سنندج عملاً منتفی شده! بهتر است به ساواک جمکران و دانشجونمایان‌اش یادآور شویم که، رویای تکرار کودتای سیزده آبان و براندازی 22 بهمن را فراموش کنند! «جنگ سرد» به پایان رسیده، و به همین دلیل دارودستة خوئینی‌ها در سازمان دادن «کودتای 18 تیرماه» ناکام ماند. حال بازگردیم به «نماز دشمن شکن» که پس‌از 29 سال، و از طریق عربده‌جوئی برای حفظ منافع استعمار، موفق به شکستن کمر ملت ایران شده. و امروز هم که وابستگی حکومت گورکن‌ها به اسرائیل و آمریکا از پرده برون افتاده، سازمان تبلیغات اسلامی هنوز در عالم «جنگ سرد» یخ زده، و رویای «جهاد» در کلة پوک خود می‌پروراند. آنهم «جهاد غیرمستقیم»!

گورکن‌ها وقتی نمی‌توانند جهت گرم کردن تنور ارباب در کشورمان جنگ افروزی کنند، به دیگر نوکران آمریکا لعن و نفرین می‌فرستند؛ که مگر وجدان ندارید، مگر انسانیت نمی‌شناسید، ‌ مگر شرایط فلسطینی‌ها را نمی‌‌بینید، چرا جنگ نمی‌کنید، که ما هم بتوانیم به بهانة کمک به فلسطینیان، جهت اثبات وفاداری به سازمان سیا، ذخایر ارزی حاصل از تاراج نفت را جهت خرید اسقاطی‌های ارتش ناتو به اربابان خود تقدیم کرده، یادی از ایام شیرین جنگ 8 ساله کنیم!

بله، این بود شمه‌ای از مهم‌ترین مطالبات سازمان ناتو، که روز جمعه 5 بهمن‌ماه سال‌جاری، به همت سازمان استحماری تبلیغات اسلامی، از طریق خطبه‌های سراسری علفزار برای ما ملت پخش شد. این مطالبات بیشرمانه، در شرایطی مطرح می‌شود که سازمان جنایتکار ناتو، از وحشیگری دولت مفلوک اسرائیل علیه فلسطینیان حمایت کامل به عمل می‌آورد، و همین امر باعث شده که گورکن‌ها در جمکران به یاد «وجدان»، «انسانیت» و «اخلاق» بیافتند، و این مفاهیم را به «اسلام» هم وصله کنند! مجری سیرک علفزار این هفته در تهران، آخوند جنتی، ‌ دبیر شورای نگهبان بود. وجه تسمیة شورای نگهبان، این است که این شورا در کشورمان وظیفة «سگ نگهبان» استعمار را بر عهده دارد. و باید اذعان کنیم که در این مدت، به بهترین وجه از عهدة وظائف محوله بر آمده. ولی اگر سگ به «وفاداری» شهرت دارد، شورای نگهبان بسیار حق ناشناس است! و به دلیل همین حق ناشناسی، امروز صلاحیت «برادر» بهزاد نبوی را هم رد کرد! این بهزاد نبوی، که با حمایت اسرائیل، اینهمه برای حکومت آخوندها فداکاری کرد، از اشغال سفارت آمریکا رسماً حمایت کرد، بمب گذاشت، تصفیه کرد، مذاکرات مفتضحانة الجزایر به راه انداخت، با مجاهدین خلق، جنگ صلیبی شروع کرد، و از همه مهم‌تر، در شیپور ادامة جنگ همه روزه دمید، امروز که دولت «دوست» و «برادر» اسرائیل، پس از جنگ 33 روزه در بحران فرو افتاده، شورای نگهبان هم نمکدانش را شکست و «صلاحیت‌» وی را تأیید نکرد. و دو روز پیش هم دبیر همین شورا، برای گلة نمازگزاران حکومتی، سخنرانی بسیار شیوائی در باب انسانیت و اخلاق ایراد نمود!

آخوند جنتی، این شیخ پلید و نابکار، که مانند همة آخوندهای سیاست‌پیشه، تار و پودش را مدیون استعمار است،‌ به سران کشورهای اسلامی «اعتراض» کرده، که چرا «انسانیت» را از محمد نمی‌آموزند! چون در بی‌بی‌گوزک‌های «مید.این‌.یو.اس» چنین آمده که هر کس مسلمان است، «انسانیت» و «اخلاق» و «وجدان» هم دارد. و این صفات به طور مادرزاد در همة مسلمانان دیده می‌شود! و هر کس هم پس از تولد مسلمان شود، بلافاصله، ژن‌های‌اش دچار تغییر و تحول شده، به این خصوصیات «اسلامی»، آراسته می‌شود!

در روایات آمده، هنگامی که خداوند تبارک و تعالی مشغول بازی با «لجن» بود ـ همان لجنی که قرار بود آدم را از آن بیافریند ـ به آن قسمت از لجن‌ها که قرار بود به «ژن‌های آدم» تبدیل شوند، و بعدها از طریق ابراهیم، به «اسماعیل» منتقل شده، و آخر کار به محمد برسند، چند قاشق سوپ‌خوری «انسانیت»، «وجدان» و «اخلاق» اضافه کرده، و بعد با «میکسر»، حسابی آن‌ها را «مخلوط» کرد. به طوری‌که خودش هم وقتی به لجن‌ها ‌نگریست، قادر نبود انسانیت و اخلاق و وجدان را از لجن تشخیص دهد. خلاصه کنیم، خداوند ابراهیم به این ترتیب انسانیت و اخلاق و وجدان را حسابی لجن‌مال کرد! و بعدها سازمان سیا، فناوری «لجن‌پراکنی» را از مسلمین فرا گرفت، و به ساواکی‌ها آموخت. ولی آخوندهای کلیسا، برای حفظ آبروی خداوند، و در واقع جهت کش رفتن «انسانیت»، «وجدان» و «اخلاق»، در بی‌بی‌گوزک‌های‌شان ادعا کردند که خداوند، انسان را از خاک یا بهتر بگوئیم از «غبار» آفرید!

تفاوت خاک، یا غبار با لجن این است که، «لجن» رطوبت دارد، ولی خاک، و به ویژه غبار فاقد حتی یک مولکول آب است! به این ترتیب کشیش‌های نابکار پس از خشک کردن لجن‌ها، انسانیت، وجدان و اخلاق را از آن جدا کردند و گرد و غبارشان را زدودند. سپس آنها را به فلسفة مدرن افزوده، ادعا کردند، این ارزش‌ها را مسیحیت غرب به جهانیان معرفی کرده. حال آنکه مسیحیت مانند اسلام و یهودیت، اصلاً فلسفه ندارد. و خلاصه بگوئیم، اگر فلاسفة یونان باستان نبودند، از توماس آکویناس تا ملاصدرا، همگی باید به مکیدن سماق می‌پرداختند. آنهم در صورتی که سماق در دسترس‌شان قرار می‌دادند! چون هنوز بیهقی از «تاریخچة سماق» برایمان هیچ ننوشته! و فلاسفة جمکران در داخل، هنوز پژوهش‌های‌شان را در مورد سماق منتشر نکرده‌اند. البته در بلاد فرنگ، هستند «روشنفکرانی» که تلویحاً اشارات مکرری به سماق داشته و دارند. به عنوان نمونه، پاسدار اکبر از وقتی به ینگه دنیا رفته، پیوسته از «رژیم سلطانی» یاد می‌کند، بدون اینکه آشکارا به مخاطب بگوید، سلطانی کذا، «برگ» است، یا «کوبیده»، یا هر دو با هم؟!

بله فاشیست‌ها حتی پیرامون امر مقدس «چلوکباب» هم هاله‌ای از ابهام ایجاد می‌کنند، تا ما ملت «حق انتخاب» میان «برگ» و «کوبیده» نداشته باشیم. همانطور که پس از براندازی 22 بهمن سال 57، «حق انتخاب» ما به «نظام سلطانی»، «آری یا نه»، محدود شده بود، و نهایتاً دیدیم که سلطانی کذا، نه برگ داشت، نه کوبیده! بلکه تماماً «سماق» بود، آنهم با هسته! چه سماقی! سماق جاودان! 28 سال است ملت ایران به مکیدن «سماق الهی» مشغول است، و نه تنها از حجم «سماق» کذا ذره‌ای کاسته نشد، که روز به روز هم به میزان آن افزوده می‌شود.

آری! «سماق الهی»، مانند بدهکاری ملت ایران به آخوند جماعت و بانک جهانی است! هر چه بپردازد، بدهکارتر می‌شود. همة این مصیبت‌ها به این دلیل بر ما ملت تحمیل شده که این کشیش‌های نابکار، با خشک کردن «لجن الهی»، «انسانیت»، «اخلاق» و «وجدان» را از «ژن محمد» جدا کردند! در نتیجه «سماق الهی» برای آنها، مانند «جنگ» به «نعمت الهی» تبدیل شد! هر چه مسلمین سماق بمکند، سازمان ناتو سود بیشتری خواهد برد. و حکمت چرندیات جنتی مکار همین است:

«[جنتی] خطاب به آنها [سران کشورهای اسلامی] گفت: مگر شما انسانیت و اخلاق و وجدان خود را از دست داده‌اید؟ مگر شما مسلمان نیستید. [پیغمبر]‌ فرموده است هر کس نسبت به امور مسلمانان بی‌تفاوت باشد مسلمان نیست.»

آخوند جنتی، که 28 سال است در کشورمان، در کمال خونسردی، قاچاق مواد مخدر، برده فروشی و جنایت و چپاول را نظاره می‌کند، حق و حساب می‌گیرد، و «نماز» می‌خواند، امروز به گاز گرفتن پاچة سران عرب مشغول شده، تا شرایط اسفبار مردم ایران را، در پس پردة جنجال فریبکارانه برای فلسطینی‌ها پنهان کند. این سخنان بیشرمانه در شرایطی ایراد می شود که مردم فلسطین، علیرغم شرایط جنگی، از نظر حقوق اجتماعی به مراتب از ما ملت وضعیت بهتری دارند. گروه حماس که به «تندروی» معروف است، نه گشت انصارالله دارد، نه زنان و مردان را به دلیل رنگ و طرح لباس‌شان در کوی و برزن کتک می‌زند، نه سنگسار در کشور به راه انداخته، و نه دست و پای مردم را قطع می‌کند، و از همه مهم‌تر، سازمان منفور تبلیغات اسلامی هم در فلسطین درست نکرده. پس جنتی، دبیر شورای نگهبان جمکران، بهتر است بجای زل زدن به فلسطین، به نعلین خون‌آلود خود نگاهی بیاندازد، و بداند که شیوخ شیعی مسلک جمکران در وحشیگری نسبت به مردم ایران، گوی سبقت را حتی از ارتش اسرائیل هم ربوده‌اند. چون اسرائیل با فلسطینیان در جنگ است، ولی امثال جنتی، به برکت کودتای سازمان ناتو، در ایران به حاکمیت رسیده‌اند، تا ضمن «جهاد زبانی» با آمریکا، ثروت‌های ما ملت را هم غارت کنند. و امروز که جنتی نمی‌تواند برای جنگ از مردم ایران مایه بگذارد، به خشتک «علمای اسلام» آویزان شده:

«ای علمای اسلام [...] چرا برای نجات مستضعفان به جنگ نمی‌روید؟»

البته سوز و گداز جنتی و شرکاء در واقع برای اسرائیل است، نه برای مردم فلسطین! چون اگر جنگی به راه افتد، دولت اولمرت می‌تواند با نادیده گرفتن توافق‌های «آناپلیس»، از مرگ حتمی نجات یابد. بله، در ادامة مذاکرات «آناپلیس»، جرج بوش ناچار شد، رسماً از اسرائیل بخواهد ضمن پرداخت خسارت به فلسطینی‌هائی‌که، به دلیل تشکیل کشور اسرائیل، ناچار به ترک فلسطین شده‌اند، به مرزهای سال 67 بازگردد! و دلیل نفرین و نالة دستاربندان در واقع این است که اربابانشان در آمریکا و اسرائیل تحت فشار قرار گرفته‌اند:

«نفرین و مرگ بر آنانی باد که در آناپلیس نشستند [...]»

می‌بینیم که سازمان تبلیغات اسلامی، چگونه برای‌مان نعل وارونه می‌زند، تا شیوخ جمکران را طرفدار مردم فلسطین جلوه دهد. البته آخوند جنتی در نماز علفزار به تاریخ ایران هم پرداخته! و به این نتیجه رسیده که پنجاه سال قبل از براندازی«شکوهمند» بهمن 57، یا بهتر بگوئیم از سال 1929، یکنفر در مملکت ایران ارزش نداشته! می‌دانیم که کودتای کلنل آیرون‌ساید در ایران به سال 1921 باز‌می‌گردد. به عبارت دیگر، به زعم شیوخ جمکران، پس از گذشت 8 سال از کودتای استعمار انگلیس، یک مرتبه اوضاع مملکت «خراب» می‌شود:

« دوران پنجاه سالة قبل از انقلاب [را] مورد مطالعه قرار دهید. در آن‌زمان یک نفر در این مملکت ارزش نداشت و سیاست‌های بیگانه حکومت می‌کرد. [...] هر انتخاباتی برگزار می‌شد، ‌هر کسی که آنها می‌خواستند بر سر کار می‌آمد [...]»
!

بله مدرس، مصدق، و ... همه به خواست استعمار در مجلس شورایملی حضور یافتند. ما هم می‌دانیم، قبلاً هم گفته بودیم! ولی نمی‌دانیم چرا سازمان تبلیغات اسلامی کودتای آیرون ساید را مبداء حضور بیگانه در ایران به شمار نمی‌آورد! و چرا دستاربندان نابکار، 8 سال پس از کودتا، ناگهان متوجه حضور بیگانه می‌شوند! شاید به این دلیل که «انتخابات» جمکران قرار است روز 24 اسفند، روز تولد پهلوی اول برگزار شود! و از این جهت ، «شیخ مهدی خاموشی» محض احتیاط، ترجیح داده در مورد کودتای 1921، «خاموشی» گزیند، تا اگر رضا پهلوی به ایران بازگشت، سید مهدی را از ریاست سازمان تبلیغات اسلامی برکنار نکند، و مانند کلنل رضاخان هوای آخوندهای ریزه‌خوار استعمار را داشته باشد. که گفته‌اند «احتیاط شرط عقل است»! اما اختراع تاریخ، نشانة حماقت و بلاهت! این نوع تاریخ را حتماً «تاریخ سلطانی» خواهند خواند! چون از نظر تاریخی، نامربوط و مهمل است، و از نظر «سلطانی»، «سماق»‌ فراوانی نصیب سازمان تبلیغات اسلامی خواهد کرد.



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت